خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا: با یک سوال اساسی روبرو هستیم: آیا ایمان، میراثی است که از والدین به فرزندان میرسد، یا انتخابی آگاهانه و فردی؟ در دنیایی که باورها و ارزشها همچون گوهری گرانبها از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند، آیا میتوان ادعا کرد که تقلید در این مسیر، راهی به سوی حقیقت است؟ بیایید با نگاهی عمیقتر و با تکیه بر آموزههای دینی، به این پرسش پاسخ دهیم که آیا فرزندان در انتخاب دین، مجاز به پیروی کورکورانه از والدین خود هستند یا خیر.
جایگاه اقتباس و تقلید در زندگی انسان
انسان هنگامی که چشم به این جهان می گشاید چیزی بلد نیست؛ پس ناچار باید از تجارب دیگران استفاده کند و از اندوخته های علمی افرادی دیگر بهره مند شود. زیرا پیمودن راه پر پیچ و خم زندگی در هر قدمی، شدیدا به «علم و دانش» محتاج است. اساسا زندگی روی دو پایه محکم و اساسی استوار است و آن دو پایه عبارت است از «دانستن» و «به کار بستن» و به کار بستن نیز به دانستن نیازمند است. روی همین اصل نخستین قدم زندگی از دانستن شروع می شود. این جاست که یکی از غرایز انسان وی را امداد می کند و راه و رسم زندگی و کمال و سعادت را به روی او باز می کند و آن غریزه «اقتباس» و «تقلید» است. همه می دانیم که کودک در اثر همین غریزه (تقلید) کم کم حرف زدن و آداب نشست و برخاست را از پدر و مادر یاد گرفته و هر روز مرحله ای از مراحل زندگی را طی می کند و هرچه بزرگتر می شود به فراگرفتن علوم و افکار دیگران و پیروی از آنان توجّه بیشتری پیدا می کند تا رفته رفته با موجودات این عالم آشنا شود و به وظایف خود پی ببرد. (۱)
انتخاب دین، موضوعی غیرتقلیدی
با وجود آنچه گفته شد اما در اینجا یک نکته اساسی وجود دارد که لازم است مورد توجّه قرار گیرد و آن این است که تقلید و پیروی از افکار و روش دیگران در انتخاب دین به طور کلّی صحیح نیست. در این مسأله همه انسانها باید با تحقیق و دقت دین خود را برگزینند و این اولین مسئله ای است که در رساله های توضیح المسائل مراجع تقلید آمده است.
برای انتخاب دین و دیگر مسائل اعتقادی، حتی از علمای دینی نیز نمی توان تقلید کرد، چه برسد به این که از پدران و مادران خود تقلید کنیم و این یکی از مهمترین آزمایش های الهی است که در آن مساله «تضاد» خط ایمان و تقوا با پیوندهای عاطفی و خویشاوندی ظاهر می شود. در آیه ۱۰۴ سوره مائده می خوانیم: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَ لا یَهْتَدُونَ»؛ (و هنگامی که به آنها گفته شود: به سوی آنچه خدا نازل کرده، و به سوی پیامبر بیایید!، می گویند: آنچه از پدران خود یافته ایم، ما را بس است! آیا اگر پدران آنها چیزی نمی دانستند و هدایت نیافته بودند باز از آنها پیروی می کنند).
شکی نیست که روح قدردانی و رعایت اصول انسانی ایجاب می کند که پدران و اجداد و نیاکان محترم شمرده شوند اما نه به این معنی که آنها را معصوم از خطا و اشتباه بدانیم و از نقد و بررسی افکار و آداب آنها خودداری کنیم و از خرافات آنها کورکورانه تبعیت نمائیم. زیرا این نوع مواجهه تقلیدی نوعی منطق جاهلی است. شایسته تر آن است که در عین احترام به حقوق و افکار و سنت های مفید گذشتگان، سنن غلط آنها را به شدت درهم شکست. به خصوص اینکه نسل های امروز و آینده در مقایسه با والدین و نسل های گذشته خود، بر اثر گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش و تجربیات بیشتر معمولا داناتر و باهوش ترند و هیچ عقل و خردی اجازه تقلید «کورکورانه» از گذشتگان را نمی دهد. (۲) اصولا تقلید کورکورانه از والدین در موضوعات ایمانی از آن جهت امری نادرست است که هیچ چیز نمی تواند بر ارتباط انسان با خدا حاکم گردد. زیرا این ارتباط مقدم بر همه چیز حتی بر پیوند با پدر و مادر است که نزدیک ترین پیوندهای عاطفی را با آدمی دارند. (۳)
یعنی من و شما نمی توانیم بگوییم مسلمانیم چون پدرمان مسلمان اند. بنابراین فرزندی که در خانواده ای یهودی بزرگ می شود، فقط به صرف اینکه پدر و مادرش یهودی اند، نمی تواند یهودی بماند، بلکه باید تحقیق کند و از روی علم و آگاهی به همان دین خود یعنی یهودیت، یا دینی دیگر که برحق بودنش را تشخیص داده، اعتقاد پیدا کند، تا بتواند روز قیامت جواب گوی خدای متعال باشد. اگر کسی بدون تحقیق، اعتقاد به چیزی داشت و آن اعتقاد باطل بود، روز قیامت نمی تواند جواب گوی خدای متعال باشد.
چرایی ضرورت انتخاب دین از روی تحقیق
درباره انتخاب دین توسط نومکلّفان می گوییم که از ابتدای بلوغ از حدود ۱۴ سالگی و آغاز دوران بلوغ، انسان کم کم دارای تعقل و قدرت داوری می شود و می تواند مطالب را با عقل و فطرت و یافته های خویش مقایسه کند و درباره آنها قضاوت نماید و آنها را رد یا تثبیت و تقویت نماید. بنابراین نوجوانانی که تازه به سن تکلیف می رسند در انتخاب دین اختیار دارند و نمی توان آنان را به انتخاب کردن دین خاصی مجبور کرد. با این توصیفات می توان گفت نوجوان مسلمان زاده نه تنها می تواند، بلکه باید دین حقیقی خود را انتخاب نماید و حقیقت دین پدر و مادری خویش یا هر دین دیگری را با تحقیق و بررسی منصفانه و عالمانه به دست آورد و به آن پایبند باشد.
این به آن خاطر است که اگر ریشه های دین بر اساس تقلید از نیاکان و پدر و مادر باشد، بسیار سطحی و کم دوام خواهد بود و هرگز در مقابل طوفان های تبلیغات دشمنان پایدار نخواهد ماند. اما اگر این ریشه ها بر پایه منطق و استدلال قرار داشته باشد از هیچ طوفانی نمی لرزد و همواره پابرجا خواهد بود. به همین دلیل اسلام دستور می دهد که همه مسلمانان بدون استثنا در شناخت اصول عقاید دینی تحقیق و کنجکاوی کنند و بدون دلیل چیزی را نپذیرند و کورکورانه گام برندارند تا مسلمانانی عمیق و ریشه دار و پر استقامت و پایدار و وفادار نسبت به اصول اسلامی باشند.
از همین جهت در آیات قرآن مکررا با استدلالات شیرین و محکم در مسائل مربوط به خداشناسی و معاد و شناخت پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله) رو به رو می شویم و حتی می بینیم که دشمنان به خاطر گفتار بدون دلیل مذمت می شوند و خداوند از آنها استدلال مطالبه می نماید و مثلا در آیه ۱۱۱ سوره بقره می گوید: ([ای پیامبر به آنها بگو] اگر راست می گویید دلیل بیاورید)؛ «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ».(۴)
انتقال معلومات و آگاهی های دینی، وظیفه والدین
البته باید توجه داشت چون انتخاب دین و اعتقاد یافتن به یک آیین و شریعت نیازمند رسیدن به درجه خاصی از رشد فکری و عقلی است، این کار مهم از کودکان نابالغ ساخته نیست. بنابراین ممکن است انسان تا سنینی که هنوز به استقلال عقلی ورشد فکری نرسیده در مسائل دینی از والدین خود پیروی کند و البته در این مقطع سنی حساس، نقش و وظیفه بسیار مهم پدر و مادر و مربیان دلسوز آن است که فرزندان خود را تنها نگذارند و با بیان لزوم دینداری و بیان ویژگی های دین مطلوب و کامل و ایده آل، آنان را در یک انتخاب درست یاری کنند. لازم نیست کودکان قبل از رسیدن به سن بلوغ و رشد، اصول عقاید خود را با استدلال های رایج و فنی متکلمان و فیلسوفان بیاموزند بلکه برای آنان تحصیل دلیل به گونه ای که از تقلید و جهل مطلق خارج شوند کافی است. (۵)
مراتب اندیشه به فراخور انسان ها و بهره داشتن شان از اطلاعات و علوم، فرق می کند. وقتی با انسانی بی دانش مواجه می شویم، باید انتظارِ استدلال و استنتاجی متناسب با سطح فکر و شرایط زیستی اش داشته باشیم. مانند استدلال آن عرب بادیه نشینی که در اثبات وجود خداوند متعال این کلام را بر زبان آورد که: «همان گونه که ردپای شتر بر وجود شتری دلالت دارد، وجود آسمان ها و زمین هم دلالت بر خداوند لطیف و خبیر می کند».(۶)
با این تعاریف و توضیحات می گوییم آموختن مسایل دینی از پدر و مادر امری طبیعی است. این آموختن تقلید نیست بلکه نوعی انتقال معلومات و آگاهی دینی و مذهبی است. چنین آموزشی ضروری است. زیرا نسل جدید در ابتدای آشنا شدن با عقاید و معارف دینی با شیوه و روش استدلال آشنا نیستند و والدین او می توانند با استدلال مناسب آنها را آشنا کنند. مراجع عظام نیز این نوع یقین را که از گفته دیگران به دست می آید در مسلمان بودن کافی می دانند. مثلاً امام خمینی می گوید: در اصول اعتقادی، میزان علم و یقین است و اگر از قول دیگری حاصل شود کفایت می کند. (۷) چنین دین داری ای به معنای ارثی بودن تدین و سلب اختیار از انسان نیست بلکه زمانی که انسان به سن بلوغ عقلانی و استواری فکر رسید می تواند در دین و مذهب خود تحقیق کند و به مقاوم سازی واصلاح مبانی اعتقادی خود بپردازد.
گوش سپردن به ندای فطرت و راهنمایی جویی از علما در تحصیل اصول دین
گفتیم که اعتقاد به دین باید از روی یقین باشد. اعتقاد ممزوج با تردید و باورهای تقلیدی، مورد پذیرش نیست. باور به اسلام و حقانیت آن باید با دقت نظر و یقین حاصل گردد. یقینی که هم با استدلال های علمی به دست می آید و هم گاهی با مواجهه مستقیم با آیات قرآن و گوش سپردن به ندای درونی فطرت. در آیه ۶ سوره توبه می خوانیم: «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّیٰ یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْلَمُونَ»؛ (و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پس پناهش بده تا سخن خدا را بشنود، آن گاه او را به جایگاه امنش برسان؛ این به سبب آن است که آنان گروهی هستند که [حقایق را] نمی دانند). این آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه عامل مهم بی ایمانی، جهل است و سرچشمه اصلی ایمان علم و آگاهی است. لذا برای ارشاد و هدایت مردم باید امکانات کافی برای مطالعه و اندیشه در اختیار آنها گذارد تا بتوانند راه حق را پیدا کنند. (۸)
البته اعتقاد یقینی چه از راه استدلال های علمی باشد و چه راه های یقین آور دیگر مثل مواجهه مستقیم با آیات قرآن و برداشت های صحیح منبعث از فطرت سلیم از آن ها(۹) امری مطلوب است. دانشمندان می گویند هر انسانی را که فکر کیند، از هر نژاد و هر طبقه ای که باشد اگر او را به حال خود واگذارند، خود به خود متوجّه نیروی توانا و مقتدری می شود که مافوق جهان مادّه است و بر تمام جهان حکومت می کند. او در زوایای قلب و اعماق دل و روان خویش احساس می کند که ندایی لطیف و پر از مهر و در عین حال رسا و محکم، وی را به طرف یک مبدأ بزرگ علم و قدرت که ما او را خدا می نامیم می خواند. این همان ندای فطرت پاک و بی آلایش بشر است. (۱۰)
علاوه بر آن گاهی این اعتقاد یقینی می تواند با طلب راهنمایی از علما و متخصصین علوم دینی حاصل گردد. در آیه ۱۷۰ سوره بقره همانند نکوهشی که در آیه ۱۰۴ سوره مائده نثار تبعیت کنندگان از گذشتگان شد، می خوانیم: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ»؛ (و هنگامی که به آنان [که مشرک و کافرند] گویند: از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید، می گویند: نه، بلکه از آیینی که پدرانمان را بر آن یافتیم، پیروی می کنیم. آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی فهمیدند و راه حق را به سبب کوردلی نمی یافتند باز هم کورکورانه از آنان پیروی خواهند کرد).
بنابر مضمون این آیه اگر نیاکان آنها دانشمندانِ صاحب نظر و افراد هدایت یافته ای بودند، جای این بود که از آنها تبعیت شود اما مشرکان و کافران با این که می دانند اجدادشان مردمی نادان و بی سواد و موهوم پرست بودند، پیروی آنها چه معنی دارد؟ آیا مصداق تقلید جاهل از جاهل نیست؟ (۱۱) از تفسیر ارائه شده برای آیه فوق این نکته روشن می شود که ضرورت استدلال برای یقین در اصول دین منافاتی با درخواست راهنمایی از دانشمندان علوم دینی برای دستیابی به راه های کسب علم و یقین در اصول دین ندارد. در این راهنماجویی نکته ظریفی است که در ادامه و در نقل حدیثی از امام صادق(علیه السلام) به آن می پردازیم.
مردی به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد با این که عوام یهود اطلاعی از کتاب آسمانی خود جز از طریق علمای شان نداشتند، چگونه خداوند آنها را به خاطر تقلید از آن علما و پذیرش سخنان شان مذمت و سرزنش می کند؟ آیا عوام یهود با عوام ما که از علمای خودمان تقلید می کنیم تفاوتی دارند؟ امام در پاسخ به تفاوت مهمّی که بین عوام یهود و عوام مسلمین است اشاره فرمودند: عوام یهود از وضع علمای خود آگاه بودند. می دانستند آنها صریحا دروغ می گویند، حرام و رشوه می خورند و احکام خدا را تغییر می دهند. آنها با فطرت خود این حقیقت را دریافته بودند که چنین اشخاصی فاسق اند و جایز نیست سخنان آنها را درباره خدا و احکام او بپذیرند و سزاوار نیست شهادت آنها را درباره پیامبران قبول کنند. به این دلیل، خداوند آنها را نکوهش کرده است. ولی عوام ما پیرو چنین علمایی نیستند. اگر عوام ما از علمای خود فسق آشکار و تعصب شدید و حرص بر دنیا و اموال حرام ببینند هر کس از آنها پیروی کند مثل یهود است که خداوند آنان را به خاطر پیروی از علمای فاسق نکوهش کرده است. (۱۲) این حدیث درباره شناخت پیامبران - که یکی از اصول دین است - بیان شده و نشان می دهد که راهنماجویی از علما برای به دست آوردن علم و یقین امری جایز و راهگشاست. (۱۳)
پاسخ به یک سؤال درباره انتخاب دینی غیر از اسلام پس از تحقیق
یکی از تبعات عقیده به غیرتقلیدی بودن دین و لزوم تحقیق و اعتقاد استدلالی به دین این است که چه بسا مسلمانی در این تحقیق به عقیده ای خلاف اسلام دست یابد و آن را کنار بگذارد. از طرفی اسلام درباره ارتداد از آن دین احکام سختگیرانه ای دارد که یکی از آنها اعدام است؛ آیا باوجود این سختگیری ها، لزوم تحقیقی بودن انتخاب دین ارزشی دارد!؟ مضمون این سؤال در ضمن استفتائات از مراجع محترم پرسیده شده است که ما در اینجا به پاسخ آیت الله مکارم شیرازی بسنده می کنیم.
سؤال: جنابعالی در ابتدای رساله مرقوم فرموده اید: «عقیده مسلمان به اصول دین، باید از روی دلیل باشد» اگر مسلمانی به دنبال تحقیق رفت، و در نتیجه دینی غیر از اسلام را برگزید، آیا حق دارد پیرو آن دین شود؟ آیا حکم مرتد بر او جاری نمی شود؟ اگر جاری می شود، چرا؟ آیا این فتوا با فتوای به لزوم تحقیق در اصول دین، و عدم جواز تقلید در آن سازگار است؟ اصولا کسی که می داند، اگر به نتیجه ای غیر از دین پدر و مادرش برسد کشته خواهد شد، چگونه می تواند با فکری آزاد در اصل دین تحقیق کند؟
پاسخ: تحقیق در دین و اعتقاد به یکی از مذاهب، غیر از تظاهر به آن است. توضیح این که: بر همه واجب است در اصول دین به اندازه توانایی خود تحقیق کنند، و اگر واقعاً بعد از تحقیق کامل و کمک گرفتن از آگاهان، به آیینی غیر از آیین اسلام معتقد شوند، معذور هستند، زیرا وظیفه عقلی و شرعی خود را انجام داده، ولی به خطا رفته اند. امّا کسی که قبلا مسلمان بوده، و به عللی دین جدید اختیار کرده، اگر تظاهر کند محکوم به احکام مرتد است؛ و احکام مرتد در واقع از جمله احکام سیاسی اسلام، برای جلوگیری از نفوذ دشمنان در محیط اسلام، و اغفال و اغوای مردم است. (۱۴)
ایشان در ضمن مباحث تفسیری نیز می فرمایند: «کسانی که در حال تحقیق باشند، مشمول این حکم نیستند؛ حتّی اگر نتیجه تحقیق آنها بازگشت از اسلام و گرایش به آیین دیگری باشد، مشروط بر اینکه سخنی بر خلاف اسلام نگویند، کسی با آنها کاری ندارد و از مجازات ها معاف اند».(۱۵)
برآیند نظر آیت الله مکارم این است که: مسلمانانی که از سر شک، مطالعه و پژوهش و تحقیق در عقاید گوناگون، باورهایی منافی عقاید و احکام اسلامی پیدا کرده اند، اما این یافته های ذهنی شان را نزد خود نگه می دارند و تظاهر به ارتداد نمی کنند تا تبلیغی علیه دین نکرده و سخنی در مخالفت اسلام نگفته باشند، مشمول مجازت مرتد قرار نمی گیرند. (۱۶)
پی نوشت:
(۱). پاسخ به پرسشهای مذهبی، مکارم شیرازی، سبحانی، ناصر، جعفر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، قم، ۱۳۷۷ هـ ش، چاپ اول، ص ۲۷۹.
(۲). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ هـ ش، چاپ سی و دوم، ج ۵، ص ۱۰۶.
(۳). ن. ک: تفسیر نمونه، همان، ج ۱۶، ص ۲۱۵ و ۲۱۶ و ۲۱۷.
(۴). عقیده یک مسلمان، مکارم شیرازی، ناصر، چاپ هدف، قم، ۱۳۷۹ هـ ش، چاپ اول، ص ۱ و ۲.
(۵). همان؛ رسائل کرکی، محقق کرکی علی بن حسین، محقق: حسون محمد، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، ۱۳۶۷ هـ ش، چاپ اول، ج ۳، ص ۱۷۴؛ معالم الدین و ملاذ المجتهدین المقدمه فی اصول الفقه، حسن بن زین العابدین ابن شهید ثانی، موسسه النشرالاسلامی، قم، بی تا، ج ۱، ص ۲۴۲.
(۶). بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، داراحیاء التراث الاسلامی، بیروت، ۱۴۰۳ هـ ق، چاپ دوم، ج ۶۶، ص ۱۳۴.
(۷). استفتائات امام خمینی، الموسوی الخمینی، روح الله، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۳۸۲ هـ ش، ج ۱، ص ۷.
(۸). تفسیر نمونه، همان، ج ۷، ص ۲۹۶.
(۹). ن. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، محمدحسین، ترجمه: موسوی، محمدباقر، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۳۷۴ هـ ش، چاپ پنجم، ج ۹، ص ۲۰۹.
(۱۰). ن. ک: عقیده یک مسلمان، همان، ص ۲.
(۱۱). ن. ک: تفسیر نمونه، همان، ج ۱، ص ۵۷۶.
(۱۲). احتجاج، الطبرسی، احمد بن علی، مصحح: خرسان، محمدباقر، نشر مرتضی، مشهد، ۱۴۰۳ هـ ق، چاپ اول، ج ۲، ص ۴۵۷ و ۴۵۸.
(۱۳). تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۳۱۹ و ۳۲۰.
(۱۴). استفتاءات جدید، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم: علیان نژادی، ابوالقاسم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، قم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ دوّم، ج۳، ص ۱۳.
(۱۵). پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ هـ ش، چاپ نهم، ج ۱۰، ص ۱۷۷.
(۱۶). ن. ک: کتاب النکاح، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب(ع)، قم، ۱۴۲۴ هـ ق، چاپ اول، ج ۴، ص ۱۴۵
نظر شما