به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ پیام اخیر رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنهای به مناسبت یکصدمین سال بازتأسیس حوزهی علمیهی قم، یک نقطهی عطفی را در نگاه راهبردی نقش حوزه در شکلدهی به تمدن نوین اسلامی و در طراحی نظامات اجتماعی بر پایهی فقه و فلسفهی اسلامی ایجاد کرده است.
این پیام نه تنها بازخوانی هویت حوزه را مطالبه میکند، بلکه افق جدیدی را در برابر نخبگان حوزوی برای ایفای نقش فعال و کنشگرشان در عرصههای مختلف تمدنی ترسیم میکند. در گفتوگوی خبرگزاری ابنا با حجت الاسلام و المسلمین «سعید صلح میرزایی» از اساتید حوزه علمیه قم و عضو مجلس خبرگان قصد داریم با بهرهگیری از نکات دقیق و اندیشهورزانهی وی، ابعاد مختلف این پیام و ظرفیتهای حوزه در تولید نظریه و نظام اجتماعی را پی بگیریم.
متن کامل گفتوگو با ایشان به شرح زیر است:
به عنوان اولین سوال بفرمایید که منظور از نظامات اجتماعی در پیام رهبر انقلاب چیست و چگونه میتوان این نظامات را بر اساس فقه و فلسفهی اسلامی تبیین کرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
من در ابتدا از مجموعهی خبرگزاری ابنا تشکر میکنم که این پیام مهم و راهبردی که به یک معنا عصارهی همهی بیاناتی است که رهبر معظم انقلاب در طی این سالها دربارهی حوزهی علمیه فرمودهاند را مورد توجه قرار داده است. بیانات ایشان دربارهی حوزهی علمیه به عنوان یک عالم روشنبین از همان دههی 40 شروع شده است؛ برخی ضبط و ثبت شده و برخی هم ضبط و ثبت نشده است. ایشان در برخی جاها فرمایشاتی را کردهاند و نکاتی دارند. در دوران ریاست جمهوری رسم بر این بوده که برخی از طلاب جهت تعمم خدمت ایشان میرسیدند و ایشان نصایحی داشتند. من به بیانات ایشان در دوران ریاست جمهوری که نگاه کردم، دیدم که از همان گذشتههای دور و بیش از نیم قرن است که رهبر معظم انقلاب دغدغهی تحول در حوزهی علمیه را دارند. همانطور که ایشان فرمودند تحول به معنای از بین بردن تراث نیست بلکه تحول به معنای پذیرش دگرگونی اوضاع و شرایط و وفق دادن و مدیریت کردن آن اوضاع به نفع اهداف والایی است که برای انقلاب اسلامی و حرکت انقلابی ما داشته و دارد که در واقع دنبالهی همان بعثت انبیاء است. این پیام، عصارهی همهی آن صحبتها است.
میدانید که کتابهای متعددی دربارهی بیانات و تفکر حضرت آقا نسبت به حوزهی علمیه نگاشته شده است؛ از آن مجموعهی 15 جلدی که دوستان ما در دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب منتشر کردند که البته کار تحقیقیاش توسط برادران ما در مؤسسهی لوح و قلم بود، تا کتاب دو جلدی که شورای عالی حوزه آماده کردند و نگاشتههای متعددی کار شده است. ولی من فکر میکنم اگر کسی بخواهد عصاره و بهروز شدهی آنها را ببیند و برخی از آرزوها و مطالبات رهبر انقلاب در بیانات محقق شده و افقهای جدید را ببیند، حتماً باید این پیام را مطالعه و مأموریت خودش را استخراج کند.
تعبیر نظامات اجتماعی، مجموعهای از نرمافزار ادارهی بخشی از جامعه است. میبینید که جامعه نرمافزارهای متعددی را برای ادارهی خودش لازم دارد. نرمافزاری که در آن بتواند فرهنگ را ساماندهی کند و به سمت اهداف والای اسلامی هدایت کند، بتواند سیاست را مدیریت کند، بتواند اقتصاد را مدیریت کند و بتواند بحث تربیت و آموزش را مدیریت کند. از گذشتههای دور انبیاء و اهل بیت(ع) برای ادارهی جامعه طرح داشتند. زمانی که ادارهی جامعه مستقیماً به اهل بیت(ع) و یا انبیاء عظام داده شده، دیدیم که طرح ایشان چگونه روی زمین محقق شده و چه آثاری را داشته است و در دورههایی تمدنهای پیشرفتهای را تأسیس کرده و ادامه داده است. مثلاً در همان قرن 4 و 5، تمدن اسلامی شکل میگیرد که هنوز هم که هنوز است در محافل علمی و هنری و فرهنگی جهان از آن دوران به خوبی یاد میشود. به ویژه که آن دوران مصادف با دوران تاریکی در غرب و دوری آنها از معرفت بود. در این طرف، به خاطر هدایت رسول اکرم(ص) و اهل بیت(ع)، پیشرفتهایی که مسلمانان با وجود خلفای جور انجام میدهند، شگفتانگیز است.
نظامات اجتماعی در واقع آن نرمافزار ادارهی بخشهای مختلف در این حیطههایی است که عرض کردم، بخشهای امنیتی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، تربیتی و شبیه به این موارد است.
همانطور که میدانید از زمانی که یافتههای جدید برای غرب اتفاق افتاد، فلسفههای جدید را وارد مباحث اجتماعی کردند و به فلسفهشان امتداد دادند. خب آنها عملاً مثل ما فقه ندارند و به یک معنا مناسک و تعلیمات و شرایعی که داشتند را رها کردند و امتداد ندادند، ولی فلسفههایشان را امتداد دادند. امروز میبینید که هر کدام از این فلسفهها به نحوی خودش را نشان داده است. برخی در همان محافل آکادمیکشان باقی ماند، برخی به محافل اجتماعیشان رسید و بعد عملیاتی شد؛ چه فلسفههایی مثل فلسفهی هگل که نظامهای مارکسیستی و کمونیستی را تأسیس کرد، چه فلسفههای مرتبط با غرب که شاید تمرکزشان بیشتر در غرب اروپا بود که آمد و مجموعههای مرتبط با تفکر لیبرال دمکراسی را در مقولهی سیاست، و مقولهی سرمایهداری را در مقولهی اقتصاد دنبال کرد.
شعار انقلاب ما این بود که ما نه میخواهیم از الگوی شرق استفاده کنیم و نه از الگوی غرب. عملاً وقتی انقلاب پیروز شد، ما بسیاری از این نظامات را نداشتیم و این نظامات بهروز نشده بود، به خاطر انعزالی که مراکز علمی و حوزوی ما داشتند. دانشگاه هم که از ابتدا در کشور ما غربی متولد شد و ترجمه در آنجا حرف اول را میزد. هنوز هم که هنوز است میبینیم که در دانشگاههای ما متأسفانه دوره برخی از تفکرات غربی که آموزش داده میشود شاید 20-30 سال گذشته و به دانشجویان عزیز ما منتقل میشود. اینجا یک حفرهای ایجاد شده است، حتماً منابع غنی ما در فقه و فلسفه میتواند برای ساخت این نظامات کمک کند و از طرفی هم یقیناً با توجه به مبانی منطبق بر فطرت ما و مبانی که منطبق بر تکوین عالم است، میتوانیم در این زمینه کارهای بزرگی انجام دهیم.
با پیروزی انقلاب اسلامی، حوزههای علمیه، بیشتر مسائل را متوجه خودشان دانستند و وارد مسائل اینچنینی شدند. اگرچه با توجه به حجم بالای این مسئله و کار زیادی که باید انجام شود و نیروی انسانی و نهادهایی که لازم دارد، عملاً شاید بتوان گفت که ما فاصلهی زیادی داریم تا به نتیجه برسیم.
ابنا: به عنوان سؤال دوم بفرمایید که نقش حوزهی علمیهی قم در تولید و توسعهی نظامات اجتماعی، مثل نظام سیاسی و نظام اقتصادی چیست و چه نمونههای موفقی را تا امروز در این زمینه سراغ دارید؟
من اولاً میخواهم عرض کنم که پیام رهبر معظم انقلاب اینطور نبود که صرفاً ناظر به حوزهی علمیهی قم باشد. درست است که بهانهی صدور این پیام، سدهی بازتأسیس حوزهی علمیهی قم بود اما مخاطب اصلی حضرت آقا، همهی حوزههای علمیهی کشور بود و ممکن است مخاطب، حوزههای علمیهی خارج از کشور باشند که اینها نسبت به نظرات رهبر معظم انقلاب دغدغه دارند. شما ببینید ما الان حوزهی خراسان بزرگ را داریم که طلبهها و اساتید بسیار خوبی دارد. حوزهی اصفهان را داریم که از نظر تأسیسات و تقسیمات نهادی، زیر نظر مرکز مدیریت در قم نیست و با اقداماتی که اخیراً توسط مدیریت محترم حوزهی علمیه ایجاد شده، مراکز حوزوی در سراسر کشور در استانهای مختلف به یک استقلالی میرسند و در دل آن مراکز هم طلبههای درسخوان و عمیق، و اساتید عمیق حضور دارند که میتوانند کار کنند. پس نکتهی اول این است که خطاب حضرت آقا فقط حوزهی علمیهی قم نبوده و اعم است.
ابنا: حتی میتواند شامل حوزهی نجف هم شود.
به یک معنا بله. البته میدانید که حضرت آقا نسبت به حوزهی نجف به خاطر حضور حضرت آیتالله سیستانی (حفظهالله)، همیشه به دفترشان و مجموعههای مرتبط امر کردهاند که مدیریت حضرت آیتالله سیستانی در آنجا باید محترم شمرده شود؛ حتی در تعیین شهریه. چون برخی از طلاب از شهریهی حضرت آقا در نجف استفاده میکنند، لذا همیشه ایشان تلاش دارند شهریه کمتر از مقرری باشد که دفتر آیتالله سیستانی تعیین میکند. این احترامی است که حضرت آقا به صورت ویژه به این شخصیت ارزشمند جهان تشیع دارند. اگر هم نکتهای باشد برای اساتید و طلاب حوزهی علمیهی نجف و هر حوزهی دیگری مثل حوزهی لبنان و یا حجاز و ... قابل استیاد است. ممکن است در پاکستان حوزههای خوبی داشته باشیم، در افغانستان و در هندوستان هم داشته باشیم، اما به نظر من کبرای فرمایش حضرت آقا میتواند شامل همهی اینها باشد. اگرچه در پایان این پیام نکات اختصاصی برای حوزهی علمیهی قم را فرمودهاند، ولی این بخش نظامات مرتبط با بخش عمومی بیان حضرت آقا است.
حوزهی علمیهی قم با مسائل مواجهتر است و معمولاً از طرف حاکمیت و مجموعههای مختلف نهادهای مختلف مورد سؤال قرار میگیرد و مسائل آنها را دریافت میکند. ما میدانیم که مجموعههای امنیتی، نظامی و اقتصادی، بانک مرکزی، بخش پژوهشگاه مرتبط با مجلس و بخشهای مختلف، سؤالاتشان را از حوزهی علمیهی قم به صورت جدی مطرح میکنند. شاید علتش هم این باشد که تعداد اساتید معظم، مجتهدین، پژوهشگران، نهادهای پژوهشی و آموزشی در حوزهی علمیهی قم به شدت بیشتر است.
تقریباً از سال 85-86 به صورت جدی مؤسساتی را در قم دیدیم که تلاش کردند در قالب فقه مضاف مجموعههایی را ایجاد کنند، ابتدائاً به طلابی آموزش دهند و پس از آموزش دادن، پژوهشگاهها و پژوهشکدههایی را متناسب با آموزشی که دیدند تأسیس کردند و ما به حسب متعلمین آن مراکز به جوانههایی رسیدهایم. من میخواهم این ادعا را کنم؛ آن مجموعهای که سال 85-86 در فقه سیاست تأسیس شده است، قریب به 20 سال گذشته است و فارغالتحصیلان آن مجموعه، چند سالی است که تخصصاً پژوهش میکنند. مقالات و کتبی از آن مجموعهها بیرون میآید و درسنامههایی در فقه سیاست، فقه تربیت، فقه تقنین، فقه قضا و فقه اقتصاد بیرون میآید و حتی فقه امنیت را هم در برخی جاها میبیند. انسان به صورت متنوع فقههای مضاف را در این مراکز میبیند، کار میشود و بحث کاملاً به صورت فقهی پیگیری میشود.
کما اینکه درباره مجموعههایی که مرتبط با مسائل حکمی و فلسفه هستند، ما چندین مجموعه داریم. فرمانی که رهبر معظم انقلاب از سالهای دور فرمودند که اشکال فلسفهی ما این است که امتداد پیدا نکرده، در این مجموعهها میبینیم که این مسئله پیگیری و دنبال میشود. اما باید این را بدانیم که تا زمانی که این مجموعهها به یک کارخانهی تولید نرمافزار و نظامات برسند خیلی طول میکشد. چون ما در اینجا مسائل متنوعی را داریم و این مسائل باید بحث شوند و به عمومات و خصوصات ما عرضه شود و ببینیم که در این زمینه تراثی داریم یا نه؟ ما که نمیخواهیم بر اساس یک روش و اسلوب تحقیق غلط پیش برویم بلکه ما میخواهیم از طریق همان فقه جواهری در فقه تحقیق کنیم و فلسفه را هم میخواهیم از همان اسلوبی که فلاسفهی بزرگ اسلامی ما مثل ملا صدرا، مثل بوعلی، مثل علامه طباطبایی و حضرت امام و بزرگانی از این دست تحقیق کردهاند، استفاده کنیم.
بالأخره این اسلوب زمانبر است و حتماً طول میکشد تا بخواهد نتیجهی خودش را پیدا کند. شاید بتوان گفت که ما نزدیک به 400 سال دیرتر، این فرآیند را شروع کردهایم و خیلی طبیعی است که با نقطهای که بوده فاصله داریم. البته جسته و گریخته تحقیقاتی از گذشتههای دور بوده است. مجموعههایی مثل مؤسسهی امام خمینی که به همت مرحوم آیتالله مصباح یزدی(رض) تأسیس شد با همین هدف بود که بتواند علوم انسانی اسلامی تولید کند. البته شاید در آن مراکز بر آن نکات حکمی بیشتر تأکید داشتند و آقا در دیداری که سال 89 داشتند از ایشان خواستند تا بحث فقاهت را هم تقویت کنند و در آنجا هم برنامهریزیهایی صورت گرفته است.
زمانی آقا فرمودند، ممکن است از تمدنی که میخواهیم ایجاد کنیم، فرضاً 50 سال بگذرد و ما یک آجر از آن را بگذاریم. اگرچه من عرض میکنم که همیشه جبههی حق، قلت عددی و قلت عُدهای خود را با جهاد فی سبیل الله پر کرده است و از آنجایی که معتقد است سنت خداوند بر این است که «وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ» (الحج : 40)، اگر به چنین چیزی باور داشته باشیم که داریم، این فاصله قابل پیمودن است. لذا ثمرات و اتفاقاتش را هم دیدهایم، خیلی از مجموعهها از همین راه استفاده کردند و خداوند کمک میکند. مرحوم صدرا زمانی که در کهک بودند، گاهی اوقات که مسائلی برای ایشان مشکل میشد، میآمدند و به حضرت معصومه(س) متوسل میشدند و مسئله برای ایشان حل میشد. میخواهم عرض کنم که ما یکسری ظرفیتهای معنوی داریم، ما قیام لله را داریم که این خلاء را پر میکند.
یک نکتهای در اینجا میخواهم عرض کنم، گاهی اوقات ما یکسری زیرساختها لازم داریم. چون قاعدتاً هیچکدام از کسانی که به دنبال این هستند که علوم انسانی اسلامی و این نظامات را از فقه و فلسفه تولید کنند، مدعی نیستند که تک تک مسائل را میتوانند مستقیم به شارع منسوب کنند. اقتضای فقه جواهری این است که ما با استفاده از عقل و عقلانیت و حتی تجربیات بشری مواجه شویم و ببینیم که کدامیک به مبانی ما نزدیکتر است.
در کنار اینکه ما به دنبال تقویت بخش آموزش و تربیت متعلمین و پژوهشگران این مقوله هستیم، و در کنار اینکه باید پژوهشگاههایی باشند که در مسائل تحقیق و نظریهپردازی کنند، ما نیاز به یک نهاد سومی داریم که یافتههای پژوهشگران این عرصه را اعتبارسنجی کند. از آن جهت که من فکر میکنم در این مقوله هنوز ما به یک تعدد پژوهشگر و تولید درخور نرسیدهایم، شاید احساس نیاز هم نکردهایم. در زمینهی اقتصاد گاهی اوقات ممکن است ما نظریهای بدهیم، در زمینهی توزیع بر مبانی اسلام، بحث نفی سبیل، بحث عدالت و همهی اینها را رعایت کرده باشیم، اما ممکن است 2-3 مسیر باشد، ممکن است برای تأمین هدف، کنشهای متعددی باشد، کدامیک را انتخاب کنیم؟ در هر منطقه ممکن است یکی از اینها جواب دهد. آیا این احتیاج ندارد به اینکه اعتبارسنجی شود که نتیجهای که حل کنندهی این مسئله به آن رسیده است، آیا درست و عملی است یا نه؟ بالأخره دوستان میدانند که در کنار مراکز تحقیقاتی نسبت به دارو و غذا، مجموعههایی در غرب هستند که میسنجند. ممکن است 50 سال طول بکشد تا اینها بتوانند یک نظریهی قطعی بدهند که فلان موارد، عوارض این واکسن است و فواید این واکسن است، و نسبت به این افراد جواب داده است، در این موارد هم مشاهدهی مشکل کردهایم. یقیناً در این مباحث هم اینچنین است.
من همیشه یک مثالی میزنم؛ فرض کنید ما در چه سنی با محبت و با هدیه دادن، با یک کار کاملاً مشوقانهای چادر را به دخترانمان هدیه کنیم تا اینها چادری شوند؟ مثلاً 3-4 یا 5 سالگی؟ الان میدانید که مجموعههای مختلف نظرات مختلفی دارند. بعضی میگویند که تا سن بلوغ رها کنیم، بعضی میگویند که حتی در سن بلوغ هم چادر را پیشنهاد ندهیم و فقط حجاب شرعی را بگوییم. ما با این موضوع چه کنیم؟ کسی که میخواهد در فن و علم مرتبط با خودش به این سؤال پاسخ دهد، چه پاسخی میدهد و بر اساس چه مبنایی است؟ میتوانیم به روایات مراجعه کنیم؟ آیا اختلاف خانوادگی در این مسئله هست؟ مثلاً ممکن است خانوادهی مذهبی با خانوادهی غیرمذهبی متفاوت باشد، کسی که در یک شهر هست شاید با یک روستا متفاوت باشد. اینجا حتماً باید یک مرکزی این کار را کند، ما داشتهایم و شاید خود شما هم این تجربه را دارید که بزرگواری یک مدرسهی علمیه تأسیس میکند و خودش سعی میکند یکسری قواعد تربیتی را در آنجا پایهگذاری کند. طلبهها میآیند، تا زمانی هم که در آن حوزه هستند، همه متابعت میکنند و بعد از 10 سال بعد، یکدفعه میبینید که اینها به غیر خودشان تبدیل میشوند. به یاد دارم در تهران که بودیم یک دبیرستان دینی بود که نحوهی تربیت خاصی داشت. بچهها که از آن دبیرستان بیرون میآمدند، گویی از زندان خارج شدهاند، تا زمانی که در مدرسه بودند خیلی هم شاداب بودند، ولی وقتی بیرون میآمدند یکدفعه میدیدید که پوشششان را عوض میکردند، آرایش موها و ریششان عوض میشد. یعنی گاهی اوقات ما نتیجهی رفتاری را که در 4 سالگی یک نفر انجام میدهیم، ممکن است بعداً به این برسیم که از این نمونههایی که مورد تحقیق قرار دادیم، برای تعداد زیادی از آنها مثلاً در 30 سالگی این اتفاق افتاد. عرض میکنم که در کنار آن نهاد آموزشی و نهاد پژوهشی حتماً به یک نهاد اعتبارسنجی هم نیاز داریم.
در مورد حوزهی علمیهی قم فرمودید، انصافاً عرض میکنم که اتفاقات خیلی خوبی میافتد، ولی فاصلهی ما خیلی زیاد است، و مسائل خیلی زیاد است. یکی از مشکلاتی که نمیدانم اینجا جای گفتن آن باشد یا نه، ولی بالأخره در جایی باید گفته شود؛ خیلی از پژوهشگران ما در حوزهی علمیهی قم، آن کاری که دوست دارند را نمیکنند. بحث هوشمندسازی و هدفمندسازی شهریه و بحثهای اینچنینی که خودتان هم در جریان هستید انجام میشود ولی من دیدهام بعضی از کسانی که سالها کار علمی و پژوهشی کردهاند، الان کاری انجام میدهند که متناسب با آموزشهایی که دیدهاند نیست، و متناسب با مهارتهایشان هم نیست. من فکر میکنم حوزه باید به یک تصمیم برسد. حوزه باید این دسته گلهایی که پرورانده را متکفل شود. به تعبیر آیتالله جوادی آملی، نهالفروشی اتفاق میافتد.
یکی از دوستان من طلبه بود و 14 سال در یکی از مراکز فقهی درس خواند. مثلاً کفایه و رسائل را با تمام شروح خواند، سطح را تمام کرد و وارد خارج شد، 10 سال هم درس خارج خواند و طلبهی بسیار باهوش، کوشا و متقی بود، ولی به خاطر شرایطی که نتوانست خودش را تأمین کند، به هر دلیلی مجبور شد از حوزه برود و الان کار فرهنگی میکند. کار او طلبگی است ولی او میتوانست در حوزه بماند و حوزه مسکن و معیشت او را تأمین کند. بالأخره او میخواهد فرزندانش را به مدرسهی خوبی بفرستد، فرض کنید در آن منطقه، مدرسهی دولتی خوبی ندارند و مجبور است فرزندش را به مدرسهی خوبی بفرستد. الان هزینهی یک مدرسهی خوب چقدر است؟ هزینهی فلان مدرسهی خوب، جمع چند ماه شهریهی این شخص است تا بتواند شهریهی یکی از بچهها را تأمین کند؟ حالا خورد و خوراک و تفریحات و زیارت و این چیزها هم در جای خودش است.
فکر میکنم حوزهی علمیه باید برای دسته گلهایش که جذب مجموعههای دیگر میشوند و گاهی اوقات کاری غیر از آن چیزی که آموزش دیدهاند انجام میدهند، فکر اساسی کند. به گونهای شوند که اینها دیگر نیازی نداشته باشند فعالیتهای غیرمرتبط انجام دهند و یا فعالیتهای مرتبط درجه 2 و درجه 3 انجام دهند. اینها در مقولهی تولید علم فعالیت کنند و خیالشان راحت باشد. البته نمیخواهم عرض کنم که ما افراد تنبلی را پرورش دهیم، بالأخره خود تلاش برای معیشت، کار مجاهدانهای است، ولی چه بهتر که در تولید علم اتفاق بیفتد، او مقاله و کتاب بنویسد، و مسئله را بر اساس فقه و فلسفه حل کند. در این راستا، بحث استعدادسنجی مقدم است و بعد از اینکه متوجه شدند که فلان طلبه صلاحیت تولید علم را دارد، او را رها نکنند، یعنی از صاحبان فکر و صاحبان قلم قدرشناسی کنند.
ابنا: به عنوان سؤال سوم بفرمایید که چگونه میتوان منظومهی ارزشی اسلام را به صورت عملیاتی و طراحی نظامات ادارهی کشور مانند نظام قضایی و اقتصادی پیادهسازی کرد؟
همهی نظامات اجتماعی ما که بحث قضا، مباحث حقوقی، تقنینی و سیاستی است، یقیناً بر یک منظومهی معرفتی و همچنین بر یک منظومهی ارزشی استوار میشود. آقا در یکی از فرمایشاتشان فرمودند که ما محتواهای دین را میتوانیم به سه دستهی منظومهی معرفتی، منظومهی ارزشی و احکام تقسیم کنیم که احکام، بایدها و نبایدها است. منظومهی ارزشی شاید شبیه به آن چیزی است که قبلاً ایدئولوژی میگفتند و شاید به منظومهی معرفتی هم قبلاً جهانبینی میگفتند. فعلاً اهل علم ما از این دو واژه پرهیز میکنند و میخواهند واژههای بومی خودمان را استفاده کنند. این منظومهی معرفتی و منظومهی ارزشی، به نظر میرسد که پایهی تمام این نظاماتی است که گفته شد.
حضرت آقا یک سخنرانی در 12 آذر 79 دارند که در حضور کارگزاران ارشد نظام است. در آنجا چندین مجتهد مثل آیتالله هاشمی شاهرودی، اعضای شورای نگهبان، برخی از اعضای خبرگان و اساتید دانشگاهی ـ که همزمان به عنوان نمایندهی مجلس و یا وزیر فعالیت میکنند ـ حضور دارند و سطح جلسه، سطح بالایی است. شبیه به این سخنرانی را 10 سال بعد دارند، اینجا 12 آذر 79 است، حضرت آقا 10 آذر 89 در اولین نشست راهبردی تولید الگوی ایرانی - اسلامی پیشرفت، در حضور اساتید طراز حوزه و دانشگاه و پژوهشگران حوزه و دانشگاه، بیاناتی دارند که آنجا هم جمعیت، جمعیت خاصی است. آقا میفرمایند که ما باید بتوانیم تمام رفتارهایی که حاکمیت یا فرد انجام میدهد، به این منظومهی معرفتی و منظومهی ارزشی ارجاع دهیم. بعد میشمرند. منظومهی معرفتی را میشمرند، تحت عنوان مبانی نام میبرند و میگویند که توحید یکی از این اجزاء است؛ باور به معاد که حیاتی پس از این عالم است، باور به توأمانی دنیا و آخرت و همان «الدنیا مزرعة الآخرة»، انسانمحوری اسلامی، باور به اینکه مسیر عالم به نفع جریان حق است و ... اینها را میشمرند. ایشان در قسمت مأموریت - که من شاید منظومهی ارزشی بگویم - میگویند که اگر شما قائل به توحید شدید، قاعدتاً این طرف قائل به عبودیت انحصاری الله و نفی عبودیت طاغوت خواهید شد. اگر در آنجا قائل به معاد و توأمانی دنیا و آخرت شدید، بحث ترجیح فلاح اخروی بر پیشرفت دنیوی در صورت تزاحم را باید قائل شوید. یا میفرمایند که اگر ما به انسانمحوری اسلامی رسیدیم، نیاز داریم به اینکه تمام تلاشمان را کنیم برای اینکه انسان به تعالی برسد. اگر ما به این نتیجه رسیدیم که در مبانیمان نیازمند این هستیم که بدانیم جبههی حق و عالم به سمت و به نفع جریان حق پیش میرود، آن زمان خسته نشدن و مجاهدت خستگیناپذیر را خواهیم داشت.
به نظر من اینها آن بنمایههای این اتفاق هستند، کمااینکه با این دو به آن هدف غایی بعثت میرسیم که هدف انقلاب ما یعنی حیات طیبه است. در ادامه آقا یکسری آرمانها را تعریف فرمودند که من فکر میکنم برای این نظامات خیلی کمک میکند، مثلاً آرمان استقلال، آرمان آزادی، آرمان عزت، آرمان برادری، آرمان عدالت، آرمان آزادی... . ایشان هشت مورد را پشت سر هم در بیانیهی گام دوم شمردهاند. حتی رفاه را هم در نظر دارند، آقا میگویند که رفاه هدف میانی بعثت است. فکر میکنم همهی اینها میتوانند بنمایهها و پایههای اساسی باشد و آن زمان در سیاست خودش را پیدا میکند. یعنی کسی که میخواهد مسائل سیاسی را حل کند، با توجه به این منظومهی معرفتی و ارزشی میتواند حل کند. عرض کردم که آقا در آن سخنرانی 21 عنوان را شمردهاند که اینها بنمایه برای اقتصاد، فرهنگ، تربیت و مباحث امنیتی ما است و آن مسائل میتوانند مبتنی بر اینها شوند.
ابنا: به نظر شما چالشهایی که در مسیر تبیین نظامات اجتماعی که مبتنی بر فقه اسلامی وجود دارد، چیستند و چطور میتوانیم بر این چالشها غلبه کنیم؟
دو نکته را به عنوان مقدمه بگویم. آقا در دیداری که با دانشجویان در سال 1403 در ماه رمضان داشتند، فرمودند که اگر ما همهی آرمانهای جمهوری اسلامی را تجمیع کنیم، در دو آرمان قابل جمع هستند. آرمان اول این است که ما باید الگوی حکمرانی خوب و درست را پیدا کنیم که مبتنی بر معارف وحیانی ما و مبتنی بر عقل فطری ما باشد. دومین آرمان، ارائهی این الگو به بقیهی مردم جهان است. من معتقدم که منظور ایشان از ارائه در اینجا مثلاً چاپ یک منشور نیست بلکه منظور این است که من روی زمین نشان دهم که ببینید در یک ایران اسلامی ما توانستیم عدالت و آزادی را بیاوریم، پیشرفت را بیاوریم، برادری باشد، مردم با هم خوب باشند، اخلاق باشد و معنویت باشد. همین چند تایی که عرض کردم، مردم از یک رفاه خیلی خوبی برخوردار میشوند، مسکن، بهداشت و بقیهی موارد را دارند. این مهمترین راهکار است. حتی من از بیانات حضرت آقا اینطور میفهمم که ما وقتی به اینجا برسیم، قدم بزرگی برای زمینهسازی ظهور امام زمان(عج) برداشتهایم. چون زمینهسازی زمانی اتفاق میافتد که بشر احساس کند که آمدن حضرت میتواند تمام آرزوهای دیرینهاش را تأمین کند و ما در یک نسخهی کوچکتر و در یک نمونکی توانستهایم آن را نشان دهیم و اشاره کنیم که اینجاست. ما حتماً باید این دو آرمان را لحاظ کنیم. من فکر میکنم این یک نکتهی اساسی برای این قصه است.
نکتهی دوم هم این است، آقا در دیداری که با طلبهها و اساتید در سال 89 در شبستان حضرت امام خمینی(ره) داشتند، اشاره کردند که ـ من یک مقدار با تعابیر خودم عبارت ایشان را بیان میکنم ـ مسئولین کشور ما که آدمهای بدی نیستند، آدمهای خوبی هستند، متدین هستند و شاید اهل نماز شب باشند، ولی برای ادارهی جامعه که نمیتوانند منتظر بمانند، بالأخره یک نسخهای لازم است. بالأخره الان ما یکسری منابع داریم که باید توزیع شود. این منابع تبدیل به فرآورده میشود و او باید تعیین کند که ارزش افزوده مال چه کسی است؟ مال کارگر است، مال سرمایهگذار است، مال صاحب آن منبع است، مال کسی است که ابزار را دارد؟ همین اختلافی که در مباحث اقتصادی وجود دارد. خب او باید کاری کند. آقا میگویند که اینها نمیتوانند در خلأ اداره کنند بلکه احتیاج به نظریه دارند. اگر شما در حوزه این نظریه را تأمین نکردید، آن مسئول متدین ما مجبور میشود به سراغ علوم انسانی غربی برود که ذاتاً مسموم است. حقیقتاً بنمایههای آنها بر اساس عقل خودبنیاد بشر، نفی رابطه با خدا و پیشفرض نگرفتن معاد است. نمیخواهم بگویم که معاد را انکار میکنند، ممکن است بعضی از آنها هم معاد را قبول داشته باشند ولی در مسائلشان معاد را به عنوان یک مبنا پذیرش نکردهاند و لحاظ نمیکنند.
حالا ما چه چالشهایی در مقابل این دو آرمانی که عرض کردم داریم؟ یعنی ما تولید کنیم و بعد بتوانیم آن را محقق کنیم. هم در مقولهی تولید و هم در مقولهی تحقق خارجی، چالشهایی وجود دارد.
من ابتدا دومی را عرض میکنم. ما در رساندن نظریاتی که تولید شده و مسئله حل میکند به کف جامعه، به سدّ مترجمان علوم انسانی غربی برخورد خواهیم کرد؛ به کسانی که ایمان دارند به اینکه الگوی غربی میتواند ما را نجات دهد و خوشبخت کند. یک عدهای از اساتید دانشگاه و پژوهشگرانی داریم که مثل همان حرفهای قبل از انقلاب میزدند که ایرانی باید از فرق سر تا نوک پا غربی شود تا بتواند به سعادت برسد؛ کسانی که در همین جمهوری اسلامی وزارت داشتند، بعضی از آنها - خدا رحمتشان کند - گفتند که مزیت رقابتی ایرانی در آبگوشت و آش بزباش است. این تفکر هنوز هم هست و ما این تفکر را داریم. شما کتابی که آقای روحانی نوشتهاند، یا برای ایشان نوشتهاند و در همان مرکز تحقیقات استراتژیک است را ببینید. عزیزان در اینترنت سرچ کنند پیدا میکنند. ایشان در آنجا میگویند که راه نجات ما عمل به الگوها و اقتصاد نیوکینزی است. ببینید تصریح میکند، بعضیها واقعاً معتقدند. حتماً ما با این افراد و این تفکرها چالش داریم، با اینکه وقتی دیدید خبر آوردند در فلان جا کنسرتی ریزش کرده و یک عده مُرده بودند، او گفته بود که کاش من آنجا بودم. یا آن کسی که گفته بود: چهارپایی باشم و در مراتع فلان کشور غربی چرا کنم، برای من خیلی مطلوبتر است. ما با این افراد مشکل داریم، اینها حتماً جلوی این کارها خواهند ایستاد، چون ارتزاق اینها از همان علوم غربی است. برای اینها سخت است؛ مثل شغلهایی که در حال انقراض بوده و با آمدن یک تکنولوژی جدید مقاومت میکردند، مثل شغل بند زدن چینی که قاعدتاً در مقابل ملامین و آکروپال مقاومت میکند و یا کارهای نفتی در مقابل آمدن گاز مقاومت میکنند. این هم طبیعی است.
اما در بخش تولید و آرمان، اول فکر میکنم چند مورد است که اشاراتی به آن شد. قاعدتاً بهروز نبودن بخشی از ساختار حوزه که نیاز دارد این مشکل را حل کند، چه در تربیت نیروی انسانی و چه در ایجاد زیرساختهای لازم برای پژوهش و اعتبارسنجی، ما در این مقولات مشکل داریم. ما در حوزههای علمیه نیروی انسانی کمی داریم. من معتقدم که نیروی انسانی که وارد حوزه میشود و کسانی که میخواهند تولید علم کنند، باید از یک سطح فکر و نبوغ خاصی برخوردار باشند. وقتی ما با چالش سخت شدن ورودی حوزه و کم شدن ورودی حوزه مواجه هستیم و ممکن است بعضی از افرادی که نابغه هستند و یا هوش بهتری دارند، ترجیح میدهند در دانشگاههای خوب کشور تحصیل کنند و بعد هم به خارج از کشور بروند، این جذاب نیست. لذا ما حتماً یک نظام آموزشی جذاب برای انسانهای باهوش لازم داریم. البته باید مراقبت شود که آن باهوشها هم دچار غرور علمی نشوند. بالأخره خودش را با کسی که در این سطح هوش ندارد مقایسه نکند. ما به حوزههای علمیهای احتیاج داریم که خروجی آنها مولد علم باشند. این ساختار نیست، به همین دلیل خیلی از نیروهای ارزشمند علاقهمند نیستند به حوزه بیایند. یا میآیند و از حوزه میروند و یا میآیند و بعد از مدتی چون از نبوغشان استفادهای نمیشود، ـ مثل ورزشکاری که تمرینهای سختی به او نمیدهند ـ آرام آرام بدن او تنبل میشود، در اینجا هم ذهن او تنبل میشود. این هم یک چالشی است.
خود ارزشگذاری این مسئله هم چالش است. الان ارزشگذاری به چیست؟ در جامعهی ما ممکن است برخی از اصناف روحانیت، با یک زمان بسیار اندکی میتوانند بهرهمندیهای بالایی داشته باشند که من خیلی نمیخواهم توضیح دهم، چون ممکن است جنجال ایجاد کند مثال نمیزنم ولی معلوم است. مثلاً گاهی اوقات شما برای اینکه یک مقاله بنویسید چقدر باید درگیر باشید، چقدر باید پژوهش کنید، چقدر باید کار کنید، بالأخره اعتبارسنجی میکنند که چقدر مشابهت دارد یا ندارد، بعد چه هزینهای به شما میدهند؟ بعد از یک ماه، گاهی اوقات 2-3 ماه کار جدی، شاید شما یک مقالهی 20 صفحهای بنویسید که قابل دفاع باشد و در یک مجلهی علمی - پژوهشی منتشر شود، اگر بخواهند به شما حق الزحمهای بدهند، بین 5 تا 15 تومان میدهند. این نهایتش است. ما مشاغلی داریم که زحمت کم و ارزشگذاری بیشتری دارند، به نظرم این هم یکی از چالشهایی است که باید برای آن فکری کرد.
حالا این قسمت مادی بود، در زمینهی ارزشگذاری معنوی هم باید جایگاه پژوهشگر و تولیدکنندهی علم و کسی که حل مسئلهی واقعی میکند، مشخص باشد. یکی از مجتهدین میگفت که من دربارهی وجه جمع بین حکم ظاهری و واقعی 6 ماه تحقیق کردم، 26 وجه جمع پیدا کردم و فهمیدم که کاربردی ندارد. نه، این واقعاً مسئله حل میکند و باید روی دست گرفته شود، ممکن است خیلی هم بحثهای مالی نباشد. مثلاً شهید شهریاری که در مورد غنیسازی 20 درصد تحقیق میکند و به نتیجه میرساند، یک چک سفید امضاء جلوی او میگذارند و 1 ریال هم از آنها نمیگیرد و میگوید که وظیفهام را انجام دادم. ولی مهم این است که محترم شمرده میشود و ارزشگذاری میشود. این هم یکی از چالشهایی است که من فکر میکنم وجود دارد.
ما بحث استفاده از تجربیات کشورهای پیشرفته را باید لحاظ کنیم، البته با آن نگاهی که یافتههای آنها را ذاتاً مسموم بدانیم. ولی بالأخره باید مراجعه کرد، مخصوصاً در شناخت موضوعات خیلی میتوانند به ما کمک کنند. حتی میتوانیم حل مسائل آنها را هم بررسی کنیم. چون گاهی اوقات آدم نباید از ابتدا چرخ را اختراع کند.
اینها برخی از چالشهایی بود که هم در مقولهی تحقق خارجی و هم در مقولهی تولید به نظرم میرسید.
ابنا: به عنوان سؤال پنجم بفرمایید که آیا امروزه حوزهی علمیه ظرفیت لازم را برای تولید نظامات اجتماعی نوین و پاسخگویی به نیازهای روز دارد؟
فکر میکنم به جواب این سؤال در بخشهای قبلی اشاراتی کردهایم، هیچکسی مدعی نیست، حتی اگر به خود مدیریت محترم حوزهی علمیه هم بگویید، قائل به این هستند که ما در این مقوله با مطلوب فاصله داریم. همهی کسانی که در حوزه دارند کار میکنند چه در مدیریت اجرایی حوزه، چه در پژوهش و چه در آموزش، به این مسئله اذعان دارند و ما در این زمینه مشکلات جدی داریم. به خاطر اینکه حوزهی علمیه صرفاً یک نهاد تک محصولی نیست. در دانشگاه توقع از دانشجو این است که درس بخواند و بعد اگر بخواهد در آن مقولهی دانشگاهی خودش حرکت کند، با این تفکراتی که وجود دارد و تعریفی که غربیها کردهاند، یک پژوهشگر یا استاد میشود. یعنی مدرس یا محقق، خروجی ساختار دانشگاهی غربی ما است، ولی در حوزهی علمیه چون قرار است که ما کار انبیاء را ادامه دهیم، قاعدتاً باید تبلیغ داشته باشیم، قاعدتاً باید رسیدگی به مشکلات مردم را داشته باشیم، یک گوش شنوا و اُذُن خیری برای مؤمنین باشیم و اینها هم باعث افتخار ما است.
حضرت آقا فرمودند که من نسبت به تبلیغ نگران هستم. لذا اولویت اول حوزه باید رساندن آن معارف به مردم باشد. بحثهای خدمات اجتماعی و کارهای اینچنینی هستند. به دلیل همهی اینها، به نظر میرسد که چون حوزه یک مجموعهی چند محصولی است، معتقدم که به اندازهی تمام این محصولاتی که باید عرضه کند، نیروی انسانی کارا ندارد. ممکن است ما نیروی انسانی داشته باشیم، یک عده به خاطر کهولت سنشان شاید دیگر امکان جسمی ندارند اما یک عدهای هنوز در مسیر شدن هستند. اگر انسان آن متخرّجین را میبیند، همان نهالفروشیهایی که نسبت به اینها اتفاق افتاده است، وقتی شما جمعیت را با نیاز میسنجید، یقیناً این جمعیت از همه جهت نیاز به تکثیر دارد. حتماً علاوه بر خود حوزهی علمیه باید مؤمنین برای تقویت این نیروی انسانی کمک کنند.
ابنا: در پیام رهبر معظم انقلاب بر نوآوری در نظامات اجتماعی تأکید شده است، این نوآوری چطور میتواند در حوزههایی مثل سیاست و اقتصاد وارد شود و نمود پیدا کند؟
الان برخی از الگوهایی که برای ادارهی اقتصاد و ادارهی سیاست ما اجرا میشود، درست است که در قالب مدرن عرضه میشوند ولی در نهایت میبینیم که در اینها از نسخههای خیلی دور استفاده میشود و حداقل مبتنی بر آنهاست.
زمانی آقا فرمودند که با توجه به عقبماندگی که در این چند قرن اخیر داشتیم، ما به یک فعالیت میانبر نیاز داریم. من فکر میکنم یکی از نوآوریها در همین روش تحقیق میتواند باشد که بتوانیم زودتر به حل مسئله برسیم. بعد از این هم برای اینکه بتوانیم زودتر تحول را در جامعه محقق کنیم، در نوع اسلوب تحقق خارجی هم نوآوری داشته باشیم وگرنه اگر بخواهیم با همان روش قدیمی خودمان و با روشهای گذشتگان انجام دهیم، فاصله به این راحتی پر نمیشود و ممکن است خلاء متأسفانه برای ما بماند. من نوآوری را در این دو مقوله میبینم. البته اصل خود تولید علم هم نوآوری است.
ابنا: نقش فلسفهی اسلامی در کنار فقه در تبیین نظامات اجتماعی چیست و چطور فقه و فلسفه میتوانند به عنوان مکمل یکدیگر عمل کنند؟
فقه ما بیشتر خودش را از منابع نقلی و وحی سیراب میکند، ممکن است گاهی اوقات هم از عقل استفاده شود ولی میدانیم که شاید خیلی نباشد و شاید در حد یکهزارم باشد. درست است که اسلوب تحقیق ما و استخراج و استنباط ما عقلانی است، نمیشود خالی از عقل باشد، ولی به عنوان یک منبع عرض میکنم.
با توجه به اینکه فلسفه با استفاده از برهان با مبادی فطری و اولیّات عقلی حرکت خودش را شروع میکند و خودش را تکمیل میکند و بعد با کنار هم گذاشتن نتایج، به نتایج جدیدتری میرسد و همینطور شاید از یک نقطهای شروع میکند و در نهایت میبینید که توانسته یک شجرهی طیبهای از محتوا و معرفت را تولید و ایجاد کند، فکر میکنم در مقولهی ارائه فلسفه خیلی میتواند کمک کند.
ممکن است یافتهی فقیهانهی ما به درد مجامع خاصی بخورد که بالأخره مسلّماتی بین ما و آنها وجود داشته باشد، اما وقتی من با برهان عقلی استدلالی میکنم، ولو اینکه آن فردی که در مقابل من قرار گرفته اعتقادی به قرآن کریم و یا به روایات ما نداشته باشد، میتواند با من همقدم شود. فکر میکنم در ارائه و شاید تبیین یافتههای فقیهانهی ما میتواند مؤثر باشد. آنجاهایی هم که فقه ما وارد نشده، فکر میکنم فلسفه میتواند با بهرهگیری از حکمت عملی و نظری، خلاءها را تکمیل کند. در کنار اینکه اساساً فلسفه متکفل اثبات مبادی تصوری و تصدیقی است که بعضاً در فقه استفاده میشود، میتوانیم معرفتشناسی را هم جزء مقولات فلسفی بیاوریم، هم در این است و هم در خود مباحث مرتبط با وجود است و در حل مسائل فقهی ما، خیلی اوقات اگر ما نسبت به فلسفه اشراف نداشته باشیم ممکن است دچار بیدقتی شویم. فلسفه دقیق میکند. البته میدانید که در استفاده از متون و فهم متون به شدت باید مراقبت کرد، چون ممکن است یک نگاه فلسفی ما را از آن مقصود مورد نظر شارع و متکلم دور کند.
ابنا: فرمودید که فلسفه میتواند به عنوان تنظیم کنندهی فقه باشد؟
یعنی هم در اسلوب و روش، و هم در مبادی تصوری و تصدیقی، و هم در تبیین برای کسی که معتقد به این مبانی فقهی نیست.
ابنا: در چند سال اخیر با توجه به پیشرفتی که فناوری به خصوص در زمینهی هوش مصنوعی و مدیریت پیشرفتهای جهانی داشته است، چطور میتوانیم نظامات اجتماعی اسلامی را به گونهای طراحی کنیم که با نیازهای مدرن جامعه همخوانی داشته باشد؟
اولاً باید متوجه باشیم که بسیاری از نیازهایی که جامعهی ما دارد، مدرنیته روی آن خیلی تأثیری نمیگذارد. مثلاً جامعه نیاز به غذا دارد و تأثیر مدرنیته در سرعت تولید و یا تنوع بخشیدن به تولید است. فرض بفرمایید در مقولهی توزیع ممکن است منابع تولید ثروت ما در فناوریهای جدید متنوع و جدید شود ولی اُمّهات و اصول اینها تغییر نمیکند؛ در واقع ابزار به کمک میآید، ابزاری که تسهیل میکند و یا سرعت میبخشد. بر این اساس یقیناً فقه ما نمیتواند نسبت به این اتفاقات دور باشد، باید اطلاع داشته باشد و ما در لبهی فناوریهای آموزشی و پژوهشی باشیم. لازم است از اینها استفاده کنیم تا سرعت بیشتری پیدا کنیم. در مقام ارائه هم باید در لبهی یافتههای جدید برای ارائه باشیم تا بتوانیم همزبان با دنیا باشیم وگرنه مثل این است که ما بخواهیم با ادبیات فردوسی با یک نوجوان و کودک حرف بزنیم، در حالی که او اصلاً متوجه نمیشود که ما چه میگوییم. کمااینکه ما هم خیلی اوقات نمیفهمیم، گاهی اوقات با دوستان صحبت میکنیم و یا یافتههای آنها را میخوانیم، ادبیات آنها را متوجه نمیشویم، فارسی است ولی فارسی که متوجه نمیشویم، لذا باید حتماً این تعامل شکل بگیرد. بحث وحدت حوزه و دانشگاه امام و آقا بارها فرمودهاند، میتواند به همین کمک کند که آقا در همین پیام هم به این مسئله اشاره کردهاند.
ابنا: به عنوان سؤال آخر بفرمایید که برای آیندهنگری و ایجاد نظامات اجتماعی کارآمد، حوزهی علمیه چطور و چگونه میتواند با نهادهای علمی و اجرایی کشور همکاری کند؟
رسماً ما شورای عالی انقلاب فرهنگی را داریم که قرار است این قرارگاه علمی کشور را تنظیمگری و مهندسی کند. اتفاقاً میخواهم بگویم که اگر شما پیام را نگاه کنید مأموریتهایی را به شورای عالی انقلاب فرهنگی متوجه میداند. بر این اساس باید جایی خارج از حوزه این کار را انجام دهد، اگرچه که مدیریت حوزه در شورای عالی انقلاب فرهنگی عضو هست ولی لازم است جایگاه حوزه در نهاد علمی کشور به صورت جدی دیده شود. همانطور که حضرت آقا هم اشاره کردند، هنوز که هنوز است مدرک حوزوی به عنوان یک معادل شناخته میشود. یک مرکزی به پرورش پژوهشگر و متعلّم اشتغال دارد، باید خودش بتواند مدرک بدهد و مدرکش معتبر باشد. هنوز که هنوز است طلبههای ما وقتی میخواهند مدرکشان را به یک دانشگاه خارج از کشور ارائه دهند، باید به وزارت علوم ببرند و تبدیل کنند. اینها تلاشهایی است که میطلبد مدیریت حوزهی علمیه با ظرفیتی که نظام اسلامی ایجاد کرده، از این فرصت استفاده کند و نهاد حوزه را به عنوان یک نهاد مولد علم تعریف کند و تعریفی ارائه دهد که در قوانین و بخشنامههای مختلف، جایگاه حوزه جایی باشد که نتوانند از آن پرش کنند و آن را دور بزنند.
به نظرم این نیاز به یک برنامهریزی جدی و سریع دارد. الان همکاریهایی میشود ولی همکاریهایی است که فردی و موردی است و خیلی تأیید قانونی خاصی ندارد و الزامآور نیست.
ابنا: ممنون و متشکرم از اینکه وقت گرانقدر خود را در اختیار ما قرار دادید.
................................
پایان پیام/ 167
نظر شما