خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳
۸:۳۷
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
چهارشنبه
۱۸ مهر
۱۴۰۳
۵:۵۲:۴۰
منبع:
ابنا
کد خبر:
1492997

در نشست نقد کتاب «سب و لعن در تاریخ اسلام و رویارویی اهل‌بیت(ع) با آن» مطرح شد؛

صالحی حاجی‌آبادی: سب و لعن باید بدون تعیین مصداق و به صورت عام باشد/ مسائلی: سب و لعن خسارت‌های زیادی بر منطق و مکتب تشیع وارد می‌کند/ اعتصامی: لعن بر دشمنان خدا و اهل‌بیت(ع)، ادبیات قرآنی است

نشست نقد کتاب «سب و لعن در تاریخ اسلام و رویارویی اهل‌بیت(ع) با آن»، به همت خبرگزاری ابنا و با همکاری پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت (ع) برگزار شد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ نشست نقد کتاب «سب و لعن در تاریخ اسلام و رویارویی اهل‌بیت(ع) با آن»، به همت خبرگزاری ابنا و با همکاری پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت (ع) برگزار شد.

در این نشست دکتر «ابراهیم صالحی حاجی‌آبادی» نویسنده‌ی کتاب، به ارائه‌ دیدگاه‌های خود پرداخت، حجت الاسلام و المسلمین «مهدی مسائلی» و دکتر «عبدالمجید اعتصامی» به عنوان ناقد حضور داشتند و دبیرعلمی نشست حجت الاسلام والمسلمین «مصطفی صادقی کاشانی» بود که متن کامل آن در پی می‌آید:

حجت الاسلام والمسلمین «مصطفی صادقی کاشانی»:

بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت مجاهد بزرگ جبهه‌ی مقاومت و چهره‌ی محبوب مسلمانان ضدصهیونیسم و عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) را که خسارت بزرگی برای ما و پاداشی برای جهاد اوست تسلیت عرض می‌کنیم. به او تبریک می‌گوییم و برای فقدان ایشان تسلیت و برای بی‌تفاوتی و غفلت‌های خود تأسف می‌خوریم. ان‌شاءالله که روح آن عزیز و همراهان ایشان با اولیاء الهی و حضرت اباعبدالله الحسین(ع) محشور باشد.

نقد کتاب «سب و لعن در تاریخ اسلام و رویارویی اهل بیت(ع) با آن» را شروع می‌کنیم که چاپ و تهیه‌ی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پژوهشکده‌ی تاریخ و سیره است و در بهار 1403 منتشر شده است. این جلسه‌ی نقد به پیشنهاد و دعوت خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا انجام شده است. از عزیزانی که پیشنهاد برگزاری این نشست را ارائه کردند و پیگیر شدند تشکر می‌کنیم. مجدداً از مجموعه‌ای که پیگیر برگزاری این نشست بودند و از دوستان خودمان در پژوهشکده‌ی تاریخ و سیره تشکر می‌کنیم.

آقای ابراهیم صالحی حاجی‌آبادی، نویسنده‌ی کتاب، طلبه‌ی حوزه‌ی علمیه‌ی قم و فارغ‌التحصیل دکتری تاریخ اسلام از دانشگاه باقرالعلوم(ع) هستند. رساله‌ی دکتری ایشان که در سال گذشته دفاع شد بحث فقهی و تاریخی بود، اما کارشناسی ارشد ایشان رشته‌ی معارف قرآن بوده است؛ با پایان‌نامه‌ی «سازوکارهای تقریب مذاهب با الهام از قرآن کریم» که در همایش بین‌المللی تقریب مذاهب از آن تقدیر شد. ایشان کارهای دیگری در مورد منابع عاشورا و شهدای کربلا دارند از جمله دو کتاب به نام «شهدای نینوا» و «طعنه‌ی رقیب» که درباره‌ی بررسی هویت شهدای کربلا است. از ایشان بیش از 60 مقاله و 4 کتاب چاپ شده وجود دارد و تعدادی کتاب در دسترس انتشار دارند. پیشنهاد پروژه‌ی بحث سب و لعن که از دغدغه‌های ایشان بوده و از موضوعات مباحث جاری در دهه‌های اخیر است، در سال 1396 توسط گروه سیره‌ی اهل بیت(ع) ارائه شد؛ این پروژه تا اتمام و چاپ، حدود 6 سال طول کشید و رفت و برگشت‌ها، نظارت‌ها، ارزیابی‌ها و جلسات مقداری به طول انجامید تا کتاب چاپ شد. از نظرات ناقدان محترم هم برای پیشبرد و پیشرفت این کتاب و تکمیل و رفع نواقص آن در چاپ‌های بعدی استفاده خواهیم کرد. در خدمت آقای صالحی هستیم تا خلاصه‌ای از کتاب را بفرمایید.




دکتر «ابراهیم صالحی حاجی‌آبادی»: 

بسم الله الرحمن الرحیم

ضمن تقدیر و تشکر از مجمع جهانی اهل بیت(ع)، پژوهشکده‌ی سیره و تاریخ و خبرگزاری ابنا به خاطر برگزاری این جلسه و همچنین سپاس از اساتید معظم و تمام عزیزان حاضر در جلسه و در فضای مجازی.

چون این کتاب به عنوان طرح بود، من سعی می‌کنم چکیده‌ای از لابه‌لای بحث و به صورت پراکنده ارائه دهم تا از نظرات ناقدین محترم استفاده کنیم.

*دیدگاه‌های متضاد درباره سب و لعن

در مورد بحث سب و لعن، دغدغه‌ی اصلی ما راجع به سب و لعن شیخین بود. درباره سب و لعن بزرگان اهل سنت، دو دیدگاه کاملاً متفاوت و متضاد وجود دارد: دیدگاه اول لزوم تعیین مصداق سب و لعن است که ما چه کسانی را سب و لعن کنیم. این‌ها ادله‌ای برای اثبات مدعای خودشان ارائه داده‌اند، از جمله تمسک به سیره‌ی اهل بیت(ع) و شماری از روایات که مبنی بر انجام سب و لعن با اسم و مشخصات است. دلیل دوم هم انجام فریضه و فرع مهم تولی و تبری است که بایستی از دشمنان تبری صورت گیرد که با ضمیمه‌ی روایات، مصادیق هم باید مشخص باشد. دلیل سوم هم با در نظر گرفتن مظلومیت اهل بیت(ع) و احیای شعائر دینی، بایستی عمل سب و لعن و برائت از دشمنان علناً صورت پذیرد که مراسم عید الزهراء(س) نمونه‌ی بارزی از این دیدگاه است.

دیدگاه دوم، عدم لزوم و بلکه حرمت تعیین مصداق است. از باب تولی و تبری؛ برائت از دشمنان و انجام سب و لعن امری لازم است، ولی تعیین مصداق با ادله‌ای که بیان می‌شود نه تنها جایز نیست، بلکه در بعضی موارد هم دارای حرمت است. دلیل اولی که ارائه می‌کنند حفظ حرمت مقدسات است که به آیه‌ی «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ» (الانعام: 108) استناد می‌شود، چون اگر شما سب کردید، آن‌ها هم سب می‌کنند. ذیل همین آیه، فخر رازی و رشید رضا تصریح می‌کنند که بعضی از عوام شیعه، شیخین را با اسم لعن و سب می‌کنند و شخص اهل سنت هم به خاطر مقابله به مثل، مقدسات شیعه و خصوصاً حضرت علی(ع) را سب و لعن می‌کند. دلیل دوم، نهی شماری از روایات از جسارت به مقدسات طرف مقابل است که مصداقش همان روایتی است که حضرت امام صادق(ع) فرمود: «مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعرضَ بِنَا اعدائنا»، وقتی سؤال می‌پرسند که شخصی در مسجد دشمنان شما را با اسم نام می‌برد و لعن می‌کند، حضرت این مطلب را بیان کردند.

دلیل سوم؛ با توجه به وجود تولی و تبرای قلبی دیگر نیازی به سب و لعن به صورت ظاهری آن هم با تعیین مصداق نیست. دلیل چهارم؛ وقتی ما می‌توانیم فریضه‌ی تولی و تبری را با الفاظ عام به کار ببریم، مثلاً «اللهم العن الظالمین»، دیگر نیازی نیست که مصادیق را مشخص کنیم که بار خارجی داشته باشد. دلیل پنجم هم که متأسفانه خیلی به آن توجه نشده، توجه به پیامدهایی است که سب و لعن با مشخصات و تعیین مصادیق در پی دارد. زمان محقق کرکی، علمای مکه نامه‌ای به علمای اصفهان می‌نویسند که شما در اصفهان روی منبرها شیخین را سب و لعن می‌کنید و ما شیعیان در مکه مورد عذاب و اذیت قرار می‌گیریم. این‌ها ادله‌ای است که دیدگاه دوم بیان می‌کنند.




*ساختار کتاب

ساختار کتاب در سه فصل است. فصل اول مفاهیم و کلیات است که در فصل اول 5 گفتار را بیان کردیم. گفتار اول بیان و بررسی مفاهیم است. نکته‌ی مهمی که در فصل اول در همین گفتار است، بحث تولی و تبری است که 7 مسأله مطرح شده است و مهم‌ترین مسأله جایگاه تبری در فقه است که در فقه تا چه اندازه به مسئله‌ی تبری پرداخته شده است. فروع دینی که ما داریم فقط منحصر به تولی و تبری نیست و موارد دیگری هم هستند ولی کوتاه‌ترین بحثی که در فقه به آن پرداخته شده همان جایگاه تولی و تبری است.

گفتار دوم در مورد سب و لعن در قرآن است که آیه‌ی 108 سوره‌ی انعام، آیه‌ی سب است و بیان برخی از گروه‌هایی که در قرآن مورد لعن قرار گرفته‌اند.

گفتار سوم درباره زمینه و عوامل سب و لعن است که چه عواملی باعث شده سب و لعن در جامعه‌ی اسلامی از همان صدر اسلام و بعد از رحلت پیامبر(ص) شیوع پیدا کند.

گفتار چهارم اشاره به احکام سب و لعن است، حکم ساب النبی(ص) یا حکم سب صحابه، عدم جواز یا جواز سب و لعن. دشمن‌سازی هم گفتار پنجم است.

در گفتار چهارم بحث مهم این است که امروزه بعضی از اهل سنت، فتوایی با عنوان قتل رافضی صادر کرده‌اند که بر شیعیان تطبیق داده‌اند. چرا قتل شیعیان واجب است؟ چون رَفَضه شیخین را سب و لعن می‌کنند، در صورتی که در منابع معتبر اهل سنت آمده است که شخصی ابوبکر را زمانی که خلیفه بود، سب می‌کند و مورد جسارت قرار می‌دهد. یکی از یاران ابوبکر می‌خواست او را بکشد اما ابوبکر می‌گوید: نباید ‌کسی را به خاطر سب من بکشید، فقط اگر کسی پیامبر(ص) را سب یا لعن کرد، باید مورد مجازات قرار گیرد. این فتوایی است که امروزه مورد توجه اهل سنت ـ به صورت عمدی یا سهوی ـ قرار نگرفته و باعث بروز فتاوای قتل شیعیان به خاطر سب و لعن شده است. این گزارش تاریخی که درباه خلیفه اول گفتم، در منابع معتبر اهل سنت هم ذکر شده است.

گفتار پنجم از فصل اول هم درباره برخی از پیامدها و آثار اجتماعی سب و لعن است که از جمله اگر کسی با تعیین مصداق، سب و لعن کند، طبعاً باب جسارت به مقدسات خود را باز کرده است؛ همان‌طور که فخر رازی و رشید رضا گفتند. همچنین باعث دشمن‌سازی و قتل و کشتار بین فرقه‌های مسلمانان و صدور فتواهای تند علیه یک فرقه است.

فصل دوم که از 5 گفتار تشکیل شده، در مورد پدیده‌ی سب و لعن در تاریخ اسلام است که گفتار اول راجع به سیره‌ی نبوی(ص) است و کیفیت برخورد پیامبر(ص) با آن است. گفتار دوم درباره عصر سه خلیفه است که از سال دهم هجری تا سال سی‌وپنجم است. گفتار سوم درباره عصر حضور ائمه(ع) است. گفتار چهارم درباره عصر امویان است که شامل سه دوره می‌شود: دوره‌ی ترویج سب و لعن از سال 41 تا سال 99، دوره‌ی مبارزه با سب و لعن که دوره‌ی عمر بن عبدالعزیز می‌شود، و دوره‌ی سوم، ترویج مجدد سب و لعن است که بعد از درگذشت عمر بن عبدالعزیز، خلفای اموی دوباره سب و لعن را شروع کردند. گفتار پنجم درباره عصر عباسیان است که عباسیان دو سیاست متفاوت در مقابل سب و لعن اتخاذ کردند. در اولین مرحله برای این‌که قدرت‌شان را تثبیت کنند، از سب و لعن حمایت کردند و شعار آن‌ها سب و لعن شیخین بود اما بعد از آن وقتی به قدرت رسیدند و قدرت‌شان تثبیت شد، سیاست برخورد با مسئله‌ی سب و لعن را اتخاذ کردند.

فصل سوم که فصل پایانی کتاب است، تحت عنوان سب و لعن در سنت و سیره‌ی امامان است که این فصل مشتمل بر سه گفتار است. گفتار اول رویارویی امامان معصوم با مسئله‌ی سب و لعن است که ما 7-8 مورد را ذکر کرده‌ایم. گفتار دوم، آثار و پیامدهای سب و لعن از نگاه اهل بیت(ع) است و گفتار سوم با عنوان نقد و بررسی برخی از روایات منسوب به اهل بیت(ع) است.

همان‌طور که در ابتدا گفتم ما دو دیدگاه کاملاً متفاوت داریم. بعضی می‌گویند که ما باید با تعیین مصداق سب و لعن انجام دهیم و یکی از ادله‌ای که به آن استناد می‌کنند، روایات است که در منابع تاریخی و روایی ما ذکر شده است. در این فصل چند روایت را مورد بررسی قرار داده‌ایم که یکی لعن در زیارت عاشورا است، دیگری روایت عید الزهرا(س) و نهم ربیع است، یا لعن امام صادق(ع) بعد از هر نماز است و روایت دعای صَنَمَیْ قریش و توصیه‌ی بنی‌هاشم به لعن است. این ماحصل این کتاب و ساختاری بود که انجام دادیم.

*سب و لعن باید به صورت عام باشد

در پایان نتیجه‌ای که گرفتیم این است که غیر از نقد و بررسی روایاتی که تعیین مصداق کرده‌اند، اگر بخواهیم یک وجه جمعی پیدا کنیم، وجه جمع این است که همان‌طور که در برخی روایات ذکر شده، سب و لعن باید به صورت عام باشد، به صورت خاص و تعیین مصداق نباشد و بر فرض هم که برخی روایات یا ادله‌ای اقامه کنند که بر اساس این آن‌ها تعیین مصداق لازم است و ما در روایات صحیح هم این‌ها را داشته باشیم، از باب احکام ثانویه و پیامدهایی که سب و لعن به دنبال دارد، این کار جایز نیست و دارای حرمت فقهی و اجتماعی می‌شود.

حجت الاسلام والمسلمین «مصطفی صادقی کاشانی» دبیر نشست: در خدمت آقای مسائلی هستیم. آقای مهدی مسائلی دانشجوی دکتری دانشگاه ادیان و مذاهب در رشته‌ی مذاهب اسلامی و گرایش تقریب هستند. ایشان نویسنده‌ی بیش از 15 عنوان کتاب می‌باشند که آثار ایشان در موضوعات قمه‌زنی، نهم ربیع، لعن‌های نامقدس، افراط‌گری در تشیع است. آقای مسائلی در فضای مجازی در موضوع مذاهب اسلامی فعال هستند.

حجت الاسلام و المسلمین «مهدی مسائلی»:

بسم الله الرحمن الرحیم

ابتدا محاسن کتاب را بیان می‌کنم. موضوعی که کتاب به آن پرداخته بسیار بااهمیت است. درباره این قضیه محافظه‌کاری شدیدی وجود دارد و کمتر به آن پرداخته می‌شود. حتی ممکن است علما نظراتی داشته باشند و نتوانند با صراحت بیان کنند چون تعصباتی در این قضیه وجود دارد؛ خصوصاً وقتی سب و لعن را با هم بررسی کنید. اگر فقط سب بود، حساسیت‌های زیادی وجود نداشت ولی وقتی واژه‌ی لعن در کنار سب قرار می‌گیرد، حساسیت‌های زیادی را برمی‌انگیزد. حتی من در درس‌های مراجع تقلید و کسانی که تفسیر می‌گفتند، دیده‌ام که وقتی وارد بحث لعن می‌شدند و می‌خواستند نظری را مطرح کنند و قوانین و محدودیت‌هایی را برای لعن بیان کنند، شاهد برخوردهایی از سوی یکسری افراد بودم.

این یک موضوع پراهمیتی است که کتاب به آن وارد شده است، سیره‌ی اهل بیت(ع) هم حساسیت‌های خاص خود را دارد، چون کسانی که می‌خواهند لعن را ترویج کنند به سیره‌ی اهل بیت(ع) متوسل می‌شوند. در مقابل کسانی هم که می‌خواهند اصلاحاتی در شیعه انجام دهند باید استنادشان به سیره‌ی ائمه(ع) باشد. در کتاب، ارجاع به منابع تاریخی هم رعایت شده بود. ما اگر منابع تاریخی را دسته‌بندی کنیم، ارجاعات صورت گرفته بود و این از محاسن این کار است. رویکرد کتاب هم رویکرد تقریبی و وحدت اسلامی است که از نظر من رویکرد مثبتی است و این هم از محاسن کتاب است. به عبارت دیگر، کتاب درصدد کاستن تفرقه و دشمنی‌های بین مسلمانان است. این‌ها از محاسن کتاب است.

*اشکالات و ابهامات کتاب

کتاب اشکالات و ابهاماتی هم دارد. عنوان کتاب «سب و لعن در تاریخ اسلام» کلی است و شاید اضافه شدن «رویارویی اهل بیت(ع)»، زمان و بحث را محدود می‌کند، اما وقتی عنوان «سب و لعن در تاریخ اسلام» را مطرح می‌کنیم، شاید تا زمان حاضر را دربر گیرد و این موضوع از این جهت مقداری ابهام دارد و باید در این قضیه قید زده ‌شود.

از جهات مبنایی هم چون بعضی از مبانی در کتاب تنقیح و روشن نشده، تناقضاتی را در کتاب به وجود می‌آورد. در مقدمه‌ی کتاب، کتاب‌شناسی سب و لعن آمده است. من در سال‌های 94-95 و یا سال 87 دو کتاب دارم که به این موضوعات پرداخته‌ام. کتاب «نهم ربیع، جهالت و خسارت‌ها» سال 87 منتشر شده است، گویا ارجاع و مراجعه‌ای به این کتاب وجود نداشته است. من تعجب کردم که چرا کتاب‌های من ذکر نشده است؛ البته نه از جهت این‌که کتاب‌های من هستند. من می‌بینم که بعضی از مباحث کتاب اشکال دارد، از این جهت می‌گویم، چون در کتاب‌ خودم روشن کردم. یا به کتاب «لعن‌های نامقدس» در مقدمه‌ی این کتاب اشاره نشده است، در حالی که کتاب «لعن‌های نامقدس» سال 94 و 95 منتشر شد و جزء کتاب‌هایی است که با این بحث مرتبط است. عنوان آن «لعن‌های نامقدس، تبیین قوانین و محدودیت‌های تبری» است. ممکن است کتاب من هم اشکال داشته باشد ولی اگر در مقدمه به آن اشاره می‌شد خوب بود.

همین‌طور در بعضی از مباحث، کتاب‌هایی هستند که حتماً باید مراجعه می‌شد. برای نمونه، وقتی زیارت عاشورا مطرح می‌شود، باید به کتاب «زیارة العاشورا فی المیزان» آقای حسین الراضی مراجعه می‌شد. یا به جواب آن کتاب که «زیارت عاشورا از آغاز تا امروز» است، باید مراجعه می‌شد. به نظرم عدم مراجعه به این کتاب‌ها اشکالاتی را به وجود می‌آورد که قسمتی را می‌خوانم: نویسنده در بخشی از کتاب بیان می‌کند که «لعن‌هایی که در انتهای زیارت عاشورا است از کتاب مصباح شیخ طوسی گرفته شده است.» گویا این تلقی ایجاد می‌شود که هیچ منازعه‌ای بر سر نسخه‌های مصباح وجود ندارد و این کلام غلط تلقی می‌شود. در ادامه نویسنده می‌گوید:  «در کتاب مفاتیح نیز همان نقل شیخ طوسی آمده است. اما این‌که بعضی ادعا کرده‌اند، اهل تحقیق می‌گویند که این لعن‌های مذکور در زیارت عاشورا در دوره‌ی صفویه زیاد شده است، در مصباح شیخ طوسی وجود ندارد و کامل الزیارات که مرحوم امینی آن را تصحیح کرده وجود ندارد نادرست است.» این صحبت درست است. ادعای آن طرف این است که در نُسخ مصباح که در عصر صفویه بوده، این اضافه شده است و در قبل از عصر صفویه در نسخ مصباح وجود نداشته است. منازعه‌ای این است که «زیارت عاشورا فی المیزان» می‌خواهد این را بگوید که نسخی که لعن‌ها در آن وجود ندارند، اصیل هستند و کتاب «زیارت عاشورا از آغاز تا امروز» می‌خواهد بحث تقیه و بحث حذف را مطرح کند. از این جهت چون به این کتاب‌ها مراجعه نشده، اشکال محتوایی از این دست در کتاب نفوذ پیدا کرده است. تحقیق از این جهت که شخص محقق، منابع را بررسی کرده کار خوبی انجام داده است، اما باید تحقیقات و چالش‌هایی که فرای این منابع اصلی بوده را هم می‌دید و یک مقدار هدایت‌گری می‌کرد.




*نسبت بین سب و لعن چیست؟

در کتاب «لعن‌های نامقدس» ما ابعاد مختلف تبرّی یعنی تبری قلبی، تبری در رفتار و تبری در گفتار را بیان کردیم. گفتیم که تبری در گفتار، اظهار تبری است و خود تبری نیست. همان‌طور که شما وقتی توحید را بر زبان می‌آورید اظهار توحید است و خود توحید در قلب و در عمل است. نویسنده در این کتاب، تبری در گفتار را از ماهیت تبری تفکیک نکردند لذا تناقضاتی به وجود می‌آید که از جمله آن‌ها این است که لعن را مساوی با خود تبری قلمداد کرده‌اند. اما نویسنده، جاهایی لعن را تفکیک می‌کنند، و لعن درست و منطقی جلوه داده می‌شود اما سب غیرمشروع جلوه داده می‌شود. پس اگر در ابتدای کتاب، لعن و سب هر دو یکی شدند، پس نباید در مباحث بعدی، جاهایی لعن تجویز شود و جایی گفته شود که سب، درست نیست و لعن درست است. حتی نویسنده در تقسیم‌بندی، تعبیر نادرستی به کار برده است. وی در صفحه‌ی 33 کتاب گفته است: «به عبارت دیگر میان این دو لفظ رابطه‌ی عموم و خصوص من وجه است، بدین معنا که هر لعنی سب است، اما هر سبی لعن نیست.» در حالی که این نسبت، عموم و خصوص مطلق شد و عموم و خصوص مِن وجه نیست. نویسنده می‌گوید که عموم و خصوص من وجه است اما رابطه‌ای که بیان می‌کند عموم و خصوص مطلق است، این اشکال دارد. در تقسیم‌بندی که در کتاب لعن‌های نامقدس بود، اگر نویسنده به همین مِن وجه توجه می‌کردند، خوب بود. البته ممکن است به بحث ما هم اشکال وارد باشد اما آنجا این نسبت تشریح شده است. حتی نیاز بود که جزئیات بیشتری در رابطه با عموم و خصوص من وجه بودن بیان شود.

نکته‌ی دیگری که پراهمیت است این است که نویسنده می‌خواستند بیان کنند که اهل سنت نباید شیعیان را در مقابل سب شیخین تکفیر کنند، اما جاهایی سب شیخین یا سب عایشه را توجیه کرده‌اند و تصحیح هم کرده‌اند. نویسنده در صفحه‌ی 62 می‌گوید: «این استدلال قابل تأمل است، زیرا کسی که منتسب به نبی(ص) باشد، اما به خاطر نوع عملکردش لایق سب شدن باشد ... » یعنی نویسنده در واقع می‌گوید که ما همسر پیامبر(ص) را سب می‌کنیم، چون عملکرد او لایق سب شدن است. نویسنده از یک طرف می‌گوید که نباید سب شود و از طرفی عملکرد سب‌کنندگان را توجیه و تصحیح می‌کند. در چند مورد سب توجیه می‌شود؛ ایشان می‌‌خواهند به اهل سنت و فتواهای تکفیری اشکال بگیرند اما به گونه‌ای سب را توجیه کرده‌اند.

*نویسنده اقوال تاریخی را بررسی منبعی و اعتباری نکرده است

نویسنده بعضی جاها وارد بحث کلامی و فقهی شده‌اند در حالی که رویکرد کتاب تاریخی است و جای این بحث‌ها نیست. نکته‌ی دیگر این است که ایشان، اقوال تاریخی را بررسی منبعی و اعتباری نکرده است. بعضی مطالب، شبهه‌ی اتهام دشنام‌گویی به پیامبر(ص) یا اهل بیت(ع) را دارد. شاید حتی از یک بخشی از گزارش برداشت شده است، و بخش‌های دیگر موهن بودن این گزارش را بیان می‌کند. برای نمونه، گزارشی از امام حسن(ع) وجود دارد که در انتهای آن، چند فحش رکیک از امام حسین(ع) نقل می‌کند. سب‌گویی و فحش رکیکی که می‌گویم در شأن کوچه و بازاری‌های خیابان هم نیست، لذا شما نمی‌توانید یک قسمت از این گزارش را بگیرید و اطمینان پیدا کنید. معلوم است که این گزارش برای بی‌حیثیت کردن امام حسین(ع) است تا بگویند امام حسین(ع) فردی غیرمنطقی بود و امام حسن(ع) فردی منطقی بود. بنابراین به گزارشات تاریخی با حسن ظن نگاه نکرد و آن‌ها را بررسی کرد.

گاهی اوقات ترجمه‌های گزارشات، نادرست است و احتیاج به کار دارد. برای نمونه در برداشت گزارش‌های تاریخی، تعبیر «لعّان» از امیرالمؤمنین(ع) که می‌فرمایند: من نمی‌پسندم که شما لعّان باشید یا در نهج‌البلاغه که آمده است: «إنی أکره لکم أن تکونوا سبّابین»، این‌گونه برداشت شده که «سبّاب» صیغه‌ی مبالغه است و حضرت نمی‌پسندند که خیلی فحش و دشنام دهیم و اگر به ندرت فحش دهیم ایشان می‌پسندند. یا گفته‌اند که «لعّان» به معنای مبالغه است و حضرت نمی‌پسندند که خیلی لعن بگویید و اگر مقدار کمی لعن بگویید عیبی ندارد. چنین برداشتی مفهوم‌گیری شده است در حالی که این‌گونه مفهوم‌گیری درست نیست. قرآن هم می‌گوید: خدا «لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» (آل‌عمران: 182)، می توان این برداشت را کرد که خدا خیلی ظلم نمی‌کند و ظلم اندکی می‌کند؟ در کتاب وقعة الصفین از امیرالمؤمنین(ع) وارد شده است که من نمی‌پسندم شما  «شتّام» باشید و دشنام دهید، یا لعّان باشید. حضرت می‌فرماید این کارها را انجام ندهید، «لَوْ وَصَفْتُمْ مَسَاوِيَ أَعْمَالِهِمْ»، بدی‌هایشان را بگویید که سیره و روش‌شان فلان است و بگویید که راه و روش ما فلان است. لذا اگر روشنگری کنید، بهترین کلام و قول است. امیرالمومنین(ع) در ادامه بیان می‌کند که منظور از «شتّام» و «لعّان»، اسم فاعل است نه صیغه‌ی مبالغه تا از آن مفهوم‌گیری شود.

حجت الاسلام والمسلمین «مصطفی صادقی کاشانی»: از جناب آقای مسائلی ممنونم که دعوت مجموعه‌ی برگزارکنندگان را پذیرفتند.

در ادامه در خدمت جناب آقای عبدالمجید اعتصامی، طلبه‌ی حوزه‌ی علمیه‌ی قم، کارشناسی ارشد علوم حدیث با گرایش کلام و فارغ‌التحصیل دکتری دانشگاه ادیان و مذاهب، رشته‌ی شیعه‌شناسی هستیم. رساله‌ی دکتری ایشان سیر تطور مفهومی و مصداقی برائت در سده‌ی نخستین بوده و به همین جهت دغدغه‌هایی که داشتند و در این موضوع کار کردند، از ایشان به این نشست دعوت کردیم. البته کتاب پایان‌نامه‌ی ارشد ایشان هم با عنوان «اندیشه‌نامه‌ی زید بن علی» چاپ شده و مقالاتی هم با موضوع برائت دارند و همکار ما در دانشنامه‌ی اهل بیت(ع) هستند.

دکتر «عبدالمجید اعتصامی»:

بسم الله الرحمن الرحیم

بنده هم به نوبه‌ی خود از خدای متعال طلب نصرت برای مسلمین جهان و نابودی هر چه زودتر دشمنان، به خصوص اسرائیل جنایتکار و آمریکای جنایتکار را دارم. جا دارد در ابتدا از دست‌اندرکاران این مرکز سترگ، مجمع جهانی اهل بیت(ع) و همچنین پژوهشکده‌ی سیره و تاریخ اهل بیت(ع)، ریاست محترم پژوهشکده، جناب آقای دکتر مطهری و جناب آقای دکتر صادقی تشکر کنم که زحمت کشیدند و زمینه‌ساز چنین جلسه‌ای شدند. از میهمانان عزیز جناب آقای حجت‌الاسلام مسائلی و از جناب آقای صالحی تشکر ویژه دارم.

*خلط مباحث تاریخی، کلامی و فقهی در کتاب بسیار روشن است

چون جناب آقای مسائلی قسمت‌های حُسن کتاب را فرمودند، بنده تکرار نمی‌کنم، همچنین اشکالاتی که فرمودند سعی می‌کنم تکرار نشود مگر این‌که تأکید خاصی باشد. در ابتدا به صورت کلی 4-5 اشکال را خدمت نویسنده‌ی عزیز هدیه می‌کنم.

نکته‌ی حاج‌آقای مسائلی درست بود و خلط مباحث تاریخی، کلامی و فقهی در این کتاب بسیار روشن است، اما اشکال اساسی کتاب این است که به خاطر محافظه‌کاری در لعن چند فرد خاص، ما اصل فرهنگ اصیل لعن و برائت را به گونه‌ای منعکس کنیم تا خواننده‌ی این کتاب تلقی کند که از اساس، لعن و سب فی‌نفسه قبیح است، چنان‌که نویسنده در این کتاب تصریح می‌کنند و اگر جاهایی در قرآن، اهل بیت(ع) یا پیامبر اکرم(ص)، لعن استفاده شده، از نوادر و خاص و استثناء است، اما اصل اخلاقی، عقلی و دینی، قبح ذاتی سب و لعن است. کتاب به گونه‌ای نوشته که که وقتی خواننده آن را می‌خواند، حتی لعن بعد از صلوات را هم باید به زور به زبان بیاورد. نویسنده در ابتدای نشست گفتند که مراد ما چیست، اما ما درباره‌ی این کتاب بحث می‌کنیم. جناب آقای مسائلی به خلط مباحث مفهوم‌شناسی سب و لعن و دشنام اشاره کردند اما یک‌کاسه کردن تمام موارد که «خشونت، دشنام، سب و لعن که همه مطرود بوده است». این سخن اشتباه است و باعث شده که نویسنده‌ی محترم، موضع‌گیری کلی نسبت به همه‌ی این‌ها داشته باشند و این مطلب را در چند جای کتاب تکرار می‌کنند، نه این‌که یک جا باشد تا بگوییم نویسنده اشتباه کرده است.

*بالأخره تکلیف سب و لعن در مکتب تشیع چیست؟

مورد بعدی تناقض‌گویی است که بخشی از آن را جناب ‌آقای مسائلی فرمودند. از طرفی شواهد لعن و حتی سب زیاد است، هم از لحاظ گزارشات تاریخی و هم روایی که نویسنده گزارش دادند اما احساس می‌شود، نویسنده برای جمع کردن بحث سب و لعن، گویی به دست و پا افتاده که بالأخره تکلیف سب و لعن در مکتب تشیع و شیعه‌ی امامیه چیست؟ جاهایی تصریح می‌کنند که بله، قرآن و روایات تأکید دارند. تصریح می‌کنند که تأکید دارند و حتی مواردی را از قرآن و روایات دسته‌بندی می‌کنند که این‌ها مورد لعن بوده‌اند و جاهایی به عنوان نمونه‌، سب قرآن کریم را مثال می‌آورند که تشبیه به حمار یک نوع سب است. همه‌ی این‌ها را می‌آورند و از طرفی دائم تکرار می‌کنند که اگر ما جواز سب داشته باشیم که بگوییم حرام نیست ولی عقل می‌گوید قبیح است و نباید این کار را کنیم. این یک نکته است.

نکته‌ی کلی بعد استناد بسیار زیاد به منابع مخالفین است. با این‌که موضوع سب و لعن یک موضوع خاص کلامی است که اگر ما بخواهیم بحث کنیم، می‌توانیم از منابع اهل سنت هم بهره ببریم ولی اصل ابتدایی، بهره‌وری از منابع اصیل شیعی است. منابع تاریخی را می‌توانیم بگوییم که گزارش است و لازم نیست که شیعه گفته باشد، اما در بحث روایات به صحیح بخاری و ... استناد می‌کنند و کلامی را به پیامبر(ص) نسبت می‌دهند برای این‌که نشان دهند سب و لعن مذمت شده است و دستورات کلی که پیامبر(ص) فرمودند: بهتر است اگر می‌توانید هیچ چیزی را به هیچ عنوان لعن نکنید. یا پیامبر(ص) جاهایی می‌گوید: سعی کنید اساساً هیچ سب نکنید. با این اطلاق‌گویی و موضع‌گیری، خواننده تصور می‌کند که سب و لعن فی‌نفسه و حتی به صورت کلی قبیح است. من برداشت‌ها را عرض می‌کنم و مطمئناً قصد و هدفی که نویسنده‌ی محترم داشتند، این نبوده است.




*لعن بر دشمنان خدا و اهل‌بیت(ع)، ادبیات قرآنی است

معلوم است که سب و لعن، تفاوت‌ها و اشتراکاتی با هم دارند. اما برائت علنی، لزوماً با سب و لعن نیست که ما به خاطر یک‌سری تبعات منفی سب و لعن، دائم مذمت کنیم که برائت علنی به صلاح نیست. چه کسی گفته است؟ برائت علنی اساساً به این معنا نیست. برائت علنی مفهوم خاص خود را دارد. مقالاتی در این زمینه وجود دارد، پایان‌نامه‌ی بنده و کتاب من درباره این موضوع است و دوستان دیگر هم زحمت کشیده‌اند. برائت علنی مفهوم واسع دارد که یکی از نشانه‌های برائت ممکن سب و لعن باشد و ممکن است نباشد. امیرالمؤمنین(ع) در مدت خانه‌نشینی‌، از مخالفین‌شان برائت داشتند. در این جای تردید نیست. اساساً عدم مشروعیت هر امامتی غیر از امامت الهی، اعلان برائت اولیه است.

ادعای ما این است که ادبیات لعن بر دشمنان خدای متعال و همچنین دشمنان اهل بیت(ع) به تبع این‌که آن‌ها هم دشمنان خدای متعال هستند، اساساً یک ادبیات قرآنی است؛ ادبیات کاملاً قرآنی است که پیامبر(ص) آن را تبیین کردند و دشمنان را به صورت کلی لعن می‌کردند. نویسنده هم در جاهایی از کتاب اشاره کرده‌اند و شواهد خوبی هم آورده‌اند. این‌که لعن جاهایی به صورت مصداقی مذمت شده است، جای بحث نیست و همه قبول دارند. حتی کسانی هم که مراعات می‌کنند، در این حد قبول دارند که جاهایی مصداقاً درباره فلانی و فلانی مذمت شده و یا نهی شده که لعن نکنید، این جای بحث نیست، اما چرا به خاطر محافظه‌کاری نسبت به 2-3 نفر، این ادبیات فرهنگی تشیع و اصیل شیعه را کنار بگذاریم؟ اساساً شیعه را با همین شناسه می‌شناختند؛ شیعیان را با رفض هر امامی غیر از امیرالمؤمنین(ع) و نص بر خلافت امیرالمؤمنین(ع) می‌شناختند. چرا ما این ادبیات را به یک ادبیات دورافتاده‌ی از جای دیگر گرفته شده‌ی دوران صفوی تبدیل کنیم؟ نه، این‌گونه نیست. شیعه‌ی امامیه با دو شاخصه‌ی رفض شیخین و نص بر امامت امیرالمؤمنین(ع) شناخته می‌شد. من نمی‌گویم که رفض به معنای سب و لعن است، رفض و برائت یک معنای کلی خاص خود را دارد اما اصل لعن بر دشمنان اهل بیت(ع) ادبیاتی است که پایه‌ی قرآنی و روایی دارد.

من به چند نمونه از جزئیات اشاره می‌کنم. عنوان کتاب بازتاب یک موضع‌گیری کلی است؛ «سب و لعن در تاریخ اسلام و رویارویی اهل بیت(ع) با آن». در عنوان کتاب این فرضیه خوابیده است که اهل بیت(ع) همیشه با این دو مقوله مقابله داشته‌اند! چنین اطلاقی شاید با یک‌سری توجیهاتی قابل بیان باشد که در مقدمه یا جایی گفته شود که مراد از عنوان این نیست که اهل بیت(ع) همیشه رویارویی داشتند و یا کاش اصلاح می‌شد.

*تناقض‌های کتاب

نمونه‌ای از یک‌کاسه کردن همه با هم، این است که نویسنده در صفحه‌ی 19 آورده است: «در مکتب اهل بیت(ع) راه نقد و اعتراض و طلب حق بدون جسارت و سب و لعن و خشونت امری روشن و آشکار بود و در سیره‌ی عملی و قولی آن‌ها، خصوصاً سیره‌ی حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) این مطلب به وضوح قابل مشاهده است.»

در صفحه‌ی 40 که بحث درباره تبری علنی است، نویسنده می‌گوید: «اگر امروزه تبری به صورت علنی انجام شود، نه تنها به ضرر فرد و مذهب شیعه است، بلکه در برخی موارد مصالح امت اسلامی را نیز تحت الشعاع قرار می‌دهد.» چرا ما برائت علنی را به معنای سب و لعن در نظر بگیریم تا مخاطبین کتاب فکر کنند که برائت نباید علنی باشد؟ ما مفهوم تبری و برائت را درست منعکس نکرده‌ایم.

تصریح آشکار بر یک‌کاسه کردن همه، در صفحه‌ی 92 کتاب است: «فرهنگ سب و لعن (دقت کنید که نویسنده حتی فرهنگ سب و لعن را زیر سؤال می‌برد) بددهنی و دشنام در جامعه نه تنها خبر از نادانی و وضعیت ناهنجار جامعه می‌دهد ( ایشان دیگر نگفته که مصداقِ چند نفر خاص، بلکه کل مسئله‌ی فرهنگ لعن زیر سؤال می‌رود) که نشان از انحطاط فرهنگی در جامعه نیز دارد.» بعد ادامه می‌دهد: «از این رو اصل اولی در مواجهه‌ی پیامبر(ص)، برخورد با هر گونه بددهنی، فحش، سب، جسارت و اهانت است.» اینجا هم نویسنده لعن، سب و همه را با هم یک‌کاسه کرده‌اند.

در مورد آن تناقض‌گویی که اشاره کردم، نویسنده جاهایی تصریح می‌کنند که سب و لعن در فرهنگ قرآن و روایات هست و یک جاهایی هم می‌گویند که نیست. در صفحه‌ی 92 آورده است: «فرهنگ سب و لعن خبر از نادانی است.» در صفحه‌ی 93 نوشته است: «نکته‌ای که باید به آن توجه ویژه داشت این‌که این‌گونه نیست که در قرآن یا سنت نبوی به طور کلی سب و لعن نکوهش شده باشد، بلکه با توجه به شرایط زمان و مکان و مخاطب در قرآن و سیره‌ی نبوی(ص) سب و لعن وجود دارد، همان‌گونه که منع آن هم هست.» عجب، اگر جاهایی قرآن کریم سب و لعن دارد، چرا شما آنجا مطلقاً فرهنگ سب و لعن را جزء نادانی و وضعیت ناهنجار جامعه معرفی می‌فرمایید؟

جایی است که گفتم استناد به منابع اهل سنت وجود دارد. در وسط صفحه‌ی 95 روایاتی نقل می‌کند که «حضرت در یک مواجهه‌ای وصیت کرده که هیچ چیزی را سب نکن.» اگر هیچ چیزی را سب نکن، پس چرا در صفحه‌ی 97و صفحه‌ی بعد، رویارویی پیامبر(ص) با سب و لعن را می‌گویید. نویسنده در سطر اول صفحه بعد از تیتر شماره‌ی 1 آورده است: «همان‌گونه که بیان شد از منظر قرآن کریم اصل اولی در سب، قبح این عمل است.» چند سطر بعد نوشته‌اید: «اصل اولی، قبح عمل سب و لعن است.» یعنی اصل اولی قبح هر دوی این‌ها است. بحث، مصداق لعن خاص و شخص خاص فلان و فلان نیست. ایشان اصل لعن را با چندین جمله‌ی تکراری زیر سؤال می‌برند.

در صفحه‌ی بعد باز روایاتی را از اهل سنت به پیامبر(ص) منتسب می‌کنند که حضرت فرمودند: «اگر می‌توانی هیچ چیزی را لعنت نکنی، این کار را انجام بده.» خود پیامبر(ص) هم باید این کار را بکنند که اگر می‌توانند هیچ چیزی را نباید لعن کنند. در صفحات دیگر گروه‌هایی که پیامبر(ص) سب کرده‌اند را تقسیم‌بندی می‌کنند. اگر پیامبر(ص) در جاهایی توصیه می‌کنند که هیچ چیزی را لعن و سب نکنید، اما جاهایی، مصادیقی از قرآن و روایات آمده است که سب و لعن کرده‌‌اند!

در پایین صفحه‌ی 96 وقتی می‌گویند که «در عین حال ما مواردی داریم که هم در قرآن و هم در روایات سب شده است.» به این نتیجه می‌رسند که اصلاً لعن و سب یک امر نسبی است، یعنی جاهایی خوب و ممدوح است و جاهایی بد است. این حرف درستی است  اما وقتی یک امری نسبی شد، اصلاً معنا ندارد که بگوییم اصل اولی یا حکم عقلی این است که فی‌نفسه، سب و لعن قبح دارد. اساساً نمی‌توان برای امر نسبی، اصل درست کرد. مثل این است که من بگویم جمله‌ی دور از رحمت خدا باد، خوب است یا بد است؟ طرف مقابل می‌گوید که متعلقش را بگو، مشرکین را می‌گویی یا مسلمین را می‌گویی؟ اگر مشرکین باشد که خوب است و اگر مسلمین باشد که نکوهش شده است. ما این همه روایات و فلان بچینیم و بگوییم که اگر جاهایی هم جواز باشد ولی عقل می‌گوید که مذموم است؛ روایات از پیامبر(ص) بیاوریم که اگر می‌توانی هیچ سب و لعن نکن و برای جمع کردن روایات مطمئنه‌ای که اهل سنت و شیعه در سب و لعن دشمنان دارند، این‌قدر به دست و پا بیافتیم که نتوانیم جمع کنیم.

*جمع‌بندی  

اگر ما بخواهیم مصداق خاص لعن علنی چند نفر را به خاطر مصالح اخلاقی، اجتماعی، مذمت و روایات، توجیه کنیم که جای آن در جامعه‌ی تشیع نیست و از امامیه به دور بوده است، با این حربه و بهانه اصل فرهنگ لعن بر دشمنان اهل بیت(ع) و سب و لعن با ادبیات قرآنی را زیر سؤال نبریم، چون جمع کردن این همه روایات و ادله‌ی تاریخی بسیار سخت می‌شود و قابل توجیه نیست. عذرخواهی می‌کنم.

حجت الاسلام والمسلمین «مصطفی صادقی کاشانی»: از جناب آقای اعتصامی تشکر می‌کنم. در این مرحله آقای صالحی اگر نکته‌ای دارند بفرمایند.

دکتر «ابراهیم صالحی حاجی‌آبادی»: من از جناب آقای دکتر اعتصامی و جناب آقای مسائلی تشکر می‌کنم. برخی از نکاتی که بیان کردند وارد است و حتماً باید در ویرایش و چاپ جدید اعمال شود، ولی بحثی که الان وجود دارد این است که چون این کتاب به صورت طرح انجام شده است، درست است که متهم اصلی به اسم من است ولی در واقع من نیستم. از جمله اشکالات استناد به منابع اهل سنت است. دأب من این است که وقتی می‌خواهم به روایتی استناد کنم، تفاوتی ندارد روایت یا گزارش تاریخی باشد، تا جایی که امکان داشته باشد به منابع اهل سنت مراجعه می‌کنم. یعنی بر اساس روال تقدم تاریخی، از اولین منبع و منابع اهل سنت شروع می‌کنم و منابع شیعه را هم بررسی می‌کنم. این‌که بعضی روایات فقط از اهل سنت است، چون ما مکلّف به حذف منابع شدیم و الّا در نسخه‌ی اصلی منابع شیعی هم وجود دارد.

نکته‌ی دیگری که دو ناقد محترم بیان کردند خلط مباحث تاریخی، کلامی و فقهی است. درست است عنوان کتاب درباره تاریخ اسلام است و ما بحث تاریخی داشتیم ولی گاهی چاره‌ای نیست از این‌که مباحث کلامی و فقهی هم مطرح شود. برای نمونه تبری یک فرع فقهی است، در فقه ما  درباره مسائل دیگر با توضیح و تفصیل زیاد بحث کرده‌اند ولی به بحث برائت که می‌رسد چیزی نیست.

نکته‌ی خیلی مهمی که جناب آقای اعتصامی بیان کردند، عین عبارت ایشان این بود: «به خاطر ملاحظه‌کاری و سب و لعن نکردن شیخین، اصل سب و لعن را زیر سؤال ببریم.» از عنوان، فصل‌بندی و گفتارهای کتاب مشخص است که ما اصل سب و لعن را زیر سؤال نبردیم. ممکن است بعضی از روایاتی که ذکر کردیم در نقل اشتباه شده باشد، بله، ما هم قبول داریم که بایستی اصلاح شود ولی اصل بحثی که ما داریم این بود: بحثی که درباره اهل سنت و شیعه وجود دارد خصوصاً مانع اصلی تقریب مذاهب، بحث سب و لعن شیخین است. وقتی قرآن را باز کنید شاید کمترین سوره‌ای را پیدا کنید که 7-8 بار در آن لفظ لعن نباشد. یعنی لعن در اکثر سوره‌ها آمده است و سب هم یک مورد وجود دارد که آن هم نهی شده است. جناب آقای اعتصامی ادعایی بیان کردند که ما روایات صحیحی مبنی بر جواز سب و لعن با تعیین مصداق داریم. بعید می‌دانم روایت صحیحی هم داشته باشیم.

دکتر «عبدالمجید اعتصامی»: مصداق نه فقط شیخین، اشخاص دیگر مثل ابوحنیفه.

دکتر «ابراهیم صالحی حاجی‌آبادی»: بحث ما فقط شیخین است. چرا؟ چون بحث ما به تقریب مذاهب برمی‌گردد. وقتی قرضاوی فتوا به قتل شیعه می‌دهد، وقتی افندی فتوا به قتل شیعه می‌دهد و می‌گوید که واجب است شیعیان را بکشیم. چرا؟ چون آن‌ها کافر هستند. چرا کافر هستند؟ چون شیخین را سب و لعن می‌کنند. ما کاری به اشخاص دیگر نداریم و کاری به ابوحنیفه و شافعی نداریم. بحث ما روی شیخین است. بحث اصلی که این است که سب و لعن شیخین پیامد خارجی دارد. شما می‌فرمایید که ما روایت صحیح داریم، بر فرض که روایت صحیح هم داشته باشیم، این‌که هر دو بزرگوار گفتند که مباحث دیگر را خلط کردید، بله، به خاطر این است، ما می‌گوییم سب و لعن شیخین بار دارد. وقتی در فقه ما به خاطر مصلحت‌سنجی و یا ملاحظات دیگر، این مباحث یا طرح نمی‌شود و یا بسیار کلی طرح می‌شود، خروجی کار چه می‌شود؟ خروجی کار این می ‌شود که امسال همسایه‌ی ما برای عید الزهرا(س) مراسم می‌گیرد. شاید بیش از هزار نفر در یک سالن بزرگی جمع می‌‌شوند و چه کارهایی که انجام نمی‌دهند. من چند جا تصریح کرده‌ام که منظور از سب لفظ سب و دشنام نیست، منظور از سب یک نوع اظهار انزجار و تنفر نسبت به طرفین است که یا در لفظ باشد، یا در عمل باشد و یا در پوشش باشد، هیچ تفاوتی ندارد.

*در روایات، سب و لعن شیخین نداریم

در روایات، سب و لعن شیخین نداریم و اگر به فرض روایت صحیح داشته باشیم، روایت با احکام ثانویه تعارض دارد. چرا تعارض دارد؟ چون دارای پیامد دارد. اگر شما سب و لعن کردید امکان دارد فیلم آن رسانه‌ای شود، کما این‌که شده است و اشاره کردم که دقیقاً علت فتوای قتل شیعیان را همین ذکر کرده‌اند. چرا بایستی شیعیان را بکشیم؟ چون شیخین را سب و لعن می‌کنند. در فضای مجازی می‌بینیم که بخشی مراسم عید الزهرا(س) را منتشر می‌کنند که شیعیان چه اعمال و حرکاتی ضد شیخین انجام می‌دهند. خروجی آن چه می‌شود؟ خروجی همان می‌شود که علمای مکه به علمای اصفهان نامه می‌نویسند که شما روی منبر شیخین را سب و لعن می‌کنید و ما در مکه عذاب می‌کشیم. من سال 86 به مکه مشرف شدم و با یکی از شیعیان قطیف آشنا شدم. وی گفت: خودم را در فلان جا اهل سنت جا زده بودم و کار می‌کردم، بعد از اینکه فهمیدند شیعه هستم من را اخراج کردند. پرسیدم که چرا تو را اخراج کردند؟ او خندید و جواب داد: به خاطر کارهایی که شما ایرانی‌ها انجام می‌دهید. گفتم: ما چه می‌کنیم؟ گفت: کارهایی که در عید الزهرا(س) انجام می‌دهید و رقص و بزن و بکوب و لباس‌پوشی دارید. خروجی آن‌ها چه می‌شود؟ خروجی این می‌شود.

* بر اساس مبانی فقهی، سب و لعن شیخین حرام است

من باز هم تکرار می‌کنم که بله، بعضی از اشکالات به کتاب وارد است و در ویرایش دوم اصلاح می‌شود ولی هیچ خللی در کلیت بحث وارد وجود ندارد. بحثی که ما مطرح کردیم تعیین مصداق سب و لعن است. بر اساس مبانی فقهی و احکام ثانویه، سب و لعن نه تنها مکروه است، بلکه می‌توانیم بار حرمت هم بر آن داشته باشیم، چون به جان و مال شیعیان در کشورهای دیگر مرتبط است. ما در قم راحت نشسته‌ایم و سب و لعن می‌کنیم و در عربستان، افغانستان، پاکستان و ... مشکلاتی برای شیعیان به وجود می‌آید. علت چیست؟ علت این است که علمای آن‌ها فیلم عیدالزهرا(س) را می‌بینند. به صراحت فخر رازی و رشید رضا این را می‌گویند. این‌که تکرار می‌کنم به خاطر این است که بسیار مهم است و فرضیه‌ی بحث ما این است. می‌گویند که عوام شیعیان به شیخین سب و لعن می‌کنند و متقابلا اهل سنت هم مقدسات ما را سب و لعن می‌کنند. از او می‌پرسم: تو که علی(ع) را دوست داری، چرا سب و لعن می‌کنی؟ می‌گوید: بله، من علی(ع) را دوست دارم، ولی او جسارت کرد، من هم جسارت می‌کنم، او فحش داد، من هم فحش می‌دهم، او لعن کرد، من هم لعن می‌کنم. دقیقاً «وَ لا تَسُبُّوا» چرا؟ «فَيَسُبُّوا اللَّهَ». این صریح آیه‌ی قرآن است. بله، در بعضی روایات ممکن است اشکال و ایرادی باشد، ما آن‌ها را قبول داریم ولی در کلیت بحث خللی نیست.

حجت الاسلام والمسلمین «مصطفی صادقی کاشانی»: مجدداً از آقای صالحی تشکر می‌کنم. دغدغه‌ی اصلی ایشان رفع اتهام از شیعه و تأکید بر عدم تعیین مصداق به خاطر حفظ جان شیعه است که این هم بحث اجتهادی مهمی می‌طلبد. مجدداً در خدمت آقای مسائلی هستیم.

حجت الاسلام و المسلمین «مهدی مسائلی»: انتقاد آقای اعتصامی این بود که گفتند چرا سب و لعنی که به پیامبر(ص) نسبت داده می‌شود را مخدوش کردید؟ من می‌گویم که چرا آن‌ها را تقریر کردید؟ اشکال من این است که پیامبر(ص) سب و لعن نمی‌کردند، یعنی جزء سیره‌ی پیامبر(ص) نیست.

*سب متناسب با فطرت انسانی نیست

من تردیدی ندارم که سب روش غیراخلاقی است و متناسب با فطرت انسانی نیست، من می‌گویم که شما این را گفتید و بعد سب‌هایی که از ناحیه‌ی پیامبر(ص) صورت گرفته است را تقریر کرده‌اید. یعنی جنبه‌ی انتقادی من از آن طرف است، آقای اعتصامی از این طرف گفتند. به طور مثال روایت‌هایی وجود دارد که حضرت امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «الفحش و التفحش لیسا من الاسلام فی شیءٍ». این تعبیر از رسول خدا(ص) آمده و از امیرالمؤمنین(ع) هم هست: «إن الفحش و التفحش لیسا من خلاق الاسلام». از اخلاق اسلام نیست. حکایتی در منابع شیعی و اهل سنت آمده است و خدشه‌ای بر آن وارد نیست: یهود بر پیامبر(ص) وارد می‌شوند و به پیامبر(ص) بی‌احترامی می‌کنند و می‌گویند: «سام علیکم». پیامبر(ص) می‌فرمایند: «علیکم». عایشه در آن مجلس برافروخته می‌شود و جواب می‌دهد: «علیکم السام و الغضب و اللعن یا معشر الیهود یا اخوة القرد و الخناذیر». عایشه فحش قرآنی می‌دهد و فحش او کوچه و بازاری نیست. قرآن نمی‌خواسته فحش بدهد، می‌خواسته روشنگری و بیان حقایق کند، اما عایشه از آن فحش استفاده می‌کند. پیامبر(ص) عایشه را نهی می‌کنند که خبث و زشتی سب را می‌رساند. پیامبر(ص) می‌فرمایند: «یا عایشه، انّ الفحش لو کان ممثلاً»؛ اگر می‌خواست جلوه‌ای پیدا کند «لکان مثال سوء». این تعبیر پیامبر(ص) در لسان اهل بیت(ع) هم وارد شده است، یعنی به صورت مجزا در لسان ائمه(ع) وارد شده است « إنّ الرِّفقَ لَم يُوضَعْ على شيءٍ إلاّ زانَهُ»؛ رفق با هیچ چیزی همراه نشد الّا این‌که به آن زینت بخشید «و لم یرفع عنه قط الّا شانه»؛ از هیچ چیزی هم گرفته نشده الّا این‌که آن را زشت کرده است.

* جزء معانی لعن، سب است

مشکل ما این است که دشنام‌هایی به پیامبر(ص) نسبت داده شده که یا صحت صدور آن‌ها درست نیست و یا وجه صدوری که برداشت شده دشنام است، اشتباه است. همان‌طور که در کتاب، به قرآن سب نسبت داده شده است. ما می‌گوییم که قرآن سب‌گویی نمی‌کند. ائمه‌ی ما سب در مقابل سب نداشتند. خطاب قرآن است: «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (الفرقان: 63)؛ هنگامی که جاهلان این‌ها را خطاب قرار می‌دهند، در مقابلش جواب نمی‌دهند و گذشت می‌کنند و سلام خداحافظی دارند، فحش ندارند، در مقابل فحش، فحش و دشنام نمی‌دهند. شما دشنام ابتدایی را به این‌ها نسبت می‌دهید در حالی که خلاف ادب و اخلاق است. کلاً روایات را هم کنار بگذاریم، کجا دشنام و فحش تبلیغ محسوب شده و نفوذ ایجاد کرده تا ما بگوییم که ائمه(ع) از آن به عنوان یک روش تبلیغی یا اجتماعی استفاده می‌کردند؟ ما این اشکال را داریم، نه این‌که بگوییم چرا فحش در سیره‌ی پیامبر(ص) محل اشکال است؟ لعن هم همین‌طور است. من می‌گویم که تطبیق لعن با دشنام به صورت روشن بیان نشده است. شما اگر می‌گویید که لعن، سب نیست و جایز است، آیا نعوذ بالله کسی می‌تواند امیرالمؤمنین(ع) را لعن کند و شما بگویید که امیرالمؤمنین(ع) که مستحق آن نیستند، بگذارید لعن شود و از کنار آن بگذرید! من به شخصه او را تکه تکه می‌کنم، چون به امیرالمؤمنین(ع) دشنام می‌دهد، شما انتظار دارید که به شیخین و خلفا لعن شود و آن‌ها بگویند که مبنای شما این است که آن‌ها عذاب می‌بینند و جهنمی هستند ولی ما قائل به این نیستیم و از کنار آن می‌گذریم! نه شما فحش می‌دهید و توهین می‌کنید. جزء معانی لعن، سب است. من می‌گویم که شما تطبیق داده‌اید و لعن را مساوی با سب تلقی کرده‌اید، اما لعن را برای ائمه(ع) در جاهایی آورده‌اید که صحت یا وجه صدور آن محل تردید است. از آن جهت وجه صدور را می‌گویم که هیچ‌گاه ائمه(ع) برای کسانی که جزء مقدسات طرف مقابل حساب می‌شدند، لعن اجتماعی نداشته‌اند. ممکن است گزارشی هر چند ضعیف باشد که بعد از نماز، چهار زن یا چهار مرد را لعن می‌کردند. حتی دعای صنمی قریش که سند ندارد و در منابع متأخر بیان شده است، امیرالمؤمنین(ع) این لعن‌ها را کجا می‌گفتند؟ در نماز شب و در قنوت نماز وتر گفته‌اند. طبق گزارش، ابن عباس در مسجد بود و امیرالمؤمنین(ع) نمی‌دانستند که کسی در مسجد است، ابن عباس به صورت مخفیانه این را شنید و گزارش کرد، و طبق گزارشی که بیان می‌کنند، امیرالمؤمنین(ع) در پایان آن می‌گویند: سرّی از اسرار الله است و این را جز بر اهل‌بیت(ع) ما فاش نکن. در کتاب «رشح الولاء فی شرح الدعاء» این گزارش آمده است.




*ائمه(ع) لعن اجتماعی را نه می‌پسندیدند و نه توصیه می‌کردند

شما می‌گویید که یک گزارش وجود دارد که ائمه(ع) به عنوان بیان اعتقادات شیعه، از لعن استفاده می‌کردند! خب بگویید که کجا بیان کرده‌اند. بله، ممکن است لعن شخصی داشته باشند. نعوذ بالله من می‌توانم به صورت شخصی به اولیاء الهی هم لعن کنم، اما بازگشت آن به خود من است. اما همین لعن به اولیاء الهی، اگر من در اجتماع کنم به عنوان «ساب النبی(ص) او احد من الائمه(ع)» من را محاکمه می‌کنند، چون ابعاد اجتماعی دارد. لعن هم بله به صورت فردی در سیره‌ی اهل بیت(ع) بوده است، وجه صدور را از این جهت می‌گویم، اما ائمه(ع) لعن اجتماعی را نه می‌پسندیدند و نه توصیه می‌کردند که بخواهیم آن را رواج دهیم. یعنی لعن اجتماعی مساوی با دشنام است.

*گاهی بحث‌های شخصی درون‌مذهبی با مباحث مذهبی خلط شده است

نکته‌ای که در کتاب خلط شده این است که گاهی اوقات بحث‌های شخصی درون‌مذهبی با مباحث مذهبی خلط شده است. برای نمونه ممکن است من فرد مقابلم را که در یک مذهب هستیم، لعن کرده باشم و یا دشنام داده باشم؛ این‌ها با مباحث مذهبی خلط شده و توجیه‌کننده‌ی این شده که بگوییم ائمه(ع) یا یاران ائمه(ع) در مورد مسائل مذهبی هم دشنام می‌گفتند، ائمه(ع) سکوت و تقریر می‌کردند. اگر در جایی لعنی بوده که ائمه(ع) گذشت کرده‌اند در مورد مسائل مذهبی نبوده است بلکه در مورد مسائل درون‌مذهبی بوده است. از طرف دیگر، باید جایگاه کسی که لعن و سب می‌شود را هم نگاه کنیم که آیا جایگاه قداست‌آمیز دارد و آیا برای وی احترام مذهبی وجود دارد یا نه؟ اگر ائمه(ع) غُلات را لعن کردند، چون به واسطه‌ی ائمه(ع) ارزش پیدا می‌کردند، نه این‌که احترام ویژه‌ای داشته باشند؛ در واقع ائمه(ع) این‌ها را از خودشان دور می‌کنند. ما این‌ها را در کتاب لعن‌های نامقدس آورده‌ایم و از این جهت گفتم که خیلی به مباحث شما در این لعن‌ها کمک می‌کرد که دسته‌بندی لعن‌های ائمه(ع) را لحاظ کنید.

*اصل اولی این است که سب نادرست، غیراخلاقی و دشنام است

من با بحثی نتوانستم سازگار شوم و آن این‌که سب اصل ثانوی است. در حالی که اصل اولی این است که سب نادرست، غیراخلاقی و دشنام است. ما با یک فردی بحثی داشتیم که ابتدا سب‌ها و لعن‌های ائمه(ع) را آورد، مبنای سب کردن را تقریر کرد که ائمه(ع) و پیامبر(ص) دشنام می‌گوید، قرآن هم دشنام می‌گوید و گفت: «جاهایی هم نباید دشنام بگوییم و فلان جاها دشنام خوب نیست.» بحث من این است که شما اصل ابتدایی ذاتی قبح سب و دشنام‌گویی را اثبات کنید و از مصادیقی از لعن که مساوی با سب است، به صورت مصداقی پرهیز داشته باشید. البته لعن در معنا مساوی با سب نیست، اما مصداقاً جاهایی مساوی با لعن است؛ آنجاها هم بگویید که به عنوان ثانوی لعن شده است، نه این‌که بگویید ما اصل اولیه‌ی دشنام‌گویی داریم، یعنی باید فحش بدهیم، اما یک جاهایی فحش دادن بد است. مشکل من در این است که دشنام دادن عنوان ثانوی ندارد. عنوان اولی نفی است که شما هم بعضی جاها خوب آمده‌اید و گفته‌اید که دشنام‌گویی مخالف فطرت و اخلاق است اما بعد گفتید که آقای اعتصامی این‌گونه برداشت می‌کند که این امر نسبی است. واقعاً نسبی تلقی کردن دشنام‌گویی امری نادرست است. چون شما دیگر ملاک ندارید که پیامبر(ص) جاهایی دشنام دادند و جاهایی از دشنام نهی کرده‌اند، بالأخره ما چه برداشت کنیم؟ چه ملاکی هست که کجا نباید دشنام داد و کجا باید دشنام داد؟ یا این‌که شرایط زمان و مکان، توجیه‌کننده‌ی دشنام است. اگر این باب را باز کردیم، یعنی بروید و هر چه دل‌تان خواست فحش بدهید!

*سب و لعن خسارت‌های زیادی بر منطق و مکتب تشیع وارد می‌کند

این‌ درست نیست که خسارت‌های سب و لعن را فقط روی کشتار شیعیان ببریم، این را من نمی‌پسندم. خسارتی که سب و لعن برای مذهب و دین دارد بیشتر از شهداست. بله، به دلیل سب و لعن عده‌ای کشته از شیعیان کشته می‌شوند، اما سب و لعن برای منطق و مکتب تشیع خسارت‌های زیادی می‌آفریند. اگر به یک عالم یا عوام اهل سنت بخواهیم محاسن کلام اهل بیت(ع) را نقل کنیم، این‌ها دل‌زده هستند، چون شیعه را دشنام‌گو می‌شناسند، شیعه به مقدسات‌ و به خودشان توهین می‌کند. این کار در لسان ائمه(ع) از امام‌کشی بدتر است. چرا؟ چون که ائمه(ع) جان‌شان را فدا می‌کردند تا گزاره‌ها و معارف آنان تبلیغ و ترویج شود. وقتی شما تعالیم ائمه(ع) و مکتب تشیع را در حجاب قرار می‌دهید، یعنی زحمات ائمه(ع) و خون ائمه(ع) را نادیده گرفته‌اید و کارتان از امام‌کشی بدتر است. کاری که این‌ها انجام می‌دهند از ناصبی که شمشیر کشیده و به جنگ ائمه(ع) می‌آید، بدتر هستند. ائمه(ع) گفته‌اند: اگر کلام ما را به صورت نابه‌جا نقل کنید، یعنی کلام درستی را نابه‌جا نقل کنید، از امام‌کشی و کسی که ائمه(ع) را به قتل عمد کشته، بدتر است. من می‌گویم که اگر نویسنده این مباحث را در کتاب‌ می‌آورد بهتر بود.

 نکته‌ی پایانی که آقای اعتصامی فرمودند این است که بحث کتاب تاریخی است، چرا باید رویکرد ما فقط مراجعه به منابع شیعی باشد؟ هم تاریخ اهل سنت و هم تاریخ شیعه متدها و روش‌هایی دارند. اگر بخواهید که روش تاریخی شما به روش آقای سید جعفر مرتضی عاملی باشد، جاهایی را می‌پسندید و می‌توانید به منابع عامه استناد کنید. یعنی طبق میل خودتان است. اما جاهایی را نمی‌پسندید، به احادیث شیعه استناد کنید. ایشان دفاع می‌کند و می‌گوید که روش من در تاریخ کلامی است. اما اگر روش شما کلامی نیست و بحث تاریخی صرف و آکادمیک است و نمی‌خواهید از درون تاریخ تشیع را تبلیغ کنید، خب منابع عامه باید بیان شود و مورد ارزیابی قرار گیرد.

حجت الاسلام والمسلمین «مصطفی صادقی کاشانی»: از آقای مسائلی ممنونم. در خدمت‌تان آقای اعتصامی هستیم.

دکتر «عبدالمجید اعتصامی»: این‌که رعایت مصلحت و تقیه کنیم و این‌که اگر لعن کنیم کشتار و خون‌ریزی می‌شود، آیا اینجا کسی قائل است که اگر روایتی باشد، اشکالی ندارد که فلانی و فلانی را لعن و سب کنیم؟ اساساً بحث درباره این‌ مباحث نیست، چرا خلط می‌کنید؟ بحث بر سر فرحة الزهرا(س) نیست. بحث بر سر کتاب است. من چندین مورد را خواندم که عبارات کتاب، اصل فرهنگ لعن بر دشمنان اهل بیت(ع) را زیر سؤال می‌برد. اگر ما گفتیم قبح عقلی دارد، دیگر بحث قبح عقلی سب شیخین نیست. شما به آیه و روایت استناد می‌کنید که پیامبر(ص) فرمود: اصلاً سب و لعن نکنید؛ من هم عرض کردم که مصداقاً وجود دارد. منظورم مصداق اولی و دومی نیست. اتفاقاً ادعای کلی شما را زیر سؤال می‌برم که با این ادعا به نوعی کتاب ننویسیم که تصور خواننده بر این باشد که به قول آقای مسائلی، من مخالف هستم، اصل اولی بر قبح است، حتی به صورت کلی و به هر طریقی.

من در اینجا یک پرانتز باز کنم، من چه زمانی اصل اولی و ثانوی را گفتم؟ من اتفاقاً اصل اولی و ثانوی را رد کردم. می‌گویم بستگی دارد که متعلق لعن چه کسی باشد؛ لعن مشرکان خیلی هم ممدوح است و هیچ قبحی در ذاتش نیست. سب مشرکان به آن معنای قرآنی‌اش که عرض کردم، مطلقاً ممدوح است. اگر سب مخالفین باعث ضرر باشد مذموم است. ما در مورد این‌ها بحثی نداریم. دور این میز ننشسته‌ایم که آیا علناً من لعن کنم یا نه؟

*زیدیه در مقابل رافضه بودند

من در پایان در مورد صحبت‌های آقای مسائلی مطالبی را بیان می‌کنم، گرچه بحث ما فقط در مورد کتاب است، ولی آن را هم به صورت کلی می‌گویم و بعدها اگر وقت شد نشست جداگانه‌ای در مورد موضوع سب و لعن با هم داشته باشیم.

من جاهایی که در کتاب تناقض‌گویی و اشتباهاتی هست را ادامه می‌دهم. در مورد برداشت‌های نادرستی که فرهنگ لعن و سب با هم مخلوط شده است. من فکر کردم که در مورد جریان زید بن علی اشتباه موردی در کتاب آمده، ولی دیدم که چند جا تکرار شده است. اساساً زیدیه جزء فرقه‌های منحرفی بودند که لعن را ترویج دادند. چطور؟ این‌ها از زید برائت و سب و شتم خواستند و زید این کار را نکرد لذا به رافضه مشهور شدند. در حالی که زیدیه در مقابل رافضه بودند. در دسته‌بندی‌ها نگاه کنید، زیدیه جزء رافضه نیست. نویسنده در صفحه‌ی 18 می‌فرمایند: «در همان زمان بود که برای اولین بار زیدیه را رافضه خواندند.» چه کسی زیدیه را رافضه خوانده است؟ کجا نوشته است؟ در ادامه آمده است: «چرا که زید نه تنها خود از بیزاری و برائت جستن از شیخین پرهیز می‌کرد، بلکه از کسانی که از شیخین برائت می‌جستند نیز بیزاری جست.» این یک مورد است.

در صفحه‌ی 141 دوباره همین بحث تکرار شده است: «شماری از پیروان زید با این شرط با وی بیعت کردند که از شیخین برائت بجوید و آن‌ها را سب و لعن کند، اما چون زید از انجام این کار سر باز زد و خلفا را سب و لعن نکرد، اصحابش او را ترک کردند و از این رو به غالیان این مذهب و کسانی که طعن و لعن خلفا می‌کردند رافضی گفتند.» اصل حرف اشتباه است، چه طرح‌نامه را تصویب کرده باشند و چه نکرده باشند. سه منبعی هم که نویسنده ارجاع داده‌اند را نگاه کردم، هیچ‌گاه آن اشخاص از زید، سب و شتم نخواستند بلکه فقط برائت خواستند. سب و شتم نگفتند، برائت بود و برائت هم ادبیات خاص خودش را دارد، اساساً کلمه‌ی برائت، یک بار مفهومی خاص دارد.

چه کسی گفته کسانی که از زید برائت خواستند، غالیان بودند؟ بعد هم غالیان زیدی نبودند و ربطی به زیدیه نداشتند. اتفاقاً زیدیه در زمان زید نبودند و بعد از وی به وجود آمدند. این امامیه بودند که از زید برائت خواستند و زید قبول نکرد، بخشی از امامیه کنار رفتند و بخشی هم فهمیدند چون زید در تقیه است، با او همکاری کردند. از جمله ابوحمزه‌ ثمالی این کار را کرد.

بنده کتابی درباره زید بن علی نوشته‌ام و به تفصیل بحث برائت زید را آورده‌ام. حتی اشاره کرده‌ام که زید هم برائتی است. نمی‌دانم شما روایاتش را هم آورده‌اید یا نه که در کشی دارد که چند نفر محضر امام باقر(ع) آمدند، زید هم آنجا بود و گفتند که یابن رسول الله، ما نسبت به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ولایت داریم. حضرت تأیید کردند. گفتند که نسبت به فلانی و فلانی هم ولایت داریم. وقتی زید شنید گفت: شما نسبت به مادرم زهرا(س)، برائت می‌جویید؟ «بترکم الله». این یک ادبیات کاملاً جداست.

دوباره در صفحه‌ی 163 همین بحث تکرار شده است. «شماری از اطراف زید برای بیعت جمع شده بودند و با این شرط با زید بیعت کردند که از شیخین برائت کنند، اما چون زید از انجام این کار سر باز زد و خلفا را مورد سب و لعن و طعن قرار نداد ... » اصلاً بحث سب و لعن نبوده است. « ... او را ترک کردند. از این رو به غالیان این مذهب (نویسنده دوباره به غالیان انتساب می‌دهد) و کسانی که طعن و لعن خلفا می‌کردند رافضی گفتند، زیدیه از جمله گروه‌های افراطی و غالی بودند که سب و لعن شیخین را در دستور کار خود قرار دادند.» اتفاقاً زیدیه برائتی نیستند، به جز یک فرقه‌ی خاص مثل جارودیه که سابقه‌ی قبل از زیدیه بودن آن‌ها برائت بوده است و اتفاقاً زیدیه در مقابل رافضه بودند. در ابتدا گفتم که شیعه‌ی امامیه به این دو شناسه‌ی «رفض شیخین، انکار و عدم مشروعیت برای امامت آن‌ها و مشروعیت برای هر کسی که منصوص مِن جانب الله است» شناخته می‌شد.




*اهل بیت(ع) ادبیات لعن کلی حتی اجتماعی دارند

انتساب کردن به این‌که در آن زمان فرهنگ لعن را غالیان ترویج دادند، بله، در این که شکی نیست عده‌ی زیادی جزء غالیان بودند و ائمه(ع) نهی کردند اما همه این‌طور نبوده است. بله، ممکن است یک شیعه‌ی امامی اشتباه کرده و تذکر داده‌اند، اما نام او را غالی نمی‌گذاریم. موارد بسیاری داریم و من با آدرس نوشته‌ام، از همان سید حمیری که نویسنده در کتاب آورده‌ است که با این‌که مستبصر شد و به سمت امام رفت ولی لعن‌ها را تکرار می‌کرد. من تأیید نمی‌کنم، امام تذکر دادند، اما وی جزء غالیان نیست. ابان بن تغلب و ابوحمزه‌ی ثمالی هم هستند، ام سلمه هم لعن با ضمیر دارد. جابر بن عبدالله هم دارد و خاندان اعین مشهور هستند. نمی‌خواهم بگویم که این‌ها تصریح به کلمه می‌کردند. لعن بود که مخاطبان می‌فهمیدند که اهلش چه کسانی هستند.

اهل بیت(ع) تعمداً ادبیات لعن کلی حتی اجتماعی دارند و لعن بر دشمنان اهل‌بیت(ع) به صورت اجتماعی ترویج داده شده است. (البته نه لعنی که خون‌ریزی به دنبال داشته باشد.)  نمونه‌ی بارز آن هم ادعیه و زیارت‌ها هستند. اساساً زیارت مصداق یک ارتباط اجتماعی امام با زائر است. شما بگویید که 90 درصد از سندها ضعیف است. این همه زیارت داریم که لعن می‌کند؛ فرهنگ لعن ترویج می‌کند که دشمن اهل بیت(ع) بما هو دشمن، مورد لعن است و این فرهنگ باید ترویج پیدا کند. بله، این‌که مصداق‌شناسی شود که منظور مصداق کیست؟ اهلش مصداق را می‌شناسند. ما وظیفه داریم به دشمن بهانه ندهیم، بله، 100 درصد همین‌طور است، چه کسی مخالف این است که بهانه ندهیم و بگوییم که منظور ما فلانی و فلانی است. در صحیفه‌ سجادیه، دعای 48، فقره‌ی 9 و 10 را ببینید. دوران امام سجاد(ع) از خفقان‌ترین دوران اهل بیت(ع) است و ایشان در اوج تقیه زندگی کردند اما حضرت در قالب دعا روی فرهنگ لعن اجتماعی دشمنان اهل بیت(ع)، دست می‌گذارند.

من در قالب کلی می‌گویم که لعن اجتماعی بوده است. بله، این‌که شما بگویید امام سجاد(ع) وسط معرکه آمده و بلند گفته که من فلانی را لعن می‌کنم، چنین چیزی نبوده، کسی هم چنین ادعایی نکرده است. امام سجاد در دعای 48، فقره‌ی 9 و 10، بعد از این‌که مضامین زیبایی در معنای امامت الهی برای اهل بیت(ع) دارند، به اینجا می‌رسند که: «اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الْمَقَامَ لِخُلَفَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ مَوَاضِعَ أُمَنَائِكَ فِي الدَّرَجَةِ الرَّفِيعَةِ الَّتِي اخْتَصَصْتَهُمْ بِهَا قَدِ ابْتَزُّوهَا» این مقامات را از اهل بیت(ع) گرفتند. چه کسانی گرفتند؟ خوارج گفتند؟ از غرب و اروپا که نیامدند بگیرند. «حَتَّى عَادَ صِفْوَتُكَ وَ خُلَفَاؤُكَ مَغْلُوبِينَ مَقْهُورِينَ مُبْتَزِّينَ... اللَّهُمَّ الْعَنْ أَعْدَاءَهُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ». آیا محارب امیرالمؤمنین(ع) جزء این اولین و آخرین هست یا نیست؟ بله، امام با یک ادبیاتی هم لعن می‌کند که دشمن سوءاستفاده نکند و بگوید که تو فلانی را لعن کردی ولی امام اطمینان‌خاطر و آینده‌نگری را دارد که من باید به مخاطبین بفهمانم که لعن عمومی دشمنان ما باید در بین جامعه‌ی شیعه‌ی امامیه باشد. «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَعْدَاءَهُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، وَ مَنْ رَضِيَ بِفِعَالِهِمْ وَ أَشْيَاعَهُمْ وَ أَتْبَاعَهُمْ». امام با چه ادبیاتی دیگر توضیح دهد که خدایا، مخالفین ما، حتی کسانی که به افعال آن‌ها راضی بودند را لعن کن. بعد من بگویم که لعن، قبح ذاتی دارد الّا شذ و ندر، و اصل اولی بر قبح است؟ این چه حرفی است؟! این همه لعن در قرآن داریم، اصل اولی بر قبح است و قرآن یک جاهایی لعن کرده، استثناء است؟ اشکالی ندارد، ما همین را می‌گوییم، همان استثنائات در قرآن و روایات را بگیریم، نه چیزی بیش از آن. نه افراط و نه تفریط، پا را فراتر نگذاریم. جناب آقای مسائلی، شما سب می‌گویید و روایت فحش را می‌آورید. بله، فحش و ناسزا و بدزبانی که مشخص است.

حجت الاسلام و المسلمین «مهدی مسائلی»: «یا اخوة القرد و الخناذیر» بدزبانی و فحش قرآنی است. عایشه گفت: «یا اخوة القرد و الخناذیر»، حرف قرآن است.

دکتر «عبدالمجید اعتصامی»: مرحبا بناصرنا، من می‌خواهم همین را خدمت‌تان بگویم. ان‌شاءالله در یک جلسه‌ی دیگر در مورد مفهوم سب و لعن بحث کنیم. اگر گفتید که اصل سب هم قبح دارد و اصل اولی بر فلان است، شما دوباره خودتان دارید شواهد نقض می‌آورید. شما می‌گویید: «کالحمار». اگر اسم «کالحمار» سب است، که شما نباید ادعای کلی کنید که اصل آن بر قبح است. من کماکان می‌گویم که سب با فحش مفهوماً متفاوت است. سب یک دایره‌ی عام دارد. بله، جاهایی فحش جزء دایره‌ی سب است که ما قبول نداریم.

حجت الاسلام و المسلمین «مهدی مسائلی»: این را شما می‌گویید یا اهل لغت به صورت مصداقی تقریر کرده‌اند؟

دکتر «عبدالمجید اعتصامی»: بله، اتفاقاً من کار کرده‌ام و نویسنده هم آورده‌اند و درست است. هر حرف ناسزایی و حتی لعن، سب است. حرف ناسزایی که قرآن و روایات تأیید نمی‌کنند و جزء فحش است، 100 درصد حرام است و در آن هیچ بحثی نیست. حرف ناسزایی که قرآن به ما یاد داده مدح و ممدوح است. قرآن به ما یاد می‌دهد، ما چرا پا را فراتر بگذاریم؟ تشبیه کردن به حمار اگر به تعبیر شما روشنگری است، ما می‌خواهیم نسبت به دشمن روشنگری کنیم. ما در اسم و لفظ که با هم دعوا نداریم، ما در انتساب‌ها دعوا داریم.

من چه زمانی گفتم که فقط منابع شیعی باشد؟! اتفاقاً گفتم که چرا فقط منابع سنی است؟ این‌که منابع در طرح‌نامه حذف شده، چرا فقط از منابع شیعی حذف کرده است؟ از منابع سنی هم حذف می‌کردند، دو منبع شیعی و دو منبع اهل سنت می‌گذاشتید. جالب این است که نویسنده‌ی محترم در انتهای کتاب بحث سندشناسی روایات شیعه می‌کند، اما این همه روایات شیعه از عایشه و فلان و صحیح بخاری آورده و به پیامبر(ص) استناد می‌کند، اما یک بحث سندشناسی در آن نیست که آیا روایات ضعیف هستند یا نه؟! شما که می‌فرمایید بله، من هم قبول دارم که روایات کلی گفته که سب و لعن نکنید. چرا نگفتید که این روایات ضعیف هستند؟ چرا آنجا بحث سندشناسی نمی‌کنید؟ بحث شیعی را سندشناسی می‌کنید و رد می‌کنید؟ این‌ها تناقضات است. الان شما می‌گویید که قصد من... من کاری با قصد ندارم، قصد شما خیر است و روی سر ما است. لعن عمومی و حتی فردی و اجتماعی را شما تا جایی قبول دارید اما این کتاب بر خلاف فرهنگ اصیل ناب شیعی در مورد لعن و سب به معنای درستش است. من در مورد دایره‌ی سب بحثی ندارم، آن قسمتی که شما به معنای قرآنی آن با من موافق هستید، یک جاهایی که شما روایات را قبول دارید، به همان معنا باشد.

حجت الاسلام و المسلمین «مهدی مسائلی»: من اصلاً نمی‌گویم که سب در قرآن وارد شده است. من گفتم آنجا از باب اخبار است، آنجا سب نیست. سب انشاء است.

دکتر «عبدالمجید اعتصامی»: اخبار چه؟ وقتی قرآن می‌فرماید: «مَثَلُ الَّذِينَ... كَمَثَلِ الْحِمارِ» (الجمعه: 5) دارد به حمار مثَل می‌زند، اخبار از چیست؟

حجت الاسلام و المسلمین «مهدی مسائلی»: از باب تمثیل است، مثلاً صفت است، صفت رذیله را تطبیق می‌دهد.

دکتر «عبدالمجید اعتصامی»: سلمنا، ما هم می‌خواهیم همین کار را کنیم، از باب تمثیل دشمنان را به حمار مثال می‌زنیم.

حجت الاسلام و المسلمین «مهدی مسائلی»: خبر صدق و کذب تحمل می‌کند، اما شما مثلاً به یک نفر خر می‌گویید. او می‌گوید: من خر نیستم. این‌که صدق و کذب ندارد. فحش صدق و کذب ندارد. شما وقتی به کسی فحش می‌دهید، او نمی‌گوید که من هستم یا نیستم، چون شما اخبار نمی‌دهید، انشاء است.

*اصل فرهنگ لعن پذیرفته شده است

دکتر «عبدالمجید اعتصامی»: من در مورد مفهوم‌شناسی بحث نکردم. در مورد کتاب باز هم تکرار می‌کنم که با توجه به شواهد خوبی که شما در این کتاب آورده‌اید، دست و پای خودمان را نبندیم، اولاً: اصل فرهنگ لعن بر مشرکان و دشمنان خدا و دشمنان اهل بیت(ع) پذیرفته شده است. دوماً: این‌که جاهایی اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) شخص خاص را هم لعن کرده‌اند، منظورم اولی و دومی نیست. سب به معنای درست آن که قرآن گفته است با اختلاف در مفهوم، پذیرفته شده است. جاهایی اهل بیت(ع) و حتی اصحاب اهل بیت(ع) با استفاده از بعضی تعابیر خاص و بدل رسانده‌اند که غاصبین حق اهل بیت(ع) مورد لعن هستند. بله، ما در مصادیق خاص که لعن علنی فلانی و فلانی باشد، به مصالحی باید رعایت کنیم، این که اصلاً مربوط به موضوع نیست. فرض کنید شما به سوریه بروید و شاید اقتضاء کند که شما بر یزید هم لعن نکنید. ما در مورد این‌ها بحث نداریم. از این جهت عرض کردم که این کتاب قابل نقد است.

در جمله‌ی آخر بنده هم اقرار می‌کنم که جامعه‌ی فرهنگی و اخلاقی شیعی کاملاً با هر نوع افراط در زمینه‌ی دشنام، سب و لعن مخالف است و بالعکس به خاطر این‌که خط تمایزی بین منحرفین و کسانی که نمی‌خواهند انسان‌ها به هدایت بروند، این خط تمایز خیلی اوقات با همین لعن و سب‌های مقدس - نه نامقدس - لازم است. من نمی‌خواستم بحث سیاسی کنم، در زمانه‌ی کنونی نسبت به دشمنان که می‌خواهیم خط تمایز مشخص کنیم، مگر لعن و سب علنی نداریم؟ داریم. اگر فی نفسه قبیح باشد حتی در مسائل سیاسی هم قبیح است.




حجت الاسلام والمسلمین «مصطفی صادقی کاشانی»: از آقای اعتصامی متشکرم.

یکی از حضار: من یک نکته‌ای را در مورد فرمایش آقای اعتصامی دارم. من فکر می‌کنم که قوی‌ترین استدلال ایشان در رابطه با سب و لعن این بود که می‌فرمایند که سب و لعن جزء فرهنگ تشیع بوده است و چندین بار هم در صحبت‌هایشان بر این موضوع تأکید کردند. عرض من این است که شاید فرهنگ شیعه بودن دلیل محکم و منطقی بر این نباشد که ما جواز سب و لعن را داشته باشیم. به خاطر این‌که اولاً ما باید ببینیم که فرهنگ اهل بیت(ع) چه بوده نه فرهنگ شیعه، چون خیلی اوقات فرهنگ شیعه منطبق بر فرهنگ اهل بیت(ع) نبوده است. برای نمونه در عراق فرهنگ قمه‌زنی برای عزاداری وجود دارد، آیا قمه‌زنی به عنوان فرهنگ شیعه است، امر ممدوح و مثبتی است؟ پس این دلیل نمی‌شود که بگوییم که چون فرهنگ شیعه بوده، این درست است. از طرف دیگر، این‌که ما بگوییم سب و لعن فرهنگ شیعه بوده است، اثبات این هم مسئله‌ای است که شما بر چه ملاک و مبنایی می‌فرمایید که فرهنگ شیعه بوده است؟ چه بسا که فرهنگ شیعه نبوده است. آیا تشیع را با این عنوان یعنی سب و لعن در طول تاریخ می‌شناختند؟ فکر می‌کنم که این نیاز به اثبات دارد.

یک نکته‌ی دیگر هم خدمت نویسنده‌ی کتاب و دوستانی که در بحث وحدت و تقریب کار می‌کنند، عرض می‌کنم. همه‌ی ما اذعان داریم که یکی از ایراداتی که به تشیع گرفته می‌شود بحث سب و لعن است. ما وقتی با اهل سنت و جهان اسلام مواجهه داریم، برای همه روشن است که اولین چیزی که آن‌ها به ما می‌گویند این است که شما خلفای ما را لعن می‌کنید. ولی این‌که ما این را در نشست علمی ملاک قرار دهیم، فکر می‌کنم ملاک درستی نیست. به نظر من در یک نشست علمی باید مبانی جواز را مورد خدشه قرار دهیم. یعنی روایاتی که به ما جواز سب و لعن می‌دهد را مورد خدشه قرار دهیم و یا اگر به قول آقای اعتصامی فرهنگ ما این بوده است، مبنای این فرهنگ را مورد خدشه قرار دهیم. اگر نگاه‌مان را قرآنی کنیم، باز هم با بقیه‌ی مسلمین در بحث سب و لعن به مشکل خواهیم خورد یا آنجا بحث سب و لعن برای ما حل شده است؟ به خاطر بحث دار التقریبی که در مصر راه افتاده بود و مکاتباتی که بین آقای بروجردی و شیخ شلتوت وجود داشت، دو جلد کتاب بحار مشتمل بر مطاعن، در زمان آقای بروجردی ممنوع الچاپ می‌‌شود.

می‌خواهم بگویم که این روایات بررسی شوند که چقدر درست و چقدر اشتباه هستند. شما در فرمایشات‌تان راجع به لعن ابوحنیفه اشاره داشتید و کافی را می‌گویید که آنجا امام کاظم(ع) و امام صادق(ع) به ابوحنیفه لعن می‌کنند که به خاطر بحث قیاس او است. آیا این روایت نباید بررسی شود؟ همین که در کافی آمد یعنی درست است و شما پذیرفتید؟ این روایت نباید هم از لحاظ سندی و هم از لحاظ مطابقت با قرآن بررسی شود؟ این‌که امام اسم می‌برند و می‌گویند: خدا ابوحنیفه را لعنت کند، همین که در کافی آمد یعنی درست است؟ من واقعاً این را نمی‌پذیرم، چون فرهنگ تشیع و اصلاً فرهنگ مسلمین این را برنمی‌تابد. بالأخره ابوحنیفه هم برای خودش آدم بزرگی بوده است. امام صادق(ع) او را به صراحت لعن کند و ما این را در کافی منعکس کنیم و همه جا هم بگوییم که امام صادق(ع) ابوحنیفه را لعن کرد؟! لذا این باید از لحاظ سندی و دلالتی و مطابقت با قرآن بررسی شود.

دکتر «عبدالمجید اعتصامی»: من فرهنگ شیعه بودن را توضیح دادم و گفتم که اهل بیت(ع) این فرهنگ را به شیعه رساندند، هم در زیارات و ادعیه که نمونه‌اش را خواندم که اهل بیت(ع) این فرهنگ را به صورت کلی رساندند. لعن بر دشمنان اهل بیت(ع) از زمان پیامبر(ص) بوده که مخالفان اهل بیت(ع) را لعن می‌کردند و به صورت کلی اعلان کرده‌اند. روایات هم زیاد است از لعن کسانی که امیرالمؤمنین(ع) یا اهل بیت(ع) را انکار کنند تا دعایی که از امام سجاد(ع) خواندم. ادعیه و زیارات فراوانی به صورت اجتماعی نشر داده شده است که شیعه همیشه از این روایات و زیارات استفاده کند تا به عنوان یک شناسه برای شیعه بماند و بعد هم بین جبهه‌ی منحرف و جبهه‌ی غیرمنحرف تمایز داده شود؛ با لحاظ همان مراعات تقیه و مصالحی که هست و این‌ها قابل خدشه نیست.

فرمودند که آیا تشیع را با سب و لعن می‌شناسند؟ نه، ما هیچ‌کدام چنین حرفی نزدیم که شیعه را با سب و لعن می‌شناسند. عرض کردم که شیعه دو شاخصۀ رفض و نص دارد. اتفاقاً من می‌خواهم بگویم که خلط نشود، اساساً شناخت شیعه با این دو مقوله بوده است؛ رفض شیخین و نص بر امیرالمؤمنین(ع).

در مورد ابوحنیفه هم فکر می‌کنم اشکال متوجه نویسنده است که سندشناسی شود یا نه. البته این را هم خدمت‌تان عرض کنم که گفتید منِ شیعه نمی‌توانم بپذیرم. اجمالاً عرض می‌کنم که علمای خود اهل سنت خیلی بدتر از امام صادق(ع) به ابوحنیفه بد و بیراه گفته‌اند، شما نگران نباشید، آن را هم بررسی کنید.

حجت الاسلام و المسلمین «مهدی مسائلی»: اهل سنت می‌گویید، حنبلی‌ها یا اهل حدیث، بله، ابوحنیفه را کوبیده‌اند. اما آیا پیروان ابوحنیفه این را قبول دارند؟

دکتر «عبدالمجید اعتصامی»: می‌توانیم بحث سندی کنیم.

حجت الاسلام و المسلمین «مهدی مسائلی»: بحث سندی ندارم، این‌که می‌گویید اهل سنت ابوحنیفه را کوبیدند، اهل حدیث هستند.

دکتر «عبدالمجید اعتصامی»: این را عرض می‌کنم که می‌گوید منِ شیعه قبول نمی‌کنم. می‌گویم تو به عنوان شیعه نگران نباش، بین خودشان به هم بد و بیراه می‌گویند.

یکی از حضار: عرض من این بود که اگر در طول تاریخ این مسئله را نگاه کنیم، این مسئله را نمی‌پذیریم. شما زید بن علی را مثال زدید. زید بن علی جزء کسانی بوده که مورد تأیید ابوحنیفه بوده است. ابوحنیفه برای این آدم وجوهات جمع می‌کند.

دکتر «عبدالمجید اعتصامی»: بله، چون می‌خواست علیه بنی امیه قیام کند.

حجت الاسلام والمسلمین «مصطفی صادقی کاشانی»: پایان جلسه در خدمت آقای دکتر مطهری، مدیر پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت(ع) هستیم.

حجت ‌الاسلام والمسلمین حمیدرضا مطهری: بسم الله الرحمن الرحیم. از خبرگزاری اهل بیت(ع) که زحمت برگزاری این جلسه را کشیدند تشکر می‌کنم و هم از ناقدان محترم متشکرم که کتاب را با دقت خوانده بودند. از نویسنده‌ی محترم، جناب آقای دکتر صالحی تشکر می‌کنم که انصافاً زحمت زیادی کشیده بودند و چندین سال نشر این کتاب طول کشید و طبیعتاً همیشه باید به این نکته توجه داشته باشیم که املای نانوشته غلط ندارد و لذا اگر نکاتی بیان شد، قطعاً هدایای مجانی از طرف ناقدان محترم است، این‌ها را اعمال بفرمایید و در چاپ بعدی مورد توجه قرار گیرد. طبعاً نظارت جناب آقای دکتر صادقی به عنوان مدیر گروه مورد توجه است.

جناب آقای دکتر اعتصامی، احتمالاً شما فراموش کرده‌اید ولی من این را یادداشت کرده‌ام که فرمودید فرهنگ اصیل لعن و برائت. من فرهنگ برائت را قبول دارم و طبیعتاً برائت غیر از سب و لعن است، خود حضرتعالی هم واقف هستید.




دو نکته هم در دفاع از آقای صالحی بگویم. یکی بحث عنوان بود که اساتید اشاره کردند. جناب آقای مسائلی فرمودند که عنوان ابهام دارد. من فکر می‌کنم عنوان با توجه به این‌که رویارویی اهل بیت(ع) را مطرح کرده است، عملاً محدوده‌ی زمانی و تاریخی آن کاملاً مشخص است. البته جناب آقای دکتر اعتصامی هم از این طرف یک ایراد دیگری وارد کردند که به نظرم وارد نیست، یعنی اگر ما به سیره‌ی اهل بیت(ع) نگاه کنیم، سیره‌ی اهل بیت(ع) عمدتاً بر همگرایی است و به نظرم در همگرایی، رویارویی با جریان سب و لعن دیده می‌شود ولو این‌که شما نپذیرید. این را می‌توانیم در نشستی که بعداً برگزار می‌کنیم بحث کنیم. یک مثال می‌گویم، با امام جواد(ع) در جریان مناظراتی که با عباسیان دارند، برخورد می‌شود، اگر ما بودیم چه می‌کردیم؟ ظاهراً یحیی بن اکثم سؤال می‌‌پرسد که نظر شما درباره‌ی آن روایت چیست که خداوند به جبرئیل دستور داد که نزد پیامبر(ص) برو و از فلانی سؤال کن که من از او راضی هستم، آیا او هم از من راضی است یا نه؟ اگر ما بودیم بلافاصله شاید چند فحش نثار او می‌کردیم و بعد هم ممکن بود یک پاسخ درخوری به او ندهیم. اما امام می‌فرماید: من منکر فضیلت فلانی نیستم، اما این با قرآن و سیره‌ی اهل بیت(ع) سازگاری ندارد. نکته‌ی ایشان بحث همگرایی است. یا برای نمونه در سیره‌ی امام صادق(ع) می‌بینید که امام چقدر به همگرایی اهتمام دارد. فکر می‌کنم اگر همین نکته مورد توجه قرار گیرد کافی است.

باز هم از همه‌ی دوستانی که زحمت کشیدند تشکر می‌کنم.

..............................................
پایان پیام/ 167