خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا: خداوند در آیه ۳ و ۴ سوره نجم درباره سخنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی»؛ (و [پیامبر(ص)] هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید * آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است)، که اثبات می کند تمام گفته های پیغمبر(ص) از ناحیه خداست و به عبارتی دیگر همه آنها وحی است، منتهی قسمتی از وحی، قرآن است و قسمتی دیگر، احادیث آن حضرت. (۱)
بسیاری از مفسرین نیز به این نکته اشاره کرده اند و معتقدند از این آیات به خوبی استفاده می شود که سنّت پیامبر(ص) همانند «وحی منزل» است.
قرطبی در تفسیر خود می گوید: «وَ فِیهَا ایْضاً دَلَالَةٌ عَلَی انَّ السُّنَّةَ کَالْوَحیِ الْمُنْزَلِ فِی الْعَمَلِ» (۲)؛ (و این آیه دلالت دارد بر اینکه سنت پیامبر مانند وحی منزل است در عمل).
عبدالرزاق لاهیجی در این باره می گوید: «کسی اگر گمان کند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در امری از امور، به رأی خود عمل کرده و منتظر وحی نبوده، هر آینه به غایت به امر نبوت و به حقیقت نبی، جاهل باشد و چنین کسی در نزد عقل خارج بودنش از مرتبه ی دین داری نزدیک است، خصوصا که مخالف نص قرآن است: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی» و تخصیص این به بعضی امور بعید است، زیرا همه امور متعلق به دین، در نیاز به اذن الاهی و وحی، مساوی است».(۳)
همچنین هنگامی که تمام درهای خانه هایی که به داخل مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله) گشوده می شد (جز در خانه علی(علیه السلام)) بسته شد و پیامبر(ص) متوجه شد که این امر بر مسلمانان گران آمده است مردم را به مسجد دعوت فرمود، و خطبه بی نظیری در تمجید و توحید خداوند ایراد کرد، سپس افزود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ مَا أَنَا سَدَدْتُهَا وَ لَا أَنَا فَتَحْتُهَا وَ لَا أَنَا أَخْرَجْتُکُمْ وَ أَسْکَنْتُهُ وَ قَرَأ «وَ النَّجْمِ إِذا هَوی * ما ضَلَّ صاحِبُکُمْ وَ ما غَوی * وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی» (۴)»(۵)؛ (ای مردم! من شخصا درها را نبستم و نگشودم، و من شما را از مسجد بیرون نکردم، و علی را ساکن ننمودم [آنچه بود وحی الهی و فرمان خدا بود] سپس این آیات را تلاوت کرد: «وَ النَّجْمِ إِذا هَوی ... إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی»). این حدیث که بیانگر مقام والای امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در میان تمام امت اسلامی بعد از شخص پیامبر است، نشان می دهد که نه تنها گفته های پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر طبق وحی است بلکه اعمال و کردار او نیز چنین است. (۶)
تنها سؤالی که در اینجا ممکن است مطرح شود این است که چگونه همه اعمال و رفتار و گفتار پیامبر(صلی الله علیه وآله) وحی شمرده می شود، در حالی که برخی از آنها اختصاص به ایشان دارد مثل کارهای شخصی ایشان، برخی هم مخصوص زمان ایشان بوده، مثلا در بعضی از روایات آمده است که مسلمانان بعد از سال «حدیبیه»؛ یعنی سال هفتم هجرت که مسلمانان طبق قرارداد با مشرکان برای انجام مناسک عمره به مکّه آمدند، پیغمبر(ص) به اصحابش دستور داد هنگام طواف با سرعت دور خانه خدا بگردند (تا مشرکان که ناظران صحنه بودند مرعوب قدرت و چابکی مسلمانان شوند) در حالی که این دستور یک سنّت ثابت و عمومی نبود. (۷)
اما این مسأله منافاتی با وحی بودن این امور ندارد؛ زیرا امکان دارد برخی دستورات که از طریق وحی بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل می شد مخصوص مورد خاصی باشد و برخی دستورات هم جنبه عمومی داشته باشد، چنانکه امام علی(علیه السلام) می فرمایند: «وَ قَدْ کَانَ یَکُونُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) الْکَلَامُ لَهُ وَجْهَانِ فَکَلَامٌ خَاصٌّ وَ کَلَامٌ عَامٌّ فَیَسْمَعُهُ مَنْ لَا یَعْرِفُ مَا عَنَی اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِهِ وَ لَا مَا عَنَی رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَیَحْمِلُهُ السَّامِعُ وَ یُوَجِّهُهُ عَلَی غَیْرِ مَعْرِفَةٍ بِمَعْنَاهُ وَ مَا [قَصَدَ] قُصِدَ بِهِ وَ مَا خَرَجَ مِنْ أَجْلِهِ» (۸)؛ (گاه سخنی از رسول خدا(صلّی اللّه علیه و اله) صادر می شد که دو گونه بود؛ کلامی که جنبه خصوصی داشت و کلامی که دارای جنبه عمومی، در این میان بعضی از کسانی که مقصود خدا و رسول اللّه(ص) را نمی دانستند آن را می شنیدند و حفظ می کردند و بدون توجّه، آن را برخلاف معنا و مقصود و هدف واقعی آن تفسیر می کردند).
منظور از خاص و عام در عبارت بالا، خاص و عام مصطلح در علم اصول و فقه نیست، بلکه خاص و عام لغوی مراد است؛ یعنی حکمی که مخصوص مورد معینی بوده و حکمی که جنبه عمومی داشته، مثلا در کلمات قصار نهج البلاغه آمده است که از امام(علیه السّلام) درباره این حدیث پیغمبر(ص) سؤال شد که فرموده است: «غَیِّرُوا الشَّیْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْیَهُودِ» (۹)؛ (محاسن سفید خود را رنگ کنید و شبیه یهود نباشید).
امام فرمود: «[این حکمی خاص است] زمانی پیامبر(صلّی اللّه علیه و اله) این دستور را داد که مسلمانان در اقلیّت بودند، امّا اکنون که اسلام گسترش یافته مردان مخیرند که محاسن خود را رنگ کنند یا نکنند».(۱۰)
در نتیجه همه اعمال و رفتار و گفتار پیامبر(ص) بر طبق وحی است، حتی حرف های عادی و اوامر و نواهی آن حضرت در امور فردی و خانوادگی، مثل این که پیامبر به همسرش بگوید، آن ظرف آب را به من بده، و... از روی هوای نفس نبوده، بلکه بر اساس حکمت و علمی که خدا در قلب پیامبر قرار داده صادر می شد و پیامبر در این نوع سخنان نیز از پشتوانه عصمت برخوردار بود و خطا و اشتباه نداشته است و از آنها می توان جواز و عدم منافات داشتن آن را با رضایت الاهی برداشت کرد.
اگر هم فرضا چنین معنای فراگیری را نتوانیم از آیه «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوی» استنباط کنیم از آیات دیگری مثل آیه ۵۰ سوره انعام و آیات دیگر قابل برداشت می باشد. در آیه ۵۰ سوره انعام می خوانیم: «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحی إِلَیَ»؛ (من تنها از دستورات و تعلیماتی پیروی می کنم که از طریق وحی از ناحیه پروردگار به من می رسد). از این جمله به خوبی استفاده می شود که پیامبر(صلی الله علیه وآله) هر چه داشت و هر چه کرد از وحی آسمانی سر چشمه گرفته بود. (۱۱)
منتها همانطور که در ابتدا بیان شد وحی در مورد سخنان و اعمال و رفتار پیامبر دو بخش است، بخشی وحی تشریعی یعنی قرآن است که لفظ و معنی از ناحیه خداوند بر پیامبر نازل شد، بخشی هم سایر سخنان و اعمال و رفتار پیامبر(صلی الله علیه وآله) می باشد که همه طبق حکمت و بر اساس علمی بود که خداوند به ایشان عطا کرده بود و مصداق وحی می باشد، اما امروزه «وحی» معمولًا به «وحی نبوت» اطلاق می شود، و اینها را «الهام» می نامند که در این صورت و طبق این معنی وحی اختصاص به قرآن خواهد داشت. (۱۲)
پی نوشت ها:
(۱). دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ اول، ج ۱، ص ۱۶۵.
(۲). الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، محمد بن احمد، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۶۴ هـ ش، چاپ اول، ج ۱۸، ص ۸۵.
(۳). گوهر مراد، فیاض لاهیجی، نشر سایه، تهران، ۱۳۸۳ هـ ش، چاپ اول، ص ۴۶۱.
(۴). سوره نجم، آیات ۱-۴.
(۵). تفسیر در المنثور، سیوطی، جلال الدین، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ هـ ق، چاپ اول، ج ۶، ص ۱۲۲ (با کمی تلخیص).
(۶). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، چاپ تهران، ۱۳۷۴ هـ ش، چاپ سی و دوم، ج ۲۲، ص ۴۸۱-۴۸۲.
(۷). پیام امام امیر المومنین(علیه السلام)، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ هـ ش، چاپ اول، ج ۸، ص ۱۶۶.
(۸). نهج البلاغة، شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، انتشارات هجرت، قم، ۱۴۱۴ هـ ق، چاپ اول، ص ۳۲۷.
(۹). همان، ص ۴۷۱.
(۱۰). پیام امام امیر المومنین(علیه السلام)، همان، ج ۸، ص ۱۶۷.
(۱۱). تفسیر نمونه، همان، ج ۵، ص ۲۴۸.
(۱۲). ر. ک: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ هـ ش، چاپ نهم، ج ۱، ص ۲۳۷.
نظر شما