خبرگزاری بین المللی اهل بیت(ع)ـابنا: شیانگاری زنان (Objectification of Women) یکی از مفاهیم کلیدی در نظریههای فمینیستی است که به دیدن یا رفتار با یک زن به عنوان یک شیء اشاره دارد، نه به عنوان یک انسان کامل با استقلال، احساسات و حقوق. این پدیده معمولاً در حوزه جنسی رخ میدهد، جایی که زنان به عنوان ابزاری برای ارضای مردان دیده میشوند. بر اساس دیدگاههای فیلسوفانی مانند مارتا نوسباوم، شیانگاری شامل درمان یک انسان به عنوان چیزی است که مالکیتپذیر، قابل تعویض یا فاقد استقلال است. این مفهوم نه تنها در روابط شخصی، بلکه در رسانهها، تبلیغات و فرهنگ عمومی ریشه دوانده و تأثیرات عمیقی بر سلامت روانی و اجتماعی زنان دارد. در این مقاله بلند، به بررسی تاریخچه، علل، پیامدها و راهحلهای این پدیده میپردازیم، با تکیه بر نظریههای کلیدی و تحقیقات تجربی.
شیانگاری زنان ریشه در ساختارهای patriarchi (پدرسالارانه) دارد، جایی که زنان اغلب به عنوان ابزاری برای منافع مردان تعریف میشوند. کاترین مککینون، فمینیست رادیکال، شیانگاری را به عنوان "کاهش زنان به اشیاء جنسی، چیزها یا کالاها" توصیف میکند، که این امر از طریق تصاویر و کلمات جنسی صریح صورت میگیرد. اندریا دورکین نیز آن را به عنوان "کاهش انسان به چیزی کمتر از انسان" میبیند، که منجر به آسیب به زنان میشود. این مقاله تلاش میکند تا این مفهوم را به طور جامع بررسی کند، با تمرکز بر جنبههای نظری و عملی.
تاریخچه و زمینههای فرهنگی شیانگاری زنان
شیانگاری زنان پدیدهای جدید نیست؛ ریشههای آن به دوران باستان بازمیگردد، جایی که در فرهنگهای مختلف، زنان اغلب به عنوان مالکیت مردان دیده میشدند. در فلسفه غربی، ایمانوئل کانت تأثیرگذار بود، که شیانگاری را به عنوان درمان انسان به عنوان وسیلهای برای اهداف دیگران محکوم کرد. اما در قرن بیستم، با ظهور فمینیسم موج دوم، این مفهوم به طور سیستماتیک مورد بررسی قرار گرفت.
در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، فمینیستهایی مانند مککینون و دورکین شیانگاری را با پورنوگرافی مرتبط دانستند. آنها استدلال میکردند که پورنوگرافی زنان را به اشیاء جنسی تبدیل میکند و این امر منجر به تبعیض جنسیتی میشود. در جوامع مدرن، رسانههای جمعی نقش کلیدی ایفا میکنند. برای مثال، تبلیغات اغلب زنان را به عنوان بدنهایی بدون شخصیت نشان میدهند، که این امر به تقویت stereotypes کمک میکند. تحقیقات نشان میدهد که در رسانهها، زنان بیشتر بر اساس ظاهر فیزیکی قضاوت میشوند، در حالی که مردان بر اساس تواناییهایشان.
در زمینههای فرهنگی، شیانگاری با تقاطعهایی مانند نژاد، طبقه اجتماعی و جهتگیری جنسی ترکیب میشود. زنان رنگینپوست اغلب با stereotypes خاصی شیانگارانه میشوند، مانند "exotic" بودن، که این امر فشارهای بیشتری ایجاد میکند. در جوامع اسلامی یا شرقی، شیانگاری ممکن است به شکل کنترل بر بدن زنان از طریق حجاب یا norms فرهنگی ظاهر شود، اما در غرب، بیشتر از طریق رسانههای جنسی.
دیدگاههای فمینیستی بر شیانگاری
فمینیسم شیانگاری را به عنوان یکی از ابزارهای اصلی سرکوب زنان میبیند. مارتا نوسباوم هفت ویژگی کلیدی برای شیانگاری شناسایی کرده است:
1. ابزاریبودن (Instrumentality): درمان زن به عنوان ابزاری برای اهداف دیگران.
2. انکار استقلال (Denial of Autonomy): دیدن زن به عنوان فاقد خودمختاری.
3. بیحرکتی (Inertness): درمان زن به عنوان چیزی فاقد فعالیت و agency.
4. قابل تعویض بودن (Fungibility): دیدن زن به عنوان چیزی interchangeable با اشیاء دیگر.
5. قابل نقض بودن (Violability): عدم احترام به مرزهای شخصی.
6. مالکیت (Ownership): درمان زن به عنوان چیزی که میتوان خرید یا فروخت.
7. انکار subjectivity (Denial of Subjectivity): نادیده گرفتن تجربیات و احساسات زن.
نوسباوم استدلال میکند که شیانگاری میتواند مثبت باشد اگر در زمینهای برابر و با رضایت رخ دهد، مانند روابط جنسی متقابل. اما ری لنگتون این لیست را گسترش داد و ویژگیهایی مانند کاهش به بدن، کاهش به ظاهر و silencing (خاموش کردن صدا) را اضافه کرد.
مککینون و دورکین دیدگاه رادیکالتری دارند و شیانگاری را همیشه منفی میدانند، زیرا در جوامع نابرابر، رضایت واقعی ممکن نیست. انتقادها شامل این است که این دیدگاهها بیش از حد گسترده هستند و ممکن است روابط عادی را نیز شیانگارانه جلوه دهند. همچنین، برخی منتقدان مانند هالوانی استدلال میکنند که شیانگاری باید تنها بر درمان تمرکز کند، نه بر دیدن.
تئوری شیانگاری و تحقیقات تجربی
تئوری شیانگاری، توسعهیافته توسط باربارا فردریکسون و تومی-آن رابرتز در ۱۹۹۷، توضیح میدهد که چگونه زنان در فرهنگی که بدن زنانه را شیانگارانه میکند، acculturated میشوند تا دیدگاه ناظر خارجی را بر خود اعمال کنند. این منجر به self-objectification میشود، جایی که زنان خود را بر اساس ظاهر ارزیابی میکنند، نه تواناییها.
این تئوری دو مسیر اصلی به مشکلات سلامت روانی پیشنهاد میکند: تجربیات مستقیم شیانگاری جنسی (مانند نظرات ناخواسته یا خشونت جنسی) و internalization از طریق self-objectification. تحقیقات نشان میدهد که ۹۴% زنان تجربیات شیانگارانه دارند، که این امر به shame بدنی، اختلالات خوردن و افسردگی منجر میشود. self-objectification همچنین جریان ذهنی را کاهش میدهد، آگاهی از حالات بدنی داخلی را کم میکند و اضطراب ظاهر را افزایش میدهد.
تحقیقات اخیر نشان میدهد که شیانگاری در محیطهای کاری، مانند رقص exotic، رضایت روابط را کاهش میدهد. همچنین، تقاطع با سایر oppressionها مانند racism، اثرات را تشدید میکند. برای مثال، زنان اقلیت نژادی بیشتر در معرض شیانگاری رسانهای قرار دارند.
پیامدهای شیانگاری بر زنان و جامعه
پیامدهای شیانگاری عمیق هستند. از نظر روانی، منجر به افسردگی، اختلالات خوردن و dysfunction جنسی میشود، زیرا زنان فرصتهای کمتری برای حالات انگیزشی peak دارند. در سطح اجتماعی، شیانگاری نابرابری جنسیتی را تقویت میکند، مانند شکاف دستمزد جنسیتی، زیرا زنان بر اساس ظاهر قضاوت میشوند نه شایستگی.
مثالها شامل رسانههاست: در تبلیغات، زنان اغلب به عنوان بدنهایی بدون سر نشان داده میشوند، که این امر self-objectification را ترویج میکند. در پورنوگرافی، زنان به عنوان اشیاء برای مصرف مردان تصویر میشوند، که این امر به خشونت واقعی علیه زنان کمک میکند. همچنین، در فضای مجازی، catcalling و harassment آنلاین شیانگاری را ادامه میدهد.
در سطح اقتصادی، شیانگاری زنان را به تقاضای دستمزد پایینتر سوق میدهد، زیرا اعتماد به نفسشان کاهش مییابد. برای جامعه، این پدیده به کاهش empathy و افزایش خشونت جنسی منجر میشود.
راهحلها و تغییرات اجتماعی
برای مقابله با شیانگاری، نیاز به تغییرات فرهنگی و آموزشی است. آموزش جنسیتی در مدارس میتواند stereotypes را چالش بکشد. رسانهها باید تصاویر متنوع و غیرشیانگارانه از زنان ترویج کنند. تحقیقات پیشنهاد میکند که فعالیتهای بدنی مانند یوگا میتواند self-objectification را کاهش دهد، زیرا تمرکز بر عملکرد بدنی را افزایش میدهد.
فمینیستها مانند نوسباوم پیشنهاد میکنند که شیانگاری مثبت در روابط برابر ممکن است، اما تمرکز باید بر حذف اشکال منفی باشد. سیاستهایی مانند قوانین ضدپورنوگرافی (مانند پیشنهاد مککینون) بحثبرانگیز هستند، اما آموزش رسانهای میتواند مؤثر باشد. همچنین، جنبشهایی مانند #MeToo شیانگاری را برجسته کرده و تغییرات ایجاد کردهاند.
نتیجهگیری
شیانگاری زنان نه تنها یک مسئله فردی، بلکه ساختاری است که ریشه در نابرابری جنسیتی دارد. با درک نظریههایی مانند تئوری شیانگاری فردریکسون و رابرتز، و دیدگاههای نوسباوم و مککینون، میتوانیم به سمت جامعهای برابرتر حرکت کنیم. مقابله با این پدیده نیازمند تلاش جمعی است، از آموزش تا تغییرات قانونی، تا زنان به عنوان انسانهای کامل دیده شوند، نه اشیاء. این تغییرات نه تنها زنان را آزاد میکند، بلکه جامعه را غنیتر میسازد.
نظر شما