به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ بدون شک در خطبهها، نامهها و حکمتهای نقل شده از امیرالمؤمنین(ع)، دریایی از معارف الهی و نکات ناب حکمتآموز وجود دارد. از سویی دیگر در میان زبان و ادب فارسی، حکمتهای مختلفی در قالب «ضربالمثلهای ایرانی» نقل شده است.
در یک جستوجو میتوان نمونههای فراوانی از ضربالمثلهای فارسی را یافت که مفاهیم و معانی آن شباهت فراوانی با برخی از سخنان ایشان در نهجالبلاغه دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
در میان ضربالمثلهای فارسی که با موضوع «فقر» مرتبط است میتوان به عبارت «آدم فقیر در وطن خودش هم غریب است» اشاره کرد. مشابه این سخن را میتوان حداقل دو بار در میان حکمتهای نهجالبلاغه یافت. در حکمت ۵۶ نهجالبلاغه آمده است: «اَلفَقرُ فِی الوَطَنِ غُربَهٌ، فقر در وطن، مایه غربت است.»
همچنین در بخشی از حکمت سوم نهجالبلاغه در موضوع فقر آمده است:
«وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ؛ فقر، شخص زیرک را از بیان دلیلش ناتوان و گنگ میسازد و آن کس که فقیر و تنگدست است، حتی در شهر خود غریب است.»
تفاوت میان «فقیر» و «مُقِل» نیز در برخی از کتابهای لغت بیان شده است که بهشکل خلاصه میتوان گفت فقیر، فقر خود را اظهار میکند، ولی مقل، شخصی است که به زبان عامیانه، با سیلی صورت خود را سرخ نگهمیدارد. همچنین میتوان این نکته را نیز افزود که با توجه به همریشه بودن کلمه «مُقِلّ» با کلمه «قلیل»، بهنظر میرسد شاید تفاوت میان «فقیر» و «مُقِلّ» این است که فقیر اموالی ندارد، اما «مقل» کسی است که دارایی مناسب با شأن و شخصیت خود ندارد که این موضوع با جمله «غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ، در شهر خودش غریب است» مناسبتر بهنظر میرسد.
امام علی(ع) در بخشی از نامه ۶۴ در پاسخ به درخواستها و شرطهای معاویه برای بیعت میفرمایند:
«وأمّا تِلک الَّتی تُریدُ فإنَّها خُدعَهُ الصَّبِی عَنِ اللَّبَنِ فی أوَّلِ الفِصالِ، آنچه تو میخواهی، مانند فریب دادن کودک است در آغاز گرفتن او از شیر.»
این عبارت به ضربالمثلهای مختلف در فرهنگ فارسی شباهت دارد مانند «اون مهمه را لولو برد» یا عبارت «دیگه از اون خبرا نیست» یا «اون دورهزمونه دیگه سر اومده».
از نمونههای دیگری که میتوان میان حکمتهای نهجالبلاغه و ضربالمثلهای فارسی، نمونههای مشابه یافت حکمت ۸۹ است که حضرت میفرماید:
«رَأی الشَّیخِ خَیرٌ مِن مَشهَدِ الغُلام» که معنای آن شباهت زیادی به این ضربالمثل دارد: «آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند».
از دیگر نمونههایی که میتوان در این موضوع اشاره کرد، خطبه ۱۴۱ نهجالبلاغه است که حضرت در مذمت بدگویی درباره مؤمنین میفرمایند:
«أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ إِلاَّ أَرْبَعُ أَصَابِعَ. فسئل (ع) عن معنی قوله هذا، فجمع أصابعه ووضعها بین أذنه و عینه ثمّ قال: الْبَاطِلُ أَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ، والْحَقُّ أَنْ تَقُولَ رَأَیْتُ، بدانید که میان حق و باطل بیش از چهار انگشت فاصله نیست! کسی از حاضران درباره تفسیر این سخن سؤال کرد، امام (ع) انگشتان خود را جمع کرد و در (فاصله) در میان گوش و چشم خود قرار داد، سپس فرمود: باطل آن است که بگویی: شنیدم، و حق آن است که بگویی: دیدم!»
این جملات امام علی (ع) یادآور این ضربالمثل معروف است که: «از حق تا ناحق چهار انگشت فاصله است.»
سید علیاصغر حسینی/ ابنا
----------------
پایان پیام
نظر شما