به گزارش خبرگزاری بین المللی اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ نشست علمی تضاد و مخالفت آموزههای صهیونیسم با مبانی ادیان ابراهیمی با ارائه حجت الاسلام و المسلمین دکتر «مرتضی صانعی» عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) هفته گذشته در خبرگزاری ابنا برگزار شد.
متن کامل سخنان حجت الاسلاموالمسلمین دکتر «مرتضی صانعی» به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
قبل از شروع بحث لازم میبینم یک بار دیگر جنایات جنگی و نسلکشی و کودککشی رژیم صهیونیستی را محکوم کنم و از همه مجموعه بینالمللی و حقوقبشری که دنبال ایفای حقوق بشر هستند، بخواهیم برای نجات زنان و کودکان و مردمان فلسطین و به ویژه خطه غزه اقدام عاجل و اقدام مؤثر داشته باشند و اسرائیل را در مقابل این جنایات جنگی پاسخگو کنند. همچنین از دادگاههای بینالمللی میخواهیم که در این مقطع حساس به جنایات جنگی رسیدگی کنند و اعتماد و صداقتشان نسبت به مباحث حقوق بشری را نشان دهند و از تضاد و دوگانگی در مباحث حقوق بشری پرهیز کنند.
بحث امروز درباره صهیونیسم و تضاد جریان صهیونیسم نسبت به منابع دینی ادیان ابراهیمی و به ویژه یهودیت است. در ابتدا چند نکته عرض میکنم:
نکته اول این است که آنچه که ما از حضرت موسی و حضرت عیسی میدانیم بر اساس منابع دین یهودیت و مسیحیت است. یعنی این دو پیامبر و پیامبران دیگر نامی از آنها در تاریخ نیست؛ اینکه مورخین در منابع تاریخی که به سیره و فعالیتهای انبیاء الهی پرداخته باشند ذکر و نامی از آنها نیست بلکه آنچه که ما از انبیای الهی به ویژه حضرت موسی و حضرت عیسی میدانیم از دل منابع دینی خودشان است.
البته در میان ادیان الهی، پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) استثنا است. تمام فعالیتهای پیامبر(ص) از ابتدای ولادت تا رحلت در منابع تاریخی ذکر شده است و تنها پیامبری است که مورخین به جزئیات فعالیت ایشان پرداختهاند و از این جهت فعالیتها و تأثیراتی که پیامبر عظیم الشأن داشتهاند، کاملاً شفاف است.
*آنچه که امروز از منابع مسیحیت و یهودیت در دست داریم غیر از تورات و انجیلی است که در قرآن است
نکته دوم این است که منابع یهودیت و مسیحیت هم آن چیزی است که امروز تحت عنوان کتاب مقدس از اینها میشناسیم. یعنی در یهودیت تنخ و تلمود، و در مسیحیت هم بایبل را میشناسیم و این کتابها غیر از آن تورات و انجیلی است که قرآن به آن اشاره میکند. آنچه که ما به آن باور، ایمان و قبول داریم؛ تورات و انجیلی است که قرآن معرفی میکند، ولی آنچه که امروز در دست داریم غیر از آن تورات و انجیلی است که در قرآن است. حتی نبیّ مکرم اسلام نیز به منابع موجودی که امروز دست ماست، با یهودیها و مسیحیها احتجاج میکردند. بنابراین به لحاظ اعتبار و حجیت، به تورات و انجیلی که قرآن معرفی میکند اعتبار و شأن قائل هستیم و آنها را مقدس میدانیم اما کتابهایی که تحت عنوان کتابهای مقدس وجود دارد از نظر ما اعتبار و حجیت ندارد، ولی به عنوان منابعی که امروز در دسترس است و ما میخواهیم به معرفی و شناخت آموزههای آنها بپردازیم، چارهای نداریم تا سراغ این منابع برویم و استنادات ما باید متوقف بر همین منابع باشد. همچنین وقتی ما از استناد به این منابع سخن میگوییم و به این منابع استناد میکنیم، حتی گاهی در مواجهه با آموزههای صهیونیسم دفاع میکنیم. معنایش این نیست که از نظر ما اعتبار دارد، بلکه به عنوان این که اینها منابعی هستند که چارهای برای یک پژوهشگر و محقق نیست الا اینکه به آنها مراجعه کند.
*در سیر تکاملی تدوین تلمود و تورات، اندیشه ماشیح اضافه شده است
نکته بعدی آنچه که تحت عنوان صهیونیسم مطرح میشود، بیشتر مباحث پیرامون «ماشیح» در یهودیت و مسیحا در مسیحیت است. در واقع اندیشه صهیونیسم متوقف بر همان مباحث ماشیح است و منابع یهودی مثل همان تنخ که عرض کردم یا عهد عتیق، در طول هزار سال تدوین شدهاند و به تدریج تکامل یافتهاند. اندیشه ماشیح از جمله آموزههایی است که در سیر تکاملی تدوین تلمود و تورات، اضافه شده است. با مراجعه به منابع یهودی ما دلیلی نداریم که حضرت موسی، ماشیح را مطرح کرده باشد و چیزی تحت عنوان ماشیح از بیانات و کلمات حضرت موسی در هیچ یک از کتابهای تنخ یا عهد عتیق وجود ندارد. حتی در خصوص حضرت یوشع و داوران بنی اسرائیل که 15 نفر در طول 200 سال بعد از حضرت یوشع آمدند و رهبری بنیاسرائیل را برعهده داشتند، چیزی دال بر ماشیح نداشتیم. اما بعد از اینکه بنیاسرائیل از سموئیل تقاضا میکند که ما دیگر داور نمیخواهیم و از خدا بخواهید که برای ما پادشاه بفرستد. شائول معرفی میشود که در ادبیات قرآنی خودمان طالوت است. وقتی که ایشان معرفی میشود در ادبیات منابع دینی یهودیت برای اولین بار ماشیح را داریم و در تنخ و تلمود در این باره عباراتی وجود دارد. ماشیح در ادبیات یهودیت شخصی است که در آخرالزمان از نسل حضرت داود ظهورخواهد کرد، یهودیان را به أرض موعود باز میگرداند و حکومت یهودیان را تشکیل خواهند داد. این به آخر الزمان مربوط است و هیچ ارتباطی به امروز ندارد. یعنی بحث مربوط به زمان ظهور است؛ همانطوری که در ادبیات مسیحیت وجود دارد که آنها منتظر مسیحای موعود هستند و همانطور که در ادبیات شیعیان وجود دارد که امام زمان(عج) ظهور خواهد کرد. معنای تأسیس انقلاب اسلامی ایران این نیست که امام زمان(عج) ظهور کرده است؛ هیچ ارتباطی به امام زمان (عج) ندارد بلکه امام زمان خودشان خواهند آمد و حکومت جهانی تشکیل خواهند داد. این در ادبیات ما هست و هیچ ادعایی وجود ندارد که امام زمان(عج) ظهور کرده یا عن قریب ظهور خواهد کرد. این لحن و ادبیات هم در یهودیت وجود دارد. آنها همچنان منتظر ظهور مسیحای موعود یا ماشیح هستند، که شخصی از نسل حضرت داود است و منتظر او هستند.
بنابراین از اینجا ما شاهد اندیشۀ صهیونیسم هستیم یعنی بعد از اینکه ماشیح از نسل پادشاهان شروع میشود. جالب این است که حضرت داود به عنوان ماشیح واقعی یهودیها معرفی میشود که خیلی هم اثرگذار بوده و بعد از ایشان حضرت سلیمان به عنوان ماشیحی دیگر که شاید عصر زرین یهودیها باشد و در ادبیات کتاب مقدس این تعبیر وجود دارد.
*اشاره به شخص ماشیح در متون قدیم، با نسل و خاندان مشخص بسیار موضوعیت دارد
برای آشنایی با بعضی از منابع در تنخ و هم در تلمود، نکاتی را عرض میکنم:
اول سموئیل باب 24 بند 1 به بعد درباره ماشیح بحث کرده و دقیقاً آمده است. در کتاب اِشعیا باب 11بند 6 هم لفظ ماشیح، مفهوم ماشیحی و دولت ماشیحی را داریم. جالب این است که در همین کتاب اشعیا وقتی میخواهد این دوره را معرفی کند؛ میگوید که گرگ با برّه سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید. چیزی که در ادبیات خودمان وجود دارد که در عصر ظهور، عدالت گسترش پیدا میکند. جالب این است که در کتاب صفنیا که از کتابهای عهد عتیق یا تنخ در باب 3 بند 8 تا 11 هم درباره شخص ماشیح، هم درباره عصر مسیحایی و ماشیحی این تعبیر را داریم. در کتاب ارمیا فراوان بحث ماشیح آمده است؛ به خاطر این که از زمان حضرت داود به اوج خودش رسیده است. در کتاب ارمیا باب33 بند 25 و 26 به ماشیح شهریاری از جنس بشر اشاره میکند که شخصی از خاندان داود است و روزی خواهد آمد. یعنی دقیقاً اشاره به شخص ماشیح با نسل و خاندان مشخص، بسیار موضوعیت دارد. اگر این بحث کاملاً برای ما روشن شود، وقتی وارد بحث صهیونیسم سیاسی و رژیم جعلی اسرائیل میشویم دقیقاً تضادها و مخالفتها را میتوانیم به دست بیاوریم. همین طور شاید بتوانم بگویم صدها لفظ مربوط به ماشیح و امید به آینده در تلمود هم وجود دارد. تعبیری در تلمود وجود دارد که الیاس پیش از ماشیح میآید و مقدمهساز ظهور وی است. اینها همه کدهایی تست که به ما در بحث تضاد صهیونیسم میتواند کمک کند. در واقع اندیشۀ صهیونیسم فرهنگی و صهیونیسم دینی بر اساس این مبنا شکل گرفته است؛ یعنی اگر صهیونیسم دینی در ادبیات یهودیت وجود دارد، به خاطر تعابیری است که در کتاب مقدسشان نسبت به آخرالزمان و نسبت به شخص ماشیح آن هم از نسل حضرت داوود آمده است.
حال باید ببینیم آیا صهیونیسمی که امروز این همه جنایت انجام میدهد، ارتباطی با این منابع دارند یا نه؟ آیا بر اساس همین منابع و کتاب مقدسشان حرکت میکنند یا نه؟ این بحث خیلی مهمی است که به نظر من باید به آن توجه داشته باشیم.
یک نکته هم عرض کنم. امروز رژیم جعلی اسرائیل به شدت علاقهمند به این است که جهان به سمت یهودی ستیزی حرکت کند، یعنی خیلی مایل است که فضایی در جهان حاکم شود تا مردم علیه یهودیت حرکتی داشته باشند، همان کاری که در جریان جنگ جهانی دوم و قصۀ هولوکاست و فضای یهودیستیزی، تشکیلات جعلی را راه انداختند و حکومت تأسیس کردند. شاید اینها برای اهداف شومشان از همین فضایی که امروزه در جهان علیه صهیونیسم واسرائیل شکل گرفته، بدشان نیاید که بحث یهودیستیزی غالب شود و سخنان ما و گفتار ما اتفاقاً میخواهد بیانگر این نکته باشد که همۀ مردم و همۀ جهانیان و خود ملت ایران و مسئولین و همه باید متوجه این معنا باشیم که فضای یهودیت با رهبری حضرت موسی با فضای صهیونیسم و با رهبری نتانیاهو جداست و اصلاً دو فضای مستقلی است، ما نباید به سمت آن منویاتی حرکت کنیم که آنها دارند تدارک میبینند و دنبال میکنند.
بنده تعمداً بر بحث صهیونیسم تأکید میکنم و اساساً از قوم یهود صحبت نمیکنم. یعنی آنچه که در قوم یهود وجود دارد، همان بود که عرض کردم؛ ماشیحی از نسل حضرت داود، آن هم شخصی خواهد آمد که قبل از او، الیاس ظهور خواهد کرد و بعد از ظهور الیاس و فراهم شدن شرایط، ماشیح میآید که هیچ ارتباطی با امروز و فضای صهیونیسم ندارد.
*رژیم جعلی اسرائیل بر اساس اندیشههای مسیحیت صهیونیسم بر سر کار آمده است
با توجه به نکاتی که عرض کردم به نظر میرسد که اندیشۀ صهیونیسم در قالب دو جریان شکل گرفته است؛ یک صهیونیسم یهودی و دیگر صهیونیسم غیر یهودی. ما صهیونیسم غیر یهودی را تحت عنوان مسیحیت صهیونیسم معرفی میکنیم و این صهیونیسم امروز و تحت عنوان صهیونیسم سیاسی تحت تأثیر صهیونیسم مسیحی یا مسیحیت صهیونیسم شکل گرفته است نه تحت تأثیر صهیونیسم یهودی، و نه تحت تأثیر آموزۀ ماشیح در ادبیات کتاب مقدس. اولین تضاد همین جاست که امروز رژیم جعلی اسرائیل بر اساس اندیشههای مسیحیت صهیونیسم سر کار آمده است. البته صهیونیسم تاریخچه و فلسفهای دارد؛ آنها تحت عنوان پروتستانتیزم به رهبری مارتینلوتر آمدند و قرائت جدیدی از مسیحیت بر اساس آموزههای یهودی ارائه کردند. یعنی بین یهودیت و مسیحیت تلفیق کردند، کلیسایی تحت عنوان کلیسای پروتستانی را علم کردند و پروتستانتیزم به رهبری مارتینلوتر شکل گرفت. در طول هزار سال حاکمیت کلیسا، تمام صحبت کلیسا و مسیحیت این بود که یهودیها قاتل عیسی مسیح هستند اما مارتینلوتر دیگر ادبیات قاتلین مسیح را کنار میگذارد و مطرح میکند که یهودیت باید به دامن مسیحیت بپیوندد و مسیحی شود چون ما از یک خانواده هستیم لذا کتابی تحت این عنوان مینویسد که حضرت عیسی یهودی بوده و به گونهای میخواهد آن فضای هزار سالۀ مسیحیت را تلطیف کند؛ فضایی که تحت حاکمیت کلیسای کاتولیک بود. پروتستانتیزم به این شکل اتفاق افتاد. میخواهم عرض کنم که نهضت پروتستانتیزم و نهضت اصلاح دینی تحت تأثیر الاهیات، آموزهها، عقاید و نکاتی است که در یهودیت بوده و جالب است که از دل جریان پروتستانتیزم، جریان افراطی شکل میگیرد که تحت عنوان مسیحیت صهیونیسم است؛ فرقهای از دل پروتستانتیزم افراطی بیرون میآید تحت عنوان پیوریتنها؛ این جریان افراطی روی بحث صهیونیسم و ماشیح و مسیحای موعود متمرکز میشود و یکسری نکاتی را مطرح میکند که شاید مهمترین آن این باشد که ما به دنبال فراهم کردن ظهورعیسی مسیح هستیم و عیسی مسیح برای این که ظهور کند ما باید مقدمات را فراهم کنیم. چه کسانی میگویند؟ مسیحیها!، از جمله مقدماتی که ما باید فراهم کنیم بحث بازگشت یهودیها به ارض موعود و سرزمین فلسطین، و تشکیل دولت یهودی است.
به عبارت دیگر نقطۀ آغاز تعارض و تضاد با منابع یهودی همین جا شکل میگیرد که یک جریان خارج یهودیت بر اساس منابع یهودیت، تفسیر جدیدی ارائه میدهد که یهودیهای سنتی آن را قبول ندارند. به همین دلیل یهودیهای سنتی امروزه در برابر مسیحیت صهیونیسم و پیوریتنها مقابله میکنند و آنان را قبول ندارند. و جالب است که مسیحیت صهیونیسم که در انگلستان شکل گرفت، دولت انگلستان به صورت کامل حامی او شد و بعد در آمریکا امتداد پیدا کرد و ما امروز میبینیم دو کشور یعنی انگلیس و ایالات متحده آمریکا از آن حمایت میکند. اگر شما امروز میبینید انگلستان و آمریکا تمام قد حامی جنایات جنگی رژیم جعلی اسرائیل هستند به خاطر همین قصه است، یعنی مبنایی است. چون اینها نسبت به مسیحیت صهیونیسم تعهد دارند و مسیحیت صهیونیسم آغازگر رویش صهیونیسم سیاسی شده است. بنابراین مسیحیت صهیونیسم یک جریان افراطی مسیحی است که با تکیه بر تفاسیر تحتاللفظی از متون مقدسشان، خواهان تحقق پیشگوییهای کتاب مقدس هستند تا از این راه بتوانند زمینه را برای ظهور مسیح در آخرالزمان فراهم کنند. بر اساس این مبنای فکری زمینۀ شکلگیری صهیونیسم سیاسی را به رهبری تئودور هرتسل فراهم کردند. چون بعد از جنگ جهانی اول، فلسطین مستعمرۀ انگلستان بود به همین دلیل به راحتی توانستند سرزمین فلسطین را اشغال کنند.
*تفسیر صهیونیسم سیاسی از ماشیح
برای اینکه دقیقاً بتوانم تفاوت صهیونیسم سیاسی و صهیونیسم دینی که در دل منابع یهودیت تحت عنوان ماشیح است را خوب ظاهر کنم و اختلافات آن دو را به خوبی بیان کنم، به چند محور اشاره میکنم و در پایان نتیجه میگیرم.
اولین نکته این است که در متون یهودیت، عنوان ماشیح را داریم اما امروزه صهیونیسم سیاسی آمدند گفتند که لازم نیست ما این تفسیر را داشته باشیم که شخص خاصی در آخرالزمان از نسل خاندان خاصی ظهور کند و منتظر آخرالزمان باشیم. ما عصری را تحت عنوان عصر ماشیحی تعریف میکنیم و میگوییم که این عصر ماشیح، الآن وجود دارد و ما میتوانیم از آن استفاده کنیم و دولت یهودی را تشکیل بدهیم. یعنی اولین تضاد این بود که آمدند در مقابل کتاب مقدسشان تفسیری ارائه کردند تا بتوانند توجیهی برای تأسیس دولت یهودی داشته باشند. به همین دلیل منابع یهودی، به ویژه یهودیهای سنتی به هیچ عنوان زیر بار تفسیر اینها نمیروند.
نکته دوم این است که آنچه در ادبیات و متون یهودیت سراغ داریم این است که آن دولت مسیحایی یا ماشیحی پس از ظهور شکل میگیرد یعنی باید ظهور اتفاق بیفتد تا دولت یهود شکل گیرد. دومین تضاد اینها این بود که قبل از اینکه ظهور اتفاق بیفتد اقدام به تشکیل دولت جعلی کردند. این که تأکید ما روی متون ادیان ابراهیمی است، این است که «چون که صد آمد نود هم پیش ما است»، در منابع اسلامی ما و منابع مسیحی هم این ادبیات درباره شخص خاص وجود دارد؛ در مسیحیت شخص خاص عیسی مسیح است که خواهد آمد، در ادبیات اسلامی به ویژه شیعه مشخص است که شخص خاص به نام امام زمان حضرت مهدی (عج) ظهور خواهد کرد. یعنی دقیقاً اگر من تضادی را به یهودیت ربط دهم و مطرح کنم در مسیحیت و تشیع قابل سرایت است و هیچ فرقی نمیکند؛ پس این که آمدند و دولت یهودی را قبل از ظهور تأسیس کردند دقیقاً مخالف تعالیم خودشان است و نباید این اقدام را میکردند. بنابراین، این دومین تضادی است که در این رژیم جعلی میبینیم که هیچ سنخیتی با آن منابع دینیشان ندارد.
*بر اساس منابع دین یهود، پس از بازگشت یهودیها به فلسطین، دولت شکل میگیرد
سومین نکته این است که دولت ماشیحی اینها پس از بازگشت یهودیها به فلسطین یا ارض موعود در آخرالزمان شکل میگیرد. یعنی اول وقتی به تعبیر آنها ماشیح میخواهد ظهور کند بر اساس ادبیات آنها این زمینه فراهم بوده است. یعنی پس از بازگشت یهودیها به فلسطین دولت شکل میگیرد، و ماشیحی که میآید اول یهودیها در أرض موعود مستقر میشوند و در ادامه دولت شکل میگیرد. اشکال سوم این رژیم جعلی و صهیونیسم سیاسی این است که اینها اول دولت تشکیل دادند، بعد اقدام به بازگشت یهودیها کردند، یعنی گفتند حالا یهودیها بیایید چون ما یک دولتی تشکیل دادیم! آنها این کار را با دستور و بخش نامه انجام دادند. این سومین تضاد است و این تضاد را باید پاسخ دهند. یعنی صهیونیسم یهودی باید به یهودیت اصیل پاسخ دهد. ما مشکلی با یهودیت نداریم و از منابع یهودی دفاع میکنیم که چرا اینها از منابع یهودی سوءاستفاده کردند، تفسیر به رأی کردند و برخلاف اندیشههای یهودیت قدم برداشتند. ما در دفاع از یهودیت و متون یهودی برای صهیونیسم سؤال ایجاد میکنیم.
تضاد چهارم این است که ما وقتی در منابع یهودی بحث دولت ماشیحی را دنبال میکنیم میبینیم که وقتی دولت یهودی و ماشیحی شکل میگیرد، امر به خدا و فرامین الهی دارد، یعنی او دائم از خدا استمداد میطلبد، و قانون خدا برای او مهم است، یعنی آن ماشیحی که بناست در ادبیات یهودی ظهور کند باید تابع اراده خدا و تابع اراده موسی باشد، در حالی که امروز این دولت صهیونیسم اصلاً با خدا کاری ندارد و تمام قد سکولار شده است، تمام قد ملیگرا شده و اصلاً مظاهر دینی در آن کم رنگ است.، اساساً چیزی به عنوان تبعیت از فرامین خدا و تبعیت از فرامین حضرت موسی در آن نیست. در حالی که اگر ماشیح ظهور کند تبعیت از فرامین خدا در آن مطرح است. اگر امروز میبینیم که رژیم صهیونیستی تمام قد از ایالات متحده آمریکا تبعیت میکند، چون اگر حمایت ایالات متحده آمریکا نبود اصلاً جرئت ورود به جنگ غزه را نداشت. اگر امروز شما میبینید رژیم صهیونیستی کودککش به جنایات بزرگ دست زده است، به خاطر حمایت ایالات متحده آمریکاست و تبعیت از یک سری قوانین و ضوابطی است که او وضع میکند. میشود گفت که امروز اسرائیل مستعمرهای از مستعمرات ایالات متحده آمریکا است که باید در این منطقه در مقابل جهان اسلام و به هم زدن وحدت بین مسلمانان ایفای نقش کند.
این که ما میبینیم امروز در اسرائیل و در بین حاکمان صهیونیست، و ... در مواضع، مقررات اجتماعی و جنگ، هیچ سخنی از خدا دیده نمیشود، گویای تضاد و تعارض است که باید پاسخ دهند.
*ظهور ماشیح با معجزه و امور ماورایی شکل میگیرد
نکته پنجم بحث این است که در منابع یهودیت، ظهور ماشیح با معجزه و امور ماورایی شکل میگیرد. وقتی ماشیح در آخرالزمانمیخواهد ظهور کند، معجزه و حوادثی اتفاق میافتد که همه مردم متوجه میشوند که دیگر فضا، عادی نیست، گویا منجی میخواهد ظهور کند که تحت عنوان علائم و نشانههای آخرالزمان عنوان میشود؛ همانطور که ما در ادبیات شیعه و اسلامی خودمان هم داریم و مسیحیها در ادبیات مسیحی خودشان دارند. در حالی که امروزه صهیونیسم سیاسی با سوء استفاده از ادبیات ماشیح، به زعم خودشان دولت یهودی تشکیل داده است، در حالی که معجزهای رخ نداده و حوادث، حوادث بشری بوده است. از طرف دیگر با استعمار و دولت انگلستان دست به یکی کردند، بیانیه بالفور صادر میشود و ... به عبارت دیگر بر اساس حمایتهای کمپانیهای بزرگ، شیطنتها، خباثتها و حمایتهای مالی و غیر مالی دولتهای استعمارگر و جنایتکار، این دولت سر کار میآید و هیچ ارتباطی با معجزه و امور ماورائی ندارد. این هم یک تضاد دیگر که عزیزان باید به آن توجه داشته باشند.
*دولت ماشیحی به عدالت و رحمت عمل خواهد کرد
نکته ششم این است که بر اساس ادبیات یهودیت، دولت ماشیحی به عدالت و رحمت عمل خواهد کرد. یعنی وقتی ماشیح ظهور میکند عدالتگستر میشود ؛ اما آنچه که در رژیم جعلی اسرائیل و صهیونیسم سیاسی سراغ داریم چنین چیزی نیست. چیزی که وجود ندارد عدالت و رحمت است. امروز دولت اسرائیل نقطۀ مقابل رحمت عمل میکند. امروزه بیش از 5 هزار کودک توسط جنایتکارهای صهیونیست و در یک فرصت خیلی کوتاه، کشته میشوند، اسم این را چه چیزی میتوان گذاشت؟ کجایش رحمت است؟ معلوم میشود اینها برخلاف تعالیمشان حرکت میکنند. خُب اگر اینها بر اساس آموزههای دینی خودشان آمدند اقدام به تأسیس دولت یهودی کردند و طبق تفسیر خودشان، به هیچ یک از این آموزهها عمل نمیکنند باید حدأقل به حقوق بشر و مقررات جهانی پایبند باشند، این همه قطعنامه که در شورای امنیت علیه اسرائیل تصویب شد، این رژیم به کدام یک از قطعنامهها عمل کرد؟ این بر خلاف عدالت بر اساس مبانی خودشان است.
نکتۀ بعدی این است که بر اساس ادبیات یهودی دولت ماشیح، دولتی خواهد بود که سرور عالم و همۀ امّتها خواهد شد. ما هم در ادبیات اسلامی داریم و شنیدهایم که وقتی امام زمان ظهور میکند کنار خانۀ خدا میرود و ندای «أنا بقیّة الله» سر میدهد و تمام جهانیان و آزادیخواهان پشت سر او حرکت میکنند. یعنی سرور عالم معرفی میشود. یعنی ادبیات مشترک است. اینها میگویند وقتی ماشیح آن شخصی که از نسل حضرت داود است ظهور خواهد کرد سرور عالم خواهد شد. اینها آمدند و دولت مسیحایی تشکیل دادند، کجای کارشان نشانه سروری عالم وجود دارد؟ اگر تا قبل از حوادث اخیر غزه، بخشی از مردم جهان دچار تردید بودند که در مقابل اسرائیل موضع بگیرند یا از فلسطین حمایت کنند اما امروز جنایات این رژیم کاملاً گویا و مشخص است و تمام آزادیخواهان جهان علیه این دولت یهودی قیام کردند. انگلستان یا آمریکا که بیشترین حمایت از رژیم جعلی اسرائیل وجود دارد، راهپیماییهای بزرگی برگزار میشود. تظاهراتی که در لندن اخیراً برگزار شد، تمام مقامات این کشور را به وحشت انداخت لذا گفتند برویم و قانون را عوض کنیم. این چه وضعی است که مردم بتوانند به راحتی بیایند و علیه خودمان و حامیان ما راهپیمایی کنند؟! این همان نقض حقوق بشر و تفسیر دوگانه از دموکراسی و مردمسالاری است که معمولاً در تفکر و اندیشههای لیبرالیسم غربی خودش را نشان داده است. بنابراین، در این دولت یهود ما چیزی تحت عنوان سروری نمیبینیم. پس معلوم میشود این دولت هیچ ارتباطی با منابع دینی ندارد و درست ضد و مخالف آن است. اگر این دولت، دولتی مبتنی بر منابع خود یهودیت بود امروز باید سرور عالم میشد اما ما سروری را در دولت اسرائیل نمیبینیم.
*همزمان با ظهور ماشیح و تشکیل دولت مسیحایی، رستاخیز مردگان رخ میدهد
نکته هشتم این است که بر اساس متون کتاب مقدس، همزمان با ظهور حضرت مسیح، ماشیح و تشکیل دولت مسیحایی، رستاخیز مردگان رخ میدهد و این از معجزات و امور ماورائی است. رستاخیزی که امروز اتفاق افتاده این است که سرزمین فلسطین و خانههای مردم غصب شد!
نکتۀ بعد این است که طبق تعالیم یهودیت، الیاس باید قبل از ظهور و قبل از دولت یهود بیاید اما در این دولت خبری از الیاس نمیبینیم.
نکتۀ بعدی این است که دولت مسیحایی و ماشیحی طبق ادبیات منابع دینی یهودی، منصوب از طرف خدا است و به دنبال احیای شریعت است. در حالی که امروز این دولت مسیحایی و جعلی اسرائیل، نه تنها منصوب از طرف خدا نیست، بلکه منصوب از طرف شیطان، ایالات متحده و انگلستان است و به دنبال احیای شریعت نیست، بلکه به دنبال نابود کردن منابع دینی است و این هیچ ارتباطی با تفکری که در منابع دینی خود آنان وجود دارد، نیست.
*رژیم جعلی صهیونیسم در تضاد با منابع دینی خودشان شکل گرفت
بنابراین رژیم جعلی صهیونیسم در تضاد با منابع دینی خودشان شکل گرفت و یهودیها هم آنها را قبول ندارند. بیشتر مخالفان دولت کنونی، همان یهودیهای سنتی هستند، اینها شدیداً توراتی و تلمودی و منتظر ظهور ماشیح هستند و بهترین داور و قاضی به عنوان یهودی در مقابل با این رژیم جعلی میباشند. ما به عنوان مسلمانان قضاوت نمیکنیم بلکه قضاوت خود آنها این است که ما اساساً این دولت را تحت عنوان دولت یهودی قبول نداریم و شبانهروز دعا میکنیم که هر چه زودتر این رژیم جعلی یهودی از بین برود.
نکتۀ پایانی این است که اینها از قصۀ هولوکاست که در دولت نازیها و هیتلر اتفاق افتاد، برای تأسیس دولت جعلی خودشان سوء استفاده کردند و تفسیرشان این بود که این قتل عام باعث بخشش یهودیان شده است لذا با تفسیر خودشان اجازۀ بازگشت به اورشلیم برای تشکیل دولت یهود را دارند و باید دولت یهود را تشکیل دهند. البته قصۀ هولوکاست را خودشان جعل کردند، ما در دیداری که با بعضی از عالمان یهودی داشتیم، به آنها ثابت کردیم که چیزی تحت عنوان هولوکاست درست نیست و اساسا امکان ندارد در آن قسمت لهستان و جمعیتی بیشتر از 500 هزار نفر حالا حضور داشته باشند. صهیونیستها آمار هولوکاست را تا 3 میلیون و 9 میلیون هم میرسانند. جالب است هر چه زمان میگذرد تعداد آنها بیشتر میشود! تعجب میکنیم چه طور هر چه زمان میگذرد، تعداد کشتهها بیشتر میشود. این هم جای سؤال است. ولی واقعیت این است که چیزی تحت عنوان هولوکاست وجود ندارد، آن چیزی که اینها تحت عنوان هولوکاست مطرح کردند، بهانهای بود تا بگویند خدا دیگر یهودیها را بخشیده، و الآن فرصت خوبی است تا ما برگردیم و دولت تشکیل دهیم؛ خود همین دقیقاً نقطۀ مقابل آموزههای دینی اینهاست.
*جمع بندی
دولت جعلی اسرائیل امروز بر اساس نقشههای استکبار شکل گرفته و اهداف شومی را دنبال میکند. قصۀ از نیل تا فرات و قصۀ موعد همه بهانه است تا بتوانند همه مناطق مسلماننشین را تسخیر کنند و بر سرنوشت مسلمانان مسلط شوند. ایالات متحده آمریکا هزاران کیلومتر از این منطقه فاصله دارد و باید پایگاه بسیار قوی داشته باشد تا بتواند به جهان اسلام و امت اسلامی اشراف داشته باشد و هیچ چیز بهتر از دولت جعلی اسرائیل نیست که این دولت جع دقیقاً نقشۀ راه آنها هستند، نقطۀ پرگاری هستند تا آنها بتوانند شعاع پرگار را روی کشورهای اسلامی تعمیم دهند. همچنین بر اساس آموزههای دینی یهودیها و تناقضات و تفاسیر غلطی که دارند بر سرنوشت جهان اسلام امروز مسلط شوند ولی«فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ». «وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ» هر چه اینها درباره جهان اسلام مکر و حیله کنند و نقشه بکشند، خدا وعدۀ پیروزی داده است. اگر مقاومت ادامه داشته باشد و اگر استقامت در کنار ایمان باشد مطمئناً مسلمانان در این نبرد نابرابر پیروز خواهند شد، نقشههای آنها نقش بر آب خواهد شد و به لطف الهی امام زمان ظهور خواهد کرد و جهانی عاری از تبعیض و نابرابری و ظلم را ایجاد خواهد کرد. تبعیض، نابرابری و ظلم را از بین خواهد برد و جهانی مملو از عدالت محقق خواهد کرد.
مباحث خیلی گستردهتری در این حوزه وجود دارد ولی برای اینکه توانسته باشیم تا حدودی رژیم جعلی اسرائیل را معرفی کرده باشیم و حساب این رژیم جعلی را از یهودیت اصیل و منابع دینی یهودیت جدا کرده باشیم و روشنگری و بصیرتی در مواجهه با این دشمن غدّار و زیرک نسبت به جهان اسلام داشته باشیم، این نکات را عرض کردیم. ان شاء الله در فرصتی دیگر به بخشهای دیگر اندیشۀ صهیونیسم خواهیم پرداخت.
.......................................................
پایان پیام/ 167