۱۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۳:۲۲
داوری حضرت داوود(ع) در قرآن

دو برادر که در مالکیت و چگونگی تقسیم اموال شان با همدیگر اختلاف داشتند نزد داود(ع) رسیدند و یکی از آنها لب به شکایت و طرح دعوی گشود. داود بلافاصله پس از شنیدن سخن یکی از دو طرف دعوا، برادر دیگر را ملامت کرد و ستمکارش خواند اما بلافاصله متوجه شد که نباید عجله می کرد و نباید قبل از شنیدن توضیحات طرف دیگر، او را محکوم می نمود.

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا: یکی از قسمت های تاریخی قرآن مجید، مسأله داوری داود پیغمبر بزرگ خدا است که در میان دو برادر که با هم مخاصمه داشتند انجام شد.

قرآن در سوره ص طی آیات ۲۱ تا ۲۵ این ماجرا را چنین شرح می دهد:

«آیا خبر شاکیان هنگامی که از محراب (داود) بالا رفتند به تو رسیده است!؟ ـ در آن هنگام که (بی مقدمه) بر داود وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد؛ گفتند: نترس! دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده؛ اکنون در میان ما بحق داوری کن و سخن ناروا مگو و ما را به راه راست هدایت کن. ـ این برادر من است؛ او نود ونه میش دارد و من (تنها) یک میش دارم؛ امّا او اصرار می کند که این را (نیز) به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه کرده است. ـ (داود) گفت: به یقین او با درخواست میش تو برای افزودن آن به میش هایش، بر تو ستم نموده؛ و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یکدیگر ستم می کنند، مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند؛ امّا عدّه آنان کم است. داود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزموده ایم، از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد. ـ ما این عمل را بر او بخشیدیم؛ و او نزد ما دارای مقامی والا و سرانجامی نیکو است.».

این عین ترجمه آیات ۲۱ تا ۲۵ سوره ص از قرآن مجید در مورد داستان داوود و شاکیان است.

در این بخش از تاریخ زندگی داوود(علیه السلام) هیچ مطلب خلافی به چشم نمی خورد جز این که او در قضاوت کمی عجله کرد و هنگامی که یکی از آن دو برادر طرح دعوا کرد، بی آن که توضیحات برادر دوم را بشنود اظهار داشت: «برادرت بر تو ستم کرده و نمی بایست با این همه مال و ثروت چشم به یک گوسفند تو بدوزد»، اگر چه این حکم نهایی داوود(علیه السلام) نبود، ولی همین مقدار عجله در قضاوت شایسته مقام قضاوت عادلانه عموماً، و قضاوت داوود پیامبر (علیه السلام) خصوصاً نبوده و ظاهراً همین معنا بود که سبب توبه و استغفار و سجده او شد و خداوند نیز به خاطر این دقت در امر قضا، تقاضای مغفرت و آمرزش از این لغزش، مقام والایی به او داد.

شاهد این تفسیر برای آیات فوق، آیه ای است که بلافاصله بعد از این آیات آمده است، آنجا که می گوید: «یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الاَْرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعِ الْهَوَی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللهِ»؛ (ای داود! ما تو را خلیفه [و نماینده خود] در زمین قرار دادیم؛ پس در میان مردم به حق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!)(۱)

این آیه به وضوح نشان می دهد که تنها خلاف، یا به تعبیر صحیح تر ترک اولایی که از حضرت داوود(علیه السلام) سر زد؛ نه این که مسائلی مانند عشق و علاقه به همسر یکی از فرماندهان لشگرش به نام اوریا و امثال آن در میان باشد که افسانه پردازان به پیروی از آنچه در تورات آمده بافته اند. (۲)


پی نوشت:

(۱). سوره ص، آیه ۲۶.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha