خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳
۱۱:۲۷
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
شنبه
۱۹ آبان
۱۴۰۳
۴:۳۵:۵۱
منبع:
ابنا
کد خبر:
1502526

آیت‌الله فاضل لنکرانی: به بهانه قاعده لاحرج نباید از مقاومت دست برداشت، چون مسئله حفظ و بقای دین مطرح است

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اظهار داشت: کسی توهم نکند که این همه تخریب ساختمان‌، این همه انفجار، این همه شهید و مجروح موجب حرج است و طبق قاعده لاحرج دست از مقاومت برداریم، نه! اینجا جای جریان قاعده لا حرج و لاضرر نیست چون مسئله حفظ و بقای دین مطرح است.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ به مناسبت چهلمن روز شهادت جانسوز سید مقاومت سیدحسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان «همایش فقه مقاومت» با سخنرانی آیت الله «محمدجواد فاضل لنکرانی» عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در سالن فقاهت مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام  برگزار شد.

متن کامل سخنان آیت الله فاضل لنکرانی با موضوع «جایگاه قاعده لاحرج ولاضرر در فقه مقاومت» به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

باعرض تبریک ولادت با سعادت زینب کبری سلام الله علیها محضر مبارک امام زمان (عج) و همه شیعیان و مسلمانان و فضلای محترم مجلس، اربعین شهادت سید مقاومت و افتخار شهدای روحانیت شهید بزرگوار سید حسن نصرالله را تسلیت گفته وامیدواریم این چهره شجاع وبیادماندنی الگوی همه ما طلبه‌ها باشد کما اینکه سایر شهدای مقاومت و شهدای انقلاب الگوی همه هستند.

ان شاءالله برگزاری این مجلس از سوی مرکزفقهی ائمه اطهار علیهم السلام سهم کوچکی درادای وظیفه بزرگ حوزه علمیه در مسیر تقویت و تحکیم مبانی جبهه مقاومت باشد.

این جلسه اختصاص به بحث مبانی فقهی مقاومت دارد. به یک معنای عام، بحث‌هایی از مقاومت در کتب فقهی ما بسیار گسترده مطرح شده است، در منابع دینی ما، یعنی قرآن کریم وروایات، مباحث مربوط به جهاد واقسام آن، جهاد ابتدائی، جهاد دفاعی و نیز قسم سوم تحت عنوان جهادذبّی مطرح گردیده که ما بحث های فقهی آن خصوصا اصطلاح جهادذبی را در قضیه داعش بیان کرده ایم.

بحمدالله درزمان ما به برکت انقلاب اسلامی یک سری مفاهیم ارزشی از درون دین به فعلیت رسید، ارزشهایی که یا کاملا فراموش شده بود یا به صورت خیلی نادر مطرح بود. اما بعد از انقلاب این مفاهیم فعلیت ودرخشندگی پیدا کرد، وارزش انسانیت حول همین مفاهیم اساسی جان گرفت. از جمله آن مفاهیم ارزشی، مفهوم جهاد، دفاع، مقاومت و شهادت است. هشت سال دفاع مقدس ودر این دهه اخیر شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت، شهدای سلامت، و اکنون نیزعنوان بسیار مهم شهدای مقاومت، بستری را فرهم آورده تا همه ما توجه نموده و مبانی مقاومت را هم برای حوزه‌ها و هم برای مردم تشریح و تبیین کنیم تا ارزش مقاومت در حزب الله وجبهه مقاومت فلسطین و یمن کاملاً روشن بشود و هیچ نقطه ابهامی باقی نماند. هنگامی که انسان بحث مقاومت را در آیات و روایات مورد بررسی قرار می‌دهد پی به ارزش و مکانت دین می‌برد که این چه دین جامعی است که چنین دستورالعملهایی را در بردارد، البته به تصریح آیه 111 سوره مبارکه توبه در همه کتب آسمانی موضوع وجوب مقاومت و دفاع بوده و اینطور نیست که مختص اسلام باشد. «إن الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقّاً فی التورات و الانجیل و القرآن»، یعنی مسئله شهادت، جهاد، مقاومت و مسئله معامله انسان با خدا نسبت به جان و مالش در همه کتب آسمانی بوده منتها اسلام چون دین خاتَم است برنامه‌ی جامع‌تری را ارائه داده.

من هنگام بحث آیات جهاد ابتدایی تقریباً به این نتیجه رسیدم که آیات جهاد در قرآن از آیات نماز، روزه، حج و زکات بیشتر است، اصولا تفسیردقیق هدف قرآن از جهاد ابتدایی، دعوت به اسلام است لذا یک مقدمه‌ی مهمی دارد به نام فقه الدعوة ، یعنی حاکم اسلامی اول باید از کفار برای تحقیق پیرامون اسلام دعوت کند و افرادی را جهت تبلیغ و ‌تبیین اسلام به منطقه آنها گسیل کندو الا هیچ فقیهی نمی‌گوید جهاد ابتدائی به این معناست که شمشیر بر گردن کافر بگذارو بگواسلام بیاور وگرنه کشته می شوی، این یک تفسیرتحریفی غلط از جهاد ابتدائی است که دشمنان اسلام برای مشوه جلوه دادن جهاد و خشن نشان دادن چهره مسلمانان مطرح کرده اند. قرآن کریم می فرماید« و إن احد من المشرکین استجارک فاجره حتی یسمع کلام الله»، از خصوصیات جهاد ابتدائی این است که اگر در میدان جنگ یکی از کفار مهلت وپناه خواست تا درباره اسلام تحقیق کند به او امان بدهید تا کلام خدا را بشنود.

اگر حاکم اسلامی گروهی را برای تبلیغ اسلام گسیل کرد و کفار گفتند مدتی به ما مهلت دهید تا درباره اسلام تحقیق کنیم، باید به آنها مهلت داده شود.اگر یک عده از کفار به خاطر عناد و لجاجت و قدرت طلبی دست از کفر و شرک برنمی‌دارند، منطق اسلام این است که فرزندان و نسل آنها چه گناهی کرده اند؟ «ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال و الولدان و النساء»، خدا می‌فرماید چرا مقاتله نمی‌کنیدتا مستضعفین از مردان وزنان وفرزندان مشرکین را نجات بدهید؟، یعنی فکر نسل آینده آنها را می کند. این اشاره ای به بحث جهاد ابتدائی بود که اگر به صورت روشن برای هر اهل انصاف و منطقی مطرح بشود آنرا یک راه بسیار معقول و منطقی و صحیح خواهد دید.

قسم دوم جهاد دفاعی است، دفاع از جان ومال و آبروی شخص و خانواده، که این را همه عقلا قبول دارند واسلام هم برآن تأکید می‌کند «و من قتل دون ماله و عرضه و نفسه کان شهیدا».

اما در مورد شق سوم که جهاد ذبّی و برای دفاع از کیان اسلام است. تمام فقهای عامه و خاصه بر این نوع از جهاد اتفاق نظر دارند که اگر اساس اسلام یا سرزمین مسلمین به خطر افتد بر مسلمانان دفاع از اسلام و سرزمینشان ومقابله با دشمن واجب است، همین خطر بزرگی که امروز کاملاً برای اسلام ومسلمین اتفاق افتاده و صهیونیزم خبیث هم سرزمین مسلمان‌ها را اشغال کرده، و از آن مهم‌تر به دنبال هدم اسلام است.مبالغه نخواهد بود اگر بگوییم در هیچ زمانی مثل زمان ما اینقدر اسلام شوکت پیدا نکرده ودر هیچ زمانی هم مثل زمان ما اینقدر دشمن نداشته است. دشمنان امروز ما به مراتب خطرناکتر از یهود و کفار و مشرکین صدر اسلام هستند.

در این جزوه‌ای که از مرحوم والد ما رضوان الله منتشرشده و حاوی پیام‌های ایشان در مورد فلسطین و لبنان است، (وی اولین مرجع تقلیدی بود که برای کمک به مردم فلسطین اجازه مصرف سهم امام داد، هنگام شهادت شیخ احمد یاسین هم پیام داد که در آن زمان بعضی‌ها می‌گفتند در این حد نباید وارد شد ولی ایشان اصرار بر آن داشت چون یک مرجع حاضر در صحنه بود ، گاهی هم از طرف جناب سید حسن نصر الله رضوان الله علیه هیئتی خدمت ایشان رسیده و از مواضع محکمشان نسبت به حزب الله و فلسطین تقدیر می‌کردند) این جمله ذکر گردیده که اسرائیل برای بقای خویش اگر بتواند تمام مسلمانان را از بین خواهد بُرد، یعنی اگر در محاسباتش به این نتیجه برسد که برای بقای یهود و صهیونیزم بایدقریب دو میلیارد مسلمان را از بین ببرد این کار را خواهد کرد، چه خطری از این بالاتر برای اسلام؟

پس امروزهم اساس اسلام  مورد حمله قرار گرفته وخطری مواجه کیان اسلام است و هم سرزمین مسلمین که دو مصداق مهم جهاد ذبی است، این دو مصداق هم در کلمات فقهای شیعه آمده و هم فقهای اهل سنت.

شیخ طوسی در نهایه می‌گوید: اگر کفار به مسلمین هجوم آوردند و خوف برکیان اسلام است یا بر یک قومی از مسلمین حمله کردندو خوف این است که کلاً از بین برود (همین چیزی که نتانیاهو با کمال بی شرمی بر زبان نحسش جاری ساخته که همان بلای غزه را می‌خواهیم برسرلبنان بیاوریم)، برآنها جهاد و دفاع واجب است، بعدهم می گوید این مجاهدین بایددفاع ازحوزه اسلام و مسلمین را نیت کنند. حتی فقهای ما در بحث  اعانت ظالم می‌گویند کمک کردن به حکومت جائر حرام است حتی با یک قلم واینکه کسی بخواهد برای آنها چیزی بنویسد. اما همان جا نیزمی‌گویند اگربین این حکومت و دشمن مسلمین جنگی درگرفت به نیّت کمک به حفظ کیان اسلام و مسلمین می‌توانند همراه آن حاکم جائر در جنگ شرکت کنند منتهی نه برای تقویت او بلکه برای حفظ بیضة الاسلام. این تعبیر در کلمات ابن ادریس، شهید اول، شهید ثانی، علامه  وجود دارد.

 در فقه اهل‌سنت هم مذاهب اهل‌سنت به جزحنابله همین نظر را دارند.

دراین بحث دوعنوان فقهی وجود دارد که شایدهردو به یک عنوان برگردد، وجوب حفظ دین ووجوب دفاع از دین. درمورد وجوب حفظ دین بلکه بتوان گفت ازجمله أحکام ضروری دین است که نیاز به دلیل ندارد تاکسی بگوئید کدام آیه حفظ دین را بر انسان واجب کرده؟ چون هیچ امانتی در عالم بالاتر از امانت دین نیست، هیچ شیئی عزیزتر از دین نزد خدا نیست، هیچ شیئی نافع تر از دین برای انسان نیست.

اگر امام حسین علیه السلام به شهادت رسید برای حفظ دین بود، جهاد ابتدایی برای حفظ دین است، در«قاتلوهم حتی لا تکون فتنة»، تفسیرومعنای دقیق فتنه، شرک است نه توطئه، که دربرخی کتب به اشتباه ذکر کرده اند، فتنه یعنی شرک. بعد می‌فرماید« و یکون الدین لله»، اصلاً اساس ارسال رسل و انزال کتب از ابتدا حفظ دین بوده و آخرش هم همین است « هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون»، وقتی از اول خلقت هدف شارع دین بوده ودرآخر هم می‌خواهد این دین جهانی بشود. آیا حفظ این دین بر انسان واجب نیست؟ آیا می شود دید کسی علیه دین حرفی بزندو ما بگوئیم به من چه ارتباطی دارد خودش می‌داند و قیامت و خدای خودش؟ کما اینکه برخی افراد که طعم فقه را نچشیده اند این حرف را می‌زنندو می‌گویند اگر کسی مرتد شد به ما چه ربطی دارد؟

حفظ دین بر ما واجب است. ما در زمان خودمان برای نسل موجود و نسلهای آینده خود باید دین را حفظ کنیم.

البته این عنوان بحث فراوانی دارد چنانچه آیات مربوط به دین، روایات و ضرورت را کنار هم بگذاریم نتایج خوبی به دست می‌آید.

اما عنوان دوم دفاع از دین است، عنوان اول اعم بود یعنی برای حفظ دین طلبه باید به حوزه بیاید درس بخواند،درس بگوید و تبلیغ کند وبلکه بعضی از مصادیقش هم وجوب کفایی داشته باشد، اما عنوان دفاع از دین وجوب عینی دارد، یعنی اگر یک جایی اسلام در مخاطره قرار گرفت مقابله با دشمن برهر مسلمانی واجب عینی است. همین فتوای رهبر معظم انقلاب که اخیرا تاکید فرمودند هر کس در هرجا و به هر مقدار که می‌تواند در مقابل اسرائیل بایستد وبه مردم مظلوم و مقاوم لبنان یاری رساند. اگرمی‌تواند به لبنان برود وشرایط و مسئولین اجازه میدهند باید این کار را بکند، آن کس که می تواند با مالش انفاق کند باید مالش را بدهد، باید به آن زنان و مردانی که امروز همه هستی و پس انداز خودشان را برای مقاومت لبنان می‌دهند، آفرین گفت. اینها بهترین کار را برای دفاع از دین می‌کنند، یکی از فوارق جهاد ذمی با جهاد ابتدایی همین است که جهاد ابتدایی واجب کفایی است اما درجهاد ذبی، برهر مسلمانی دفاع از اسلام درهر نقطه‌ای که باشد واجب عینی است.

جهادذبی همان مبنای فقهی فریاد امام در پاریس است که گویا امروز فریاد می‌زند که اسرائیل بایداز صحنه وجود حذف شود. آن زمان که امام درایران نبود. اسرائیل هم هرچند فلسطین را اشغال کرده بود ولی نسبت به ایران که کاری نداشت، چرا امام مسئله مقابله با اسرائیل و از بین بردن اسرائیل را به عنوان یکی از آرمانهای انقلاب قرار داد؟ آیا این تنها یک شعار سیاسی بود؟ نه، این ریشه دینی دارد. هر کس که دقت می کرد به این نتیجه روشن می رسید که اسرائیل خطرناکترین دشمن اسلام و مسلمین است. امام خمینی نیزهمان زمان می‌فرمودند نقشه صهیونیستها اشغال سرزمین مسلمین از نیل تا فرات است حرفی که همین روزها هم اززبان آنها خارج می شود. وقتی می گوییم دفاع از دین یک وظیفه است یعنی منِ ایرانی، وآن کسی که در عراق یا عربستان یا درکشورهای اروپایی و امریکاست، این وظیفه بر عهده‌اش هست که باید با دشمن دین مقابله کرده وازکیان اسلام ومسلمین دفاع کند.

ما بحث دفاع از کیان و اساس اسلام را درجزوه‌ای به نام جهاد ذبی با بیان ادله قرآنی و روایی آن حتی مسئله اجماع و ضرورت و دلیل عقل مطرح کرده ایم، حتماً مراجعه بفرمائید.

اما بحث امروزما پاسخ به این شبهه است شما که می‌گوئید یکی از احکام شرع وجوب دفاع از اسلام است؛ اگروجوب دفاع حرجی شد آیا باز این وجوب به قوت خودش باقی می‌ماند یا نه؟ چون گاهی این زمزمه شنیده می شود با وجود این همه خسارت‌، تخریب ساختمان‌ها، ازبین رفتن نفوس و آواره شدن عزیزان، آیا مقابله با اسراییل به مصلحت است؟ یا فرض کنید یک مصداق حرج، وضع داخل ایران با این همه مشکلات و گرفتاری‌ها وتحریم‌هاست، (البته ما فقط از دید فقهی این بحث را مطرح می کنیم و به جوانب دیگر مسئله کار نداریم، یک وقت برای کسی سؤالی ایجاد نشود. می‌خواهیم از دید فقهی بگوییم اگر ازطلبه‌ای پرسیدند نماز و روزه اگرحرجی شد وجوبش برداشته می‌شود، همین حجی که اگر انسان مستطیع باشد و انجام ندهد یهودی یا نصرانی خواهد مرد«مات یهودیّا أو نصرانیا»، چنانچه حرجی شود همه فقها می‌گویند وجوبش برداشته می‌شود وحج آن سال براو واجب نیست،حال دروجوب دفاع از اسلام سؤال این است که اگر گفتیم این دفاع مستلزم حرج است و دراین دفاع یک کشور از بین می رود، یا هزاران انسان نورانی و شریف و پاک به شهادت می رسند و اموال زیادی از بین خواهدرفت، بیش از هفتاد سال است که از غصب فلسطین گذشته و دنیا هم پشت اسراییل غاصب قرار گرفته و نمی‌گذارد نابود بشود، اینجا چکار کنیم؟

اساس بحث در این جلسه پاسخ به شبهه جریان قاعده لاحرج وحتی قاعده لاضرر درحکم وجوب جهادذبی است. اگر وجوب المقاومه را بپذیریم و بگوئیم برای حفظ اسلام و حفظ کشورهای اسلامی، مقاومت بر هر مسلمانی واجب است حالا یا به نحو عینی یا به نحو کفایی، آیا این وجوب مقید به لاحرج و لا ضرر می‌شود یا خیر؟ چون خدای تبارک و تعالی خود فرموده است« ما جعل علیکم فی الدین من حرج»، یک نکته‌ای هم که این شبهه را قوی‌تر می‌کند این است که آیه شریفه می‌فرماید: «وجاهدوا فی الله حقّ جهاده هو اجتباکم»، بعد هم می‌فرماید «و ما جعل علیکم فی الدین من حرج»، پاسخ این واضح است مفسران گفته‌اند و در کلام فقها هم آمده که این« ما جعل علیکم فی الدین من حرج» مربوط به صدر آیه است که فرموده«یاایهاالذین امنوا ارکعوا واسجدوا واعبدوا ربکم وافعلواالخیر». 

اما «وجاهدوا فی الله حقّ جهاده»، مثل «اتقوا الله حق تقاته»است یعنی حق جهاد را انجام بدهید، از مال و جان کم نگذارید، هر طور که میتوانید حتی با جهاد علمی آن کس که قدرت تبلیغ دارد با قلمش، با گفتار و فریادش حق الجهاد را انجام بدهد. اگر آیه بخواهد بفرماید چنانچه جهاد حرجی شد وجوبش برداشته می‌شود پس حقّ الجهادی که مورد تاکید قرار گرفته چه می‌شود؟

در بحث قاعده لا حرج برخی اشکال کرده اند خدای تبارک و تعالی از یک طرف می‌فرماید « ما جعل علیکم فی الدین من حرج»،از طرف دیگر بسیاری از احکامش حرجی است، خود جهاد حرجی است ، خود خمس و زکات که انسان بخواهد مالش را بدهد حرجی است و نمونه‌های فراوانی را مثال می‌زنند. روزه در فصل گرما حرجی است، آدم بخواهد 14 ساعت و یا بیشتر در گرمای تابستان روزه باشد بالذات حرجی است. اینجا فقها جواب‌های مختلفی دادند که ما در همان تنبیه اول کتاب قاعده لاحرج هفت جواب را آورده ایم.

بعضی چنین جواب داده اند: آیه «وجاهدوا فی الله حق جهاده، ما جعل علیکم فی الدین من حرج»، میخواهد بفرماید اینقدر ثواب و ارزش و اجرجهاد درراه خدا زیاد است که حتی برای تحمل یک لحظه گرسنگی در میدان جهاد و مقاومت، چنان اجری قرار داده که سختی این جهاد در مقابل آن پاداش، شیرین وغیرقابل توجه است، اگر هم شما خیال می‌کنید حرج است بی خود خیال می‌کنید «ما جعل علیکم فی الدین من حرج»، در نتیجه معنای آیه شریفه این است در مقابل آن اجری که به شما می‌دهند، در مقابل آن عظمتی که خدا برای شما در دنیا و آخرت قائل است «عند ربهم یرزقون»، اگرحقّ الجهاد هم انجام دهید در جهاد و حقّ الجهاد حرجی نخواهد بود و خیال نکنید سختی‌های ظاهری آن حرج است.

این جواب را مرحوم نراقی، مرحوم میرزای قمی، مرحوم میرزای آشتیانی، مرحوم محقق بجنوردی صاحب القواعد الفقهیه جواب داده‌اند.

 یک جواب دیگر این است که گفته‌اند: قاعده لاحرج قاعده امتنانی است، حال اگردر بحث غلبه‌ی مسلمین بر کفار و اعتلای اسلام بخواهد قاعده لا حرج جریان یابد، این خلاف امتنان است، چون در این بحث، قاعده لاحرج می خواهد بگوید بگذار کفار بر شما سیطره پیدا کرده و مسلط بر امور شما شوند، این چه امتنانی است؟ این قاعده بر پایه ملاک امتنان است و امتنان در هر جا به حسب خودش هست، در باب مقابله با کفار امتنان در این است که جهاد واجب باشد ولو سختی‌های خیلی عظیمی داشته باشد کما اینکه امروز برادران عزیز ما در حزب الله لبنان زحمات وسختی‌های فراوانی را متحمل می شوند.

بعضی نیز گفته‌اند: این «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» یعنی حرج زائد بر ذات عمل، جهاد خودش یک حرجی دارد، چنانچه حرجی زائد برسختی وحرج ذات جهاد پیش آید، قاعده لاحرج این حرج مازاد را برمی دارد.

اما عرض بنده این است چنانچه تمسک به این ادله وقواعد مثل لا ضرر، لا حرج، حتی تقیه، موجب وهن دین شود از اعتبار ساقط می‌گردند.  همانطور که در باب تقیه فرموده اند: «شرّعت التقیة لیحقن الدم فاذا بلغت الدم فلا تقیة»،حال اگر کسی برای حفظ جان خودش لازم باشد شخصی را تقیةً به قتل برساند اینجا تقیه مورد ندارد، در خود روایات تقیه فرموده اند« لیصون بها الدین»تقیه برای حفظ دین است.

 در بحث قاعده لا حرج ما یک حرف بالاتر زده و می‌گوئیم خدا چرا این امتنان را بر امت آورده؟ «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» به چه ملاکی است؟ مشهور ملاکش را امتنان ذکر کرده اند ولو ما در همین هم  مناقشه داریم، ولی می‌گوئیم این چه امتنانی است و چرا لازم بود خدا چنین امتنانی داشته باشد؟ وجه امتنان این است که اگر خدا می‌خواست دین را از اول تا آخرت یک دین صعب و مشکل قرار بدهد چند درصد مردم متدیّن می شدند؟ لذا دین را دین سمحه و سهله قرار داد و فرمود هر جا حرجی شد لاحرج می‌آید وجوب تکالیف را برمی‌دارد.

پس این امتنان باز برای حفظ دین است همینطور قاعده لا ضرر و ادله وجوب تقیه برای اینست که دین حفظ بشود، همه موارد تسهیلی و موارد جریان اصول ظاهریه مثل برائت و اباحه در شبهات موضوعیه همگی امتنان هستند، اگر در موارد شک بین حلال وحرام شارع می‌خواست بگوید حرام است، یا در موارد شک بین نجاست و پاکی بگوید نجس است، چقدر حرج به وجود می‌آمد و زندگی‌ها مشکل می‌شد. این یک امتنان است و این امتنان هم برای حفظ دین است.

به بیان دیگرملاک حفظ دین اقوای از همه ملاکهاست، پس در جایی که لاحرج تزاحم با وجوب حفظ دین پیدا کند وجوب حفظ دین که اقواست مقدم می گردد.

من به همین مقدار اکتفا می‌کنم، این یک بحث فقهی مهمی است و نتیجه اش اینست کسی توهم نکند که این همه  تخریب ساختمان‌، این همه انفجار، این همه شهید و مجروح موجب حرج است و طبق قاعده لاحرج  دست از مقاومت برداریم، نه! اینجا جای جریان قاعده لا حرج و لاضرر نیست چون مسئله حفظ و بقای دین مطرح است.

....................................
پایان پیام/ 167