خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا: در آیه ۱۲۹ سوره بقره از زبان حضرت ابراهیم(علیه السلام) می خوانیم: «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»؛ (خدایا در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیز تا آیات تو را برای آنان تلاوت کند، و کتاب و حکمت را به آنان بیاموزد و آنان را پاکیزه نماید حقا که تو عزیز (توانا) وحکیم هستی). در این آیه پس از آنکه حضرت ابراهیم تقاضای ظهور پیامبر اسلام را می کند، سه هدف برای بعثت او بیان می دارد: تلاوت آیات خدا بر مردم، تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه آنها. (۱)
یکی از مهم ترین اهداف پیامبران، تکامل عقلانی بشر است؛ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرماید: هدف از بعثت، تکمیل عقول بشر است: «وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیاً وَ لَا رَسُولًا حَتّی یسْتَکمِلَ الْعَقْلَ، وَ یکونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ عُقُولِ جَمِیعِ أُمَّتِه» (۲)؛ (خداوند، هیچ پیامبر و رسولی را جز بر تکمیل خرد، مبعوث نفرمود، و خرد او بالاتر از عقول امّت وی است).
طبق بیان امام علی (علیه السلام) نیز آمدن پی در پی پیامبران، برای این بود که مردم را به عهد و میثاق فطری که در آفرینش آنان نهاده شده است، فرا خوانند و خردهای پنهان شده آنان را از زیر گرد و غبار ضلالت بیرون آورند: «فبَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ و واتَرَ إلَیهِم أنبیاءهُ، لِیَستَأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ و یُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ و یَحتَجُّوا علَیهِم بالتَّبلیغِ و یُثیروا لَهُم دَفائنَ العُقولِ و یُرُوهُم آیاتِ المَقدِرَةِ» (۳)؛ (پس [خداوند] رسولان خود را در میان آنان برانگیخت و پیامبرانش را پیاپی سوی ایشان فرستاد، تا از آنان بخواهند عهد الهی را که در فطرتشان نهاده است، بگذارند و نعمت فراموش شده او را به یادشان آورند و با رساندن پیام الهی حجّت را بر آنان تمام کنند و گنجینه های خردهایشان را بیرون آورند و نشانه های قدرت [خدا] را به آنها نشان دهند).
به این ترتیب تکامل وجود انسان در جنبه های علمی و عملی به عنوان هدف نهایی بعثت پیامبر، معرفی می شود. با این مقدمه حال این سؤال ها پیش می آید که آیا نیازهای بشری که موجب می شده خداوند برای امت های گذشته پیامبرانی را مبعوث کند، در نیازهای بشر امروز یا فردا یافت نمی شود؟ مگر حرکت جامعه انسانیت ممکن است متوقف شود؟ مگر سیر تکاملی بشر حد و مرزی دارد؟ آیا خداوند برای این نیازها برنامه ای دارد یا نه؟ چگونه ممکن است دفتر نبوت به کلی بسته شود و انسان در این سیر تکاملی اش از رهبری پیامبران تازه ای محروم گردد؟
پاسخ این سؤال ها با توجه به یک نکته روشن می شود که نوع بشر در مرحله خاصی از سیر تکاملی خویش به حدی از بلوغ فکری و فرهنگی می رسد که می تواند با استفاده مستمر از اصول و تعلیماتی که نبی خاتم به طور جامع در اختیار او گذارده، راه را ادامه دهد، بی آنکه احتیاج به شریعت تازه ای داشته باشد. این درست به آن می ماند که انسان در مقاطع مختلف تحصیلی در هر مقطع نیاز به معلم و مربی جدید دارد تا دوران های مختلف را بگذراند، اما هنگامی که به مرحله دکترا رسید و مجتهد و صاحب نظر در علم یا علوم مختلفی گردید در اینجا دیگر به تحصیلات خود نزد استاد جدیدی ادامه نمی دهد، بلکه به اتکاء آنچه از محضر اساتید پیشین و مخصوصا استاد اخیر دریافته، به بحث و تحقیق و مطالعه و بررسی می پردازد، و مسیر تکاملی خود را ادامه می دهد، و به تعبیر دیگر نیازها و مشکلات راه را با آن اصول کلی که از آخرین استاد در دست دارد حل می کند، بنابراین لزومی ندارد که با گذشت زمان همواره دین و آئین تازه ای پا به عرصه وجود بگذارد. (۴)
به تعبیر دیگر برای اینکه انسان بتواند در این راه پر نشیب و فرازی که به سوی تکامل دارد پیش برود، انبیای پیشین هر کدام قسمتی از نقشه این مسیر را در اختیار او گذاردند، تا این شایستگی را پیدا کرد که نقشه کلی و جامع تمام راه به وسیله آخرین پیامبر خاتم از سوی خداوند بزرگ، در اختیار او گذاشته شود. بدیهی است با دریافت نقشه کلی و جامع نیازی به نقشه ی دیگری نخواهد بود. این در حقیقت بیان همان تعبیری است که در روایات خاتمیت آمده و پیامبر اسلام را آخرین آجر یا گذارنده آخرین آجر کاخ زیبا و مستحکم رسالت شمرده است. (۵)
اگر تمام قوانین اسلام جنبه جزئی داشت و برای هر موضوعی حکم کاملا مشخص و جزئی تعیین کرده بود جای این سؤال بود که دین خاتم ۱۴۰۰ سال پیش چگونه به نیازهای امروز و فردای بشر پاسخ خواهد داد!؟ اما با توجه به اینکه در دستورات اسلام یک سلسله اصول کلی و بسیار وسیع و گسترده وجود دارد که می تواند بر نیازهای متغیر منطبق شود، و پاسخگوی آنها باشد، دیگر جایی برای این ایراد نیست.
فی المثل با گذشت زمان یک سلسله قراردادهای جدید و روابط حقوقی در میان انسانها پیدا می شود که در عصر نزول قرآن هرگز وجود نداشت مثلا در آن زمان چیزی به نام «بیمه» با شاخه های متعددش به هیچ وجه موجود نبود و همچنین انواع شرکتهایی که در عصر و زمان ما بر حسب احتیاجات روز به وجود آمده، ولی با این حال یک اصل کلی در اسلام داریم که در آغاز سوره مائده به عنوان «لزوم وفاء به عهد و عقد» آمده است(۶) و همه این قراردادها را می تواند زیر پوشش خود قرار دهد، البته قیود و شروطی نیز به صورت کلی برای این اصل کلی در اسلام آمده است که آنها را نیز باید در نظر گرفت. بنابراین قانون کلی در این زمینه ثابت است، هر چند مصداق های آن در تغییرند و هر روز ممکن است مصداق جدیدی برای آن پیدا شود.
مثال دیگر اینکه ما قانون مسلمی در اسلام داریم به نام «قانون لا ضرر» که به وسیله آن می توان هر حکمی را که سرچشمه ضرر و زیانی در جامعه اسلامی گردد محدود ساخت، و بسیاری از نیازها را از این طریق بر طرف نمود. گذشته از این قواعد دیگری مثل «لزوم حفظ نظام جامعه» و «وجوب مقدمه واجب» و مساله «تقدیم اهم بر مهم» نیز می توانند در موارد بسیار گسترده ای حلال مشکلات گردند. همچنین اختیاراتی که به حکومت اسلامی از طریق «ولایت فقیه» واگذار شده به او امکانات وسیعی برای گشودن مشکلها در چارچوب اصول کلی اسلام می دهد. (۷)
بنابراین در اسلام قواعد کلی و عامی وجود دارد که به مجتهد و ولی فقیه، این توانایی را می دهد که هرگاه مسأله جدیدی به دلیل تحولات زندگی بشر پدید آمد، بتواند در رابطه با این مسأله نظر بدهد. از این رو اسلام می تواند جوابگوی همه نیازهای بشر تا قیام قیامت باشد. خداوند در آیه ۸۹ سوره نحل، درباره قرآن می فرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ»؛ (این کتابی که بر تو نازل کرده ایم توضیح همه چیز است).
اگر دینی قادر به برآورده کردن تمام نیازهای بشر تا ابد بود، گذشت زمان نمی تواند آن را از اعتبار ساقط کند و بشریت همیشه به آن محتاج خواهد بود و چون دین اسلام دارای چنین ویژگی و خصوصیت است، هر چه زمان بگذرد این دین طراوت و تازگی خود را از دست نخواهد داد و انسان ها همیشه به آن احتیاج خواهند داشت.
پی نوشت ها:
(۱). رک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۷۴ هـ ش، چاپ سی و دوم، ج۱، ص۴۵۷.
(۲). الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب، دارالکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۶۲ هـ ش، چاپ دوم، ج ۱، ص ۱۳.
(۳). نهج البلاغه، سید رضی، هجرت، قم، ۱۴۱۴ هـ ق، چاپ اوّل، ص ۴۳.
(۴). رک: تفسیر نمونه، همان، ج ۱۷، ص ۳۴۶.
(۵). رک: همان.
(۶). «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»؛ (ای کسانی که ایمان آورده اید به قرار دادهای خود وفا کنید)؛ سوره مائده، آیه ۱.
(۷). رک: تفسیر نمونه، همان، ج۱۷، ص ۳۴۸.
نظر شما