خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا: قارون ظاهری زیبا و موجه داشت و با فضل و تقوا بود. بطوری که مردم پس از موسی علیهالسلام برای او احترام زیادی قائل بودند. قارون یکی از هفتاد نفری بود که با موسی علیهالسلام به کوه طور رفت. وی فقیر و بیبضاعت بود و خداوند او را به مال و منال و اموال بسیار مورد امتحان قرار داد. قارون بواسطه علوم غریبه و علم کیمیا ثروت زیادی بدست آورد بهگونهای که ذکر شده مردان قوی و نیرومند، کلید گنجهای او را نقل و انتقال میدادند.
لغت شناسان برای لفظ "قارون" معنی خاصی ذکر نکردهاند، به گفته بعضی ممکن است وجه تسمیهاش به خاطر این باشد که او قرین (نزدیک) فرعون بوده است.
«قارون بن یصهر بن قاهت» از بنیاسرائیل و از نزدیکان حضرت موسی علیهالسلام بوده است. برخی گویند پسر عمو و بنظر برخی دیگر پسر خاله موسی(ع) بود. بر اساس نقل ابن کثیر، بیشتر اندیشمندان او را پسر عموی موسی علیهالسلام میدانند.
قارون در نزد فرعون مقام ویژهای داشت و گویا عامل و کارگزار فرعون بر بنیاسرائیل بود.
قارون از نظر علم و آگاهی، معلومات قابل توجهی ازتورات داشت، و در صف مؤمنان قرار داشت اما ضعف ایمان و غرور و ثروت و ظرفیت پایین، او را به کفر کشانید و دشمن موسی(ع) شد.
قارون دارای صدای زیبایی بود و تورات را به زیبایی برای یهودیان میخواند. قارون به همراه بنیاسرائیل، مصر را ترک کرد و به سمت سرزمین موعود رفت؛ اما به جهت نافرمانی در جنگ، خداوند آنها را سالها در بیابان سرگردان ساخت. (مائده، ۲۴ -۲۶)
معرفی قارون در آیات قرآن
در سه سوره از قرآن نام قارون ذکر شده است. (قصص، ۷۶ و ۷۹/ عنکبوت، ۳۹/ غافر، ۲۴)
در بخشی از آیات سوره قصص از درگیری بنیاسرائیل با این مرد ثروتمند و سرکش سخن به میان آمده، قارونی که مظهر ثروت آمیخته با کبر و غرور و طغیان بود؛ همانطور که قرآن درباره ثروت قارون و طغیان او چنین میگوید: «قارون از قوم موسی بود، اما بر آنان ستم کرد، ما آنقدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! [به خاطر آورید] هنگامی را که قومش به او گفتند: این همه شادی مغرورانه مکن، که خداوند شادیکنندگان مغرور را دوست نمیدارد» (قصص، ۷۶)
در میان بنیاسرائیل افراد متعهد و دلسوزی بودند که نگران آثار تکبر و مال اندوزی قارون، هم برای خودش و هم برای دیگران بوده و او را نصیحت میکردند:
«و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب و بهرهات را از دنیا فراموش مکن و همانگونه که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و هرگز در زمین در جستوجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد.» (قصص، ۷۷)
اما قارون در پاسخ میگفت: «این ثروت را بهوسیله دانشی که نزد من است به دست آوردم.» (قصص، ۷۸)
قارون بعد از ثروتمند شدن، خواست که بنیاسراییل را زیر فرمان خود در آورد. تختی از طلا ساخت و مهمانخانه ساخت و از مردم پذیرایی میکرد. ثروت زیاد، موجب غرورش شد و سرکشی را آغاز نمود و از اطاعت خداوند سرپیچی کرد. روزها را به عیش و نوش سپری میکرد. روزهای شنبه که تعطیل عمومی بود زین طلا بر روی اسب میگذاشت و لباسهای ارغوانی میپوشید و همراه ملازمان و کنیزان بسیار، با کبکه فراوان از میان مردم عبور میکرد.
همه آرزوی زندگی او را داشتند و حسرت او را میخوردند. ولی علمای بنیاسرائیل نصیحتش میکردند که به مال دنیا غره مشو و راه حق را از دست مده، ولی در او اثری نداشت.
جدایی قارون از توبهکنندگان
بنیاسرائیل در دوران سرگردانی در بیابان؛ مشغول توبه بودند تا خداوند آنان را ببخشد. اما با گذشت زمان؛ قارون از جمع توبهکنندگان جدا شد. حضرت موسی(ع) که قارون را دوست میداشت، به نزد او رفته و گفت: ای قارون. قوم تو در حال توبه هستند و تو از آنها جدا شدی. به آنها بپیوند که در غیر این صورت عذاب الهی شامل حال تو خواهد شد. قارون گفتار او را به تمسخر گرفت. قارون دستور داد که بر روی موسی(ع) خاکستر بریزند.
تهمت قارون به پیامبر الهی
قارون، بنیاسرائیل را جمع کرد و برای آنها سخنرانی نمود. در آن سخنرانی گفت:
ای بنیاسرائیل، موسی ـ علیهالسلام ـ شما را به هر چیزی دستور داد، از او اطاعت کردید، ولی اینک میخواهد به عنوان زکات، ثروت شما را از دستتان خارج سازد.
عدهای از بنیاسرائیل فریب سخنان قارون را خوردند و گفتند: «ای قارون تو سرور و بزرگ ما هستی، ما مطیع توایم. هرگونه تو دستور دهی، اطاعت میکنیم.
قارون گفت: به شما دستور میدهم فلان زن بیعفّت را به اینجا بیاورید و با او قرار بگذارید تا او (در مقابل گرفتن رشوه) در انظار مردم بگوید: موسی با من زنا کرده است.
آنها نزد آن زن رفتند و قراردادی در این مورد با او بستند، و آن زن قبول کرد. روزی قارون بنیاسرائیل را در یکجا جمع کرد، و سپس نزد موسی (ع) آمد و گفت: «ای موسی! قوم تو برای شنیدن سخنرانی شما، اجتماع کردهاند.
منابع:
(مصطفوی، التحقیق، ج۹، ص۲۵۱)
(مجمعالبیان، ج۷، ص۴۱۵)
(التبیان شیخ طوسی، ج۸، ص۱۷۵)
(مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۴۱۶)
(البدایة و النهایة، ج۱، ص۳۰۹)
(قاموس قرآن، قرشی، ج۵، ص۳۱۰)
(البدایةوالنهایة، ج۱، ص۳۰۹)
(تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۱۵۲)
(تفسیر القمی، ج۲، ص۱۴۵)
نظر شما