۳۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۵۸
"غدیر " و "سکوت مردم"

سکوت مردم در واقعه غدیر، به رغم فرمان صریح پیامبر (ص) درباره جانشینی امام علی (ع)، نشان‌دهنده عدم درک عمیق از ولایت و تسلیم در برابر جریان‌های سیاسی و اجتماعی پس از رحلت ایشان بود. این عدم حمایت قاطع، از دیدگاه شیعه، مسیر تاریخ اسلام را منحرف کرده و سرمنشأ بسیاری از انحرافات بعدی شد.

خبرگزاربین المللی اهل بیت (ع)_ابنا: "غدیر و سکوت مردم" یکی از نقاط حساس و پربحث در تاریخ اسلام، به خصوص از دیدگاه شیعه است. این موضوع به واقعه غدیر خم و عدم پذیرش عمومی یا حداقل عدم حمایت قاطع از جانشینی امیرالمومنین علی (ع) بلافاصله پس از آن، توسط عموم مسلمانان آن زمان اشاره دارد.

واقعه غدیر خم، طبق اعتقاد شیعه، در سال دهم هجری و در بازگشت پیامبر اکرم (ص) از آخرین حج خود (حجة الوداع) رخ داد. در این مکان (غدیر خم)، پیامبر (ص) دستور توقف دادند، مردم را گرد آوردند و در خطبه‌ای طولانی، پس از حمد و ثنای الهی و یادآوری نزدیکی رحلت خود، دست امیرالمومنین علی (ع) را بالا بردند و فرمودند: "مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ" (هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست). شیعیان این جمله را به معنای نصب امیرالمومنین علی (ع) به عنوان جانشین و ولی امر مسلمانان پس از پیامبر (ص) می‌دانند. در ادامه این واقعه، آیه "الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا" (امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم) نازل شد.


دلایل و تحلیل‌های سکوت مردم:

پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و در واقعه سقیفه بنی‌ساعده، ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمانان انتخاب شد و امیرالمومنین علی (ع) و گروهی از یاران نزدیک پیامبر (ص) (مانند سلمان، ابوذر، مقداد و عمار) از بیعت با او خودداری کردند. "سکوت مردم" در این زمینه، از دیدگاه شیعه، به عوامل متعددی نسبت داده می‌شود:


عدم درک صحیح از ولایت: بسیاری از مردم ممکن است مفهوم "مولا" را در سخن پیامبر (ص) به معنای "دوست" یا "یار" برداشت کرده باشند، نه "ولی" و "سرپرست". این سوءتفاهم یا عدم درک عمیق از اهمیت ولایت، می‌تواند عامل مهمی در عدم واکنش قاطع باشد.


ترس از ایجاد تفرقه و جنگ: برخی از مردم و بزرگان قبایل ممکن است از ایجاد تفرقه و درگیری داخلی پس از رحلت پیامبر (ص) نگران بوده باشند. در شرایطی که هنوز اسلام در برابر دشمنان خارجی آسیب‌پذیر بود، حفظ وحدت ظاهری، ولو به بهای نادیده گرفتن دستور پیامبر (ص)، برای عده‌ای اولویت داشت.


نفوذ سیاسی و اجتماعی قریش: قبیله قریش و به‌ویژه شاخه‌هایی از آن (مانند بنی‌امیه)، از قدرت و نفوذ اجتماعی بالایی برخوردار بودند و ممکن است در جهت منافع خود، از به خلافت رسیدن فردی از بنی‌هاشم امیرالمومنین علی(ع) جلوگیری کرده باشند.

جو اجتماعی و فضای عمومی: فضای عمومی جامعه پس از رحلت پیامبر (ص) ملتهب و توأم با شوک بود. در چنین شرایطی، تصمیم‌گیری‌های شتابزده و تحت تأثیر جو، امری طبیعی است.


عدم بیعت امیرالمومنین علی (ع) در سقیفه با ابوبکر و غیبت آن حضرت: در زمان اجتماع سقیفه، امیرالمومنین علی (ع) مشغول کفن و دفن پیامبر (ص) بودند و حضور نداشتند. این غیبت فیزیکی، فرصت را برای برخی جهت پیشبرد اهداف خود فراهم کرد.

امیرالمومنین علی(ع) در همان روزهای نخستین که عاملان سقیفه سعی در اجبار وی به بیعت با ابوبکر داشتند در سخنانی خطاب به آنان گفت:

«من از شما به خلافت سزاوارترم، من با شما بیعت نخواهم کرد و شما سزاوارترید که با من بیعت کنید، شما خلافت را از انصار گرفتید، و به قرابت و نزدیکی با رسول خدا بر آنها احتجاج کردید و به آنها گفتید: چون ما به پیامبر نزدیک‌تریم و از اقربای او هستیم به خلافت سزاوارتر از شما هستیم، و آنها نیز روی همین اساس، پیشوایی و امامت را به شما دادند. من نیز با همان امتیاز و خصوصیت که شما بر انصار احتجاج کرده‎‌اید با شما احتجاج می‌کنم (یعنی همان قرابت و نزدیکی با رسول خدا) پس اگر از خدا می‌ترسید با ما از در انصاف درآیید و همان را که انصار برای شما پذیرفتند شما نیز برای ما بپذیرید، و گرنه دانسته به ستم و ظلم دست زده‌‎اید.»(1)

به گزارش برخی منابع دیگر، امیرالمومنین علی(ع) پس از واقعه سقیفه و در زمان حیات حضرت زهرا(س) شب‌ها دختر پیامبر را سوار مرکبی‌ نموده‌ و به خانه‌ها و محافل‌ انصار می‌برد و یاری می‌خواست و پاسخ می‌شنید: «ای دختر پیغمبر!ا با ابوبکر بیعت‌ کرده‌ایم، اگر علی جلوتر آمده بود، از او عدول نمی‌کردیم، امیرالمومنین علی(ع) نیز جواب می‎‌داد: آیا پیغمبر را دفن نکرده درباره خلافت نزاع می‌کردم؟(2)


روحیه محافظه‌کاری: بسیاری از مردم تمایل به حفظ وضع موجود و پرهیز از چالش و تغییرات ریشه‌ای داشتند.

برخی تحلیل‌گران تجمع انصار در سقیفه را زاییده ترس از آینده و سرنوشتشان پس از رحلت رسول خدا(ص)می‌دانند؛ به‌ویژه که پس از فتح مکه از شکل‌گیری جبهه متحد قریش به‌گونه‌ای که موازنه را در آینده به ضرر آنها رقم زند، نگران بودند. طرفداران این نظریه احتمال اطلاع یافتن انصار از نقشه‎‌ای طراحی شده توسط گروهی از مهاجران برای جانشینی پیامبر را نیز بی‌تأثیر نمی‎‌دانند.(3)

بعضی دیگر از نویسندگان اجتماع سقیفه را نتیجه این مسائل می‌دانند:

  • انصار به‌واسطه فداکاری‌ها و اهدای جان، مال و فرزندان خود در راه اسلام، این دین را مانند فرزند خود دانسته و برای حفظ آن کسی را شایسته‌‎تر و دلسوزتر از خود نمی‎‌دانستند.
  • ترس انصار از انتقام قریش، به این علت که عمده سران این قوم در جنگ های پیامبر (ص) با شمشیر انصار کشته شده بودند. علاوه بر این پیامبر به آنان ظلم، جور و استبداد حاکمان را پس از خود وعده داده بود و انصار را در این موقعیت به صبر و تحمل دعوت کرده بود.احساس انصار مبنی بر اینکه قریش زیر بار سخن پیامبر درباره امیرالمومنین (ع) نخواهند رفت.(4)

به نظر برخی دیگر، ابوبکر در مسجد خبر مرگ پیامبر(ص) را رسماً اعلام کرد و اجتماعی از عامه مردم مدینه اطرافش را گرفته و با او بیعت کردند. این جریان موجب شبهه‌ای در ذهن گروه انصار حاضر در مدینه مبنی بر جایز بودن تعیین خلیفه‌ای از انصار، ایجاد کرد و در پی این تفکر اجتماع سقیفه واقع شد.(5)


اقدامات و استدلال‌های سقیفه: افرادی که در سقیفه جمع شده بودند، استدلال‌هایی را مطرح کردند (مانند حدیث "الائمة من قریش" یا لزوم انتخاب خلیفه از بین مهاجرین) که ممکن است برای برخی از مردم قانع‌کننده به نظر رسیده باشد.


سکوت برخی خواص: سکوت یا عدم حمایت قاطع برخی از بزرگان و خواص صحابه که می‌توانستند تأثیرگذار باشند، نیز در این "سکوت عمومی" نقش داشت.

از دیدگاه شیعه، "سکوت مردم" پس از غدیر و در واقعه سقیفه، به معنای عدم پیروی از دستور صریح پیامبر اکرم (ص) درباره جانشینی امیرالمومنین علی (ع) است. این سکوت، هرچند به دلایل مختلفی تحلیل می‌شود، اما نتیجه آن انحراف از مسیر اصلی ولایت و امامت تعیین شده توسط خداوند و پیامبر (ص) است که پیامدهای عمیقی برای امت اسلامی در پی داشته است. شیعه معتقد است که غدیر یک واقعه تاریخی صرف نیست، بلکه مبنای نظری مشروعیت امامت و رهبری جامعه اسلامی پس از پیامبر (ص) است و عدم توجه به آن، سرمنشأ بسیاری از مشکلات و تفرقه‌ها در تاریخ اسلام بوده است.


پی نوشت:

1.ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، مکتبه آیة‌الله المرعشی، ج۶، ص۱۱.

2.ابن قتیبه، الامامة والسیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۹-۳۰؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، مکتبة آیة‌الله المرعشی، ج۶، ص۱۳.

3. بیضون، رفتارشناسی امام علی(ع)، ۱۳۷۹ش، ص۲۹-۳۰.

4. مظفر، السقیفة، ۱۴۱۵ق، ص۹۵-۹۷.

5.ابن‌کثیر، البدایه والنهایه، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۲۶۵.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha