درود خداوند بر امام غریبی که در خانه خود نیز مظلوم و تنها بود! باور کنم که این آسمان پرستاره، پیکر توست که میزبان زخمهای مکرر جهل و عصیان است؟ این تن توست که در طواف یکریز تیرهای کینه توز، به گل نشسته؟
تنی که در هجوم بیامان باران توامان حسادت و نفرت تشییع میشود، روزی زینت شانههای پیامبر(ص) بود، روزی زینت دامان فاطمه علیهاالسلام بود.
آنروزها پیامبر(ص) در حالی که حسن(ع) را بر دوش خود حمل میکرد، میگفت: خدایا من او را دوست دارم، پس تو نیز او را دوست بدار.(۱) گاه که پیامبر(ص)در نماز جماعت به سجده میرفت، او بر پشت ایشان سوار میشد و پیامبر سر از سجده برنمیداشت تا او پایین آید و وقتی اصحاب از علت طولانی شدن سجده میپرسیدند، میگفت میخواستم به دلخواه خود پایین آید.(۲)
پیامبر(ص) درباره او میفرمود: او سرور جوانان بهشت و حجت خدا بر امت است... هر که از او پیروی کند از من است و هر که از او سرپیچی کند، از من نیست.(۳)
امام حسن(ع) سرشار بود از خشوع در برابر حق، هنگام وضو و آماده شدن برای نماز تمام پاهایش لرزیده و رنگش زرد میشد.(۴) ابوخیثمه گوید: امام حسن وقتی به نماز میایستاد بهترین لباسهایش را میپوشید سؤال شد چرا بهترین لباسهایت را میپوشی؟ فرمود:خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و من دوست دارم که بهترین لباسم را بپوشم و خودم را برای پرودرگارم بیارایم.(۵) از امام سجاد(ع) روایت شده است که امام حسن در هیچ حالی دیده نشد مگر اینکه خدای سبحان را یاد میکرد.(۶)
منابع اسلامی، امام دوم شیعیان را فردی بخشنده و گشادهدست معرفی کرده و او را «کریم» و «سخیّ» و «جواد» خواندهاند.(۷) نقل شده است که او، دو بار کل داراییاش را در راه خدا بخشید و سه بار نیز اموالش را دو قسمت کرد: نیمی برای خود و نیمی برای نیازمندان.(۸) روزی در سفر امام حسن(ع) به شام، معاویه بارنامهای شامل اموالی فراوان به او تقدیم کرد. وقتی از نزد معاویه بیرون آمد، خدمتکاری کفش او را تعمیر کرد. امام آن بارنامه را به او بخشید.(۹) نیز گفتهاند روزی امام حسن(ع) شنید مردی دعا میکند که خدا به او ده هزار درهم بدهد. پس به خانه رفت و آن مبلغ را برای او فرستاد.(۱۰) گفتهاند بهخاطر همین بخشندگی فراوان، او را «کریم اهلبیت» لقب دادهاند.(۱۱)
نقل شده است که اعتکاف و طواف را نیمهکاره رها میکرد تا نیاز دیگران را برآورده کند و دلیل این کار را حدیثی از پیامبر(ص) برمیشمرد که هر کس حاجتی از برادر مؤمنش برآورده کند، مانند کسی است که سالیان دراز به عبادت مشغول بوده است.(۱۲)
گفتهاند روزی گذرش به تهیدستانی افتاد که تکههای نان میخوردند. وقتی او را دیدند دعوتش کردند تا با آنان همسفره شود. او از اسب پیاده شد و همراه آنان نان خورد و همگی سیر شدند. سپس آنان را به میهمانی خود دعوت کرد و به آنان غذا و لباس بخشید.(۱۳) نیز روایت شده است خدمتکارش خطایی کرد که سزاوار مجازات بود. آن خدمتکار به امام حسن(ع) گفت: «و العافین عن الناس» حسنبنعلی(ع) گفت: از تو گذشتم. خدمتکار ادامه داد: «و الله یحب المحسنین» امام مجتبی(ع) فرمود: تو در راه خدا آزاد هستی و دو برابر دستمزدی که به تو میدادم، به تو میبخشم.(۱۴)
از سخنان اوست:
• كسى كه عقل نداشته باشد ادب ندارد. جوانمردى ندارد كسى كه همت نداشته باشد. حياء نيست براى كسى كه دين ندارد. اصل عقل معاشرت نيكو با مردم است بوسيله عقل انسان به تمام هر دو جهان ميرسد و هر كه عقل نداشته باشد از تمام هر دو جهان محروم است.(۱۵)
• با کسی برادری مکن مگر آنکه بدانی از کجا میآید و به کجا میرود.(۱۶)
• هر کس پیش از سلام کردن سخن گفت، پاسخش را ندهید.(۱۷)
• با مردم چنان رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند.(۱۸)
• در پاسخ مردی که از فاصله میان حق و باطل پرسید، فرمود: چهار انگشت: آنچه با چشمانت دیدی حق است و چه بسا با گوشهایت باطلهای بسیاری بشنوی.(۱۹)
۱). الطبقات الکبری، ج۱۰، ص۲۶۱.
۲). بحار الأنوار، ج۴۳، ص۲۹۴.
۳). فرائد السمطین،ج۲، ص۳۵.
۴). مناقب، ج۳، ص۱۸۰.
۵). بحارالانوار ج۸۰، ص۱۷۵.
۶).امالی، ج۱، ص۲۳۴.
۷) انساب الاشراف، ج۳، ص۶.
۸).اسد الغابة، ج۱، ص۴۹۰.
۹). المناقب،ج۴، ص۱۸.
۱۰). کشف الغمة، ج۱، ص۵۲۳.
۱۱). سید الجنة الامام الحسن علیهالسلام، ص۱۶۴.
۱۲) بحار الأنوار، ج۹۴، ص۱۲۹.
۱۳). المناقب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۲۳.
۱۴). بحار الأنوار، ج۴۳، ص۳۵۲.
۱۵). بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۱۱.
۱۶). بحار الأنوار، ج۷۵، ص۱۰۵-۱۰۶.
۱۷). کشف الغمة، ج۱، ص۵۳۸.
۱۸). کشف الغمة، ۱۴۲۱ق، ج۱، ۵۲۱.
۱۹). المناقب، ج۴، ص۱۳.
…………………………
پایان پیام/