خبرگزاری بین المللی اهل بیت علیهم السلام ابنا- گزینش معیارها، متناسب با انتخاب خویش قبل از انتخاب همسر
ما در انتخابمان باید « معیار» داشته باشیم تا بتوانیم به وسیله آن، طرف مقابل را محک بزنیم.
اگر این معیارها پیش از انتخاب همسر مشخص شده باشند، تا اندازه زیادی از آفت خطرناک « انتخابهای احساسی » در امان خواهیم ماند. همه کسانی که میخواهند ازدواج کنند، باید یک روز، دو روز، یک هفته، هر قدر که لازم است بنشینند فکر کنند و معیارهایشان را انتخاب کنند؛ معیارهایی متناسب با انتخاب خود را که به آن رسیدهاند.
بسیاری از جوانان، معیاری ندارند که بتوانند ملاک سنجش مطمئنی در انتخاب باشد. به همین دلیل، خیلی زود تحت تاثیر ملاکهای دهان پر کن، عرفی و سطحی قرار میگیرند؛ اما برای رسیدن به ملاکهایی که بتوانند سنگ محک مطمئنی برای انتخاب باشد، باید قواعدی برا بدین شرح رعایت کرد:
الف) جزئی کردن معیارها
این نکته، بسیار مهم و کار آمد است. بسیاری از اختلافاتی که در زندگی رخ میدهد، به جهت بیتوجهی به این نکته است.
معیارهای کلی نمیتواند ما را در انتخاب همسر کمک کند.
داشتن معیار کلی با نداشتن معیار هیچ فرقی ندارد.
تعاریفی مثل عفیف بودن، روابط حساب شده، موسیقی گوش ندادن و .... معیارهایی کلی هستند که باید مشخص کنیم محدوده عفت و تعریف من از عفت چیست؟ منظور من از روابط حساب شده چیست؟ موسیقی چه نوع را حرام یا حلال میداند؟ خواننده و مداح خاصی را مدنظر دارد؟ همه اینها باید ریز و جزئی مشخص شود، چون هرکس تعریفی برای عفت دارد که با تعریف ما و دیگران متفاوتتر است.
نکته قابل توجه این است که؛ دختر و پسر درباره اصل معیارها باهم اشتراک دارند؛ ولی در تفسیر معیارها، برداشت هرکدام از آنها غیر از برداشت دیگری است.
دو جوان تصمیم به ازدواج گرفته بودند. نزد مشاور رفتند تا او کفویت آنها را بررسی کند.
مشاور با دختر خانم صحبت کرد، بحث از مسائل اقتصادی شد. مشاورگفت: از نگاه شما، وضعیت اقتصادیتان چگونه باید باشد؟
گفت: معمولی.
گفتم: معمولی، یعنی چی؟
گفت: معمولی دیگر، مشخص است.
باز پرسیدم: چه خونه زندگیای را از او انتظار داری؟
گفت: خانه و زندگی معمولی.
گفتم: دقیقتر بگو.
گفت: فکر نمیکنید در مورد خونه حرف زدن هنوز زود است؟
گفتم: بعد از اتمام کار اولین چیزی که در زندگی مشترکتان در موردش بحث میکنید، خانه و محل سکونت است.
مشاور پرسشهایش را دقیقتر کرد، پرسید:
اگر او شما در به خانهای زیرزمینی، در پایین شهر ببرد راضی هستید؟
انگار که به او برخورده بود گفت: اصلا!
گفتم: پس معلوم است تعریف شما از معمولی فرق دارد.
بعد جایی را مشخص کرد که اجاره آن از کل حقوق آقا پسر بیشتر بود.
ب)واقعی کردن معیارها
معیارها را_ چه مادی چه معنوی_ واقعی انتخاب کنیم؛ نه آرمانی.
برخی از جوانان اهل معنا! چنان درباره معیارهای همسر خود سخن میگویند که انسان بیش از آن که به یاد یک همسر بیفتد، تصویر یک استاد اخلاق در ذهنش نقش میبندد!
مثلا میگوید همسرم باید نماز شب خوان باشد، شبهای جمعه در مسجدی حرمی جایی دعای کمیل برویم، اول ماه و آخر ماه روزه باشد و .... این ملاکها واقع بینانه نیست.
داشتن همچین توقعاتی از یک جوان بیست و چندساله واقعا غیر واقع بینانه است. مگر چند درصد جوانها اینگونه هستند؟
به این نکته هم باید توجه داشت که نمیگوییم از آرمانها و ایدهآلهای معنوی دست برداریم؛ بلکه باید به گونهای معیارها را انتخاب کنیم که با واقعیت افرادی که در معرض انتخاب ما هستند، تناسب داشته باشد.
سفارش آخر به دختروپسرها این که فراموش نکنیم ما باید از میان دختر و پسران موجود، همسری را انتخاب کنیم؛ نه این که جنسی را با ویژگیهای خاص سفارش دهیم تا برایمان حاضر کنند!
ج) درجه بندی معیارها متناسب با انتخاب خویش
معیارهای ما باید دو درجه داشته باشد؛ معیارهای درجه یک و معیارهای درجه دو.
معیارهای درجه یک، معیارهایی است که حتی اگر یکی از آنها در طرف مقابلم نبود، به راحتی و خیلی محکم میگویم: «نه» و از خیر این ازدواج میگذرم.
در معیار درجه یک باید توجه کنیم که معیاری است که اگر نباشد، ما نمیتوانیم به آنچه در زندگی به عنوان هدف انتخاب کردهایم برسیم.
معیارهای درجه دو، معیارهایی است که میشود در آنها تسامح و چشم پوشی کرد؛ یعنی اگر یک یا چندتا از آنها در طرف مقابل نبود، اشکالی ایجاد نمیشود.
درجه بندی معیارها، موجب منظم شدن فکر جوان میشود و او بهتر میتواند درباره گزینههایی که به او پیشنهاد میشود، تصمیم بگیرد.
معیارهای درجه دو، بیشتر در جایی به کمک انسان میآیند که دختر یا پسر، بر سر دو گزینه، متحیر شدهاند؛ در حالی که هر دو گزینه، تمام معیارهای درجه یک را دارند.
د) حذف معیارهای متناسب با روحیههای اشتباه، تا حد ممکن
بعضی از معیارها، متناسب با روحیههای اشتباه، شکل میگیرند.
تا حد امکان باید آن روحیهها را اصلاح کرد تا در پی آن، معیارهای اشتباه هم حذف شود.
مثلا، بعضی از خانمها وقتی به مجلس عروسی میروند، حتما باید دو سه دست لباس با خود ببرند تا هر ساعت یک بار، لباسهایشان را عوض کنند و حاضر هم نیستند در مراسم بعدی، یکی از لباسها را بپوشند. چنین کسی، اگر میتواند این اخلاق اشتباه را از خود باید دور کند، اما اگر نتوانست و لباس نو پوشیدن در هرمجلسی برایش اصل بود، بدون این که با خود رودربایستی کند، باید این روحیه را در معیارهای خود وارد کند. اگر پسری خواستگاری او آمد که به هیچ وجه روحیهای چنینی را نمیپذیرفت و یا توان مالی تهیه آن را نداشت، حتما باید بگوید: نه.
در این قسمت آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد، «آنچه هست» است، نه « آنچه خواهد شد».
ه) توجه به هر معیاری به اندازه ارزشش
در درجه بندی معیارها، باید ارزش واقعی آنها را در نظر گرفت.
برخی از دختران و پسران، قیافه را آنقدر ارزشمند میدانند که جایگاه آن را از ایمان و صداقت هم بالاتر میبرند. نمیخواهیم بگوییم قیافه را جزو معیارهای خود قرار ندهید؛ اما نباید ارزش آن را از آنچه هست، بالاتر برد.
نکته پایانی اینکه: معیارها را جزئی کنید، معیارها چه مادی چه معنوی واقع بینانه باشد.
پی نوشت:
گلچینی از کتاب از من بودن تا ما شدن، محسن عباسی ولدی
نظر شما