خبرگزاری بین المللی اهل بیت (ع) ابنا- رسول خدا (ص) در احادیث و روایات خود آدابی را برای مجالس برشمردند، ایشان علاه بر این که خود به این آداب بسیار ملتزم و پایبند بودند اصحاب و یاران و دیگر مسلمانان را نیز به رعایت آن توصیه می فرمودند.
رعایت حقوق دیگران
ایشان به حاضرین در مجلس سفارش می فرمودند: که «برای نشستن تازه وارد جا باز کنید» می فرمودند: «هر گاه افراد مجلسی در جای خود نشستند (و کسی وارد شد)، اگر در آن میان، فردی، برادر تازه وارد خود را فرا خوانَد و برای او در کنار خود، جا باز کند، (این تازه وارد) باید دعوتش را بپذیرد و پهلوی او برود؛ زیرا وی با این کار، به او احترام گذاشته است.
رعایت شئون مجلس
پیامبر خدا (ص) اهل مجلس را به رعایت آداب و شئون مجلس سفارش می کردند و آنان را از آنچه که مغایر با ادب و شئون هم نشینی است برحذر داشتند. ایشان در روایتی فرمودند: «در جایی که نشسته ای، وِقاحت به خرج نده که مردم به دلیل اخلاق بدت، از تو حذر کنند.
مجالس امانت الهی
رسول خدا (ص) مجالس و آن چه در آن، میان حاضران می گذرد را، امانت خدا دانستند و فرمودند: «روا نیست که یکی از حاضران، چیزی را که برادرش دوست ندارد، فاش سازد.»
مصاحبت با بینوایان
رسول خدا (ص) به اصحاب و یاران خود نیز توصیه می فرمود فقیران را دوست بدارند و با آنان هم نشین شوند.
از سلمان فارسی روایت شده که می گفت: «حبیبم رسول خدا (ص) مرا به هفت خصلت سفارش فرمود و این که در هیچ حالی آن ها را ترک نکنم: این که به پایین تر از خود بنگرم و به آن که برتر از من است ننگرم و این که مستمندان را دوست بدارم و به آنان نزدیک شوم.....»
دوری از تشریفات
هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی شد و در حلقه ای میان اصحاب می نشست، تا هیچ برتری وجود نداشته باشد. مجلسش صدر و ذیل نداشت و هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی شد، همگی حلقه وار می نشستند.
از این رو اعراب غریبی که به حضور مبارکش می رسیدند، ایشان را در میان جمع نمی شناختند؛ از این رو می پرسیدند: «کدامیک پیامبر (ص) خدایند؟
اوصاف مجلس پیامبر
از امام حسین (ع) روایت شده که فرمودند: از پدرم درباره چگونگی مجالست رسول خدا (ص) پرسیدم، امام علی (ع) فرمود:
رسول خدا (ص) هیچگاه بدون ذکر نام خدا نه در جائی می نشست و نه از جائی بر می خاست، در مجالس جایگاه معینی نداشت و از این کار منع می فرمود، چون به گروهی می رسید همانجا که رسیده بود - پایین مجلس- می نشست و به این کار دیگران را هم دستور فرموده بود.
در مجالس رعایت حال همه را می کرد و حق همگان را ملحوظ می داشت، هرگز طوری رفتار نمی کرد که کسی تصور کند دیگری بر او مقدم است، هر کس برای بیان حاجتی پیش پیامبر (ص) میآمد، تا هنگامیکه نمی رفت حوصله و شکیبائی می فرمود، تلاش می فرمود حوائج و خواسته های مشروع را بر آورد و اگر نمی توانست با گفتاری کوتاه و پسندیده معذرت خواهی می کرد.
اخلاق خوش و گشاده رویی او چنان بود که همه اصحاب او را چون پدر خویش می دانستند، همه اصحاب در برابر حق در نظر رسول خدا (ص) یکسان بودند، مجلس او سرا پا حکمت و بردباری و صبر و شکیبائی بود، صداها در حضورش بلند نمی شد و هیچ کس مطلبی را رد یا تصدیق نمی کرد.
هیچگاه در سخن پیامبر (ص) ذلّت و لغزشی دیده نشد، برتری اصحاب حتی در مجلس پیامبر (ص) هم فقط به تقوای ایشان بستگی داشت، همه در محضر او فروتن بودند، سالخوردگان را محترم می داشتند و به خردسالان مهر می ورزیدند، و نسبت به نیازمندان ایثار می کردند و در حفظ یک دیگر کوشا بودند.
گفتم: رسول خدا (ص) با هم نشینان خود چگونه بود؟ گفت:
همیشه خنده رو، خوش خلق و ملایم بود نه ترشرو و سخت گیر، هیچگاه فریاد نمی زد و دشنام نمی داد، عیب کسی را آشکار نمی ساخت و بیهوده از کسی ستایش نمی فرمود، از آن چه که به آن میل نداشت یاد نمی کرد، هرگز تاسف و اندوهی برای امور عادی اظهار نمی فرمود.
از سه چیز بشدت پرهیز می فرمود، کبر و پرحرفی و کارهای بی معنی، سه چیز را در حق مردم بسیار رعایت می فرمود، هیچ کس را سرزنش نمی کرد و بر کسی خرده نمی گرفت و در جستجوی معایب کسی نبود، فقط در مواردی که امید ثواب و اجر بود تذکر می داد و صحبت می کرد.
و چون پیامبر (ص) صحبت می کرد هم نشینان او چنان سکوت می کردند که گوئی مرغ بر سر ایشان نشسته است، چون سکوت می فرمود: اصحاب صحبت می داشتند و هرگز در حضور پیامبر (ص) ستیزه و نزاع در بحث نداشتند.
اگر اصحاب می خندیدند او نیز تبسم می فرمود و اگر از چیزی تعجب می کردند او هم اظهار تعجب می کرد، افراد غریب و بیگانه را خوب تحمل می کرد و سخن ایشان را به تمام می شنید و به خواسته های آن ها گوش فرا می داد.
گاهی اصحاب آن اشخاص را متوجه طول گفتارشان می کردند، پیامبر (ص) به اصحاب می گفت هر گاه نیازمندی را می بینید نیاز او را بر آورید، هرگز از کسی ستایش نمی خواست، مگر این که کار نیک را با نیک جبران کنند، سخن هیچ کس را بدون ضرورت قطع نمی کرد و در آن صورت معمولا بر می خاست و یا او را از سخن گفتن نهی می فرمود.
منابع
1- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی
2- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل شیعه
3- طوسی، محمد بن حسن، امالی
4- طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق
نظر شما