۲۳ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۵
اقتدای امام خمینی به نهضت امام حسین(ع)

کمال انسان در این است که مظهر اسمای حسنای خداوند باشد؛ زیرا کمال مطلق و نامحدود از آنِ خداست و غیر خداوند، ذاتاً سهمی از کمال هستی ندارد.

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا: نیابت امام خمینی‌رضوان الله تعالی علیه در نهضت اسلامی بیش از هر چیز شبیه نیابت حضرت حسین بن علی علیه‌السلام بود و در نشر معارف عقلی و نقلی نیز همانند نیابت امام باقر و امام صادق علیه‌السلام عمل می‌کرد؛ اما تمامی کمالات علمی و عملی در نهایت به‌طور اوفر و اعلا و به نحو اصالت در وجود مبارک حضرت ولی عصر أرواحنا لتراب مقدمه الفداء تحقق یافته است.

فقهای گرانقدر اسلام نیز به نیابت از آن حضرت وظایف محوّله را به سهم خود انجام می‌دهند و ارج و اجرشان نزد خدا محفوظ است. در این پیش‌گفتار، تحلیل عناصر محوری نهضت امام راحل ارائه شده است؛ از جمله اینکه ایشان برای هدم جاهلیت طاغوت و آشکار ساختن اسلام ناب محمّدی صلی‌الله‌علیه‌وآله، چهار عنصر اساسی انقلاب را به‌مثابه ارکان بنیادین اسلامی شناخت و به تحقق آن‌ها ایمان آورد، آن‌ها را تحصیلی و نه حصولی دانست و در مسیر تحصیل آن‌ها از هیچ ایثار و نثاری دریغ نکرد.

۱. هدف امام راحل(رضوان الله تعالی علیه) جز رضای خدا و احیای کلمه عُلیای الهی نبود؛ زیرا رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) چنین فرمود: «مَنْ أصبح من أُمتی و همّته غیر الله فلیس من الله» [۲]؛ یعنی هر فردی از امّت اسلامی اگر همّت روزانه و اهتمام هر بامدادش غیر خداوند باشد، از خدا بیگانه‌ است و چنین شخصی الهی نمی‌اندیشد و برای خدا کار نمی‌کند و در نتیجه حشر او نیز به انگیزه موهوم غیر خدایی است.

۲. اهتمام به امور مسلمین، اعمّ از ساکنان ایران و غیر ایران، مهم‌ترین مشاغل فکری آن حضرت بود؛ زیرا رسول گرامی اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) چنین فرمود: «مَنْ أصبح و لا یهتمّ بأُمور المسلمین فلیس منهم» [۳] ؛ یعنی هر کس برای حلّ دشواریهای جامعه اسلامی یا آحاد آنان همّت نورزد، از قلمرو مسلمین خارج بوده و اسلام او کامل نیست.

۳. اهتمام به امور جامعه انسانی، اعمّ از مسلمان و غیر مسلمان برای امام راحل رضوان الله تعالی علیه جاذبه فراوانی داشت؛ زیرا حضرت پیامبراسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) چنین فرمود: «مَن سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین و لم یُجِبْه فلیس بمسلمٍ» [۴] ؛ یعنی هر کس ندای مظلومیّت فردی را بشنود (خواه آن استغاثه کننده مسلمان باشد یا نه) که از جامعه اسلامی کمک طلب می‌نماید و جواب مثبت و سودمند به او ندهد، از حوزه اسلامِ کامل بیرون است.

۴. حفظ استقلال و عزت در برابر دولت طغیانگر و حاکم جبّار (خواه داخلی و خواه خارجی) از ویژگیهای امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بود، زیرا رسول گرامی اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) چنین فرمود: «مَنْ أقرّ بالذلّ طائعاً فلیس منّا أهل البیت» [۵] ؛ یعنی هر کس در برابر ظالم، اظهار مَذِلّت کند و با طَوْع و رغبت در برابر ستم تسلیم گردد، از خاندان عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) بیگانه است؛ چون آن ذوات نورانی مَثَل اعلای عزّت خواهی و ستم ستیزی اند.

دوم. همان‌طوری که در نظام تکوین، توحید الهی، آغاز و انجام و زیر و روی هر چیزی است: ﴿هو الأوّل و الاخِر و الظّاهر و الباطن﴾ [۶] ، محور اصلی نظام تشریع احکام و همچنین تعلیم و تربیت و جهاد و اجتهاد و صلاح خود و اصلاح دیگران همانا اعتقاد به توحید خداوند است؛

بنابراین، عنصر اصلی در ارکان چهارگانه گذشته همان اهتمام برای خدا و جلب رضای اوست که در سایه آن، عناصر سه گانه دیگری که حلّ دشواریهای امّت اسلامی و رفع نیازهای جامعه انسانی، اعمّ از مسلمین و غیر مسلمین وحفظ عزّت در برابر حاکم طاغی باشد، تأمین خواهد شد؛ یعنی تأثیر عناصر چهارگانه مزبور، طولی‌ است؛ نه عَرْضی؛ زیرا چیزی در منطقه تشریع، همتای جلب رضای خدا نیست؛ چنان‌که چیزی در نظام تکوین، شریک خدا نخواهد بود: ﴿لیس کمثله شیءٌ﴾ [۷] ؛ در نتیجه، «لیس کمثلٍ الإهتمامِ لرضاه شیءٌ».

سوم. اوّل کسی که اقدام به قیام خود و اقامه دیگران برای اقامت مکتب و تمامیّت دین حنیف الهی نمود، خود اهل بیت (علیهم‌السلام) به ویژه سالار شهیدان حضرت حسین بن علی(علیهماالسلام) بود که نه همّتی غیر خدا داشت و نه از اهتمام به امور مسلمین تعلّل می‌ورزید و نه از همّت گماردن به حلّ دشواریهای جامعه انسانی سهل انگاری را روا می‌داشت و نه در برابر حاکم طاغی تسلیم می‌شد و شعار دلپذیر «هیهاتَ منّا الذّلّة! یَأبَی الله لنا ذلک و رسولُه و المؤمنون... »، [۸]

شاهد صادق عنایت آن حضرت به عنصر چهارم مأثور از جدّ بزرگوارش می‌باشد که قبلاً بیان شد و ندای دل انگیز: «لا أعطیکم بیدی إعطاءَ الذّلیل و لا أفِرّ فِرارَ العَبید» [۹] نشانه بارز امتثال آن حضرت (علیه‌السلام) نسبت به رهنمود مقام شامخ رسالت پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) راجع به حفظ استقلال و عزّت است و در انحصار اهتمام آن حضرت به توحید الهی همین بس که در مسئله شناخت خداوند چنین فرموده است که: «به توصف الصفات لا بها یوصف و به تعرف المعارف لا بها یُعرف» [۱۰] ؛

یعنی خداوند به وسیله اوصاف، وصف نخواهد شد؛ بلکه صفات به توسط ذات اقدس الهی وصف می‌شوند و هیچ گاه خداوند به وسیله معروفی شناخته نمی‌شود؛ بلکه هر معروفی به توسّط ذات اقدس خداوند شناخته می‌گردد.

اگر انسان صالحی به بارگاه عالی معرفت توحیدی برسد و همتش تنها متوجه شناخت خداوند شود، در پرتو عرفان الهی غیر او را می‌شناسد اما هرگز غیر خدا را هدف اصلی خود قرار نمی‌دهد. امام راحل‌رضوان الله تعالی علیه نیز در این مسیر توحیدی، از سرور آزادگان جهان پیروی کرد و همواره رضای الهی را معیار اقدامات خود قرار داد، بدون آنکه خشنودی غیر او را ملاک قیام خویش سازد.

این بینش توحیدی در تمام مراحل زندگی و تلاش‌های خالصانه ایشان—در غربت و قربت، در سَرّاء و ضَرّاء، در اسارت و امارت، و در اوج و حضیض ظاهری—به وضوح مشاهده می‌شد.


توجه چهره هستی امام خمینی به جلب رضای الهی

چهارم. اعتقاد توحیدی، محور و فصل مقوّم انسانیت است که در اسلام ناب محمّدی (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به کمال رسیده و تمام شئون انسانی را در بر می‌گیرد؛ اولیای معصوم (علیهم‌السلام) کامل‌ترین مصادیق آن هستند و نایبان و پیروان ایشان نیز به آن متباهی‌اند.

این حقیقت از دو جهت اهمیت دارد: نخست، اسلام دین جامع و فراگیر است که همه جوانب زندگی انسانی—از آخرت و تزکیه معنوی تا حکومت، سیاست، اقتصاد و قضا—را در بر می‌گیرد، و دوم، اسلام دین خالص است که مصون از ریا، شهرت‌طلبی و غرور است. بر اساس این جامعیت، قیام و جهاد امام راحل رضوان الله علیه نه محصول تشخیص شخصی یا ویژگی فردی، بلکه تجلی دستور دینی اسلام ناب و سنّت معصومین (علیهم‌السلام) بود که در همه ارکان دین جای دارد و برنامه حیات و ممات مسلمانان راستین را شکل می‌دهد.

چه فرق بسیار عمیقی است بین تفکّر سکولاریزم و جدا انگاری دین از سیاست و توجیه ناروای سنّت اولیای الهی (علیهم‌السلام) به کار خردمندانه شخصی آنان و بین تعمّق واصب نگری و جامع بینی دین اسلام نسبت به تمام شئون دنیا و آخرت و استنباط وظیفه دینی از سنّت اولیای مجاهد و اصفیای نستوه!

چنان‌که از آیات قرآن کریم مانند: ﴿و لقد أرسلنا موسی بایاتنا أن أخرِِج قومک من الظّلمات إلی النّور و ذکّرهم بأیّام الله إنّ فِی ذلک لایاتٍ لکلِّ صبّارٍ شکورٍ﴾ [۱۱] ، چنین استفاده می شود که مبارزه مستمرّ موسای کلیم (علیه‌السلام) و همراهان وی با آل فرعون طاغی به استناد وحی خداوند بود؛ نه به صِرف تشخیص خردمندانه خود موسای کلیم (علیه‌السلام).

غرض آنکه دستور قرآن کریم راجع به مقاتله سرد مداران استکبار که به هیچ پیمان، سوگند، تعهّد، قطعنامه و مانند آن اعتنا نداشت و عمل نمی‌کنند: ﴿فقاتلوا أئمّة الکفر إنّهم لا أیمان لهم ﴾ [۱۲] و فرمان قرآن کریم به قتال سران ستم و پرچمداران شرک و طغیان: ﴿وقاتلوهم حتّی لا تکونَ فتنة و یکون الدّینُ کلُّه لله﴾ [۱۳]

و نظایر آن، نه خارج از منطقه دین است که خود مسلمین فرزانه چنین کرده یا می‌کنند، بدون آنکه جزء وظیفه دینی آنها باشد و نه جزء کارهای امضایی شرع است که مسبوق به بِنای عقلا بوده (همانند اصل داد و ستد)، آنگاه دلیل نقلی آن را امضا کرده باشد؛ بلکه محورهای اصلی بَذْل نَفْس و نَفیس در راه خدا از تأسیسات وحی و از ابتکارات دین الهی است که برای همه انبیا نازل شده است: ﴿إنّ الدینَ عند الله الإسلام﴾ [۱۴] و از طرف دیگر، غیر اسلام هیچ مکتبی نزد خدا مقبول نخواهد بود؛ قهراً معقول هم نمی باشد: ﴿و مَن یَبْتَغِ غیرَ الإسلامِ دیناً فلن یُقبَلَ منه﴾.[۱۵]

خلاصه آنکه امام راحلرضوان الله تعالی علیه چونان اولیای مُطاع و متبوع خویش، هم دارای دین واصب و جامع بود و هم دارای دین خالص: ﴿و له ما فی السّموات و الأرض و له الدّین واصباً أفغیرَ الله تتّقون﴾ [۱۶] ؛ ﴿اَلا لله الدّینُ الخالص﴾.[۱۷]

پنجم. جامعیّت خلفای الهی به طور اصل و نایبان و پیروان آنان به طور تَبَع آن است؛ که معارف دینی را با شهود تامّ یا برهان مُتْقَن می بینند یا می‌نگرند و احکام و حِکَم آن را در معارک عملی با صلابت اجرا می‌نمایند تا آیه مبارکه ﴿‌خذوا ما اتیناکم بقوّةٍ‌﴾ [۱۸] را کاملاً امتثال کرده باشند؛ زیرا از حضرت امام صادق(علیه‌السلام) پرسیدند: منظور از قوّت اخذ، فقط قدرت قلبی است یا قدرت بدنی؟ آن حضرت (علیه‌السلام) در پاسخ فرموده اند: «بهما جمیعاً».[۱۹]

مقصود از «قوّت دل» جامعیت معرفت کامل عقل نظری و ایمان خالص واصب و توانمندی عقل عملی است، و «قوّت بدن» تحمل اسارت، تبعید، زجر، زندان و ضرب و جرح است؛ نمونه عالی آن در ائمه معصومین (علیهم‌السلام) تحقق یافته و نمونه نازل آن برای امام راحل و رهروان راه شهادت، شامل اسارت و فقدان جسم و سختی‌های مشابه پدید آمد.

هنگامی که دل با قوّت بینش و برهان، خطوط اصلی دین را درک می‌کند و بدن پیرو روحی استوار است، هیچ حادثه سنگین و تلخی—هرچند قتل، غارت یا اسارت باشد—توانایی به زانو درآوردن او را ندارد، زیرا معنای قوّت آن است که در همه صحنه‌ها، نیروی علمی و عملی انسان برتر و وزین‌تر از هر اندیشه الحادی یا رویداد سنگین خواهد بود.

البتّه کسی که ره‌توشه وحی را با قدرت گرفت، ممکن است چونان یحیای شهید به استقبال شهادت برود؛ ولی هرگز مهر وحی از دل و فکر او، از سر و دامان او و از دست وی رها نخواهد شد و از این جهت، خدای سبحان به یحیای زاهد و شاهد چنین فرمود: ﴿یا یحیی خُذ الکتابَ بقوّةٍ﴾.[۲۰]

تأثیر قدرت یقین در اخلاص عمل را از گفتار سیّد مخلصین و امیرموحّدین، حضرت علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) می توان استنباط کرد؛ زیرا آن حضرت (علیه‌السلام) چنین فرمود: «سببُ الإخلاصِ الیقینُ» [۲۱] ؛ «إخلاصُ العملِ من قوّةِ الیقینِ و صَلاح النّیّة» [۲۲] ؛ «أصلُ الإخلاص، الیأسُ ممّا فی أیدی الناس» [۲۳] ، «من رَغِبَ فیما عند الله أخلص عمَلَه لله».[۲۴]


انگیزه نهضت امام خمینی در احیاء معارف دین و اصلاح کشور

ششم. انگیزه نهضت امام راحلرضوان الله تعالی علیه که مطیع و تابع امام معصوم (علیه‌السلام) بوده‌ است، همان است که در سخنان گهربار امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و بیانات سودمند سیّدالشهدا (علیه‌السلام) برای تبیین قیام آن ذوات نورانی بیان شد که: «اللهمّ إنّک تعلم أنّه لم یکن الذی کان منّا منافسةً فی سلطانٍ و لا التماس شیءٍ من فضول الحُطام لکن لنری المعالمَ من دینک و نُظهِر الإصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطّلةُ من حدودک»؛

[۲۵] «و یعمل بفرائضک و سننک و أحکامک» [۲۶] ؛ یعنی پروردگارا! تو می‌دانی که قیام و اقدام مجاهدانه ما، برای رغبت در سلطنت مادی و بهره برداری از متاع زائد و پوسیده و پژمرده دنیا نبود؛ بلکه برای دیدن و نشان دادن علامتهای دین تو و برای اصلاح در شهرهای تو بود تا بندگان ستمدیده‌ات در امان باشند و حدود و قوانین معطّل تو اجرا گردد و به واجبها و مستحبها و دیگر احکام تکلیفی و وضعی عمل شود.

آنگاه حضرت سیّدالشهداء (علیه‌السلام) چنین فرمود: «إن لم تَنصُرُونا و تُنصِفونا قَوِیَ الظّلمةُ علیکم و عَمِلوا فی إطفاءِ نورِ نبیّکم وَ حَسبُنا الله؛ علیه توکّلنا و إلیه أنبنا و إلیه المصیر» [۲۷] ؛ یعنی اگر شما ما را یاری نکردید و با ما عدل و انصاف را رعایت ننمودید، ظالمان بر شما چیره می شوند و اوّلین خطر آنها این است که در خاموش کردن نور وحی و چراغ نبوّت می‌کوشند. البته خود حسین بن علی(علیهماالسلام) بدون مساعدت مردمی قیام نمود؛ چنان‌که خداوند را حَسیب و کافی دانست و بر او توکّل نمود و به او رجوع کرد؛ زیرا صیرورت و تحوّل تمام اشیا به سوی خداست.

امام راحل رضوان الله تعالی علیه از آغاز نهضت اسلامی تا پایان آن، در تمام مراحل زندگی و مبارزات خود—چه در خلوت و جلوت، در خوف و رجاء، در فراوانی و تنگدستی—همواره تنافس در جاه و مقام و رفاه‌طلبی را مردود می‌دانست و به اجرای احکام الهی و حمایت از محرومان و مستضعفان همت می‌گماشت.

او رنج دیدگان عصر جاهلیت پهلوی و مجاهدان نستوه انقلاب و دفاع مقدس را ولی‌نعمتان انقلاب می‌شناخت و نسبت به خطر استکبار جهانی و صهیونیسم که در خاموش کردن نور وحی و چراغ رسالت تلاش می‌کردند، هشدار می‌داد و راه ستم‌ستیزی را همانند اجداد و معصومان (علیهم‌السلام) می‌پیمود و به دیگران می‌آموخت.

در عین حال، هدف او همواره تحصیل احکام معطل و احیای احکام راکد اسلام بود و تنها کسانی را به همکاری می‌پذیرفت که در مسیر امام و با نیت جذب جمال الهی حرکت می‌کردند؛ هر فرد یا گروهی که اهداف شخصی، انحراف فکری یا فساد اخلاقی داشت، اجازه حضور در نهضت خالصانه مسلمین نمی‌یافت تا قیام اسلامی آلوده و مشوب نشود.

البته دخالت ناخواسته بعضی افراد در سیل میلیونی مسلمین که به رهبری امام راحلرضوان الله تعالی علیه توفنده می رفت تا بنیان طَغوا را برکَنَد و اساس مرصوص تَقوا را طرّاحی نماید، خارج از قلمرو قدرت و نیز بیرون از منطقه بحث است و آنها چون زَبَد روی سیل بوده اند که با خروش خود آب فوّار از بین رفته و می روند و از کیفیّت زوال آنها به «جُفاء» یاد می شود؛ یعنی آبْ بُرد؛ ﴿ فَیَذْهَبُ‌جُفاءً‌﴾.[۲۸]

 غرض آنکه نه در محدوده نیّت شخصی امام راحلرضوان الله تعالی علیه انگیزه ای جز جلب جلال الهی بود و نه در محور افکار یاران نزدیک و اصحاب سرّ آن حضرت، کسی چنین هدف مَشْئومی را در سر یا امید باطلی را در دل می‌پروراند و نه در آرای محموده امّت وفاداری که امام راحلرضوان الله تعالی علیه را به عنوان رهبر نهضت پذیرفته‌اند، چنین خیال عاطلی رخنه داشت.

آنچه مهمّ‌ است، آن است که امام راحلرضوان الله تعالی علیه همان طوری که اصل قیام علیه طاغوت را از سالار شهیدان حضرت حسین بن علیبن ابی طالب (علیهم‌السلام) آموخت، نحوه خلوص مردمی آن را نیز از امام معصومِ خود فراگرفت؛ زیرا وجود نورانی سیّدالشّهداء (علیه‌السلام) در هنگام پیشنهاد عبید الله بن حُرّ جُعفی برای پذیرش کمک مالی و اعتذار از حضور در صحنه دفاع مقدّس کربلا چنین فرمود: ﴿و ما کنتُ متّخِذ المُضلّین عَضُداً﴾ [۲۹] ؛ یعنی من آن نیستم که گمراهان را به عنوان عَضُد و بازو قرار داده و به آنها اعتضاد نمایم و از معاضدت آنها سود جویم.


منابع:

[۱] ـ نهج البلاغه، خطبه ۲.

[۲]  ـ بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۶۲.

[۳]  ـ همان، ج ۷۱، ص ۳۳۹.

[۴]  ـ اصول کافی، ج ۲، ص ۱۶۴.

[۵]  ـ بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۱۶۲.

[۶]  ـ سوره حدید، آیه ۳.

[۷]  ـ سوره شوری، آیه ۱۱.

[۸]  ـ تحف العقول، ص ۲۴۱.

[۹]  ـ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۲۳.

[۱۰]  ـ تحف العقول، ص ۲۴۵.

[۱۱]  ـ سوره ابراهیم، آیه ۵.

[۱۲]  ـ سوره توبه، آیه ۱۲.

[۱۳]  ـ سوره انفال، آیه ۳۹.

[۱۴]  ـ سوره آل‌عمران، آیه ۱۹.

[۱۵]  ـ سوره آل‌عمران، آیه ۸۵.

[۱۶]  ـ سوره نحل، آیه ۵۲.

[۱۷]  ـ سوره زمر، آیه ۳.

[۱۸]  ـ سوره بقره، آیه ۶۳.

[۱۹]  ـ تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۸۵.

[۲۰]  ـ سوره مریم، آیه ۱۲.

[۲۱]  ـ فهرست موضوعی غرر الحکم و درر الکلم، ص ۴۳۳، ح ۵۵۳۸.

[۲۲]  ـ همان، ص ۹۲، ح ۱۳۰۱.

[۲۳]  ـ همان، ص ۴۳۰، ح ۳۰۸۸.

[۲۴]  ـ همان، ص ۹۳، ح ۷۹۴۵.

[۲۵]  ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.

[۲۶]  ـ تحف العقول، ص ۲۳۹.

[۲۷]  ـ تحف العقول، ص ۲۳۹.

[۲۸]  ـ سوره رعد، آیه ۱۷.

[۲۹]  ـ سوره کهف، آیه ۵۱.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha