خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳
۱۹:۳۲
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۱۰ مهر
۱۴۰۲
۹:۲۴:۱۲
منبع:
ابنا
کد خبر:
1397320

جمعی از بسیجیان و کارمندان مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) با خانواده شهید علی قبله (امدادی) در قم دیدار کردند

بسیجیان و پرسنل مجمع جهانی اهل بیت(ع) در منزل خانواده شهید علی قبله (امدادی) حضور پیدا کردند و از مقام این شهید تجلیل به عمل آوردند.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ به مناسبت هفته دفاع مقدس، جمعی از بسیجیان و کارمندان مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) به همراه فرمانده پایگاه بسیج اهل‌بیت(ع)، به منزل چند تن از خانواده‌های شهدا رفتند و از ایثار و رشادت شهدا و صبر و بصیرت خانواده های معزز این عزیزان تجلیل کردند.

پرسنل مجمع جهانی اهل بیت(ع) در منزل خانواده شهید علی قبله (امدادی) حضور پیدا کردند و از مقام این شهید تجلیل به عمل آوردند.

*پدرم از طرفداران امام خمینی(ره) در نجف بود

حجت الاسلام شیخ احمد امدادی فرزند شهید اظهار داشت: پدرم در نجف طلبه بود و در درس سید محمدباقر صدر شرکت می کرد. ایشان از طرفداران امام خمینی(ره) و جزء حزب الدعوه بود، در فعالیت‌های سیاسی مشارکت داشت و به بغداد رفت و آمد می‌کرد.

وی افزود: بعد از شهادت سید محمدباقر صدر، عوامل رژیم بعث، مرتبطین و شاگردان ایشان از جمله پدرم را دستگیر و اعدام کردند. زمان که پدرم به شهادت رسید من یازده ماهه بودم.



تصویر شهید علی قبله (امدادی)

شیخ احمد امدادی درباره اوضاع زندگی بعد از شهادت پدر گفت: بعد از سقوط رژیم بعث، به عراق رفتم و حکم اعدام پدرم را دیدم. در حکم وی نوشته شده بودند که اموال پدرم باید مصادره شود. پس از شهادت پدرم، مادرم از نجف فرار کرد و مدتی در بغداد در خانه اقوام زندگی کردیم. در عراق به مدرسه رفتم اما اگر مسئولان متوجه می‌شدند که پدرم اعدام شده، من را از ادامه تحصیل ممنوع می‌کردند. در مدتی که در عراق بودیم عنایت خداوند شامل حال ما شد و اتفاقی نیفتاد، چون عوامل بعثی رحم نمی‌کردند.

وی درباره کیفیت خروج از عراق و ورود به ایران عنوان کرد: دایی‌ها و عموهای من یا از عراق فرار کرده بودند و یا اخراج شده بودند و فقط ما در عراق مانده بودیم. سال هفتاد و بعد از انتفاضه شعبانیه، اوضاع عراق به هم ریخت، ما از این کشور فرار کردیم و از شهر نقده وارد ایران شدیم.

شیخ احمد امدادی درباره تبار خانواده خود گفت: پدر و مادر من ایرانی هستند. پدر بزرگم برای اینکه مشکل اقامت وی در عراق حل شود و از این کشور اخراج نشود، در ناصریه یک شناسنامه جعلی با عنوان "قبله" گرفت در حالی که نام خانوادگی اصلی ما "امدادی" است.

*رژیم بعث جنازه همسرم را تحویل نداد

 در این دیدار خانم دلشاد همسر شهید علی قبله(امدادی) اظهار داشت: سال هشتاد و یک میلادی همسرم را اعدام کردند. من هفت ماه در خانه پدرشوهرم بودم که ایشان را بازداشت کرده و به حبس ابد محکوم کردند. برادر شوهرم را هم دستگیر کردند چون همسر برادرش به ایران فرار کرده بود لذا وی را به بیست سال محکوم کردند اما بعد از سه سال و نیم سال آزاد شد. شیخ احمد یازده ماهه بود که پدرش اعدام شد همچنین دختری دارم که سه سال از شیخ احمد بزرگتر است. جنازه همسرم را تحویل ندادند، البته در آن دوران جنازه‌ها را نمی‌دادند لذا ما قبری از همسرم نداریم. بعد از سقوط رژیم بعث، شیخ احمد دنبال پیکر و دی ان ای همسم بود اما پیدا نکرد.

وی درباره ارادت شهید قبله به حضرت امام اظهار داشت: همسرم از مریدان امام بود. خانه امام محاصره بود و به سختی کسی می‌توانست خدمت ایشان برود اما همسرم نزد امام می‌رفت. بعد از اینکه در عراق برای رساندن وجوهات به  امام محدودیت‌هایی ایجاد شد، همسرم وجوهات را جمع‌آوری می‌کرد و به دفتر امام می‌رساند. یک نفر در بازار حویش، عطار بود، وجوهات را داخل پاکت کوچکی می‌گذاشت و روی آن شکلات می‌ریخت و همسرم اینگونه وجوهات را به دفتر امام تحویل می‌داد.




*همسرم می‌گفت: اگر به ایران بروم، جواب امام را چه بدهم؟!

خانم دلشاد درباره میزان علاقه شهید به حضرت امام اظهار داشت: من به همسرم ‌گفتم چهار تن از عموهای شیخ احمد به ایران فرار کرد‌ه‌اند، الان وضعیت ما خیلی خطرناک است و دنبال ما می‌آیند، ما هم به ایران برویم اما وی می‌گفت: من برای امام چه کار کرده‌ام؟ اگر به ایران بروم، جواب امام را چه بدهم؟

وی درباره فعالیت‌های سیاسی همسرش گفت: وی در عراق فعالیت سیاسی می‌کرد ولی من اطلاع نداشتم. من را به خانه مادرم می‌برد، به خانه برمی‌گشت و می‌گفت درس‌ می‌خوانم. به خانه که برمی‌گشتم می‌دیدم برگه‌هایی را سوزانده است که بعدا متوجه شدم اعلامیه است. وی همیشه مراقب بود.

همسر شهید قبله، درباره حضور در ایران گفت: برادرم در کرج مطب دارد، برادر دیگرم در قم دندان پزشک است، خواهرانم در تهران و مشهد بودند و برادر بزرگم در اصفهان استاد دانشگاه بود. بعد از اینکه از عراق خارج شدیم من قم را برای سکونت انتخاب کردم. در جامعة الزهرا(س) مدرک کارشناسی ارشد گرفتم و به مدت 23 سال است که در در جامعة الزهرا(س) تدریس می‌کنم.

وی افزود: من بعد از اینکه به ایران رسیدم با آرامش خوابیدم. در نجف بسیار استرس و نگرانی داشتم. عوامل رژیم بعث هر هفته دم در خانه ما می‌آمدند و می‌پرسیدند که پدر و برادرانت کجا هستند؟ من هم می‌گفتم شما که می‌دانید آن‌ها در عراق نیستند! آن قدر استرس داشتم که آسم گرفتم چون ما را می‌ترساندند، فرزندانم کوچک بودند و من هم جوان بودم.

*لزوم انتشار زندگی‌نامه شهدا و خاطرات آنان

 در این دیدار حجت‌الاسلام «سعید نصراللهی نسب» از کارمندان مجمع جهانی اهل بیت(ع)، فعالیت‌های بین‌المللی مجمع را تشریح کرد و درباره جایگاه شهدا گفت: شهدا ماندگار شدند و بُرد اصلی را آن‌ها و خانواده‌های شهدا کردند. ما از اینکه یاد شهدا هستیم انرژی می‌گیریم و هدایت می‌شویم.

وی خطاب به خانواده شهدا گفت: شما در قیامت فائز و مأجور خواهید بود و جایگاه همسران و مادران شهدا، به دلیل سختی‌هایی که متحمل شدند، در قیامت مشخص خواهد شد.

این رزمنده دوران دفاع مقدس، درباره جنایات رژیم بعث گفت: "وفیق السامرایی" رئیس اطلاعات رژیم بعث در کتاب "ویرانی دروازه شرقی" می‌گوید: «صدام علاوه بر کشتارهای جمعی، چهارصد هزار نفر را اعدام کرد.» صدام جانی بالفطره، خونخوار و ددمنش بود و در انتفاضه شعبانیه خوی وحشی‌گری خود را نشان داد.

وی بر لزوم انتشار زندگی‌نامه شهدا و خاطرات آنان تأکید کرد و عنوان کرد: دل‌هایی تشنه این خاطرات هستند. تک تک خاطرات خانواده‌های شهدا می‌تواند تلنگری برای افراد زیادی باشد. در این راستا نسل جدید باید بدانند برای باز شدن راه کربلا، افراد زیادی سختی‌های بسیاری را متحمل شدند.

.................................
پایان پیام/ 167