خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳
۱۸:۵۲
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۳۱ مرداد
۱۴۰۱
۲۱:۵۲:۳۰
منبع:
ابنا
کد خبر:
1300112

تلخ ترین جمله تاریخ

یکی از تلخ ترین جملات تاریخ اسلام جمله منسوب به امام علی ابن الحسین زین العابدین(علیه السلام) است، آنگاه که می فرماید؛ وَ مَا بِمَکَّةَ وَ المَدِینَةَ عِشرُونَ رَجُلاً یُحِبُّنَا؛ در همه مکه و مدینه بیست نفر محب ما اهل بیت پیدا نمیشد!

آآ

خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:

قریب نیم قرن پس از رحلت پیامبر رحمت، فرزندان او بدست کسانی که بر منبر او تکیه زده بودند و خود را خلیفه پیامبر می‌دانستند، مظلومانه به شهادت رسیدند و زنان و فرزندانشان بصورت اسیر وارد شهر شدند و مردم هلهله کنان پیروزی یزید (بخوانید شهادت حسین و مخلص ترین یاران اسلام و اسارت زنان اهل بیت) را جشن گرفتند! این در حالیست که صدای اذان در پنج نوبت از مأذنه ها بلند می شد و نمازهای جمعه و جماعات برپا می شد و قرآن و حدیث و دیگر مناسک دینی رواج داشت!

حجت الاسلام والمسلمین «علی اکبر بدیعی» مدیرکل اروپا آمریکای مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام) به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت امام سجاد(ع) یادداشتی تحت عنوان «تلخ ترین جمله تاریخ» را نوشته است که به خوانندگان ابنا تقدیم می شود:

**تلخ ترین جمله تاریخ**

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قلم: علی اکبر بدیعی
◀️ ۳۱ مرداد ۱۴۰۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یکی از تلخ ترین جملات تاریخ اسلام جمله منسوب به امام علی ابن الحسین زین العابدین(علیه السلام) است، آنگاه که می فرماید؛ وَ مَا بِمَکَّةَ وَ المَدِینَةَ عِشرُونَ رَجُلاً یُحِبُّنَا؛ در همه مکه و مدینه بیست نفر محب ما اهل بیت پیدا نمیشد!

قریب نیم قرن پس از رحلت پیامبر رحمت، فرزندان او بدست کسانی که بر منبر او تکیه زده بودند و خود را خلیفه پیامبر می‌دانستند، مظلومانه به شهادت رسیدند و زنان و فرزندانشان بصورت اسیر وارد شهر شدند و مردم هلهله کنان پیروزی یزید (بخوانید شهادت حسین و مخلص ترین یاران اسلام و اسارت زنان اهل بیت) را جشن گرفتند! این در حالیست که صدای اذان در پنج نوبت از مأذنه ها بلند می شد و نمازهای جمعه و جماعات برپا می شد و قرآن و حدیث و دیگر مناسک دینی رواج داشت!

بیشتر مردمان آنروز می دانستند که علی جان پیامبر است. آنان در روز غدیر دیده بودند که رسولخدا دست علی را بعنوان خلیفه و جانشین خود بالا برد و بارها به گوش خود از لسان پیامبر شنیده بودند که: عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ

 بارها حسین را بر شانه های مبارک رسول خدا دیده بودند و حدیث « حسن و حسین آقای جوانان بهشتند» را به کرات شنیده بودند.  آن زمان که کرک شتر رسول خدا را برای تبرک برمی‌داشتند و دست هایشان را زیر دست رسول خدا به هنگام وضو نگه می‌داشتند تا قطره ای از آب وضوی آن حضرت روزی شان شود؛ پیامبر رحمت هر بار این آیه را به آنان گوشزد می کرد :قُل لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی. حال برخی از آنان نه تنها بر انجام توصیه پیامبر شانه خالی می کنند که به گونه ای دردناک در رقم زدن حادثه عاشورا و کشتن جگرگوشه پیامبر نقشی فعال دارند! اما چه شد که چنین شد؟

حضرت سید الشهدا (علیه السلام) در حدیثی اوضاع مردم زمانه خود را به تلخی چنین توصیف می کند: النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْمَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ مردم به شدت بنده دنیا شده بودند، چیزی جز پوسته دینداری باقی نمانده بود. بهره شأن از دین، مثل بهره انسان گرسنه از لیسیدن یک شیرینی بود. هرگاه دینداری منافع دنیایشان را به خطر می انداخت از گرد آن فرار می کردند و تنها تا زمانی که دین شان، دنیایشان را به خطر نمی انداخت گرد دین می چرخیدند.

این دوران از تاریخ اسلام، نقطه مقابل دوران آغازین اسلام بود که امیر مومنان علی (علیه السلام) در سخنی ارزشمند آنرا چنین توصیف می کند: وَلَقَدْ کانَ مَعَ رَسُولِ اللّه صلّى اللّه علیه و آله نَقْتُلُ آباءَنا وَأبْناءَنا وَإخْوانَنا وَ أعْمامَنا، ما یزیدُنا ذلِک إلاّ إیماناً وَ تَسلیما.(نهج البلاغه خطبه ۵۶)

در آن زمان که با رسول خدا بودیم از نزدیک ترین خویشان خود، ازپدران و برادران و عموهای خود بخاطر اسلام می گذشتیم و با آنان در ستیز بودیم و این کار ایمان  مان را افزون می کرد.

گویا پیش بینی رسول خدا تحقق یافته بود که فرمودند؛ سَيأتي على اُمَّتِي زَمانٌ لا يَبقى مِن القرآنِ إلاّ رَسمُهُ، و لا مِنَ الإسلامِ إلاّ اسمُهُ، يُسَمَّونَ بهِ و هُم أبعَدُ الناسِ مِنهُ، مَساجِدُهُم عامِرَةٌ و هِي خَرابٌ مِن الهُدى؛ زمانى بر امت من خواهد آمد که از قرآن جز رسم و خط آن و از اسلام جز نام آن، باقى نمانده باشد، آنها را به اسلام نسبت دهند در حالیکه آنها دورترین مردم از اسلام هستند، مساجد آنها آباد ولى به سبب تهى بودن از هدایت، خراب اند. فقهاى زمان بدترین فقها در زیر آسمان خواهند بود، فتنه و آشوب از خودشان شروع شده و به خودشان برخواهد گشت.

توصیف این دوران از حیث اخلاقی نیز از نگاه مورخان منصف پنهان نمانده است. به گفته مسعودی در کتاب مروج الذهب، فساد و فحشاء در آن عصر عمومی شده بود، مجلس می گساری و آواز خوانی ازدیاد یافته بود و در نتیجه، رقاصه ها و نوازندگان و خوانندگان از بالا ترین منزلت اجتماعی برخوردار شده بودند. در این دوران قداست زدایی از خاندان نبوت در دستور کار حاکمانی چون عبدالملک مروان قرار گرفته بود.( شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید ج ١۵)
در این زمان است که به علت تبلیغات گسترده حاکمان علیه امامان شیعه همه را از اهل بیت و مفسرات وحی جدا کرده بود.

درس بزرگ این قطعه تلخ تاریخ این است که؛ گسترش فساد، رواج بی دینی، تفاخر به فحشا و افزایش منزلت اجتماعی خوانندگان و رقاصان و کاهش جایگاه اجتماعی مفسران، حافظان و قاریان قرآن و مبلغان دینی زنگ خطر بزرگی است که ممکن است کربلایی دیگر را رقم بزند.

...........................
پایان پیام/ 268