۷ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۵:۲۲
تربیت ناقص، مانع ازدواج

دختران در نسل‌های گذشته، مدرک محور و درس محور فقط نبودند، همزمان مادری و همسری رو هم یاد می‌گرفتند، از یک دهه‌ای به بعد دختران ما سمت مدرک و تحصیل رفتند و تفکرات اشتباه به اونا تزریق شد که نتیجه‌اش شد ازدواج در سنین بالا و گاها مجرد ماندن.

خبرگزاری بین المللی اهل بیت علیهم السلام ابنا- تربیت ناقص، مانع ازدواج

یکی از موانع تسهیل در امر ازدواج، تربیت ناقص است. والدین باید در شیوه تربیتی خود، تجدید نظر کنند.
بهترین سرمایه‌ای که پدر و مادر می‌توانند برای فرزندانشان به جا بگذارند، تربیت صحیح است.
تربیت فقط به درس خواندن نیست. می‌شود کسی درسش معمولی و حتی ضعیف باشد؛ اما پسر یا دختر با تربیتی باشد.
می‌شود کسی هم درس و مشق خوبی داشته باشد، ولی بهره‌اش از تربیت کم باشد.
یکی از نشانه‌های تربیت صحیح آن است که فرزند ما همراه با بلوغ جنسی، آرام آرام آماده اداره یک زندگی شود.
اداره زندگی اصلا به سن بستگی نداره، گاه دختر و پسرانی را می‌بینیم که ۱۷،۱۸ سالگی وارد زندگی مشترک شدند و به خوبی از عهده آن برمی‌آیند، بالعکس کسانی هم در سن بالا ازدواج می‌کنند و از عهده اداره خودش و زندگیش برنمی‌آید.
از این نتیجه می‌گیریم که نسل تغییر نکرده، بلکه نوع تربیت نسل تغییر کرده.
دختران در نسل‌های گذشته، مدرک محور و درس محور فقط نبودند، همزمان مادری و همسری رو هم یاد می‌گرفتند، از یک دهه‌ای به بعد دختران ما سمت مدرک و تحصیل رفتند و تفکرات اشتباه به اونا تزریق شد که نتیجه‌اش شد ازدواج در سنین بالا و گاها مجرد ماندن.
بالعکس هم داریم که پسران در دهه‌های قبل از یک سنی به بعد کار می‌کردند و دستشون آروم آروم تو جیب خودشون می‌رفت، سربازی هم می‌رفتند و وقتی برمی‌گشتند، کاملا مستقل بودند.
امروزه پدر و مادرها به اسم دلسوزی، اجازه رشد رو به فرزندانشان نمی‌دهند.
پدر و مادرها از فرزندانشان باید حمایت کنند، اما این حمایت نباید مانع رشد و بزرگ شدن آنها بشود.
حمایت‌های زیاد در هر عرصه‌ای تنبلی فرزندان را به بار می‌آورد، کما اینکه الان شاهد همین امر هم هستیم متاسفانه.
در امر ازدواج فرزندانشان هم به اسم دلسوزی، دخالت‌های بی‌جا می‌کنند. برای مثال دختر و پسر همدیگر را کامل پسندیدند ولی مادر و خواهر پسر اشکال و ایرادات نامربوط می‌آورند و گاها پدر و مادر دختر از یه ملاک‌های بی‌جا و غلط کوتاه نمی‌آیند.
گاهی پدر و مادرها به گونه‌ای در امر ازدواج با فرزندانشان برخورد می‌کنند که از او سلب اختیار می‌کنند، به او القا می‌کنند تو هنوز قدرت انتخاب نداری، نمی‌تونی غلط و درست را تشخیص بدهی. البته بدون شک استفاده از تجربیات بزرگترها از لوازم تشکیل یک زندگی صحیح است.

مادرها باید دختران را در خانه با روش‌های مادرانه وادار به کار کردن بکنند، آموزش‌های لازم یک زندگی مشترک رو از ۱۷،۱۸ سالگی به دختران یاد بدهند.
در مقابل پدران به پسران یاد بدهند که کار کنند، الان مشکل ما اینه که پسران مخصوصا در خانواده‌ای که قدرت مالی قوی دارند انگیزه‌ای برای کار ندارند.
دختران ناز پرورده شدند و دست به سیاه و سفید نمی‌زنند.
این روش تربیت باید تغییر کند، تربیت فرزندان که درست بشود، بخشی از مشکل ازدواج هم حل می‌شود.

تربیت صحیح فرزندان از تربیت خود آغاز می‌شود

هنگامی که مردی به خواستگاری خانمی می‌رود و یا خانمی به پیشنهاد ازدواج آقایی پاسخ مثبت می‌دهد، در واقع در حال انتخاب کردن مادر یا پدرِ فرزندش نیز هست. او با این انتخاب، تصمیم می‌گیرد فرزندش از خصوصیات خَلقی و خُلقیِ چه کسی ارث ببرد.

یادمان باشد همچنانکه رنگ چشم و مدل مو و حالت چهره (خصوصیات خَلقی) از پدر و مادر به فرزند منتقل می‌شود، خصوصیات خُلقی و رفتاری نیز به از ایشان به ارث می‌رسد. اگر پدر یا مادری تند خو باشد، یا حسود باشد، خسیس، افسرده، شکّاک یا تنبل و بی مسوولیت باشد، ... هنگام انعقاد نطفه این خصوصیات را به فرزندش انتقال می‌دهد. در مقابل، شجاعت، سخاوت، مهربانی، بردباری، ... هم می‌تواند از طریق وراثت از والدین به فرزند، منتقل شود.

شاید داستان محمد حنفیه را در جنگ جمل شنیده باشید. محمد حنفیه یکی از فرزندان امیر مومنان از مادری به نام خولة دختر ایاس حنفیه بود. حضرت علی علیه السلام در جنگ جمل، به محمد حنفیه ماموریتی دادند؛ اما محمد درنگ کرد و گفت «یا امیرالمومنین؛ این تیرها را نمی‌بینید که مثل قطرات باران از آسمان می‌بارند؟» حضرت علی که دیدند پسرشان ترسیده، به سینه‌ی او زدند و پدرانه گفتند «این رگه‌ی ترس را از مادرت به ارث برده‌ای.» یعنی من درک می‌کنم ترست ناشی از چیست؛ این ترس را از مادرت به ارث برده‌ای. بعد برای اینکه به محمد حنفیه فرصت داده باشند که بر ترسش غلبه کند، پرچم را خودشان بر دست گرفتند و به سمت دشمن تاختند. پس از مدتی بازگشتند و پرچم را به محمد دادند و گفتند حالا برو و تعلّل اولیه‌ات را جبران کن.1

از آن طرف، این نکته را هم داریم که امیر مومنان مدت‌ها پس از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، به برادرشان که نَسَب شناس بود، گفتند به دنبال همسری شجاع برای ایشان باشد تا فرزندانی که به دنیا می‌آورد هم، شجاع و دلیر باشند. عقیل، «ام البنین» را پیشنهاد کرد که دختری باتقوا و با کمالات اخلاقی منحصر بفرد بود و خاندانش در شجاعت، کرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعی و بزرگواری پس از قریش، سرآمد قبایل دیگر بودند. عقیل به امیر مومنان گفت: «با ام البنین ازدواج کن زیرا در عرب شجاع‌تر از پدران و خاندان وی نیست.» حضرت عباس و سه برادر شجاعش که در واقعه‌ی کربلا دلیرانه از امام زمان‌شان دفاع کردند، ثمره‌ی همین ازدواج بودند.2


پی نوشت:

1. بلاذری، انساب الأشراف، ج ‏۲، ص ۲۰. سراج، منهاج، طبقات ناصری تاریخ ایران و اسلام، ج ‏۱، ص ۸۶

2.ابی نصر بخاری، سر السلسلة العلویة، ص 88 - چاپ شریف الرضی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha