۱۷ تیر ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۱
تشکیل امت واحده؛ زمینه ساز ظهور

امت عده ای از مردم هستند که با عقیده و ایدئولوژی واحد، تحت لوای حکومت امامی مقتدر در راستای هدفی مشترک گام برمی دارند، حال آنکه ملت مردمی هستند که صرفاً تحت یک مرز جغرافیایی زیست می کنند و لزوماً عقیده و ایدئولوژی مشترکی ندارند.

خبرگزاری بین المللی اهل بیت (ع) - ابنا: اُمّت، واژه‌ای‌ با بُرد معنایی‌ بسیار وسیع‌ که‌ می‌تواند جامع‌ مفاهیمی‌ چون قوم، قبیله،  عشیره،  گروه‌های‌ نژادی‌ و نیز ملت‌ یا جامعه‌ای‌ مذهبی‌ که‌ تحت‌ لوای هدایت ‌یک‌ پیامبر قرار دارد، باشد. (۱) واژه «امت» در قرآن نیز به معانی مختلفی به کار رفته است، از جمله به معنای گروهی از مردم با یک دین، یک زمان، یا یک هدف مشترک.  

«ملت» جماعتی است که در یک مرز جغرافیایی و محدوده مشخصی از زمین، در قالب هویت تاریخی مشترک، زبان مشترک، آداب و رسوم مشترک، ذیل یک قانون اساسی واحد زندگی می کنند. حال این سوال به وجود می‌آید که تفاوت «ملت» با «امت» چیست؟ آیا افراد یک امت با افراد یک ملت متفاوتند؟ در این رابطه الگوی ما چیست؟ در دوگانه ملت و امت، فهم ما از قدرت و به تبع آن دولت، چیست؟

 در چارچوب دینی ما، امام جای دولت قرار می‌گیرد، امت جای ملت.  مرزبندی شاخصه‌ی اصلی تفکیک ملت‌ها از یکدیگر است، مرزهای جغرافیایی کاملا قراردادی و با معیار و میزان‌های بشری که توسط دولتمردان در اجلاس یا نشستی قانونی با ابزارهای ملموس طراحی و پیاده‌سازی شده است.  وقتی در جایی واژه ملت بکار برده می‌شود، منظور افراد قرارگرفته در یک کشور یا مرز جغرافیایی هستند. مثلاً ملت ایران، ملت عراق، ملت پاکستان، ملت چین و ... اما واژه‌ی امت فراتر از مرزهای جغرافیایی تعیین شده به دست دولتمردان که با لحاظ امتیازاتی ترسیم شده‌اند؛ می باشد، وقتی لفظ امت به کار می‌رود؛ توده‌ای از مردم و جامعه‌ی انسانی را در ذهن ترسیم می‌کند که حول محور عقیده‌ای واحد تجمع نموده‌اند.

 مرزبندی ملت با خطوط جغرافیاست اما مرزبندی امت با تفاوت عقیده و ایدئولوژی است. ملت را دولت و دولتمرادان حمایت می‌کنند و در جهت رساندن منافعی به ایشان گام برمی‌دارند، اما امت توسط امام راهبری و هدایت می‌شود. کارگزاران دولت‌ها معمولاً در شکافی اجتماعی با ملت زیست می‌کنند و تلاش مداوم ایشان جهت رفع این شکاف با ایجاد اعتماد عمومی امکان‌پذیر است، اما با این وجود همیشه بین دو طبقه‌ی کارگزاران و مردم (در نگاه دولت ـ ملت) تفکیک و شکاف وجود دارد.

 ولی در نگاه امام ـ امت، امام میان مردم است. در الگوهایی که از امام تا کنون داشته‌ایم و نیز اشخاصی که داریم، امام از لحاظ مادی کاملاً در سطح مردم عادی است، مثلا خود شخص رهبری در وضعیت أضعف مأمومین خود و خانواده شان زندگی می‌کنند. شکافی میان امام و امت نیست. امت از حضور در نزد امام احساس شعف و شادمانی دارد حال آن‌که حضور ملت در کنار اهل دولت الزاماً همراه با این حس شادمانی نیست.
 در تفاوت نگاه دولت ـ ملت و امام ـ امت، اهداف نیز متفاوت است. تأمل‌ در بیانات‌ امیرالمؤمنین‌ علی (ع) نشان‌ می‌دهد که‌ اجرای‌ قانون‌ اسلام، وظیفه اصلی‌ حکومت‌ اسلامی‌ است: «لیس‌ علی‌ الامام‌ الا ماحمل‌ من‌ امر ربه: الابلاغ‌ فی‌ الموعظه والاجتهاد فی‌ النصیحه‌ والاحیأ للسنه‌ واقامه الحدود علی‌ مستحقیها واصدار السهمان‌ علی‌ اهلها.» (۲)

 در نگاه امام ـ امت، هدف کلی رشد است. اگر امام تمکن و قدرتی پیدا کرد، باید حکومت تشکیل داده و اقامه نماز کند. چرا در کنار تشکیل حکومت از اقامه‌ی نماز استفاده می‌شود؟ به‌کار بردن عبارت اقامه نماز با چه قصدی است؟ چرا این عبارت انتخاب شده است؟ نماز یعنی اقامه‌ی ذکر الله اکبر، یعنی جامعه، جامعه توحیدی شود. وقتی حکومت با شعار و پرچم الله اکبر بنا شود، نظام فرهنگی و معنایی جامعه توحیدی می‌شود، نظام اقتصادی توحیدی و پاک می‌شود، نظام اجتماعی مبتنی بر ولایت، محبت، همدلی و همدردی شکل می‌گیرد، و همه‌ی این‌ها زمانی محقق می‌شود که طبق فرمایش حق تعالی که ولایت و دوستی میان شان حاکم باشد.  حقوقی‌ که‌ اسلام‌ برای‌ مردم‌ و دولتمردان‌ پذیرفته‌ است، کاملاً‌ همسو و هماهنگ‌ با غایات‌ دینی‌ حکومت‌ است‌ و رعایت‌ آن‌ها، رشد معنویت‌ وکمال‌ دیانت‌ را در پی‌ دارد. امام‌ (ع) برپایی‌ دین، عزت‌ حق‌ و استقرار عدل‌ را، ثمره رعایت‌ حقوق‌ اجتماعی‌ و آثار ارزشمند آن‌ در جامعه‌ دانسته‌ و فرموده‌اند در پرتو احترام‌ به‌ این‌ حقوق، می‌توان‌ «سنت‌ها» را به‌ جریان‌ انداخت: «... فاذا ادت‌ الرعیه‌ الی‌ الوالی‌ حقه‌ وادی‌ الوالی‌ الیها حقها، عز الحق‌ بینهم‌ وقامت‌ مناهج‌ الدین‌ واعتدلت‌ معالم‌ العدل‌ وجرت‌ علی‌ اذلالها السنن.» (۳)

 اما اگر حقوق‌ مردم‌ و حاکمان‌ مورد بی‌اعتنایی‌ قرار گیرد و هر یک‌ بر دیگری‌ اجحاف‌ روا دارند، اختلاف‌ و تشتت‌ پدید می‌آید؛ جور و ستم‌ آشکار می‌گردد؛ فساد در دین‌ راه‌ می‌یابد؛ و راه‌ روشن‌ سنت‌ متروک‌ می‌ماند؛ به‌ هوا و هوس‌ رفتار می‌شود، و احکام‌ تعطیل‌ می‌شود: «و اذا غلبت‌ الرعیه‌ والیها او اجحف‌ الوالی‌ برعیته‌ اختلف‌ هنالک‌ الکلمه‌ وظهرت‌ معالم‌ الجور وکثر الادغال‌ فی‌ الدین‌ وترکت‌ محاج‌ السنن‌ فعمل‌ بالهوی‌وعطلت‌ الاحکام.»(۴)

می‌بینیم که از منظر دینی و قرآنی منشأ، ساختار و هدف حکمرانی با شیوه‌ی امام و امتی با آن چیزی که ما در نگاه مدرن به آن می نگریم (حکمرانی با شیوه‌ی دولت و ملت)، متفاوت است. خواست و مشیت الهی در حکومت داری شیوه‌ی امام ـ امتی بوده است که در طی تاریخ به محاق رفته است. با برداشتی که از قرآن و دیگر شرایع توحیدی می توان داشت این مهم به خوبی قابل درک است که خواست الهی بر تشکیل حکومت به شیوه‌ی امام و امتی بوده است اما همیشه کفر و باطل در برابر جبهه‌ی حق قد علم کرده اند و فرمان الهی را به نفع خود مصادره نموده‌اند.
 در طی تاریخ برخی حکومت‌ها با این شیوه اداره شده‌اند اما دوام نداشته‌اند چرا که جبهه و مسیر حق همیشه در اقلیت و تحت ظلم مستکبران بوده است. اوج حکومت امام و امتی را در دوران طلایی اسلام یعنی مدت حکومت پیامبر اکرم (ص) و ۲۵ سال پس از رحلت ایشان در ۴ سال و اندی حکومت امام علی (ع) می توان مشاهده کرد و این شیوه منقطع شد و حکومت ها به دست حکام و سردمدارانی که دائما در تقابل با مردم بوده یا اگر تقابلی نداشتند در شکاف عمیقی با طبقه ی ضعیف جامعه بوده‌اند.

 مردم ایران و دیگر نقاط جهان تحت سیطره ی استکبار و استعمارگر سال های متمادی را در رنج و شکاف طبقاتی میان مردم و حکومت ها سپری کردند. تا آن‌که در سال ۱۳۵۷ ه‌ ش، ایران اسلامی به رهبری خمینی کبیر، طعم شیرین حکومت‌داری با شیوه‌ی امام و امتی را چشید. این که رهبر و زعیم مملکت خود را عضوی از مردم بداند و همین را مردم هم قبول داشته باشند و هم درک کنند، آورده ای عظیم برای یک انقلاب است و این شیرینی پس از رحلت حضرت امام خمینی (ره) با زعامت حضرت آیت الله خامنه ای (دامت برکاته) ادامه یافت.
 بیرق مبارزه با اسرائیل و حمایت از مردم مظلوم فلسطین از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی ایران بود که در مدت رهبری امام خمینی هرگز بر زمین گذاشته نشد و این علم را جانشین ایشان نیز مستحکم بر دوش گرفت و چنان با عظمت و اقتدار بر شعار حمایت از مظلومان پافشاری نمود تا آن جایی که وجدان های خفته‌ی سراسر جهان را بیدار کرد و تمام جهان را همراه خود کرده است.

 این شیوه‌ی رهبری که برگرفته از شریعت و دستورات الهی است، دل‌های خفته‌ را بیدار کرده است. اکنون نه تنها مسلمانانِ یمن، لبنان، عراق، پاکستان، افغانستان، هند و ... که آزادگان سراسر دنیا نیز آیت الله خامنه ای را رهبر و امام خود معرفی می‌کنند. وقتی خواننده­‌ی رپ، همراه با مخاطبینی بالغ بر دویست هزار نفر، در قلب بریتانیا یک‌صدا فریاد می‌زنند، فلسطین را آزاد کنید و مرگ بر ارتش اسرائیل، وقتی فعالین رسانه‌ای از سراسر دنیا تصویر رهبر ایران را استوری می‌کنند، وقتی جامعه شناسان و سیاست مداران دیگر کشورها به اقتدار رهبری اذعان دارند؛ معنی واژه‌ی امت تبلور پیدا می‌کند، امتی که در آمریکا و اروپا و آسیا و سراسر دنیا پراکنده‌اند، مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و با یک عقیده و ایدئولوژی ذیل پرچم امت اسلام یک صدا و یکپارچه، شعار مرگ بر اسرائیل سرداده و خواهان نابودی ظلم و استکبارند.
 شیوه‌ی حکمرانی زعیم شیعه، آیت الله العظمی خامنه‌ای (دامت برکاته) که منجر به ایستادگی و اقتدار ایران در برابر فشار ظالمین و مستکبرین عالم (آمریکا و اسرائیل) شد، موجب شد نگاه جهان به سوی ایران خیره شده تا آن‌جا که در تعداد زیادی از شبکه‌ها و رسانه‌های خارجی از ایشان با عنوان Hero (قهرمان) یاد کنند و این اقتدار و عزت چیزی نیست جز آن‌که خدای متعال در برابر یاری دین خدا به ایشان عطا نموده است. 
  باشد که این شیوه‌ی حکومت زمینه‌ ساز ظهور و حکومت جهانی مهدی آل محمد (ص) شود.

 زهرا صالحی فر


 پاورقی
۱. عبدالحمید ترکی، «اجماع امت مومنان، ج۱، ص۳۰، از جوهر حقیقتی تا واقعیت تاریخی»، تحقیقات اسلامی، تهران، ۱۳۶۸ش، س۴، ش۱-۲
۲. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۵
۳. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶
۴. همان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha