به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ آیتالله «مهدی هادوی تهرانی» عضو شورای عالی مجمع جهانی اهلبیت(ع) و استاد درس خارج حوزه علمیه، روز یکشنبه ـ ۲۰ اسفندماه 1402 ـ در ادامه جلسات تفسیر خود به تفسیر سوره مبارکه نوح پرداخت.
متن سخنان ایشان به شرح زیر است:
حضرت نوح(ع) طبق آیات ابتدایی این سوره به قومش گفت که از گناهانی که کردهاید استغفار کنید و اگر استغفار کنید خداوند هم در دنیا به شما پاداش میدهد و هم آخرت.
حضرت نوح(ع) طبق آیات ابتدایی این سوره به قومش گفت که از گناهانی که کردهاید استغفار کنید و اگر استغفار کنید خداوند هم در دنیا به شما پاداش میدهد و هم آخرت و یکی از آن باران دائمی فراوان و امداد با مال و فرزندان است و باغها و انهار را برای شما قرار میدهد یعنی اگر استغفار کرده و به سوی خدا بروید در همین دنیا هم زندگی بهتر خواهید داشت و زندگی شما برکت پیدا میکند.
اصل، نعمات و وعدههای اخروی است ولی انسانها غالبا به دنیا توجه دارند؛ این نکتهای است که ایمان واقعی باعث برکت در دنیا میشود؛ به قول آیتالله بهاءالدینی پیش مردم میتوان فریبکاری کرد ولی جلوی خدا نمیشود و اگر کسی واقعا به سمت خدا برود مشکلات او هم حل خواهد شد.
البته ممکن است کسی بگوید ما که نماز میخوانیم و عبادت میکنیم و پایبند به دستورات الهی هستیم ولی چرا اینقدر درگیر مشکلاتیم؛ اولا مخاطب این آیات، کفار قوم نوح(ع) هستند؛ جناب نوح به اینها میگوید اگر شما از کفرتان دست بردارید خدا به زندگی شما برکت عنایت خواهد کرد، از آن طرف اگر فرد مسلمان و مؤمنی اعمال خیر انجام داد آیا ضرورتا خدا به او برکت خواهد داد؟ بله. به شرط آنکه این برکت به نفع او باشد؛ در روایت داریم که خدا فرمود من به برخی از بندگان روزی زیاد میدهم زیرا اینها با روزی زیاد هدایت میشوند و برخی هم روزی کم دارند چون با کم هدایت میشوند و به برخی هم روی زیاد میدهم تا گمراه شوند و به برخی هم روزی کم میدهم تا با همان گمراه شوند. در حقیقت روزی زیاد و کم عاملی برای تشویق مؤمن و کافر و یا تنبیه آنان است.
واقعیت آن است که اگر کسی صلاحیت خود را برای نعمات الهی اثبات کند خداوند دریغ نکرده و به او نعمت میدهد؛ فردی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت که برای من دعا کن تا روزی من زیاد شود و با دعای پیامبر(ص) زیاد شد ولی این فرد به تدریج به سمت فسق و بیدینی رفت؛ برخی فکر میکنند اگر مال و موقعیتی به دست آوردند فقط حاصل زحمت و فکر و تلاش خود آنان بوده است لذا خدا به برخی نعمت میدهد تا منم منم آنها زیاد شود ولی گاهی برعکس برای حفظ ایمان افراد به آنان روزی کم یا زیاد میدهد.
بنده برخی افراد را میشناسم که تا به یک پستی میرسند نوع برخورد و حرفزدن و نگاهشان عوض میشود؛ این بنده خدا ۴ سال نماینده مردم است و بعد هم ممکن است رای نیاورد؛ این ۴ سال فرصتی برای خدمت به مردم است نه فخرفروشی ولی به هر حال برخی ظرفیت این کار را ندارند و گرفتار استدراج میشوند ولی برخی را خدا دوست دارد و میخواهد در مسیر حفظ کند و ممکن است دعای پدر و مادر پشت سرشان باشد یا اجدادشان خیراتی انجام دادهاند.
نشانه کم عقلی
اگر انسانی ایمان واقعی داشته باشد و عمل صالح انجام بدهد و احساس کند گشایشی در زندگی او وجود ندارد بداند به نفع اوست؛ آیتالله ستوده میگفت خداوند به همه روزی میدهد ولی هر کسی را میبینیم از کمبود روزی گلایه دارد ولی هیچ کسی از کمبود عقل و ایمان خود سخن نمیگوید لذا این تعبیر «خدا به تو عقل بدهد و به من پول» که برخی افراد به کار میبرند نشانه بی عقلی کامل آنان است زیرا کسی که این طور دعا کند هیچی عقل ندارد.
ما آنچه را خدا به ما داده است نمیبینیم و نادیده میگیریم و چیزهایی را که نداریم پررنگ میکنیم؛ طلبهای نزد آیتالله بهاءالدینی آمد و گفت چه کنیم که خدا روزی زیادی به ما بدهد و آقای بهاءالدینی به او فرمود آیا تو وقتی غذا میخوری اذیت میشوی؟ طلبه گفت خیر و ایشان فرمود خیلیها هستند که وقتی غذا میخورند مریض میشوند یا اصلا منع از غذاهای زیادی شدهاند پس همین یک نعمت بزرگ است. ما مثلا ابن سینا را مدنظر قرار میدهیم که در ۲۰ سالگی به بسیاری از علوم مسلط بود و دچار یاس میشویم. اگر انسان به داراییهای خود توجه کند شاکر واقعی خواهد بود و حالت واقعی شکر هم دیدن نعمات است و در این صورت «لان شکرتم لازیدنکم». ما وقتی نعمت سلامت و جوانی و ... را میفهمیم که از دستشان بدهیم و توجه هم نداریم که خدا روزی ما را داده است؛ مولوی داستان گاوی را که صبح تا شب میچرد و میخورد را مثال زده است؛ این گاو شب که میشود غصه میخورد که آیا فردا هم چنین روزی برای او خواهد بود و اینقدر غصه میخورد که لاغر میشود و دوباره فردا صبح میچرد و چاق میشود و دوباره فکر فردا میکند؛ خداوند که ۵۰ سال، ۶۰ سال و ۷۰ سال روزی به ما داده است در ادامه زندگی نخواهد داد؟
اختفای خدا به دلیل شدت نورانیت
خداوند دلیلی نمیخواهد؛ «یا من اختفا لفرط نوره ...؛ خدا از بس پیدا و نورانی است مخفی است. خدا همه جا هست. الان قدرت حرفزدن را چه کسی به ما داده است؛ چه کسی قدرت شنیدن و فهمیدن و حرکت کردن به ما داده است؛ فیض الهی آن به آن تجدید میشود ولی ما درگیر روزمره هستیم و بیش از جلوی چشم خود را نمیبینیم.
اینکه قرآن کریم فرمود برخی کور و کر هستند، فحش و ناسزا نیست بلکه واقعا کسی است که نعمات خدا را نبیند و در آن تدبر نکند و آوای حق را در عالم نشنود. گاهی درک موجودات عالم از حقایق عالم از انسانها بیشتر است؛ ما اشرف مخلوقات هستیم ولی معلوم نیست که از این مقام و جایگاه استفاده بهینه کرده باشیم؛ پیامبر به قاب قوسین او ادنی رسید و اگر جبرئیل یک بند انگشت جلوتر میرفت میسوخت زیرا حقیقت انسانیت در پیامبر(ص) متجلی شده است ولی ما چقدر آن را به فعلیت رساندهایم و تصمیم گرفتهایم به سمت سیر و سلوک برویم. اولین مرحله در سلوک، اراده رفتن است وگرنه با نشستن چیزی رخ نمیدهد؛ امام، عزم را مرحلهای از سلوک نمیداند و معتقد است عزم ابتدای راه و مقدمه است.
اگر ما واقعا مطالبه نعمت کنیم و اخلاص داشته باشیم، خدا هم دریغ نخواهد کرد: ادعونی استجب لکم. ما واقعا خدا را نمیخوانیم بلکه از روی طلبکاری از خدا، چیزی میخواهیم. باید باور کنیم که لا حول و لا قوه الا بالله؛ یعنی هیچ قدرت و قوهای بالاتر از نیروی خداوند نیست ولی ما به زبان میگوید و در دل باور نداریم.
................................
پایان پیام | 348