به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ شاید یکی از زیانکارترین مردمان، کسی باشد که کارهای نیک، پسندیده و خوبی را انجام میدهد ولی با ریاکاری آن را از میان میبرد و همه سود و سرمایه را به باد میدهد تا در جهان گمراهی و بطلان پراکنده سازد؛ زیرا ریاکار عمل خود را نمایشی قرار میدهد که پیامدی جز زیان ندارد و با این بازی نمایشی، همه اعمال خود را حبط و باطل میکند و نتایج طاعات و اعمال نیک و صالح خود را از میان میبرد.
خداوند ریاکاران را همدمان شیطان میشمارد؛ زیرا شیطان نیز سالیان عبادت و اعمال نیک و صالح خویش را در اثر استکبار و خودنمایی و خودبرتریبینی به هیچ فروخت. ابلیس که از جنیان بود با اعمال و رفتارهای نیک و عبادت خداوندی راه بصیرت و کمالی را چنان طی کرد که در سیر معراجی خویش به مقام فرشتگان درآمد و با آنان به عبادت میپرداخت ولی در نهایت، تکبر و استکبار وی او را به نابودی کشاند و خود برتربینیاش همه اعمال او را از میان برد و حکم هبوط بر او داده شد تا از جرگه قدیسان و عالم پاکیها و بیریاییها رانده شود.
خداوند ریاکاران را نیز به سبب در پیش گرفتن روش ابلیس همدمان وی میشمارد و با نکوهش اینگونه رفتار و کردار هشدار میدهد که راه ابلیس را در پیش نگیرند تا خود را بدبخت نموده و گرفتار خشم و غضب الهی گردند و از کمال بندگی دور شوند و در نهایت دوزخ را به سبب از میان بردن اعمال و دست خالی بودن ترازوی اعمالشان به جان بخرند.
قرآن به مسئله ریا در آیات چندی پرداخته است که نویسنده با توجه به این آیات میکوشد تا آثار و پیامدهای ریاکاری را تشریح کند و به مومنان هشدار دهد.
ریا، نابودکننده اعمال
ریا واژهای برگرفته از واژه عربی روی است که به معنای آشکار کردن عمل در نزد دیگران است تا مردم آن را ببینند و گمان نیک و خیر برند. کسی که ریا میورزد دچار نوعی خود کمبینی است و برای اینکه شخصیت خویش را در جامعه بازسازی کند و در چشم دیگران محبوب شود به رفتاری اقدام میکند که وی را در نظر دیگران خوب و نیکوکار جلوه دهد.
در برخی از لطایف آمده است که مردمی به نماز ایستاده بود و بسیار نماز میخواند و در همان حال کسی از عبادت وی به شگفت آمد و گفت: عجب نمازی میخواند. نمازگزار ریاکار نیز با آنکه در نماز بود برای افزایش تأثیرگذاری عمل خویش گفت: این در حالی است که من روزهدار نیز هستم.
ریشه این مسئله را باید در گرایش عمومی مردم به پارسایان جست؛ زیرا عموم مردم از اعمال بندگانی که خود را صرفپرستش و عبادت میکنند و یا کارهای نیک انجام میدهند و در هر کار خیری پیش میافتند خوششان میآید، به گونهای که آنان را به عنوان الگو و سرمشق به دیگران معرفی میکنند. در کارهای خویش با آنها مشورت میکنند و به عنوان امین، مال و اموال خود را به آنها میسپارند و در امور اختلافی داوریشان را میپذیرند.
از نظر قرآن ریاکاران به سبب اینکه کارهای خود را به جای آنکه برای خدا انجام دهند برای نمایش انجام میدهند، از فواید و آثار واقعی آن بیبهره میمانند.
خداوند در آیه ۲۶۴ و ۲۶۶ سوره بقره چنانکه علامه طباطبایی میفرماید ریا را موجب حبط (از میان رفتن) طاعات و کارهای نیک بر میشمارد و میگوید که کسانی که اعمال نیک را به جای آنکه خالص برای خداوند انجام دهند برای نمایش به دیگران انجام میدهند با این کار خویش هم از اصل میافتند و هم از نتایج آن بیبهره در دنیا و آخرت میشوند.
خداوند با تأکید بر اینکه صاحبان خرد واندیشه میبایست در این مسئله تفکر و تدبر کنند؛ زیرا مسئله حبط اعمال ریاکاران یکی از آیات خداوند است که متفکران با تفکر واندیشه در آن به مطالب مهم و خوبی میرسند میکوشد نشان دهد که چگونه شخص ریاکار با انجام کارهای خوب و خیر، هم زحمت خود را بر باد میدهد و هم نتیجه و بهرهای را که میخواهد از آن بگیرد نمیتواند بگیرد؛ زیرا خداوند اعمال ریاکاران را بیتأثیر میگذارد و در نهایت آبروی آنان را میبرد.
این افزون بر این است که اصولاً کاری که ریایی انجام میشود نمیتواند آنچنانکه باید و شاید تأثیرگذار باشد؛ چون عمل، زمانی تأثیرگذار است که از دل برآید تا لاجرم بر دل نشیند. عملی که از روی ریا و تظاهر انجام میگیرد، چون نمایشی است نمیتواند تأثیر خود را حتی در حوزه جذب و گرایش مردم به وی چنان که باید و شاید داشته باشد بلکه در بسیاری از اوقات تأثیر عکس به جای میگذارد.
در یکی از داستانهایی که در کتب پیشینیان آمده است نقد تلخ و طنز تندی درباره ریاکاری آمده است که بیان آن خالی از لطف نیست. سعدی در گلستان حکایت میکند که شخصی که به عنوان زاهد در میان مردم شناخته میشد، روزی مهمان سلطانی شد.
در موقع غذا خوردن، کمتر از معمول غذا خورد، اما نمازش را بیش از معمول طول داد. زاهد سالوس، بعد از آمدن به خانه، دوباره غذا خورد. پسر زیرک او متوجه شد که پدرش از غذای شاه بهقدر کافی نخورده است. وقتی علت را سؤال کرد، زاهد جواب داد: در حضور شاه زیاد نخوردم تا وجهه پارسایی من حفظ شود و روزی به کار آید.
پسر گفت: بنابراین نمازت را نیز قضا کن که در آنجا نماز درستی نخواندهای تا روزی در درگاه خدا به کار آید.
در این داستان بیان شده که چگونه عمل ریایی شخص نتوانسته تاثیری را که بخواهد بهجا گذارد و حتی فرزند خویش او را نکوهش میکند و اعمال وی را بیهوده و پوچ میشمارد.
شخص ریاکار با اعمال ریایی خود از محبت خداوندی دور میشود. این مطلب را آیه ۳۶ و ۳۸ بهروشنی بیـان مـیکند و میفرماید که خداوند کسانی را که برای تظاهر و ریا مالی را انفاق میکنند دوست نمیدارد. به این معنا که خداوند همان گونه که مختال فخور(متکبر خودپسند) را دوست نمیدارد و آنان را به سبب این رفتار نابهنجار اجتماعی نکوهیده میشمارد همچنین کسانی که اعمال نیکی را به صورت ریایی انجام میدهند و تظاهر میکنند دوست نمیدارد.
کسانی که از محبت خداوند دور شوند و خداوند آنان را از دایره محبت خویش بیرون راند از چشم خلق نیز میافتند؛ زیرا از امیر مومنان علی(ع) روایت شده که فرمود: من اصلح ما بینه و بین الله اصلحالله ما بینه و بینالناس، و من اصلح امر آخرته اصلح الله له امر دنیاه، و من کان له من نفسه واعظ کان علیه من الله حافظ؛ کسی که میان خود و خدا را اصلاح کند، خداوند میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد و کسی که امر آخرتش را اصلاح کند، خـدا امر دنیایش را اصلاح خواهد کرد و کسی که از درون جانش واعظی داشته باشد، خداوند نگهبانی برای او قرار خواهد داد.
بر این اساس اگر کسی بخواهد که محبت مردم را به سوی خود جلب وجذب کند و برای خود احترام و اعتباری به دست آورد میبایست ترک ریا کاری کند و کارهای خویش را مخلصانه برای خدا انجام دهد تا محبوب خـدا شده و از قبل این محبوبیت در میان مردم نیز محبوب شود.
محرومش شدن از هدایت خاص خداوندی
ریاکاران باید خود را آماده این مطلب کنند که از هدایت خاص خداوندی محروم خواهند شد و خداوند آنان را به سبب نوع کفری که در پیش گرفتهاند هرگز به راه راست هدایت نمیکند. خداوند در آیه ٢٦٤ سوره بقره و نیز ١٤٢ و ١٤٣ سوره بقره کسانی را که صدقات و بخششهای خود را با ریاکاری از میان میبرند و یا کسانی که نماز را برای خوشامد دیگران بجا میآورند سرزنش میکند و از این روش بهعنوان مسیر گمراه یاد میکند که ورود به این مسیر گمراهی بـه جـایی ختم نمیشود؛ زیرا شخص در جایگاهی قرار گیرد که در حال تذبذب و نوسان است و نمیداند که چه کاری را انجام دهد. اینگونه است که: فلن تجد له سبیلا؛ هرگز راهی برای خود نمییابد.
شخص ریاکار به سبب همین اعمال تظاهری و ریایی خویش که نوعی کفر و گمراهی نیز میباشد، همدم و همراه شیطان میشود و ابلیس او را دوست خود میگیرد که بدترین دوستان همین ابلیس است، چنان که خداوند به این نکته تلخ ریاکاری در آیه ۳۸ سوره نساء اشاره میکند و میفرماید: (ریاکاران) کسانی هستند که اموال خود را از روی ریا و خودنمایی به مردم انفاق میکنند و ایمان به خدا و روز قیامت ندارند (چرا که شیطان، رفیق و همنشین آنهاست) و کسی که شیطان، همدم او باشد، بدهمنشین و رفیقی است.
نتیجه اینگونه رفتارها و اعمالی، چیزی جز دور شدن از مسیر کمالی و از میان بردن سرمایه وجودی و فرصتهای کمالی نیست که خداوند برای هر کسی در دنیا فراهم کرده است. از اینرو ریاکار که در هنگامی که جهان دنیا را به سوی آخرت ترک میکند دست خالی است و کفه ترازوی اعمال او خالی از هیچ و پوچ است و وزنی ندارد. بر این اساس خداوند ریا را عامل مهم راهیابی بشر به سوی دوزخ و عذابهای اخروی میشمارد.
خداوند دراین آیات چنان که طبرسی در مجمعالبیان مینویسد به کسانی که انفاقها را براساس ریا انجام میدهند هشدار میدهد که اینگونه اعمال هیچ سودی برای آنان در دنیا و آخرت نداشته و نتیجه آن در آخرت جز عذاب نیست.
خداوند در آیات ۴ و ۶ سوره ماعون به صراحت ریاکاران را تهدید به عذاب مـیفرماید: فویل للمصلین الذین هم یراون، وای بر نمازگزاران، همان کسانی که ریاکاری میکنند. خداوند ریا کاران را شبیه کسانی میشمارد که کاری نیـک انـجـام مـیدهند ولی پس از آن با منتگذاری و اذیت و آزار همه آن را از میان میبرند و باطل میسازند.
به این معنا که کسی که اعمال نیک خویش را از روی ریا و تظاهر انجام میدهد و در آن خداوند مورد نظر نیست، همانند کسی است که کار خوبی را در حق کسی انجام میدهد ولی پس از آن به اذیت و آزار شخص میپردازد و آن هرچه را بافته بود پنبه میکند.
از نظر قرآن و اسلام تنها اعمالی مفید، سازنده و تاثیرگذار است که بی منت و اذیت (بقره آیه ٢٦٤) باشد و از اخلاص برای خدا برخوردار بوده و از ریا و تظاهر پاک و منزه باشد. (همان)
از این رو کسانی که اعمال را از روی ریا کاری و یا همراه با اذیت و آزار انجام میدهند مورد سرزنش قرار گرفته و از نظر حکم اسلامی عمل حرامی را مرتکب شدهاند.
ریشه ریاکاری
ریشه ریاکاری در کفر واقعی به خداست. در اینباره امیرمومنان علی(ع) در نهجالبلاغه از صفات مومن پرهیز از ریا برمیشمارد. خداوند در آیه ٢٦٤ سوره بقره و نیز ۳۸ و ۳۹ سوره نساء عامل اصلی ریاکاری مردم در اعمالی چون انفاق و صدقات و کارهای نیک و پسندیده را ایمان نداشتن به خداوند میداند؛ زیرا اگر کسی به خداوند ایمان داشت اعمال وکارهایش را همچون اهل ایمان و ابرار (سوره دهر) برای خداوند انجام میداد و تنهـا وجـه الهی را مقصد و مقصود عمل خویش قرار میداد؛ چون مومن میداند که اگر خدا را در نظر داشته باشد خداوند هم اصل سرمایه سود مضاعف به وی باز میگرداند.
بنابر این کسی که ریاکاری میکند باید در ایمان خود شک و تردید روا دارد؛ زیرا عملی را برای هیچ و پوچ انجام میدهد و خداوندی را که مدیریت و پروردگاری همه عالم را به عهده دارد، نادیده گرفته و از محبت او و در نتیجه از چشم مردمان نیز میافتد.
در حقیقت عامل و منشأ اصلی ریاکاری در بینش کفرآمیز ریاکاران است که با اینگونه بینش نادرست از خود و خدا و قیامت، رفتار و نگرشی را در پیش میگیرند که هیچ سود و ثمرهای ندارد. از دیگر عواملی که در ریاکاری انسان تاثیر مستقیمی دارد ابلیس است؛ زیرا ابلیس با وسوسههای خویش موجب روی آوری انسان به ریاکاری و تظاهر میشود. این مطلب را خداوند در آیه ۳۸ سوره نساء بهعنوان عوامل تاثیرگذار در گرایش به ریاکاری اشخاص بیان میکند.
راه رهایی از ریا
بهترین راه رهایی از ریاکاری و دوری از این بیماری درونی آن است که شخص با تجدیدنظر در بینش و نگرش خویش، خود را در مسیر کمالی توحید و صراط مستقیم قرار دهد و اعمال خود را تنها برای خداوند و تقرب به وی بهجا آورد.
بر این اساس خداوند در آیه سوره کهف به نقش باورها در تغییر نگرش و رفتار آدمی توجه میدهد و تبیین میکند که چگونه باور به معاد و آخرت حتی در حـد گمان و امید به تحقق آن میتواند موجب آن شود که شخص به اعمال صالح بیریا روی آورد و دست از شرک و تظاهر و ریا بردارد.
از جمله این باورها این است که شخص باور داشته باشد که خداوند به نهان و آشکار او احاطه کامل علمی دارد و هیچ چیز از دایره علم الهی بیرون نیست.
چنین باوری موجـب میشـود تا شخص اعمال خویش را به دور از ریا و تظاهر انجام دهد و بداند که خداوند بر هر کار باطنی و بیرونی وی آگاهی تمام و کاملی دارد. این مطلب را خداوند در آیه ۴۷ سوره انفال و نیز آیات ۳۸ و ۳۹ سوره نساء بیان کرده است.
پینوشت:
(المصباح ج ۱ و ۲ ص ۲۴۷)
(مجمعالبیان، ج ۳ و ۴، ص ۷۴)
(نهجالبلاغه/ حکمت۸۹)
(نساء آیات ۳۷ تا ۳۹)
(مجمعالبیان، ج ۳ و ۴، ص ۷۴)
(بقره آیه ٢٦٤ و نیز نساء آیات ۳۶ و ۳۸ و انفال آیه ۴۷ و کهف آیه ۱۱۰ و ماعون آیه ۱ تا ۶)
(بقره آیه ٢٦٤)
نظر شما