خبرگزاری بین المللی اهل بیت(ع)_ابنا: در گنجینه پربار معارف اسلامی، سخنان گهربار معصومین (ع) همواره چراغ راهی برای هدایت بشریت بودهاند. این سخنان، نه تنها آموزههای دینی را شامل میشوند، بلکه ژرفترین بینشهای روانشناختی، جامعهشناختی و اخلاقی را نیز در بر دارند. یکی از این فرمایشات عمیق، حدیثی از امیرالمؤمنین علی (ع) است که در نهج البلاغه شریف ثبت شده و به روشنی ابعاد زیانبار سه صفت مذموم "بخل"، "ترس" و "فقر" را تبیین مینماید. آن حضرت میفرمایند:«الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ(1). «بخل ننگ است و ترس نقصان؛ و تهیدستی مرد زیرک را در برهان کُند میسازد و انسان تهیدست در شهر خویش نیز بیگانه است.»
اهمیت حدیث شریف:
این حدیث، تصویری جامع از تأثیرات مخرب این سه ویژگی بر فرد و جامعه ارائه میدهد و ما را به تأمل در ابعاد مختلف حیات انسانی فرا میخواند. قرآن کریم نیز در آیات متعددی به این موضوعات پرداخته و راهگشای فهم عمیقتر این حدیث شریف است.
تببین حدیث شریف:
۱. «الْبُخْلُ عَارٌ»:
«البخل عار» یعنی بخل ننگ است. بخل به معنای دریغ ورزیدن از آنچه که فرد باید ببخشد یا انفاق کند، خواه مال باشد یا دانش، تجربه یا حتی محبت و توجه. این صفت نه تنها یک رذیله اخلاقی است، بلکه از دیدگاه امیرالمومنین (ع) به حدی مذموم است که موجب «عار» و ننگ برای شخص میشود.
چرا بخل، ننگ است؟ ننگ، حالتی از شرمساری و بدنامی است که فرد به دلیل انجام عملی ناپسند یا داشتن صفتی زشت، در خود و در نگاه دیگران احساس میکند. بخیل، کسی است که از بخشش و دستگیری دیگران خودداری میکند و در نتیجه، از مشارکت در چرخهی انسانی کرامت و احسان باز میماند. این دوری از سخاوت، او را در انزوای اجتماعی قرار میدهد و از چشم مردم میاندازد. جامعه، ذاتاً به افراد بخشنده و گشادهدست گرایش دارد و بخیل را طرد میکند. بخیل، نه تنها از پاداشهای اخروی محروم میشود، بلکه در همین دنیا نیز از احترام و جایگاه اجتماعی شایسته بیبهره میماند. او با دست خود، آبروی خویش را میریزد و نام خود را به ننگ آلوده میکند.
«الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» (2)
«شیطان، شما را (از عاقبت انفاق) به فقر تهدید میکند و به کارهای زشت وامیدارد؛ ولی خداوند، مغفرت و فضل خویش را به شما وعده میدهد؛ و خداوند، وسعتدهنده (روزی) و داناست.»
این آیه به وضوح نشان میدهد که بخل ریشهای شیطانی دارد و نتیجه ترسی واهی از فقر است، در حالی که خداوند وعده فضل و بخشش میدهد. فرد بخیل، همواره نگران کمبود و فقر است، حتی اگر ثروت فراوانی داشته باشد. این نگرانی مداوم، او را از لذت بردن از آنچه دارد باز میدارد و در یک دور باطل از اضطراب و خست به دام میاندازد. در نهایت، ثروت و دارایی که میتوانست وسیلهای برای سعادت و نیکنامی باشد، برای بخیل به باری سنگین و مایه ننگ تبدیل میشود.
۲. «وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ»: ترس و نقصان شجاعت در آینه قرآن
«والجبن منقصه»؛ یعنی ترس نقصان است. جبن یا ترس، به معنای عدم شجاعت و دلیری در مواجهه با سختیها، خطرات یا موقعیتهای دشوار است. در اینجا، امیرالمومنین علی (ع) ترس را موجب «منقصه» یا نقصان میدانند. نقصان به معنای کمبود، کاستی یا نقص است.
ترس چگونه موجب نقصان میشود؟ شجاعت، یکی از فضائل بزرگ اخلاقی است که انسان را قادر میسازد در مسیر حق گام بردارد، از مظلوم دفاع کند، در برابر ظلم بایستد و برای رسیدن به اهداف متعالی، از خودگذشتگی نشان دهد. اما فرد ترسو، از انجام این امور باز میماند. ترس، او را فلج میکند و از حرکت و پیشرفت باز میدارد. ترسو، فرصتهای بزرگ زندگی را از دست میدهد، زیرا جرأت ریسک کردن و قدم گذاشتن در مسیرهای ناشناخته را ندارد.
«وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ» (3)
«و سست نشوید و غمگین نگردید، و شما برترید اگر ایمان داشته باشید.»
این آیه تأکید میکند که ترس و سستی در مقابل دشمنان و مشکلات، با ایمان حقیقی سازگار نیست. ترس، علاوه بر محدود کردن فرد در عرصههای مادی و اجتماعی، روح او را نیز دچار نقصان میکند. شجاعت، با اعتماد به نفس، عزت نفس و ارادهی قوی پیوند خورده است. فرد ترسو، غالباً از ضعف اراده رنج میبرد و نمیتواند بر موانع درونی و بیرونی غلبه کند. این ضعفها، در نهایت به کاستی و نقصان در شخصیت او منجر میشود. در صحنههای نبرد حق علیه باطل، چه در میدان جنگ و چه در عرصه مبارزات فکری و اجتماعی، جبن و ترس میتواند منجر به شکست و تباهی شود. فرد ترسو، از بیان حقیقت، دفاع از حق و مبارزه با فساد اجتناب میکند و به این ترتیب، وظایف انسانی و اجتماعی خود را ناتمام میگذارد.
۳. «وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ»: فقر، لالی زیرکان و غربت تهیدستان در سایه آیات الهی
امیرالمومنین علی (ع) میفرمایند: "والفقر یخرس الفطن عن حجته" و "والمقل غریب فی بلدته". این دو جمله، به زیبایی و با عمق تمام، تبعات ویرانگر فقر را بر شخصیت و جایگاه اجتماعی انسان ترسیم میکنند.
الف) «الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ»:
این عبارت به این معناست که تهیدستی، مرد زیرک و باهوش را از بیان استدلال و دفاع از حق خود باز میدارد. فرد زیرک و باهوش، کسی است که قدرت درک و استدلال قوی دارد و میتواند با منطق و برهان، دیدگاه خود را مطرح کند و از آن دفاع نماید. اما فقر، این توانایی ذاتی را از او میگیرد.
«وَلَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» (4)
«و قطعاً شما را با چیزی از ترس و گرسنگی و کاهشی در اموال و جانها و محصولات میآزماییم؛ و به شکیبایان بشارت ده.»
این آیه، واقعیت فقر به عنوان یک امتحان الهی را مطرح میکند. اما آنچه امیرالمومنین علی (ع) بر آن تأکید دارند، تأثیرات روحی و اجتماعی فقر است که چگونه میتواند زیرکی و توانایی استدلال را از انسان سلب کند. فرد فقیر، همواره درگیر تأمین نیازهای اولیه زندگی خود و خانوادهاش است. فکر نان شب، مسکن، درمان و دیگر مشکلات معیشتی، تمام ذهن او را به خود مشغول میسازد و اجازه نمیدهد به مسائل دیگر، حتی مسائل مهم و حیاتی، به درستی بیندیشد و تمرکز کند. این مشغولیت ذهنی و نبود فرصت برای رشد، زیرکترین افراد را نیز به سکوت وامیدارد و صدای حقخواهیشان را خاموش میکند.
ب) «وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ»:
این فراز، اوج تنهایی و انزوای فرد فقیر را به تصویر میکشد. "مقل" به معنای کسی است که سرمایه و دارایی کمی دارد، همان فقیر است. امیرالمومنین علی (ع) میفرمایند چنین کسی، حتی در شهر و دیار خود، احساس غربت میکند.
غربت تنها به معنای دوری از وطن نیست، بلکه میتواند احساس بیگانگی، عدم تعلق، تنهایی و انزوا باشد. فرد فقیر، با وجود اینکه در میان آشنایان و همشهریان خود زندگی میکند، اما به دلیل فقر، از جریان اصلی زندگی اجتماعی طرد میشود.
«فَآتِ ذَا الْقُرْبَیٰ حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ ۖ وَ أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (5)
«پس حق خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بده؛ این برای کسانی که رضایت خدا را میطلبند بهتر است؛ و آنان همان رستگارانند.»
این آیه، مسئولیت اجتماعی افراد متمکن را در قبال تهیدستان گوشزد میکند. اگر جامعهای به این فرمان الهی عمل نکند و فقرا را تنها بگذارد، نتیجه همان میشود که امام علی (ع) فرمودند: "مقل در شهر خود غریب است". او از مشارکت در بسیاری از فعالیتهای اجتماعی محروم میشود، دوستان و حتی خویشاوندان ممکن است از او دوری کنند و این احساس عدم درک، او را در دنیای خود تنها میسازد. این غربت، دردناکتر از غربت جغرافیایی است، زیرا در کنار کسان خود، احساس تنهایی و بیگانگی میکند و این خود رنجی مضاعف است.
ارتباط میان بخل، ترس و فقر
اگرچه امیرالمومنین علی (ع) این سه صفت را جداگانه بیان میکنند، اما میتوان ارتباط تنگاتنگی میان آنها یافت:
_بخل میتواند عامل فقر معنوی و اجتماعی شود: بخیل با خودداری از کمک به دیگران، خود را از حمایت و محبت جامعه محروم میکند و این خود نوعی فقر اجتماعی است.
_ترس از فقر میتواند منجر به بخل شود: بسیاری از افراد به دلیل ترس از فقیر شدن، بخیل میشوند و از هرگونه بخشش و انفاق خودداری میکنند.
_فقر میتواند زمینهساز ترس شود: فرد فقیر به دلیل عدم امنیت مالی، ممکن است ترس بیشتری از آینده و مواجهه با مشکلات داشته باشد.
_فقر میتواند باعث ترویج بخل و ترس در جامعه شود: جامعهای که در آن فقر گسترده است، ممکن است شاهد افزایش بخل و ترس در میان مردم باشد، چرا که هر کس نگران حفظ اندک دارایی خود خواهد بود.
حدیث شریف امیرالمومنین علی (ع) با عباراتی کوتاه اما پرمعنا، سه آفت بزرگ اخلاقی و اجتماعی را معرفی میکند: بخل که مایه ننگ است، ترس که موجب نقصان و کاستی است، و فقر که مرد زیرک را از قدرت بیان و استدلال میاندازد و تهیدست را در وطن خویش غریب میسازد. تلفیق این حدیث با آیات نورانی قرآن، عمق بیشتری به فهم ما از این معضلات میبخشد و ریشههای ایمانی و اخلاقی آنها را آشکار میسازد.
این کلام نورانی، نه تنها هشداری به افراد است که از این صفات دوری کنند، بلکه به جامعه نیز تلنگری میزند که برای ریشهکن کردن فقر و ایجاد محیطی سرشار از کرامت، سخاوت و شجاعت تلاش کند. از بین بردن فقر، نه تنها یک اقدام اقتصادی، بلکه یک ضرورت اخلاقی و اجتماعی است که به حفظ کرامت انسانی، شکوفایی استعدادها و تقویت روابط اجتماعی کمک شایانی میکند. جامعهای که در آن بخل، ترس و فقر ریشه دوانده باشد، نمیتواند به سوی کمال و سعادت گام بردارد. بنابراین، وظیفه هر فرد و هر اجتماع، مبارزه با این آفات و تلاش برای ساختن جهانی است که در آن، انسانیت و کرامت، حرف اول را بزنند و تعالیم قرآن و اهل بیت (ع) به درستی در زندگی فردی و اجتماعی تجلی یابند.
پی نوشت:
1.حکمت 3 نهج البلاغه
2.سوره بقره/ آیه ۲۶۸
3.سوره آل عمران/ آیه ۱۳۹
4.سوره بقره/ آیه ۱۵۵
5.سوره روم/آیه ۳۸
بانو ف. دلداری
نظر شما