خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا: در آیات قرآن به هنگام توصیف نعمت های پروردگار و معرّفی ذات پاک او روی مسأله وجود سایه دست گذارده شده است، مساله ای که به نظر ساده و کم اهمیت می آید. شاید با این اشاره می خواهد این حقیقت را روشن سازد که در این جهان سراسر شگفتی و رازآلود بر هر چه بنگری آثار عظمت خداوند در آن است؛ و دلائل حکمت و قدرت اش در پیشانی تمامی موجودات کوچک و بزرگ ثبت است.
خداوند در سوره فرقان پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را مخاطب ساخته و می فرماید: (آیا ندیدی چگونه پروردگارت سایه را گسترده ساخت!؟)؛ «ألَمْ تَرَ اِلی ربِّکَ کَیْفَ مَدَّ الْظِّلَ». (و اگر می خواست آن را ساکن قرار می داد)؛ «وَلَوْشاءَ لَجَعَلَهُ ساکِنا». سپس در پایان این آیه می فرماید: (سپس خورشید را دلیلی بر آن قرار دادیم)؛ «ثُمَّ جَعَلْناَ الشَّمسَ عَلَیْهِ دَلِیْلا». همچنین در آیه بعد می فرماید: (سپس آن را آهسته جمع می کنیم [و نظام حیات بخش سایه و آفتاب را حاکم می سازیم])؛ «ثُمَّ قَبَضْناهُ اِلَیْنا قَبْضا یَسیْرا».
در اینکه منظور از این سایه چیست که خدا آن را می گستراند و تدریجال جمع می کند؟ بعضی گفته اند: منظور سایه شب است که به طور متناوب بر تمام سطح زمین گسترده و جمع می شود، و وجود خورشید دلیل و گواه بر آن است، چرا که هر چیز را با ضدّش میتوان شناخت «تُعْرَفُ الأَشْیاءُ بِاَضْدادِها».
بعضی آن را اشاره به سایه کشیده و گسترده ای می دانند که بین الطلوعین (میان طلوع صبح و طلوع آفتاب) صفحه زمین را می پوشاند و لذت بخش ترین انواع سایه ها و ساعات است. بعضی نیز آن را به معنی سایه هایی می دانند که در اثناء روز به خاطر برخورد نور آفتاب به کوه ها و درختان و اجسام دیگر به وجود می آید و تدریجا جابه جا می شود.
از آنجا که میان این تفسیرهای سه گانه تضادی نیست، و تعبیر آیه نیز مطلق و جامع است؛ ممکن است اشاره به همه اینها باشد که هر کدام نعمتی است پر ارزش. می دانیم شب در واقع همان سایه نیم کره زمین است که در برابر آفتاب قرار گرفته؛ سایه ای است مخروطی که در طرف مقابل در فضا گسترده می شود و دائما در حرکت است. اگر سایه شب نبود نور آفتاب و حرارت ناشی از آن همه موجودات زنده را می سوازند و نسل انسان به سرعت از پای در می آمد.
اگر سایه های دیگر نبود، و انسان مجبور بود تمام طول روز را در آفتاب بگذراند فوق العاده به زحمت می افتاد؛ و زندگی مخصوصا در فصل گرما و تابستان برای او مشقّت بار بود. خداوند نعمت سایه ها را به انسان داد تا هم خودش و هم آنچه متعلّق به او است آرامش و آسایش یابد.
به تبعیر دیگر بعضی از اشیاء «کدر آفریده شدهاند، و بعضی شفّاف که نور را از خود عبور مید هند. اگر همه اشیاء شفّاف بودند و سایه ای وجود نداشت؛ زندگی بشر در برابر نور مداوم آفتاب به جهنم سوزانی مبدّل می گشت، انسان اگر کمی در این زمینه بیندیشد عظمت و اهمّیت این نعمت را در می یابد و از آن می تواند به حکمت آفریدگار جهان پی برد.
ضمنا تصریح به نظام تدریجی سایه در آیه فوق، شاید اشاره به این واقعیّت است که اگر سایه ها یکدفعه پیدا یا محو می شدند، زیان های فراوانی داشتند؛ چرا که انتقال دفعی از نور به ظلمت و بالعکس، یا از گرما به سرما و بالعکس، زیان اش بر کسی پوشیده نیست. ولی سایه با تمام برکات و لطف اش اگر ثابت و جاودانی شود آن هم زیان بار است؛ چرا که انسان را از نعمت نور محروم می کند. لذا در آیه فوق می فرماید: «اگر خدا می خواست آن را ساکن قرار می داد [ولی به لطف و کرمش این کار را نکرد تا بندگان از نعمت نور و سایه هر دو بهره گیرند]».
همچنین در آیه ای از آیات توحیدی که در سوره نحل بیان شده؛ بعد از بر شمردن بخشی از آیات آفاقی و نعمت های پروردگار، می فرماید: «و [نیز] خداوند از آنچه آفریده است سایه هایی برای شما قرار داده)؛ «وَاللهُ جَعَلَ لَکُمْ مِمّا خَلَقَ ظِلالا». بعضی از مفسّران گفته اند: منظور در اینجا اشیائی است که سایه ها را به وجود می آورند؛ مانند: کوه ها، درختان، ابرها، سقف و دیوار خانه ها. (۱) بدون شک اگر همه اشیاء [چنانکه قبلا نیز اشاره شد] مانند بلور شفّاف و درخشنده بود، و سایه ای در عالم وجود نداشت؛ زندگی برای انسان غیر ممکن بود.
در ادامه آیه به نعمت های دیگری اشاره می کند که در واقع مکمّل وجود سایه اند؛ مانند پناهگاههایی که در کوه ها به صورت غارها و شکاف های کوه آفریده شده است؛ و همچنین لباس هایی که انسان را از حرارت سوزان آفتاب می پوشاند، و یا در میدان جنگ (مانند زره) جلو ضربات دشمن را می گیرد. «وَجَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْجِبالِ أَکْنانا وَجَعَلَ لَکُمْ سَرابِیْلَ تَقِیْکُمُ الْحَرَّ وَ سَرابِیْلَ تَقِیْکُمْ بَأْسَکُمْ» (۲)؛ (و از کوهها پناهگاههایی؛ و برای شما پوشش هایی آفریده، که شما را از گرما [و سرما] حفظ می کند؛ و پوشش هایی که به هنگام جنگ، حافظ شماست).
در اینکه چرا در آیه فوق لباس را فقط به عنوان پوششی در برابر گرما ذکر کرده؛ بی آنکه اشاره ای به سرما کند؟ بعضی از مفسّران گفته اند: به خاطر آن است که در مناطقی که این آیات نازل شد مسأله گرما بیشتر مطرح بود، یا اینکه خطرات گرمازدگی و سوختگی در مقابل آفتاب بیشتر و سریعتر است، در حالی که طرق دفاع انسان در مقابل سرما بیشتر می باشد. ولی نباید فراموش کرد که در ادبیات عرب، در بسیاری از موارد هنگامی که می خواهند به دو ضد اشاره کنند؛ یکی را برای اختصار حذف کرده و تنها یکی را ذکر می کنند و این مطلب نظائر فراوانی دارد.
قابل توجّه اینکه در پایان این آیه بعد از ذکر این نعمتهای سه گانه (سایه ها، مسکن ها، و لباس ها) پرداخته و می فرماید: (این گونه نعمتش را بر شما کامل می کند، شاید تسلیم [فرمان او] شوید)؛ «کَذلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُوْنَ». آری توجّه به این نعمت ها و اسرار مختلف آنها از یک سو انسان را به علم و قدرت خدا آشنا می سازد؛ و از سوی دیگر به خاطر تحریک حسّ شکرگزاری او را وادار به تسلیم در برابر فرمان پروردگاری که این همه لطف و مرحمت دارد می کند. همچنین در آیه ۴۸ سوره نحل مشرکان را مورد ملامت و سرزنش قرار داده و می فرماید: (آیا آنها مخلوقات خدا را ندیدند که سایه هایشان از راست و چپ حرکت دارند، در حالی که با خضوع برای خدا سجده می کنند!؟)؛ «اَوَلَمْ یَرَوْا اِلی ما خَلَقَ الله مِنْ شَیءٍ یَتَفَیَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْیَمِیْنِ وَ الشَمائِلِ سُجَّدا للهِ وَ هُمْ داخِرُوْنَ».(۳)
چه تعبیر جالبی! سایه ها همه سر بر زمین نهاده و در برابر ذات پاک او سجده می کنند؛ چرا که تسلیم فرمان او هستند و این خضوع و تسلیم در برابر قوانین آفرینش سجده آنها در پیشگاه حق است! چگونه انسان حتی از سایه ها کمتر باشد، و در برابر بت ها، و نه در مقابل پروردگار سجده کند. سجده سایه ها جزئی از سجده عمومی تمام موجودات آسمان و زمین است؛ و لذا در ادامه همین آیه، اشاره به این سجده عمومی کرده و می فرماید: ([نه تنها سایه ها، بلکه] تمام آنچه در آسمان ها و زمین از جنبندگان وجود دارد، و همچنین فرشته گان، برای خدا سجده می کنند و تکبر نمی ورزند)؛ «وَلِلَّهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مِن دَابَّةٍ وَالْمَلَائِکَةُ وَهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ». به هر حال این آیه نیز اشاره لطیفی به اهمّیّت سایه ها و آثار آن دارد که می تواند به عنوان یک منبع الهام بخش توحید مورد توجّه قرار گیرد.
در آیه ۱۵ سوره رعد سایه ها را در ردیف موجودات آسمان و زمین که همگی برای خداوند خضوع و سجده می کنند قرار داده و می فرماید: (کسانی که در آسمانها و زمین هستند از روی اختیار یا اجبار ـ و همچنین سایه هایشان ـ هر صبح و شام برای خدا سجده می کنند)؛ «وَللهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ اْلأَرْضِ طَوْعا وَ کَرْها وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ اْلآصالِ». تعبیر به «طَوْعا و کَرْها» ممکن است اشاره به این باشد که موجودات عاقل و با شعور از روی میل و رغبت؛ و موجودات فاقد عقل، همچون سایه ها، به حکم قوانین الزامی آفرینش تسلیم فرمان خدا هستند. یا اینکه مؤمنان از روی میل و رغبت، و غیر مؤمنان که حاضر به سجده اختیاری نیستند تمام ذرّات وجودشان به حکم قوانین الزامی آفرینش تسلیم فرمان خدا است؛ و سجود تکوینی در برابر ذات پاک او دارند. یا اینکه مؤمنان در همه حال (در راحتی و مشکلات، و در آرامش و اضطراب) در برابر او پیشانی بر خاک می نهند؛ ولی کافران تنها در حال اضطرار و به هنگام هجوم مشکلات رو به سوی او می آورند. البته در میان این تفسیرهای سه گانه تضادی نیست؛ و جمع آنها در مفهوم آیه ممکن است.
تعبیر به «مَن» در آیه فوق گرچه ظهور در صاحبان عقل دارد؛ ولی این احتمال بسیار نزدیک به نظر می رسد که در اینجا مفهوم عامّی داشته باشد و شامل تمام موجودات عاقل و غیر عاقل گردد؛ و تعبیر به «مَن» به اصطلاح از باب تغلیب باشد. اما تعبیر به «غدو» و «آصال» (صبح و شامگاهان) شاید به این دلیل است که در وسط روز ممکن است سایه ها محو شوند، و یا بسیار محدود و کوچک گردند؛ در حالی که در صبح و شام چنین نیست. از این گذشته این تعبیر در بسیاری از مواقع برای بیان دوام و عمومیت است؛ مثلا می گوئیم: فلان کس هر صبح و شام درس می خواند، یا مزاحم شخص دیگری است؛ یعنی همیشه چنین است. از مجموع این آیات به خوبی استفاده میشود که قرآن حتی برای سایه ها اهمیّت خاصّی قائل شده، و آنها را از نشانه های عظمت خدا می شمرد؛ و تعبیر به «یَسجُدُ» که نهایت خضوع است؛ اشاره لطیفی به همین معنی است. (۴)
پی نوشت ها:
(۱). روح المعانی فی تفسیر القرآن الکریم، آلوسی، سید محمود، انتشارات دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵هـ ق، ج ۷، ص ۴۴۱؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، محمد بن احمد، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۴ هـ ش، ج ۱۱، ص ۱۵۹.
(۲). «سَرابیل» جمع «سِربال» (بر وزن مِثقال) بعضی آن را به هرگونه لباس تفسیر کرده اند؛ و بعضی آن را به معنی پیراهن می دانند. (همچنین زره که مانند پیراهن در تن می کنند). ولی معنی اول در اینجا مناسب تر است.
(۳). «یَتَفیَّؤُا» از مادّه «فییء» به معنی بازگشت و رجوع است؛ و بعضی آن را منحصرا به معنی سایه های موجودات به هنگام عصر که آفتاب بر می گردد، میدانند، و اطلاق این واژه بر قسمتی از غنائم جنگی یا به خاطر رجوع آن به مسلمین، و یا زوال و فنای نهائی آنها همچون سایه ها است؛ و «داخر» به معنی متواضع می باشد.
(۴). پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ نهم، ۱۳۸۶ هـ ش، ج ۲، ص ۲۸۷.
نظر شما