به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ نشست علمی «مهجوریت قرآن در جامعه؛ بررسی علل و راهکارهای رفع آن» از سوی خبرگزاری ابنا و همکاری دانشنامه ویکی شیعه، در سالن جلسات خبرگزاری ابنا برگزار شد.
در این نشست حجت الاسلام و المسلمین «مهدی رضایی تهرانی» مدیر گروه قرآن و حدیث دانشنامه ویکی شیعه و حجت الاسلام و المسلمین «سیدمحمد مهدی رضایی موسوی» پژوهشگر دانشنامه ویکی شیعه به ارائه بحث پرداختند.
در ابتدای این نشست حجت الاسلام و المسلمین «مهدی رضایی تهرانی» گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الحکیم فی کتابه: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً». (الفرقان : 30)
موضوع نشست دربارهی مهجوریت قرآن در جامعه و بررسی راهکارهای رفع آن است. برای آشنا شدن بیشتر با این موضوع بهتر است که به آیهی مبارکهی قرائت شدهی اول سخن که آیهی 30 سورهی فرقان است نگاهی داشته باشیم و به اصطلاح جغرافیای آیه، یعنی آیات قبل و بعد که میتواند جایگاه آن را بیان کند با هم مرور کنیم.
این آیه فضای کلی بخشی از صحنههایی است که در قیامت اتفاق افتاده است و از آیات 26 به بعد سورهی مبارکهی فرقان را میتوانیم در ارتباط با این آیه تلاوت کنیم. آیهی 26 به بعد سورهی مبارکهی فرقان این است: «الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ کانَ یَوْماً عَلَی الْکافِرینَ عَسیراً» (همان : 26)؛ روز قیامت روز حق و روز سختی برای کافران است «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً» (همان : 27) روز قیامت روزی است که ظالم انگشتش را از روی حسرت، تأسف و پشیمانی به دندان میگزد و اظهار میکند که ای کاش من با رسول خدا(ص) همراهی میکردم و راهی را با او برمیگزیدم.
در ادامه قرآن از قول همین انسان پشیمان و ظالم بیان میکند که «یا وَیْلَتی لَیْتَنی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً» (همان : 28) ای کاش من با فلانی دوست نشده بودم. «لَقَدْ أَضَلَّنی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً»( همان : 29) او من را از ذکر که منظور قرآن است، گمراه ساخت و کار شیطان اینگونه است که انسان را گمراه و بعداً او را رها میکند.
*شکایت پیامبر(ص) از امت خود در روز قیامت
تا اینجا آیهی 29 سورهی مبارکهی فرقان بود. آیهای که محل بحث ما و محور موضوع نشست است، آیهی 30 سورهی مبارکهی فرقان است: «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»، از اینجا به بعد، سخن، سخن پیامبر(ص) و صحنه، صحنهی قیامت است. منظور از رسول، رسول الله(ص) است؛ پیامبر(ص) در قالب شکایت و گلایه به پروردگار عرضه میدارد که پروردگارا، قوم من این قرآن را مهجور قرار دادند و با آن ارتباط برقرار نکردند.
در ادامه خداوند میفرماید: «وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمینَ وَ کَفی بِرَبِّکَ هادِیاً وَ نَصیراً» (همان : 31) و اینگونه است که ما برای هر پیامبری، از گروه مجرمان دشمنی قرار دادیم.
بنده به این مجموعه، جغرافیای آیات عرض میکنم، یعنی از آیهی 26 شروع و به آیهی 31 ختم میشود. جزئیاتی که در این چند آیه به چشم ما میخورد تا به محل بحث برسیم، این است که صحنه، صحنهای است که یک گروهی در روز قیامت از این که با پیامبر(ص) همراهی نکردند اظهار پشیمانی میکنند. تعبیر «یا لیتنی» در ادبیات عرب برای جایی است که انسان چیزی را از دست داده و آرزو میکند که آن را داشته باشد. «یا لیتنی» به معنای ای کاش است. اما اینکه همیشه این آرزوها محقق میشود یا نه، این به این برمیگردد که انسان چه آرزویی کند؟ برخی از آرزوها دستنیافتنی است، از جمله همین آرزو. اینکه در قیامت کسی اظهار میکند که ای کاش در دنیا من با رسول خدا(ص) همراهی میکردم، این آرزو جز حسرت در قیامت چیز دیگری برای صاحب آن که ظالم است، به همراه نخواهد داشت.
*شیطان در دور کردن انسانها و جامعهی انسانی از قرآن نقش دارد
عناصر دیگری که در این آیه مطرح است این است که ما کفر را میبینیم؛ انسانی که اظهار پشیمانی میکند کافر است. پس این گروهِ پشیمانی که در روز قیامت از باب حسرت انگشت به دندان میگیرند، گروهی از امت پیامبر(ص) هستند. در اینجا نقش شیطان را میبینیم؛ شیطان برای منحرف ساختن، گمراه کردن انسانها، دور کردن آنها و جامعهی انسانی از قرآن نقش دارد. اینجا کفر، شیطان و اختیارات انسانی را میبینیم. پیامبر خدا(ص) بعد از اظهار سخن اینها به خداوند این عرضه را داشتند که همین گروه از قوم من، «اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً». تفاوت بین این که یک چیزی را به این تعبیر کنیم که اینها قرآن را به عنوان مهجور قرار دادند و یا «اتَّخَذُوا... مَهْجُوراً»، در این تعریف کردهاند که یعنی از روی عمد، اختیار، و اراده و آگاهی این کار را کردند. با اینکه میدانند کاربرد قرآن و موارد استفادهی درست از آن چیست، قرآن را در مسیر دیگری استفاده کردند، لذا «اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً». یعنی با اینکه بدانند کار قرآن چیست، نقش قرآن در هدایت و سعادت و راهنمایی انسانها چیست، آن را در مصارف دیگری به کار بگیرند.
نکتهای که در همین آیات میتوان اشاره کرد و به عنوان برداشت میتوان یادآور شد، این است که در فرهنگ دینی و در آیات و روایات ما و در لغات هم اینگونه است که ظالم در مقابل عادل است. عادل کیست؟ عادل کسی است که هر چیزی را در جای خودش قرار میدهد. قرار دادن هر چیزی در جای خودش، به معنای عدل است. نقطهی مقابل این کار ظلم است. جابهجایی و قرار ندادن چیزها در جای خود به معنای ظلم است. از اینکه قرآن از گروهی تعبیر میکند که قرآن را مهجور و در حاشیه قرار دادند، استفادهی درست از آن نکردند و فردای قیامت اظهار پشیمانی میکنند، نشان میدهد که این گروه آن جایگاه حقیقی قرآن را حفظ نکردند. یعنی قرآنی که باید در متن زندگی باشد، به عنوان کتاب راهنما باشد، به عنوان کتاب هدایت و بشارت باشد، کتاب برونرفت از تاریکیها و از ظلمت به نور باشد، کتاب تعالی و ارتقاء روحی باشد و کتاب استفادهی درست از برنامههایش برای جزئیات زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی در تمام شئون باشد، کار دیگری کردند و شیطان هم در چنین زمینهای بیشتر میتواند کار کند. یعنی شیطان یک ابزار مستقلی است. شیطان نگاه میکند که ببیند انسان چه مسیری را انتخاب کرده و در همان مسیر، بدیها را برجستهتر میکند و در مسیر راه قرار میدهد. شیطان اختیار را از انسان سلب نمیکند، اما میتواند در گمراهی انسان، زمینه را بیشتر هموار کند. درباره ظالم در روز قیامت آمده است که: «لَقَدْ أَضَلَّنی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً». این یک قانون کلی است که شیطان این نقش را دارد که اگر انسان هر انتخابی کند، میتواند انتخابش را تقویت و بیشتر کند. این کلیتی است که راجع به جغرافیای این آیه میتوانیم بگوییم.
*مهجور در آیه به چه معناست؟
دربارهی واژهی مهجور، مفسرین و لغتشناسان این واژه را از دو ریشه بررسی کردهاند و گفتهاند که ممکن است از ریشهی هَجر با فتح هاء باشد و یا از ریشهی هُجر با ضمهی هاء باشد. اگر از ریشهی هُجر باشد، مهجور بودن به این معنا است که کسی قرآن را مسخره کند و مورد تمسخر قرار دهد. «اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»، یعنی قرآن را به بازیچه گرفتند و قرآن را مسخره کردند و یا در بخشی از بخشهای تأثیرگذاری قرآن، خواستند اخلال ایجاد کنند. برخی از آیات قرآن هم بر این موضوع دلالت میکند؛ بعضی از کافرین میگفتند: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِیهِ» (فصلت : 26)؛ وقتی پیامبر(ص) قرآن تلاوت میکند گوش ندهید و حرفهای بیربط، هذیان و یاوه بگویید. ممکن است مهجور بودن قرآن به این معنا باشد. ممکن است مهجور بودن به معنای قهر کردن و آشتی نبودن با قرآن و دوری کردن از آن باشد. شاید این قول بیشتر گوینده دارد. لغتشناسان قرآنی هم گفتهاند که دوری کردن و دوری گزیدن از قرآن میتواند مراتبی داشته باشد، ممکن است که شما با یک چیزی، کسی و با واقعیتی قهر باشید، منتها قهرتان را به زبان بیاورید، یا ممکن است قهرتان در دلتان باشد، یا ممکن است قهرتان را در عمل هم نشان دهید. قهر با زبان، قهر با دل و قهر در مقام عمل. قرآن هم اینگونه است، یعنی ممکن است مهجور بودن قرآن این باشد که انسانی اظهار کند که من نمیخواهم هیچ ارتباطی با قرآن داشته باشم. این به معنای مهجور بودن قرآن است. یا اینکه این را به زبان نیاورد، اما در دلش ارتباط و آشتی با قرآن ندارد. این هم به معنای مهجور بودن قرآن است. ممکن است به زبان نیاورد و چنین چیزی هم در دلش نباشد، اما در عمل واقعاً ارتباط با قرآن نداشته باشد، یعنی قرآن را در زندگیاش قرار ندهد. همهی اینها میتوانند مصادیق مهجور بودن قرار بگیرند.
پس اگر بخواهیم دربارهی مهجوریت قرآن بحث کنیم، مهجوریت به تعبیر علامه طباطبایی میتواند ویژگی یک انسان باشد و یا میتواند ویژگی یک جامعه باشد، یک فردی میتواند قرآن را مهجور قرار دهد، یک گروه، یک جامعه و یا بخشی از جامعه میتوانند قرآن را مهجور قرار دهند و با آن ارتباط برقرار نکنند.
مهجور بودن چه زمانی است؟ مهجور بودن و قهر کردن و آشتی نبودن و ارتباط برقرار نکردن با قرآن آنجایی است که چیزی که با آن ارتباط برقرار نمیکنیم، ارزشمند و دارای قیمت و بها باشد. خیلی چیزها در جهان هستی وجود دارد که اگر انسان با زبان، با دل و در عمل با آنها ارتباط نداشته باشد، نقشی در زندگی انسان نخواهد داشت. اگر قرآن بحث از مهجوریت میکند، نشان میدهد که قرآن یک گوهر ارزشمندی است که اگر مهجور شود در زندگی تأثیرگذار است، چه با زبان، چه با قلب و چه با عمل، همهی اینها میتواند در مهجور بودن قرآن تأثیر داشته باشد.
*ریشههای مهجوریت قرآن چیست؟
انسان وقتی با چیزی ارتباط ندارد، یا آن چیز را نمیشناسد، یا به طور کامل نمیشناسد، یا به طور کامل هم میشناسد ولی استفادهی درست و صحیح از آن نمیکند؛ همهی اینها دربارهی قرآن میتواند صادق باشد. یعنی مهجور بودن قرآن به این است که انسان یا انسانهایی، افرادی، یا جامعهای یا گروهی با حقیقت قرآن آشنا نباشند و یا اگر آشنا هستند با آن آشنایی کامل ندارند. یا اگر آشنا هستند و با آن آشنایی کامل هم دارند، استفادهی درستی که از قرآن مورد انتظار است را نداشته باشند. همهی اینها میتواند مصادیق مهجوریت قرآن قرار گیرد و عوارض خود را داشته باشد.
مثالی میزنم تا قضیه ملموستر شود. ما در هر بخشی میتوانیم مثالی برای مهجوریت داشته باشیم. اگر کسی در زندگیاش با واقعیتی به نام آب، بهداشت، ورزش، سلامتی، دانش، مطالعه و امثال اینها قهر کند و اینها را مهجور قرار دهد، به همان میزان در زندگیاش، مهجور قرار دادن اثرگذار است. یعنی اگر کسی با بهداشت و با سلامتی خداحافظی کند، به میزانی که با آن خداحافظی و قهر کرده، در زندگیاش اثرگذار است و تأثیرات منفی خودش را خواهد گذاشت. قرآن هم اینگونه است. یعنی به میزانی که انسان یا انسانهایی، افراد و یا جوامعی در مقام عمل از قرآن فاصله بگیرند، به همان میزان از برکات معنوی و تأثیرات واقعی و ارزشمند قرآن محروم میشوند. به همین دلیل است که رسول خدا(ص) در روز قیامت با لحن شکایت این سخن را بیان میکند.
*ضرورت انس و ارتباط با قرآن
اگر بخواهیم این آیه را از دریچهی دیگر معنا کنیم، ما یک قانونی داریم که به ما گفتهاند که اگر بخواهید اشیاء را بشناسید، یکی از راههای شناخت اشیاء این است که شما ضد آن را بشناسید، در این صورت میتوانید آن چیز را بشناسید؛ «تُعرف الاشیاء بأضدادها». ما اگر بخواهیم نور را بشناسیم، وقتی بدانیم که تاریکی چیست، نور هم معنا پیدا میکند. اگر بدانیم شب چیست، روز معنا پیدا میکند، لذا خوبی و بدی، ظلم و عدالت، پاکی و ناپاکی، به همین صورت هستند. اگر رسول خدا(ص) فردای قیامت در چنین مقامی میخواست از گروهی از امتش تعریف کند که با قرآن ارتباط برقرار کردند، چه تعبیری به کار میبرد؟ یعنی رسول خدا(ص) به جای اینکه به خداوند متعال عرضه کند که «إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»، چه بیانی داشت که این گروه نقطهی مقابل گروهی بودند که قرآن را در حاشیه قرار دادند؟ ما میگوییم با انس و ارتباط با قرآن، یعنی مهجور نبودن قرآن در جامعه و اینکه قرآن به متن جامعه بیاید. اینکه چگونه، با چه راهکارهایی و از چه طریقی؟ خب ائمهی ما آشنایان، مفسران و شارحان قرآن هستند، قرآن و وحی در خانهی آنها نازل شده است، قرآن ناطق و متحرک هستند، و حقیقت قرآن در وجود آنها تجلی پیدا کرده است. همچنین بر اساس حدیث ثقلین در منابع شیعه و اهل سنت، ارتباط تنگاتنگی بین قرآن و عترت وجود دارد. اهل بیت(ع) تمام جزئیات راهکار آوردن قرآن را در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی در تمام شئون بیان کردهاند که اگر فرد یا جامعهای چگونه باشد قرآن در زندگیاش مهجور نیست و اگر چگونه نباشد قرآن در زندگیاش مهجور است.
نمیخواهیم بگوییم که قرآن هم مثل بقیهی کتابها است، اما همانگونه که اگر با قرآن قهر باشیم و مهجور باشد از آثارش محروم هستیم، کتابهای دیگر هم اینگونه هستند. اگر کسی بگوید که من با کلیات سعدی، گلستان و بوستان، اشعار حافظ، اشعار مولانا و کتابهای ارزشمند انس دارم و اینها در زندگیام هستند، اما وقتی نگاه میکنیم عملاً چیزی از آموزهها و تعالیمی که در این کتابها هست در زندگی او تحقق پیدا نمیکند، میفهمیم که این کتاب در زندگی او نقش واقعی ندارد و مهجور است. ممکن است من نفیسترین مجموعههای کلیات سعدی را در کتابخانهام داشته باشم، اما در زندگی به هیچیک از آموزههای سعدی در قالب اشعار و نثر پایبند نباشم. در این صورت کتاب سعدی در زندگی من مهجور است. حافظ هم اینگونه است، کتاب مولانا هم اینگونه است، بقیهی آثار هم اینگونه هستند. صرف خرید یک کتاب، داشتن یک کتاب، خواندن و مطالعهی یک کتاب، به معنای مهجور نبودن آن نیست. درست است که هر چه ارتباط برقرار کنیم از مهجوریتش کاسته میشود، اما به این معنا نیست که من اگر فقط قرآن بخوانم و یا قرآن داشته باشم، میتوانم این کار را کنم، هرگز اینگونه نیست.
پس جمعبندی این بخش از سخن اینگونه است که بحث مهجوریت قرآن از مباحث مهم و بنیادین در علوم قرآنی است و در زیرمجموعهی مباحث قرآن در قرآن قرار میگیرد. از این رو، باید ببینیم که قرآن خودش را چگونه معرفی کرده که اگر اینگونه نباشیم، قرآن را مهجور قرار دادهایم. مهجور بودن یعنی چه؟ یعنی اگر مهجور شد، چه اتفاقی در زندگی ما در بخشهای مختلف میافتد که انشاءالله در بخش بعدی به آن خواهم پرداخت.
در ادامه حجت الاسلام و المسلمین «سید محمدمهدی رضایی موسوی» اظهار داشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
قال الله فی کتابه الکریم: «أَ فَبِهذَا الْحَدیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ» (الواقعة : 81).
خدمت مخاطبان و استاد ارجمند حاجآقای رضایی عرض سلام دارم، از بیانات ارزشمند ایشان استفاده بردیم. در روزهای آغازین خردادماه هستیم و به همین مناسبت، ایام سالروز آزادسازی خرمشهر در روزهای دههی 60 را گرامی میداریم.
*خاطرهای از استاد قرائتی
احساس میکنم بیمناسبت نباشد که سخن را با خاطرهای از حاجآقای قرائتی آغاز کنم. ایشان میفرمودند که در اوایل انقلاب و دههی 60 به مناسبتی به کشور پاکستان دعوت شدیم. محافل قرآنی برگزار میشد و بعد از برگزاری محفل قرآنی، گزارشگران آمدند و از ما سؤالاتی کردند. در آن محفل دوستان و حافظین قرآن هم حضور داشتند، از ما سؤال کردند که در کشور شما چند حافظ قرآن وجود دارد؟ ایشان فرمودند که من آمار نداشتم و احساس نمیکردم که آنقدر دندانگیر باشد که بخواهم در تریبون و به خبرگزاریها مطرح کنیم. لذا سعی کردم یک مقداری با تأمل بیشتری جواب دهم و دوباره از او خواستم که سؤالش را تکرار کند تا کمی دربارهی آن فکر کنم. کمی که گذشت، خداوند این کلمه را به زبان من انداخت که «ما در جمهوری اسلامی ممکن است حافظ قرآن کم داشته باشیم، اما آنچه که زیاد داریم، محافظ قرآن است.» وقتی این جمله را گفتم، خبرنگار گیج شد که محافظ قرآن دیگر چیست؟ من برای او توضیح دادم که محافظ کسی است که حاضر است نه فقط مال، بلکه جان خود را برای حفظ قرآن و دین تکه تکه کند. از امثال چنین افرادی در کشورهای دیگر چند نفر میبینید؟ همینطور که داشتم صحبت میکردم، دیدم حضّار، شروع به تشویق بنده کردند و گفتند که ما چنین افرادی نداریم. واقعاً همین است. حفظ قرآن، سفارش پیامبر(ص) است و به عنوان یکی از مقدمات و مراحل توجه به قرآن است. تلاوت قرآن، رعایات آداب تلاوت، صوت و لحن، حفظ و برگزاری مسابقات، محافل و جلسات قرآنی، همهی اینها بسیار مناسب است، اما اینها مقدمهای برای فهم قرآن است و فهم قرآن مقدمهای برای عمل به قرآن است.
*مهجوریت قرآن فقط فردی نیست
آنچه که در کشور ما توانستیم بعد از انقلاب سردمدار این شعار باشیم، عمل به مفاهیم قرآن است تا بتوانیم حافظ و محافظ دین، و حافظ و محافظ قرآن باشیم. مخصوصاً دههی اول انقلاب و در جریان جنگ تحمیلی دیدیم که رزمندگان اسلام توانستند با نثار جان خودشان به آیات قرآن جامهی عمل بپوشانند. تمام آن مقدماتی که عرض کردیم در عرصهی فردی برای این است که قرآن را از آن هَجر یا هُجر خارج کنیم و اینکه انسان خود را از قهر با قرآن نجات بخشد و بتواند بیشتر با قرآن آشنا کند. در بُعد فردی بسیار سفارش شده و انس با قرآن اهمیت دارد اما اینکه این مهجوریت غیر از عرصه فردی، ابعاد و سطوح اجتماعی هم میتواند داشته باشد که متأسفانه در بین جوامع و کشورهای مختلف اسلامی مشاهده میشود؛ چه در بُعد سیاسی و چه در ابعاد اقتصادی و چه در بُعد فرهنگی، تربیتی، اجتماعی و بسیاری از مسائل که انسان میتواند نام ببرد. ما در قرآن میبینیم که به رعایت عدالت و مباحث اخلاقی و دینی بسیار تأکید میشود، اما در کشورهایی که انتخاباتی ندارند، در اصل و کُنه قضیه که وارد میشویم میبینیم که اسلام حکمفرما نیست. حتی در کشورهای اسلامی که سلطنتی نیستند و به قول خودشان دمکراسی برقرار است، میبینیم که گاهی اخلاق انتخاباتی و اخلاق مردمسالاری هم زیر سؤال میرود و در بُعد سیاسی میبینیم که به دستورات و سفارشات قرآن عمل نمیشود.
در قرآن در بُعد اقتصادی، بسیار بر رعایت انصاف سفارش شده است. من اگر بخواهم جزئی مثال بزنم، سفارش بر رعایت انصاف در سودها و معاملات مختلف است. نمیدانم نامی از ربا ببرم یا نه، اگر بخواهیم بُعد اخلاقیاش را هم مثال بزنیم، ربا که مشخص است جنگ با خدا است. اگر بخواهیم یک سطح پایینتر بیاییم، در معاملات مختلف بانکی که میگوییم ربا نیست، اما سودهای آنچنانی که انسان در بانکها مشاهده میکند، حداقل این است که خلاف اخلاق است. یا گاهی در کشورهای مختلف اسلامی و غیراسلامی، اختلاف طبقاتی که بین فقرا و سطوح بالای جامعه دیده میشود، همهی اینها برخلاف دستورات و سفارشهای قرآن کریم است.
بُعد دیگری که انسان میتواند فارغ از ابعاد فردی در نظر بگیرد، مسائل و سطوح فرهنگی قرآن است. مهجوریت قرآن در بُعد فرهنگی است که متأسفانه در کشورها و در بین مسلمین دیده میشود. یک مثال قرآنی این است که قرآن میفرماید: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» (الأعراف : 31)؛ آیهای است که تمام کوچک و بزرگ ما بلد هستیم، تأکید بر اعتدالگرایی و اسراف نداشتن است. یا خداوند در آیه دیگر میفرماید: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ» (الأنعام : 141). از آن طرف میبینیم در رسانهها و در ابعاد فرهنگی، بر مسائل مادی و مصرفگرایی بسیار گسترده تأکید میشود در حالی که خلاف آموزههای قرآنی است.
از آن طرف ابعاد دیگر، ابعاد تربیتی است. میبینیم که الگوها و داستانهای متعددی در قرآن از پیامبران و غیرپیامبران به عنوان الگوی سعادتنما معرفی میشوند، به عنوان کسانی که هم در دنیا و هم در آخرت انسانهای موفقی بودند. از این طرف میبینیم که برای فرزندانمان، برای نوجوانان و جوانانمان حتی در کشورهای مسلمان یکسری از الگوهای دیگری مطرح میشود که متأسفانه جای آنها را گرفته است. لذا جا دارد که متولیان امر در مسائل آموزشی و فرهنگی، فکر عاجلی در رابطه با این موضوع داشته باشند. رهبر معظم انقلاب هم در صحبتهای خودشان تأکید فرمودند که در متون درسی ما باید تجدیدنظر شود. حالا اشتباه نشود و نگوییم که تا الان هیچ کاری نشده است، وضعیت از 40-45 سال قبل بسیار متفاوت شده است، اما میبینیم که هنوز جای کار بسیاری وجود دارد. اینکه واحدها و مفاهیم قرآنی، چه در بُعد ظاهری و چه در بُعد مفاهیم، همین که در متون دانشگاهی و آموزشی ما گنجانده شده است، جای بسی شکر دارد، اما واقعاً کم است. این است که میبینیم آنطور که باید و شاید تأثیر بهسزا نداشته است.
*کشورهای اسلامی به ابعاد سیاسی قرآن توجه ندارند
قرآن کریم در ابعاد فردی در بین ما دچار مهجوریت است، در ابعاد غیرفردی و اجتماعی چطور است؟ در کدام سطح و در کدام بُعد دچار مهجوریت بیشتری بوده است؟ شاید اگر بخواهیم یکی را مثال بزنیم و نام ببریم سخت باشد. بله، کمکاری و مهجوریت در ابعاد مختلف است اما اگر بخواهیم یک نگاه کلی به جوامع اسلامی داشته باشیم، چیزی در حدود 2 میلیارد مسلمان داریم، شاید بخش کوچکی از آن کشور ما باشد که کمتر از 100 میلیون است. اگر به صورت کلی نگاه کنیم میبینیم آنچه که رکن اساسی در بسیاری از کشورها است که میتواند عاملی برای اجرای امور و احکام اسلامی باشد، بحث حکومتداری و زمامداری جامعه است. از بابت تأثیر بهسزای این موضوع میتوانیم این را بگوییم که قرآن در بُعد سیاسی، همانطور که بعد از پیامبر اکرم(ص) دچار یکسری مسائل و انحرافات در بُعد حکومتداری و زمامداری شد، اکنون هم انسان احساس میکند که این بُعد بیشتر خودش را مینمایاند؛ اینکه در بُعد سیاسی کشورها نتوانستند آنطور که باید و شاید کار کنند. خب ما یک الگوی حکومت و ولایت الهی در قرآن کریم داریم، اما میبینیم در بسیاری از کشورهای اسلامی در بُعد سیاسی به آن عمل نمیشود.
ما در قرآن کریم آیهی معروفی داریم: «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً» (النساء : 141)، خداوند نمیخواهد تا کافران بر مسلمین مستولی شوند و تسلط داشته باشند. غیر از کشور جمهوری اسلامی و معدود کشورهای دیگر، در اغلب کشورها میبینیم که سردمدار یک کشور مستکبر از آن طرف دنیا بر چند کشور اسلامی وارد میشود، هر گونه قدرتنمایی دارد، خجالت هم نمیکشند و به زبان و به ظاهر هم میآورند. میگویند که ما اگر نباشیم، اینها تا چند ماه بیشتر دوام نمیآورند. یعنی طوری وابستگی و تسلط کفار را در برخی از کشورها میبینیم که مردم آنجا به ستوه آمدهاند.
متأسفانه میبینیم که در بحث وحدتگرایی از این آیهی قرآن بسیار فاصله گرفتهایم. قرآن کریم دستور میدهد و سفارش میکند که «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً» (آلعمران : 103)؛ ای مسلمانان، حواستان باشد که در یک سلک، در یک راه و در یک مسیر قرار بگیرید تا عدهای از کفار و مخالفین، نتوانند بر شما سیطره پیدا کنند. امام جملهی معروفی دارند که اگر هر کدام از مسلمانان سطلی از آب بر اسرائیل، این جورثومهی فساد میریختند، این کشور جعلی غرق میشد. اما اتحاد و وحدتی که باید و شاید در بین مسلمانان صورت نگرفته است. این هم از ابعاد سیاسی قرآن است که متأسفانه در بین حکومتهای اسلامی مورد غفلت قرار گرفته است.
*برخی ادعا میکنند که قرآن متعلق به منبر، محراب، مسجد و معنویات است!
نکتهای در رابطه با مظلومیت قرآن در بُعد سیاسی وجود دارد و آن این است که عدهای به اسم جدایی دین از سیاست کار میکنند، گاهی نام روشنفکرمآبانه به آن میدهند و بحث سکولاریسم را مطرح میکنند که قرآن متعلق به منبر، محراب، مسجد و معنویات است، شما به سراغ آنها بروید اما ما بر شما حکومت میکنیم و به نحو دیگری ابزار قدرت و حکومت را در دست میگیریم. گاهی بحث جدایی دین از سیاست، اینچنین مطرح میشود و گاهی هم بحث سنتگرایی است. دیدگاه قدیم اخباریگری را میبینیم که امروزه به نحو دیگری خود را نشان میدهد که ما مفاهیم و ظواهر قرآنی را درک نمیکنیم، سنت برای ما کافی است و ظواهر قرآنی را درک نمیکنیم. لذا باید از قرآن فاصله بگیریم و بگذاریم تا امام زمان(عج) بیایند و اینها را برای ما مشخص کنند. آیا قرآن و دین از سیاست باید جدا باشد؟، در حالی که پیامبر اکرم(ص) در همان روزهای نخستین که به مدینه وارد شدند، حکومت تشکیل دادند. جنگهای پیامبر(ص) راجع به چه بود؟ اگر قرار بود پیامبر(ص) در محراب خودشان مینشستند و برای اجرای احکام و مسائل اسلامی به دنبال قدرت و حکومت نمیبودند، آیا مشرکین به سراغ ایشان میرفتند؟ از مکه تا مدینه، کشورهای غیراسلامی برای کسب قدرت به سراغ پیامبر(ص) آمدند. این برای چه بود؟ برای این بود که پیامبر(ص) میخواستند بُعد سیاسی اسلام را اجرا کنند.
انشاءالله خداوند متعال به همهی ما توفیق بدهد که در بُعد فردی، قرائت، حفظ و عمل به دستورات و احکام قرآن کار کنیم. همچنین در ابعاد اجتماعی اسلام توفیق بیش از پیش به همهی حکومتها، مسلمانان و کشورهای اسلامی دهد تا اسلام بتواند در مقابل ظلم و سردمداران کفر خود را بهتر نشان دهد.
در ادامه حجت الاسلام و المسلمین «مهدی رضایی تهرانی» عنوان کرد:
بنده سعی میکنم در بخش دوم سخن جمعبندی کنم و سرفصلهای با اهمیت بیشتری را یادآور شوم.
دشمنان و جبههی متحد مخالفان قرآن از صدر اسلام تا امروز راهکارهایی را برای مهجور قرار دادن قرآن و گرفتن قرآن از زندگی فردی و اجتماعی در نظر گرفتهاند که به تدریج در زندگی نفوذ تدریجی کردهاند تا قرآن را به حاشیه ببرند. عادی جلوه دادن قرآن که کتابی است که با بقیهی کتابها تفاوتی ندارد، چیزهایی که در قرآن وجود دارد در بقیهی کتابها هم قابل یافت شدن است، سرسری گرفتن قرآن، بیاعتنایی به قرآن و مسائل دیگری که کمکم انسان نشانههای آن را در جوامع و خانوادهها مشاهده میکند؛ خود اینها ریشههای مختلف دارد که چرا یک جامعه، یک خانواده و یک فرد به این گرفتار میشود که قرآن به حاشیهی زندگیاش برود.
*ما در پیشگاه قرآن شاگرد هستیم یا معلم؟
ابتدا باید این نگاه را داشته باشیم که ما در پیشگاه قرآن به تعبیر علامه طباطبایی شاگرد هستیم یا معلم؟ ایشان در مقدمهی المیزان بیان فرموده که؛ «ففرقٌ بین ان یقول ماذا یقول القرآن و بین ان یقول الانسان ماذا یجب أن یحمل علیه الآیه». تفاوت است بین اینکه انسان بگوید قرآن در فلان مسئله چه میگوید و بین اینکه انسان بگوید که ما باید آیه را به چه چیزی حمل کنیم؟ برخی از کسانی که در سالیان اخیر، در میان روشنفکران و چه بسا در میان کسانی که ادعای ارتباط با قرآن داشتند به چشم میخورد این است که میخواستند یکسری نظریات را بر قرآن تحمیل کنند. این مهجوریت قرآن است که قرآن را آنگونه که خودشان خواستند تفسیر کنند، در صورتی که قرآن، مبانی و معارف و حقایقی دارد که باید در زندگی درست تحلیل و فهمیده شود. هر چه از آن حقایق فاصله بگیریم، از حقیقت قرآن هم فاصله گرفتهایم. راهش این است که ارتباطمان را با عترت که شارحان، مفسران و آشنایان با قرآن هستند جدا نکنیم. نسخهای که پیامبر(ص) برای امتش معین فرمود که اگر به آن عمل کنند تا روز قیامت گمراه نخواهند شد که به حدیث ثقلین معروف است و در میان منابع اهل سنت و شیعه هم فراوان از طرق مختلف نقل شده است، به همین معنا است که بین قرآن و عترت هیچ جدایی نیست. به تعبیر دقیقتر اگر کسی قرآن را منهای عترت بخواهد، قرآن را منهای قرآن خواسته است. از طرف دیگر، اگر عترت را منهای قرآن بخواهد، عترت را منهای عترت خواسته است. حقیقت عترت چیزی منهای قرآن نیست، حقیقت قرآن هم چیزی منهای عترت نیست. اگر بخواهیم وجود لفظی و کتبی قرآن را به یک انسان تبدیل کنیم، امام معصوم میشود و اگر بخواهیم امام را در قالب یک کتاب به شکل و تصویر بکشیم، آن امام معصوم قرآن میشود. این دو «لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ» هستند. حقیقت قرآن با امام است. به همین دلیل در روایات داریم و ظاهراً در اصول کافی از امام سجاد(ع) آمده است که اگر بین مشرق و مغرب کسی زنده نماند، همه بمیرند و قرآن با من باشد، «لما استوحشتُ» من هیچ احساس وحشت و نگرانی ندارم. اگر حقیقت قرآن با انسان باشد، انسان احساس غربت و دوری نمیکند. اگر ما قرآن را در زندگی بیاوریم و پیامبر(ص) را به عنوان الگوی کامل ببینیم، چنان که خود قرآن معرفی کرده که «لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (الأحزاب : 21)، در همه جای زندگی باید پیامبر(ص) و عترت را به عنوان الگو قرار دهیم.
*لزوم حضور قرآن در زندگی مسلمانان
مثالی بزنم، در زندگی فردی قرآن سفارشات اخلاقی زیاد میکند و پیامبر(ص) خودش را به عنوان دارای خُلق عظیم میستاید، اگر انسانی در زندگی فردی دارای خُلق حسَن نیست، پس معلوم است که در این بخش، قرآن در زندگی او مهجور است. اگر در زندگی خانوادگی که قرآن میگوید: «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً» (الروم : 21) مودت و رحمت قرار دادیم ـ گرچه خانوادهی مسلمان به عنوان تبرک به سورههای قرآن 114 سکه هم برای مهریهی خودش قرار دهد ـ اما در عمل مودت و رحمت نباشد، در بخش زندگی خانوادگی قرآن مهجور است.
در بحث طلاق هم همینطور است. طلاق اینگونه نیست که همیشه چیز بدی باشد، در پیشگاه الهی حلالِ منفور و مبغوضی است، ولی اگر زن و شوهری به علتی نتوانستند یکدیگر را تحمل کنند و برای هم قابل هضم و درک نبودند، دیگر نباید عامل سختگیری و به اصطلاح خفتگیری باشد. قرآن میگوید: «أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ» (البقرة : 229)، «فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ» (همان : 231)، یعنی اگر میخواهید رهایش کنید، رهایی باید با نیکی، متعارف و همراه با خوبی، و پسندیده باشد. اگر میبینیم طلاقها در جامعه اهرمی برای فشار و اذیت کردن شده است، قرآن در این بخش مهجور است.
حتی من میخواهم بگویم در تمام جزئیات اینچنین است، در بحث محیط زیست هم همینطور است. قرآن میفرماید: دریا را برای شما تسخیر کردهایم، «هُوَ الَّذی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها» (النحل : 14) دریا برای این است که گوشت تازه بخورید و زینتآلات را از آن استخراج کنید. دریایی که قابل استحصال برای اینگونه امور نباشد، اگر محیط زیست ما محیط زیست قرآنی نباشد، معلوم است که قرآن در این بخش مهجور است. یعنی اتاق فکری، اتاق عاقلهای در جامعه نیست تا حقایق قرآنی را به زندگی بیاورد.
در تمام بخشها همینطور است، در بخش ربا جناب آقای رضایی موسوی مثال زدند، اینکه قرآن میفرماید «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» (البقرة : 279)، علامه میفرماید «فَأْذَنُوا» به این معنا نیست که شما اعلان جنگ کنید، «فَأْذَنُوا» یعنی اعلان جنگی از خدا و پیامبر(ص) به شما است و خدا و پیامبر(ص) با شما اعلان جنگ میکنند. جامعهای که مبتلا به ربا میشود، مؤسسات بانکی و مؤسسات مالی که اینطور هستند، معلوم است که در این بخش مهجوریت قرآن وجود دارد و باید ببینیم که راهکارهای برونرفت از این چیست. بعداً هم نگویید که قرآن باید نسخهی جزئی تمام امور را بدهد که اگر من شب به بیخوابی گرفتار شدم، باید قرص خوابآور را هم قرآن نام ببرد و درصد آن را هم بگوید؛ نخیر، وقتی قرآن دعوت به تدبر، تعقل و عقلانیت میکند، هر جایی عقل سلیم حکم میکند، آن حکم عقلی مورد امضای قرآن است. اگر بیخوابی من با خوردن یک داروی خاصی تأمین میشود، خوردن آن قرص خوابآور نیازی به روایت و آیه ندارد، کلیت قرآن میگوید که به حکم عقل الزام کن و پایبند باش.
*دور شدن از حقیقت قرآن یعنی قرآن را به زندگی نیاوریم
پس دور شدن از حقیقت قرآن یعنی اینکه قرآن را به زندگی نیاوریم. این زمانی است که ما قیچی را پایین بیاوریم و بین نسخهی عترت و قرآن جدایی بیندازیم. اگر کسی بگوید که کتاب خدا برای ما کافی است، و به حقیقت این سخن قائل باشد، اما خود قرآن میگوید: «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» (الحشر : 7) هر چه پیامبر(ص) گفت گوش دهید. اگر پیامبر(ص) فرمود که باید از اولی الامر اطاعت کنید، پیامبر(ص) فرمود که باید در قرآن تدبر کنید، ما نمیتوانیم بگوییم که به قرآن پایبند هستیم، اما با عترت رسول الله(ص) کاری نداریم. این دوری است.
من برای حسن ختام، فرازهایی از خطبهی معروف سید جمال به زبان عربی که خطبهی قرآنیه میگویند و در برخی از آثار به زبان فارسی ترجمه کردهاند، را میخوانم. سید جمال از کسانی است که برای اصلاح جامعهی اسلامی، اصلاح مسلمانان و احیای جامعهی اسلامی خیلی تلاش کرد و در یکی از سفرهایش خطبهای به زبان عربی در مصر ایراد کرد. در پایان این خطبه هم خودش و هم مستمعین او غش کردند و غوغایی در مجلس ایجاد شد. فرازهایی که به فارسی ترجمه کردهاند اینگونه است که ایشان میفرماید: «مدینهی فاضلهی انسانی و صراط المستقیم سعادت بشری قرآن است که ضامن سعادت دارین و فوز نشأتین است. آه آه، چه سان از فرط غفلت مهجور شده است و فواید امروز آن از فرط جهل و غفلت منحصر در امور ذیل شده است: تلاوت بالای قبور شبهای جمعه، کفارهی گناه، قسم دروغ، چشمزخم، مایهی گدایی، زینت قنداق، سینهبند عروس، زینت چراغانی و... .»
نه اینکه این کارها نشود، مشکلی ندارد، ما کلام الله مجید را در مهریهی عروس و داماد قرار دهیم و بسیار سنت پسندیدهای است، اما دور شدن از حقایق قرآن در زندگی به معنای مهجور بودن آن است.
در همین زمینه به سخنی را از رهبر عزیز انقلاب دربارهی مهجور نکردن قرآن اشاره میکنم. ایشان در سخنانشان میفرمایند: راههای ارتباط با قرآن، انس با قرآن و تدبر در قرآن و مراجعه کردن به اهل بیت(ع) است. اهل بیت(ع) میتوانند به ما کمک کنند که چگونه بتوانیم حقیقت قرآن را به زندگی بیاوریم.
جمعبندی سخن بنده این است که رسول خدا(ص) فردای قیامت از گروهی از امتش شکایت میکند که «یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»، برای اینکه مشمول این گلایه و شکوهی رسول الله(ص) در قیامت نشویم، باید عقلانیت، عدالت، معنویت، تدبر و همهی چیزهایی که قرآن خودش را با آنها در قرآن معرفی کرده در زندگی بیاوریم تا بتوانیم قرآن را از مهجوریت بیرون بیاوریم. با این نگاه زندگی میتواند زندگی قرآنی در حوزهی فردی، خانوادگی و اجتماعی باشد و هیچ مشکلی نباشد.
حتی در حوزهی حکمرانی و عدالت اگر قرآن اصل قرار بگیرد، هیچ مشکلی نخواهیم داشت و اینها هم به این برنمیگردد که ما تعداد چاپهای قرآنمان را بگوییم، مثلاً بگوییم که 3.5 میلیارد نسخههای قرآنی فروش داشتیم و قرآنهای نفیس چاپ کردیم، یا حتی فقط بگوییم که قاریان تلاوت خوبی دارند. همهی اینها در جای خودش محفوظ است، اما عمل به حقایق قرآنی تنها راه برونرفت از این است که ما قرآن را در زندگی از مهجوریت به پرتوی قرآن و عترت رهایی ببخشیم.
در پایان نشست حجت الاسلام «سید محمدمهدی رضایی موسوی» اظهار داشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
در تکملهی بحث قبل، گاهی این سؤال مطرح میشود که بله، بحث مهجوریت قرآن در بین کشورهای اسلامی، مسلمانان و در خود کشور ما که ایران باشد مطرح میشود، آیا ما توفیقاتی هم نداشتیم؟ اینکه انسان دائم نکات منفی را مثال بزند و بگوید هم خوب نیست.
*استقلال ایران بعد از انقلاب، نمونهای از عمل به قرآن است
همانطور که قبلاً گفتیم، چون بنده با این شیوه پیش رفتم و بحث ابعاد اجتماعی بحث مهجوریت را مطرح کردم، باز به همین شکل در بُعد اجتماعی اگر بخواهیم مثال بزنیم، هم در بُعد سیاسی، هم در بُعد اقتصادی، هم در ابعاد فرهنگی و تربیتی، انسان وقتی به آمار و فعالیتهای مراکز مختلفی که در کشور جمهوری اسلامی ایران بعد از انقلاب اسلامی رخ داده است، نگاه میکند میبیند که فعالیتهای چشمگیری در عرصه قرآنی بوده و انسان نمیتواند گذرا رد شود. اگر بخواهیم چند نمونه مثال بزنیم، در بُعد سیاسی که مطرح شد، همان آیهای که تلاوت کردم «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»، شعار مهم انقلاب اسلامی و شاید بتوانیم بگوییم توفیق کاملی که ایران توانست بعد از انقلاب اسلامی به آن برسد، بحث استقلال از یکسری از مستکبرین است؛ استقلال از کشورهایی که تا قبل از تشکیل انقلاب اسلامی میآمدند و به راحتی وارد کشور ما میشدند و در ابعاد مختلف دخالت میکردند.
مثالی بزنم؛ یکی از مسئولین کشوری میگوید که من سال 58 به استان خوزستان رفته بودم. دادستان یکی از شهرهای خوزستان میگفت: سالهای 57، 58 و 59 زمانی بود که بسیاری از افراد داخلی و خارجی که مفسد بودند دستگیر شده بودند. البته خیلی از خارجیها که فرار کرده بودند اما برای داخلیها دادگاههای انقلاب تشکیل شد. دادستان آن زمان میگفت که حوالی پیروزی انقلاب صدها نفر از مستشاران از کشورهای مختلف و مخصوصاً از آمریکا در ایران حضور داشتند. یکی از این مستشاران که به قول خودشان مستشار فنی بود، در شرکتهای نفتی مسجد سلیمان حضور داشت. او وقتی احساس میکند که دیگر جای حضور نیروها و مستشاران آمریکایی در ایران نیست، میخواست از کشور خارج شود. از تهران به ما تلگراف زدند که فلانی میخواهد از کشور خارج شود، شما به او احترام کنید تا با عزت و احترام از ایران خارج شود. برای او هدیهای هم فرستاده بودند که یک قالیچهی نفیس دستباف ایرانی بود. در فرودگاه ما رفتیم و این هدیه را به او تقدیم کردیم و با عزت و احترام خداحافظی کردیم. گویا او هم از قبل در رابطه با اینکه بخواهد به نحوی خداحافظیاش را تکمیل کند، تدبیری کرده بود و کادوی کوچکی پیچیده بود که این را به خود شاهنشاه ایران تقدیم کنید. خبر رسید و به دولتمردان گفتند که ایشان هم یک هدیهای برای شاهنشاه دارد و هدیه را زودتر به دست شاه برسانید. اینها احتیاط کردند و گفتند: خب ما برای اینکه برسانیم، ابتدا باید بدانیم که داخل این کادو چیست. کادو را باز کرده بودند و دیده بودند که تعدادی از دستمالهایی که در سرویس بهداشتی استفاده میشود را کادوپیچ کرده که این را به دست شاهنشاه ایران برسانید! اما رجاییها و سایر روسای جمهور بعد از انقلاب، زمانی که در خود کشور آمریکا در اجلاسیهی بینالمللی حضور پیدا میکنند، بارها و بارها از شخص رئیس جمهور مملکت ایران درخواست ملاقات میکنند اما ایشان حاضر به ملاقات نمیشود. آن ذلت کجا، این عزت کجا؟! این یک نمونه از بحث استقلال ایران است.
قرآن میفرماید: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» (النساء : 59)، آیهی معروف اطاعت است که ای مردم، شما حق ندارید نسبت به هیچکسی بله قربانگو باشید، بلکه تنها کسی که باید اطاعت کنید، وجود اقدس الهی و خود خداوند است و در طول این سیطره و اطاعت، پیامبران و اولی الامر مطرح میشوند. آن چیزی که در جمهوری اسلامی به برکت انقلاب اسلامی و در راستای تبعیت از آیههای قرآن تجلی یافت، تشکیل حکومت اسلامی و تشکیل نظام ولایت فقیه بود که عرض کردیم ولایت فقیه هم در سیر و طول کسانی است که خداوند متعال اطاعت از آنها را اجازه داده است.
مثال دیگر، مسئلهی ایجاد روحیهی همدلی و مقاومت در بین مردم است. آیهی شریفه میفرماید: «تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» (المائدة : 2)، این آیهی شریفه بر ما تکلیف میکند، حالا بگوییم که این سفارش، سفارش فقهی، اخلاقی و هر چه که باشد، مردم در انقلاب اسلامی بعد از پیروزی انقلاب مردم ایران خصوصاً در دههی نخست به آن عمل میکنند و میبینیم که در جنگ تحمیلی 8 ساله چگونه مردم بسیج میشدند و به جبههها سرازیر میشدند. مگر شوخی است که انسان بخواهد جانش را در طبق اخلاص تقدیم کند؟
در حوادث مختلف طبیعی مثل سیل و زلزله، مردم بسیاری برای کمکها همراه میشوند. حداقل از نظر اقتصادی اهدای بسیاری از اموالشان را دارند و یا خودشان حضور پیدا میکنند. بحث کرونا شوخی نبود، مردم روحیهی مواسات، همیاری و همکاری داشتند. این در کجای دنیا هست؟ نمیخواهیم بگوییم که اصلاً نیست، اما این روحیهی همکاری و تعاون عمل به دستورات قرآن است. یا در انفجاری که در بندر عباس رخ داد، به محض اینکه اعلام شد مجروحان نیاز به خون دارند، چقدر برای اهدای خون صف کشیدند؟ همهی اینها از برکت نفس پاک امام(ره) است که آن هم برگرفته از اسلام و آیات الهی بود. روحیهی سلحشورانهی تعداد بسیاری از مردم مخلص را در انقلاب شاهد بودیم. انشاءالله بتوانیم این راه و مسیر را به سلامت و پایداری طی کنیم و این پرچم را به دست صاحب اصلی انقلاب حضرت بقیة الله الاعظم(عج) برسانیم.
...................................
پایان پیام/ 167
نظر شما