به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ همزمان با سالروز تخریب بارگاه ائمه مدفون در قبرستان بقیع، نشست «سیر تحول معماری قبور بقیع، علل تخریب و بازتاب آن در جهان اسلام» در سالن جلسات خبرگزاری ابنا در شهر قم برگزار شد.
در این نشست حجتالاسلام دکتر «احمد فلاحزاده» عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب و دکتر «احمد خامهیار» نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام به ارائه دیدگاههای خود درباره موضوع پرداختند.
در ابتدای این نشست دکتر «احمد خامهیار» اظهار داشت:
بسمالله الرحمن الرحیم
اگر بخواهیم دربارهی قبرستان بقیع از ناحیهی ارزش تاریخی و معماری آن گفتوگو کنیم، ما قبرستان بقیع را بیشتر به عنوان یک مکان مقدس در نظر میگیریم؛ جایی که حرم چهار تن از ائمهی ما(ع) و تعداد قابل توجهی از شخصیتهای مقدس ما بوده است. البته بعضی دوستان هم میگویند که به جای کلمهی قبرستان از حرم یا عبارات دیگر استفاده کنیم، کمااینکه مسلمانان شبهقاره هم اصطلاح «جنة البقیع» یا بهشت را برای بقیع باب کردهاند ولی بههرحال میدانیم که اینجا یک فضای تدفینی و قبرستان در طول تاریخ بوده است. لذا اگر بخواهیم به لحاظ ماهیت تاریخی آن بحث کنیم، نمونههای فراوانی از قبرستانهای بزرگ و وسیعی که از نظر معماری ارزش قابل توجهی داشته باشند، در جهان اسلام داریم؛ مثل قبرستان باب الصغیر در دمشق، قبرستان تخت فولاد اصفهان، قبرستان وادی السلام نجف اشرف و ... .
*ویژگیهای قبرستان بقیع
قبرستان بقیع دو ویژگی خاص دارد. یکی به خاطر وجود شخصیتهای مقدس درجه یک از دورهی صدر اسلام و معاصر و منسوبین پیامبر اسلام(ص) که در این قبرستان به خاک سپرده شدند. ویژگی دوم این است که اکثر گنبدها و بقاع متبرکه که در قبرستان بقیع تا پیش از تخریب وجود داشته، در دورههای زمانی مختلفی ساخته شدهاند و پیروِ سبکهای معماری مختلفی بودهاند. بر اساس اینکه بانی هر کدام از این گنبدها چه پادشاه و چه امیری بوده و وابسته به کدام یک از سرزمینهای اسلامی بوده و در چه دورهی تاریخی بنا شده است، سبک آن منطقه و دورهی زمانی را از نظر معماری نمایندگی میکند. این ویژگی است که ما کمتر در جای دیگری در جهان اسلام میتوانیم پیدا کنیم که در یک قبرستان مقدس، هر کدام از گنبد و بقعهی متبرکه، نمایندهی یک سبک معماری مربوط به یک دوره و یک حوزهی جغرافیایی جهان اسلام هستند.
*سیر تحول معماری قبور بقیع
شواهد نشان میدهد که تا نیمهی دوم قرن پنجم هجری در قبرستان بقیع هیچ بنا و گنبدی وجود نداشته است. ممکن است در حد یکی، دو مسجد ساده در قبرستان داشته باشیم که میدانیم یکی به اسم مسجد فاطمه(س) یا همان بیت الاحزان است. از همان قرون اولیه بنایی بیشتر به عنوان مسجد فاطمه(س) شناخته میشده و از قرن ششم به بعد، به بیت الاحزان تغییر نام پیدا میکند. البته این بحث مفصلی است که وارد آن نمیشویم. میدانیم که ساخت گنبدهایی بر روی قبور شخصیتهای مقدس بقیع، از نیمهی دوم قرن پنجم شروع شد. اولین گنبدی که در بقیع ساخته شده، گنبد قبور ائمهی بقیع(ع) یعنی چهار تن از امامان ما، امام حسن مجتبی(ع)، امام زینالعابدین(ع)، امام محمد باقر(ع)، امام جعفر صادق(ع) و همچنین قبر عباس عموی پیامبر(ص) است. بر اساس روایت اهل سنت که یک مقدار در آن ابهام و اختلاف نظر وجود دارد، مدفن حضرت فاطمهی زهرا(س) در آنجا است و طبق روایتی که بیشتر نزد شیعیان مورد قبول است، حضرت فاطمه بنت اسد در بقیع مدفون است.
ما چند گزارش معتبر در منابع قدیمی داریم که نشان میدهد بانی گنبد ائمهی بقیع(ع) شخصی به نام مجدالمُلک بَراوِسْتانی قمی ـ وزیر برکیارق سلجوقی ـ بوده است و سال 492 قمری در نتیجهی اختلافاتی که میان دولتمردان دورهی سلجوقی وجود داشته به قتل میرسد؛ توطئهای میکنند و ایشان را به قتل میرسانند. مجدالملک شخصی بود که نسبت به ساخت مشاهد شیعی اهتمام زیادی داشت و چندین گزارش وجود دارد که تعدادی از مشاهد امامزادگان و حتی امامان به دست وی ساخته شده است؛ از جمله حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری که تا امروز یک درگاه آجری زیبا و باشکوهی دارد که هنگام ورود به حرم به چشممان میخورد و روی کتیبههای آن نام مجدالمُلک دیده میشود.
*مجدالمُلک بانی گنبد ائمهی بقیع(ع) بود
طبق گزارشهایی که در تعدادی از منابع کهن آمده، مجدالمُلک بانی گنبد ائمهی بقیع(ع) است. با اینکه ما تاریخ دقیق ساخت آن را نداریم ولی بر اساس قرائن میتوان حوالی 490 را حدس زد. مجدالملک سال 492 به قتل رسید و احتمالاً گنبد بقیع در حدود سال 490 و یا کمی قبل و یا کمی بعد از آن ساخته شده است.
یک نکتهی جالبی که در منابع کهن و به طور مشخص در الکامل ابن اثیر آمده است، مجدالمُلک معماری از اهل قم را برای ساخت این گنبد اعزام میکند. این نکتهی بسیار مهمی در این بحث است که ما بتوانیم تشخیص دهیم سبک معماری گنبد ائمهی بقیع(ع) چه بوده است. البته برخی از مورخان مدینه چون از منابعی که به نقش مجدالمُلک اشاره میکند اطلاعی نداشتهاند و در دسترسشان نبوده است، حدس و گمانهای دیگری زدهاند. برای نمونه یکی از مورخان مدینه گفته که گنبد بقیع به دست الناصر لدین الله عباسی ساخته شده که قطعاً اشتباه است. سمهودی که یکی از مورخان برجستهی مدینه است به وجود صندوقچهای روی قبر ائمه(ع) اشاره میکند که تاریخ آن 517 هجری بوده است، در حالی که الناصر لدین الله حداقل 50-100 سال بعد از این تاریخ بوده است. این نشان میدهد که در تاریخ 517 گنبد وجود داشته و حتی صندوقچه یا ضریح هم روی قبر نصب کردهاند.
با اینکه سمهودی شخصیت دقیق النظری است و میدانیم که کتابش یکی از جامعترین تاریخهای مدینهی منوره است اما در کمال شگفتی اشتباه بسیار بزرگی مرتکب شده است. سمهودی اشاره میکند که روی محراب گنبد ائمهی بقیع(ع) کتیبهای وجود داشته که در آن نام یکی از خلفای عباسی به اسم المنصور المستنصر بالله آمده است و تصور کرده این «المنصور»، لقب منصور دوانیقی خلیفهی دوم عباسی است، برای همین حدس زده که گنبد ائمهی بقیع(ع) به دست منصور عباسی ساخته شده است در حالی که ما میدانیم منصور در اینجا نه لقب، بلکه اسم المستنصر بالله و یکی دیگر از خلفای عباسی است که تقریباً یکی، دو خلیفهی قبل از آخر که پسر الناصر است و خودش و الناصر تمایلات شیعی داشتند. حدأقل میدانیم که محراب بنا به دست یا به دستور مستنصر بالله عباسی ساخته شده است. المستنصر هم حداقل حدود 150 سال بعد از مجدالملک بوده است.
*معماری گنبد ائمهی بقیع، ایرانی و در دوره سلجوقی بود
تعدادی عکس قدیمی از گنبد ائمهی بقیع(ع) داریم و برخی از جهانگردان مسلمانان در قرون بعدی، توصیفاتی از گنبد ائمهی بقیع(ع) دارند. بر اساس اسناد و شواهد تصویری و مکتوبی که در اختیار داریم، تا قبل از تخریب دوم، شاهد بنایی با پلان هشت ضلعی هستیم و در هر زاویهی بنا، منارهچههای کوچکی را میبینیم. ما وقتی سبک بنا را میبینیم و با تعدادی از مقابری که در دورهی سلجوقی، تقریباً در همان دوره در ایران ساخته شده مقایسه میکنیم متوجه میشویم که سبک معماری آنها بسیار نزدیک و مشابه است. بعضی از نمونههای دوره سلجوقی تا همین امروز هم پابرجا است، برای مثال میتوانیم به دو برج مقبرهی خرقان قزوین اشاره کنیم که تاریخ ساختشان به فاصلهی چند سال قبل از تاریخ ساخت تقریبی گنبد ائمهی بقیع(ع) است.
ما بر اساس مجموع شواهد میتوانیم پی ببریم که گنبد ائمهی بقیع تا قبل از تخریب دوم، یک مقبره به سبک مقابر دورهی سلجوقی بوده که بین حدود 450 تا 500 هجری در ایران ساخته شده است. این نشان میدهد که معماری گنبد ائمهی بقیع، معماری ایرانی و معماری دورهی اول سلجوقی است و گنبد ائمهی بقیع در کل تاریخ، تا حدود زیادی دستنخورده باقی مانده است؛ یعنی بازسازیها و توسعههای عمدهای در آن صورت نگرفته است.
ممکن است این سؤال پیش بیاید که قبل از تخریب دوم، تخریب اولی هم داشتهایم. میدانیم که یک بار وهابیها در دورهی اول حکومت سعودی در سال 1220 مدینه را تصرف و بقاع بقیع را تخریب کردند. اما تخریب دومی که در سال 1334 اتفاق افتاد، بقاع به طور کامل تخریب شد و تا امروز هم به همان شکل باقی مانده است. البته سبک معماری فقط برای گنبد ائمهی بقیع صدق نمیکند بلکه برای بقیهی گنبدهای بقیع هم صدق میکند. در تخریب اول، وهابیها بازهی خیلی کمی مدینه را تصرف کرده بودند و این شهر بیشتر از 7-8 سال بیشتر در اختیار آنها نبود، تا اینکه عثمانیها دوباره مدینه را از دستشان خارج میکنند و نتیجه این میشود که تخریب، تخریبی نبوده که کل بنا را به طور کامل از بین ببرند؛ حداقل پایهها و بخشی از بدنهی بنا به احتمال زیادی باقی بوده و عثمانیها که شهر را گرفتند، بر اساس همان پلانهای موجود دوباره بناها را از نو ساختند و گنبدهای جدیدی را روی هر کدام از این بقاع بنا کردند.
*بنای ائمه بقیع توسعه پیدا نکرد و به شکل سابق خود بود
پس ما میبینیم که گنبد ائمهی بقیع برخلاف سایر مشاهد و عتبات ائمه(ع) در عراق و ایران که در طول تاریخ، بارها بازسازی و توسعه پیدا کردهاند و به بناها و مجموعهی معماری عظیمی تبدیل شدند، با توجه به شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خاص و متفاوتی که در مدینه و حجاز و حرمین وجود داشته است و متفاوت از محیطهای شیعی عراق و ایران بوده، گنبد ائمهی بقیع، بازسازی و تحولات چندانی را در طول تاریخ ندیده و از همان ساختی که در دورهی سلجوقی شکل گرفته، حتی تا اواخر تخریب دوم تا حدود زیادی حداقل پلان خود را حفظ کرده است.
فقط این نکته باقی میماند که به احتمال زیاد آن شکل گنبدی که ما در عکسهای قدیمی میبینیم، کاملاً متفاوت از شکل اولیهی گنبد بنا است. ما در ایران بسیاری از نمونههای مقابر دورهی سلجوقی یا حتی دورهی ایلخانی را میبینیم ـ و تا الان نمونههای آن به طور کامل حفظ شده است ـ که گنبدها به شکل رُک یا مخروطی است. بسیاری از امامزادههایی که در قم در دورهی ایلخانی وجود داشتهاند و تا همین الان هم باقی ماندهاند مثل علی بن جعفر و مقابر باغ گنبد سبز، گنبدهای رُک و چندضلعی مرتفع دارند و بدنههایشان هم هشت ضلعی یا دوازده ضلعی است. اساساً اصل و هستهی اولیهی بنای حرم حضرت معصومه(س)، بنای هشت ضلعی است که اتفاقاً آن هم در دورهی اول سلجوقی ساخته شده و به احتمال زیاد حتی گنبد حرم حضرت معصومه(س)، رُک بوده؛ همانطور که گنبد سایر امامزادههای قم و بناهای اصلی آنها، رُک بوده است.
بنای بارگاه ائمه بقیع، ایرانی است
معمار و بانی بارگاه ائمه بقیع قمی بود و ما نمونههای گنبدها و مقابر را به سبک معماری بقیع در قم داریم. همهی نشاندهندهی این است که ما با یک بنای کاملاً ایرانی مواجه هستیم؛ بنایی که به احتمال زیاد الگوی معماری آن بناهایی مثل برج مقبرههای خرقان قزوین بوده که تاکنون سالم باقی مانده است. حتی به احتمال زیاد حرم حضرت معصومه(س) که 2-3 دهه قبل از گنبد ائمهی بقیع(ع) ساخته شده، هشت ضلعی بوده است. البته امروزه ما نمیتوانیم به خاطر الحاقات متعدد در اطراف بنا، از بیرون حالت هشت ضلعی بودن حرم حضرت معصومه(ع) را ببینیم ولی فضای داخلی را که ببینید، هشت ضلعی است.
اینها مهمترین نکاتی است که ما در سیر تاریخ و تحولات معماری گنبد ائمهی بقیع(ع) میتوانیم ببینیم و بیشتر از این گزارشات چندانی به دستمان نرسیده است.
در ادامه حجتالاسلام دکتر «احمد فلاحزاده» اظهار داشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
در بحث تخریب بقیع و اتفاقاتی که افتاد، یکسری مباحثی مطرح است که من در سه بخش مطالب خود را تقدیم میکنم: تخریب و اتفاقاتی که افتاد، بازتابهای تخریب و آنچه که امروز ما باید به عنوان مجمع جهانی اهل بیت(ع) و یا به عنوان شیعیان و مسلمانان انجام دهیم. چون ما در آستانهی صدمین سالگرد تخریب قبور بقیع قرار داریم و به نظرم نسلهای آینده ما را نکوهش خواهند کرد که چرا در صدمین سالگرد تخریب عکسالعمل آنچنانی نشان ندادیم؛ کارهای بزرگی که میشد انجام داد و عملاً ما با قرار گرفتنمان در این فرصت زمانی، آن را سوزاندیم. یعنی ای کاش ما در این دوره به دنیا نمیآمدیم چون آیندگان از ما سؤال میکنند که چرا شما فرصت یکصدمین سالگرد را که میتوانست اتفاقی بیفتد را از دست دادید. حداقل احادیثی مبنی بر تغییرات صد سالگی وجود دارد که اینها و چیزهای دیگر را میتوانستید پشتوانه قرار دهید.
*تخریب بقیع حاصل دو جریان مذهبی و سیاسی است
تخریب بقیع و مسائلی که در بقیع پیش آمد حاصل دو جریان مذهبی و سیاسی است. اساساً به دنبال توطئهسازی هم نیستیم چون ما همیشه با یک ذهنیت توطئهنگر به حوادث نگاه میکنیم، ولی نه، وقتی به حوادث رجوع میکنیم میبینیم همینطور است. یعنی شما یک بازوی مذهبی در کنار یک بازوی سیاسی میبینید که هر دو با هم بازی میکنند تا بتوانند تخریب کنند و این تخریب را نگه دارند. اینکه تخریب میکنند و میتوانند این را نگه دارند نکتهی بسیار مهمی است.
تخریب اول مربوط به 220 سال پیش و در دورهی فتحعلی شاه قاجار است. یعنی زمانی که جنگهای ایران و روس به مرحلهی گرم خود رسیده است؛ جنگ در منطقهی شمال و غرب ایران داغ است و در این شرایط تخریب بقیع اتفاق میافتد. عملاً ایران در تاریخ اول تخریب تا سالهای بعد از آن سرگرم درگیری در منطقهی شمال غرب با روسیه است و فرصتی پیش نمیآید تا اینکه محمود دوم سلطان عثمانی مدینه را تصرف میکند و بر مبنای فقه حنفی همان معماری که فرمودند را بازیابی میکند.
یک نکتهی مهم این است که عباسیان در دورهی هارون الرشید، مقبرهای برای عباس عموی پیامبر میسازند و مقبرهی چند امام ما هم داخل آن قرار میگیرد. چون تقدسی برای آن بنای دورهی هارون الرشید قائل بودند، در تخریب حواسشان بود که این تقدس چند قرنی آیا قابل رفع است و میتوان ساختمان را تخریب کرد یا نه؟ یک بار در 1095 در دورهی صفویه، مأموران مدینه زائرانی که در بقیع زیارت میکنند را میگردند و عالمان غیرشیعی میبینند که داخل مزار ائمهی شیعه، کتابی از کتابهای شیخ مفید به نام المزار وجود دارد که در آن علیه خلفا مطالبی گفته شده است. این کتاب را مستند میکنند و به استانبول میفرستند تا حکم تخریب بقیع را بگیرند اما متوجه میشوند که این بنا را هارون درست کرده و از باب تقدسی که به عنوان خلیفهی عباسی برای او قائل بودند دست به بنای آن نمیزنند.
*وضعیت ایران و جهان اسلام در دومین تخریب قبور بقیع
اولین تخریب در 220 سال پیش صورت میگیرد و دومین تخریب مربوط به دورهی جنگهای اول جهانی است. در آن دوره شرایط قحطی در ایران پیش میآید و میلیونها نفر در ایران کشته میشوند؛ از سال 1293 شمسی وضعیت آشفتگی در دربار قاجار پیش میآید تا به سال 1304 شمسی منتقل میشویم و در این سال تخریب دوم اتفاق میافتد. در شرایطی که ایران نه از نظر سیاسی، نه از نظر مردمی و نه از نظر قوای نظامی هیچ ثبات خاصی ندارد، تخریب دوم اتفاق میافتد. در دومین تخریب هم به مانند تخریب اول دست انگلیسیها دیده میشود؛ اینها وارد میشوند، همکاری میکنند و جهات مختلف را در نظر میگیرند تا کسی نتواند مجدداً آن را بازسازی کند.
اینکه چرا قبور ائمه(ع)، پس از تخریب مشخص است، نکتهی مهمی دارد. در فقه وهابیت قبر به گونهای باید باشد که اصلاً نتوان مزار را شناخت. یعنی به صورت خرابههایی پشت سر هم باشد، کمااینکه بقیهی مزارها را به این شکل درآوردهاند، ولی وقتی میخواهند مزار اهل بیت(ع) را تخریب کنند به «نُخاوله» مراجعه میکنند. «نخاوله» شیعیان مدینه هستند که نخلدار بودند. وهابیها به آنها مراجعه میکنند، آنها هم دو دسته هستند، یک دستهی سادات و یک دسته مردم شیعی بودند که آقای عمری که مرحوم شد از نسب همان عمری سفیر چهارم حضرت امام زمان(عج) بود. وهابیها به نخاوله میگویند که میخواهند بقیع را خراب کنند، چه بهتر که خودتان خراب کنید. برگ برنده در دست عبدالعزیز آل سعود است و میخواهد بگوید من خراب نکردم و خودشان خراب کردند از طرفی نُخاوله را راضی کند تا تبعات بعدی کمتری داشته باشد. اینها هم به گونهای تخریب میکنند که مزارهای ائمه(ع) مشخص باشد. چون بقیهی مزارها را طوری تخریب میکنند که عملاً امکان بازشناسی آنها نیست؛ مگر بر اساس عکسهایی که بر مبنای آنها میتوان مزارها را تشخیص داد.
مزارها تخریب میشود اما وهابیت فشار میآورد که اینها را هم باید طوری تخریب کنید که مزارها معلوم نشود ولی «عبدالرحیم صاحبالفصول» مشهور به حائری با ملک عبدالعزیز دیدار میکند و قرار میشود که به همین مقدار بماند.
*بازتاب منفی تخریب قبور ائمه بقیع در جهان اسلام
چون تمام قبرستان بقیع تخریب میشود، بلافاصله بازتاب رسانهای در روزنامهها پیدا میکند. در آن تاریخ روزنامهی معروف «الکون» خبر و تصویری را منتشر میکند و به عبدالعزیز آل سعود منتسب میکند که اینها قبرستان بقیع را خراب کردهاند. تیتری که میزنند این است که «مرقد صحابه را تخریب کردهاند.»
مشکلی که امروزه ما شیعیان داریم این است که آنچه نسبت به صحابه در اعتقادات ما وجود دارد را با اهل سنت به اشتراک نمیگذاریم. همین سبب شده که یک مقداری جدا شده از جهان اسلام دیده میشویم. خوب بود که حداقل در این موضوع فضا را بازتر میدیدیم.
بازتاب رسانهای تخریب بقیع این بود که روزنامهها در جاهای مختلف خبر آن را منتشر میکنند. آن زمانی که این اتفاق میافتد دولت عثمانی سقوط کرده و خلافت عثمانی از بین رفته است. دولت ترکیه لائیک شده و این طرف در هند، حکومت در اختیار انگلیسیها است. در مالزی و اندونزی با آن همه مسلمانِ شافعیِ معتقد به مزارات، یکی در اختیار هلند و دیگری در اختیار انگلیس است؛ اندونزی در اختیار هلند و مالزی در اختیار انگلیس است و عملاً در این دو کشور هم اتفاقی نمیافتد. ایران هم که سرگرم بقایای جنگ جهانی اول است. به عبارت دیگر، جهان اسلام در شرایطی نیست که بتواند کاری انجام دهد، فقط از چند ناحیه اتفاقاتی میافتد که بتوانند مقداری شروع به کار کنند.
*موضعگیری شهید مدرس در قبال تخریب قبور بقیع
در 10 صفر سال 1334، شهید مدرس در مجلس اعلام میکند که باید یک فکری کنید و کمیتهای برای احیای مزارات تشکیل دهید. در حالی که تخریب چه زمانی است؟ 8 شوال است. شوال با ماه صفر تقریبا 8-9 ماه فاصله دارد. گویی این تاریخها دقیق نیست، یعنی این اتفاقی که در مجلس میافتد با آن اتفاقی که در تخریب میافتد، فاصله دارد. به نظرم زمانی شهید مدرس و دیگران دست به کار شدند که وهابیها وارد مدینه شدند و به محض ورود وهابیت به داخل مدینه، بلافاصله شهید مدرس و دیگران که احساس کردند آنها خراب میکنند، شروع به فعالیت کردند.
امروزه اتفاقی که در مورد بقیع رخ داده این است که همهی نهادها کنار کشیدهاند و عملاً در ایام شوال چند بنر و پوستر در قم نصب میشود و در تهران و شهرهای دیگر اگر باشد، خیلی کم است. اتفاقی که آن دوران میافتد این است که مردم اعلام عزاداری میکنند و خودشان پول جمع میکنند. مخصوصاً شیعیان هندی یک رقم غیر قابل باوری را جمع میکنند، 3 میلیون پوند معادل 42 هزار میلیارد تومان جمع میکنند و آن را به رئیس حاکم انگلیسی هند میدهند و میگویند که ما این را به شما میدهیم و شما این را خرج کن، در مقابل ما یک مجسمه از شما میسازیم و به یادبود این کاری که برای ما کردی در مکه نصب میکنیم. شیعیان هند این میزان هزینه میکنند.
*تشکیل «انجمن تحفظ مآثر متبرکه» در هند
شیعیان ایرانی در شهرهای مختلف که تحت تأثیر علما هستند، فعالاند. در هند اتفاق دیگری که میافتد این است که «انجمن تحفظ مآثر متبرکه» شکل میگیرد. انجمن تحفظ اعلام میکند ما میخواهیم مآثری که از بین میرود را به هر شکلی که شده بازسازی کنیم؛ شما بابت پولش اصلاً نگران نباشید، ما بازسازی میکنیم که عملاً متأسفانه این اتفاق نمیافتد. یعنی در یک شرایط خیلی بد و با یک مدیریت خارجی اتفاق میافتد. چرا مدیریت گفتم؟ در همین دوره ببینید چه اتفاقی میافتد. در داخل مدینه بین حاکم قبلی مدینه و عبدالعزیز درگیری پیش میآید و کاری میکنند که این حاکم قریشی کنار برود. این حاکم قریشی اعلام میکند که من خلیفهی جهان اسلام هستم و شما به عنوان خلیفه با من بیعت کنید. انگلیسیها او را کنار میزنند و عبدالعزیز آل سعود را سر کار میآورند. به همین دلیل خلافت برای همیشه نابود میشود و وهابیها میتوانند مدینه را به آن معنا که دوست دارند در اختیار بگیرند.
کلاً در ذات غربیها پیچیدگی و حیلهگری خاصی وجود دارد که در ما شرقیها کمتر است. انگلیس به تخریب بقیع کمک میکند اما در عین حال نقش میانجی را هم بازی میکند. انگلیس به شیعیان هند میگوید که ما به شما کمک میکنیم و شیعیان هند امیدوارند تا حاکم هندی برای آنها کاری کند. حاکم هندی کسی است که وقتی شورشیان یمن و حجاز به عبدالعزیز حمله میکنند، آنها را بمباران میکند تا نتوانند به شهر مدینه برسند. خب یک وضعیت اینچنینی برای موضوع پیش میآید.
*موضعگیریهای سیاسی در قبال تخریب بقیع
ما در اینجا مسائلی را داریم که به نظرم جالب است. یکی بحثهای سیاسی است که اتفاق میافتد. در بحثهای سیاسی، موضعگیریها از مجلس ایران و توسط شهید مدرس شروع میشود؛ تعطیلی عمومی و عزاداری عمومی اعلام میشود و سعی میکنند هر طور شده بقیه را همراه کنند، اما در ترکیه دیگر کسی همراه نیست و شیعیان هند منتظر حاکم هندی هستند تا به آنها کمک کند.
از این طرف کسانی در دولت ایران وارد میشوند تا کارها را انجام دهند که با تخریب بقیع هماهنگ هستند. در دوره عثمانی، سفارتخانهی ایران در سوریه بود و در فلسطین نمایندگی داشت اما در عربستان سفارتخانه یا نمایندگی نداشت. وقتی این تخریب بقیع اتفاق میافتد، ایران یک نمایندگی در عربستان ایجاد میکند و اولین شخصی که برای نمایندگی به عربستان میرود، «حبیب الله امین المُلک» پدر امیرعباس هویدا است که بهایی است. وی به عنوان کسی میرود که باید گزارش دهد چه اتفاقی در مدینه افتاده است. او گزارشها را بهگونهای مینویسد، گویی چیزی نشده است. میگوید: «اعلیحضرت، ما به دیدار عبدالعزیز رفتیم، ایشان گفت که شیعیان در امن و امان هستند، اینجا چند گلوله به مزار و اینها خورده است و حرم رسول خدا(ص) را تعمیر کردهاند و زائران میروند و میآیند.» پدر هویدا، آن گرمی و حرارت را سرد و سردتر میکند و تعریف و تمجید خاصی از عبدالعزیز و رفتارهای او دارد. مدتی که پدر امیرعباس هویدا در عربستان حضور دارد، با سیاستی که به او گفته شده، فتیلهی تمام تلاشهایی که در ایران برای بازسازی انجام میشود را با یک نگاه سیاسی پایین میکشد و عملاً اتفاقی برای بازسازی پیش نمیآید.
*احیای خلافت یا بازسازی بقیع؟!
اتفاق دیگری که میافتد و مدیریتی که پیش میآید این است که دو جریان شیعیان در ایران و جریان شیعیان در هند تلاش میکنند بازسازی بقیع صورت گیرد. وقتی طرح کمیسیون بازسازی حرمین مطرح میشود، در برابر، در جهان اهل سنت این را مطرح میکنند و میگویند که آقا، خلافت از بین رفت. این را رها کنید، آنچه که مهم است خلافت است، لذا فکری برای احیای خلافت کنید. اما شیعیان میگویند که مقابر و ضریحها از بین رفته، یک فکری برای احیای اینها کنیم. همین مسئله باعث تقابل میشود. رشید رضا و کسانی که در مصر بودند، شیعه را متهم میکنند که شما میخواهید فکر جهان اسلام را از موضوع احیای خلافت به سمت مسئلهی کماهمیتتر ببرید! حتی درگیری میشود و اتهامات خیلی بدی به شیعیان میزنند که تلاش شما این است که جهان اسلام را از نظریهی خلافت جدا کنید و به سمت مسئلهی محدود بازسازی ببرید. این مسئله سبب میشود که میان مسلمانان اعم از سنّی و شیعه دودستگی پیش میآید.
از اینرو، اهل سنت در هند چند دسته میشوند. حداقل چهار گروه در هند داریم که فعال هستند. یک گروه اهل حدیث یعنی همان وهابیون هندی هستند و احیای خلافت و نه بازسازی مزارها را دنبال میکنند. یک گروه از شیعیان «تحفظ مآثر» هستند که حاضرند هزینههای بازسازی بقیع را پرداخت کنند. دو گروه دیگر به دنبال احیای خلافت و نه احیای آثار هستند. بنابراین عملاً جهان اسلام در درون خود به دو جبهه تبدیل شود: جبههی اهل سنت که برای احیای خلافت تلاش میکند و جبههی شیعهای که به این موضوع کاری ندارد. از این رو، جهان اهل سنت مسئلهی تخریب آثار بقیع را کنار میگذارند و احساس میکنند که اگر به این موضوع بپردازند، به موضوع مهمتر یعنی احیای خلافت نپرداختهاند.
مسائل مربوط به خلافت بسیار دامنهدار میشود تا اینکه عملاً رویکرد حکومت در ایران از رویکرد اوایل رضاخان که مذهبی است، به سمت لائیک میرود. وقتی رویکرد در ایران از رویکرد مذهبی به رویکرد لائیک تبدیل میشود کار به فراموشی سپرده میشود. رضاخان از سال 1304 که روی کار میآید تا حوالی سالهای 1312، با حوزهی علمیه قم درگیر است و بعد از 1315 که آیتالله حائری مرحوم میشود، عملاً شیعه در ایران ضعیف میشود، قدرت علمی علما تحتالشعاع قرار میگیرد و بازسازی بقیع رو به فراموشی حرکت میکند.
دکتر «احمد خامهیار» در ادامه اظهار داشت:
من قبل از شروع عرایضم نکتهای نسبت به ابهامی که نسبت به تاریخ تخریب فرمودند اشاره کنم. چون خودم آن ابهام را داشتم و خیلی هم ذهنم را مشغول کرده بود و در جستجوی این بودم که آیا تاریخ 8 شوالی که میگویند تاریخ درستی است یا تخریب قبل از این اتفاق افتاده است؟ من فکر میکنم وقایع مربوط به ماه محرم بوده است. با تصرف دورهی اول سعودی که کاری نداریم، سعودیها برای دومین بار مدینه را تصرف کردند و وارد شهر این شهر شدند. اگر اشتباه نکنم در محرم بوده و در بدو ورودشان به شهر یکسری درگیریهایی شده و طبیعتاً شلیک تیری به گنبد حرم مطهر نبوی(ص) صورت گرفته است. اتفاقاً آن موضعی که در مجلس ایران در ماه صفر گرفتهاند، مربوط به این قضیه و مربوط به بدو ورود وهابیها به مدینه است ولی مسئله این است که وهابیها در زمان ورودشان به مدینه بلافاصله اقدام به تخریب نکردند. احتمالاً میخواستهاند تا مدتی همراهی مردم را به دست بیاورند و اینطور نباشد که از همان روز اول، وارد تنش با مردم مدینه شوند. گفتهاند چند ماهی در ظاهر نشان دهیم که فعلاً با گنبدها کاری نداریم. البته این بیشتر تحلیل خودم است، ولی منظور این است که بههرحال بین ورود وهابیها به مدینه تا تخریب که تاریخ 8 شوال است، چند ماه فاصله است و آن تاریخ 8 شوال مربوط به تخریب گنبدهای قبرستان بقیع است. این یک مطلب است.
*آغاز نهضت گنبدسازی در بقیع
اگر بخواهم به ادامهی همان بحث ویژگی تمدنی قبرستان بقیع از منظر معماری برگردم، همانطور که در قسمت اول گفتم ساخت نخستین گنبد در قبرستان بقیع به دست مجدالمُلک براوستانی از حدود سال 490 هجری شروع میشود. خلافت عباسی تقریباً بخش زیادی از جهان اسلام را تحت پوشش قرار داده بود و خیلی اوقات دولتمردانی که حتی در حکومتهای دیگر هم بودند، اجازه میگرفتند و میآمدند و برای خودشان در مدینه کار عمرانی انجام میدادند، گنبدی میساختند و بخشی طبیعتاً رقابتهای بین خود آن دولتمردان بوده است. لذا ساخت گنبدهای بقیع در یک بازهی چند صد ساله اتفاق میافتد. عثمانیها میآیند و حرمین را تصرف میکنند و از دست ممالیک خارج میکنند، هنوز میبینیم که بعضی از قبور حتی فاقد گنبد است. فاقد گنبد به معنای اینکه نهایتاً در اطراف آن یک چهار دیواری یا یک سایبان و سقف عادی معمولی است، بدون اینکه سازهی گنبدی شکلی داشته باشد. ما حتی میبینیم که گنبدهای چند زیارتگاه بقیع در دورهی عثمانی ساخته میشود. چند گنبد در همان قرن 6 و بعد از ساخت گنبد ائمهی بقیع(ع) ساخته میشود. برای نمونه گزارش داریم که یکی از دولتمردان دستگاه خلافت فاطمی، قبر اسماعیل را احداث میکند، چون فاطمیها توجه خاصی به اسماعیل پسر امام جعفر صادق(ع) دارند. قبر ابراهیم پسر پیامبر(ص) از جمله گنبدهایی است که در قرن ششم و بعد از گنبدهای ائمهی بقیع ساخته میشود. میخواهم بگویم با ساخت گنبد ائمهی بقیع یک نهضتی شروع میشود که دولتمردهای دورههای بعدی این کار را ادامه میدهند و هر کدام به سهم خودشان گنبدی روی یکی از شخصیتهای مدفون در قبرستان بقیع میسازند.
همانطور که در ابتدای بحث اشاره کردم، بسته به اینکه هر گنبدی در کدام دورهی زمانی و یا به دست چه دولتمردی متعلق به کدامیک از دستگاههای حکومتی آن زمان بوده، سبک معماری هم بر اساس معماری همان دوره و آن سرزمینی که دولتمرد وابسته به آن بوده تغییر پیدا میکند. اگر ما گنبد ائمهی بقیع را میبینیم که به سبک معماری سلجوقی ایرانی ساخته شده است، گنبد عثمان به احتمال زیاد و بر اساس منابع تصویری که داریم به سبک معماری دورهی ایوبی شام ساخته شده است. گنبدهایی که در دورهی مملوکی ساخته شده به سبک معماری مصری است. این را بر اساس اسناد تصویری عرض میکنم، چون ما تعداد زیادی نگاره و نقاشیهایی از بقیع داریم که در نسخههای خطی اسلامی بر جا مانده و کاری که قبلاً خود بنده دربارهی بقیع انجام دادهام و منتشر هم شده، اساساً تا حد زیادی بر اساس همین منابع تصویری بوده است.
*عموم مسلمانان به زیارت قبور ائمهی بقیع(ع) میرفتند
نتیجهگیری که میخواهم کنم این است که ما با یک فضایی روبهرو هستیم که علاوه بر تقدسی که بقیع دارد و یکی از مقدسترین اماکن برای ما مسلمانان، چه شیعه و چه سنّی و سایر مذاهب است، میدانیم به جز امامان ما، شخصیتهای دیگری در آنجا دفن هستند که برای سایر فرق و مذاهب اسلامی هم مقدس هستند؛ خلیفهی سوم، امام مذهب مالکی و شخصیتهای مقدسی که برای بعضی از فرق صوفیه تقدس داشتند، همه در بقیع دفن هستند. کسانی مثل ابراهیم پسر رسول خدا(ص)، صفیه عمهی پیامبر(ص) و دختران و همسران رسول خدا(ص) برای همهی مسلمانان تقدس دارند. همچنین خود ائمهی بقیع برای عموم مسلمانان تقدس داشتند. گزارشات متعددی که در سفرنامهها میبینیم این است که عموم مسلمانان به زیارت قبور ائمهی بقیع میرفتند و بقیع برای آنها جایگاه مهم و مقدسی داشته است. این را میتوانیم به راحتی از سفرنامههایی که حتی مسلمانان غیرشیعه در دورههای مختلف نوشتهاند استخراج کنیم، مسلمانان مغربی، مسلمانان هندی - پاکستانی چه شیعه و چه اهل سنت که بودند.
اگر بنا و گنبدهای بقیع باقی میماندند، ما با فضایی مواجه بودیم که سبکهای مختلف معماری متعلق به سرزمینهای مختلف عمدتاً حاشیهی حجاز را داشت، و این سبکها از مصر، شام، عراق و حتی ایران در این قبرستان بر جای مانده بود. ما این خصوصیت را در کمتر جایی در جهان اسلام میتوانستیم پیدا کنیم، چه از لحاظ سبکهای مختلف و تنوع سبکهای معماری گوناگون و چه از لحاظ تقدس و تنوع شخصیتهای مقدس اسلامی که در این قطعه از بهشت به خاک سپرده شدهاند.
*تمام مذاهب اسلامی را برای بازسازی بقیع با خودمان همراه کنیم
این نشان میدهد، وهابیهایی که گنبدهای بقیع را از بین بردند چه آسیبی به این میراث اسلامی وارد آوردند؛ میراثی که متعلق به همهی مسلمانان بود. یک چیزی که همیشه فکر میکنم این است که برای احیای آرمان بقیع، ما باید بتوانیم همهی مذاهب اسلامی را با خودمان همراه کنیم. یعنی باید بتوانیم همهی مذاهبی که شخصیتهای مقدسی در بقیع دفن شدهاند را هم با خودمان همراه کنیم و این وجه از بقیع را نشان دهیم که اینجا فقط متعلق به ما شیعیان نیست؛ هر چند طبیعتاً حرم ائمهی بقیع از نظر ما جایگاه عالی و معنوی ویژه و منحصربهفردی دارد و حتی شاید قابل مقایسه با عراق نباشد. در حرمهای عراق و ایران میبینیم که یک یا دو امام در کنار هم دفن هستند، اما در بقیع چهار امام را کنار هم داریم، ولی با وجود این، برای اینکه ما موضوع بقیع را به یک مسئله در کل جهان اسلام تبدیل کنیم باید بتوانیم تمام مسلمانان را با خودمان همراه کنیم.
یکی از حضار: از دکتر فلاحزاده سوالی دارم. فرمودید حوزهی علمیهی قم ضعیف شده بود، وضعیت حوزهی علمیهی نجف هم به عنوان مرکز علمای جهان تشیع بود، چگونه بود؟
حجتالاسلام دکتر «احمد فلاحزاده»: بله، آنجا هم ضعیف شده بود. دولت عثمانی ساقط شده بود، عراق شکل نگرفته بود و انگلیس، عراق را در اختیار داشت. حوزهی علمیهی نجف به دلیل همراهی با کسانی که علیه انگلیسیها میجنگیدند، هم شخصیتهایش را از دست داده بود و هم جایگاهش در نظر انگلیسیها تحت فشار بود. عراقیها در انقلاب 1920 شرکت کرده بودند و عراق متلاشی شده بود. دیگر خلافت عثمانی نبود و به همین دلیل حوزهی نجف ولو اینکه محکوم کردند ولی محکومیت آنها فایدهای نداشت. ایران قحطی زده و چندین میلیون کشته داده است، عراق در فضای شکست و متلاشی شدن است، لبنان در اختیار انگلیسیها است، لذا عملاً اتفاق خاصی نمیافتد.
یکی از حضار: واکنشهای منفی در جهان اسلام را فرمودید، آیا گزارشی داریم که به خاطر تخریب بقیع، برخی مسلمانان شادی کرده باشند؟
حجتالاسلام دکتر «احمد فلاحزاده»: وقتی که انسان میخواهد با کسی ازدواج کند، یک چیزهایی مربوط به دورهی نامزدی او است و یک چیزهایی مربوط به بعد از ازدواج است. افراد آن برنامههای دورهی نامزدی را بعد از ازدواج کنار میگذارند ولی ما همچنان انقلاب کردهایم و در همان دورهی نامزدی ماندهایم. یعنی چه؟ یعنی ما وقتی مستقر شدیم همان شعارهای دورهی قبل از استقرارمان را در بعضی از مباحث تکرار میکنیم. همانطور که جناب آقای دکتر خامهیار فرمودند باید با جهان اهل سنت خیلی نزدیک میشدیم ولی متأسفانه هر چه که جلوتر میرویم، یک چیز جدای از بقیه میشویم. به همین دلیل نهادهایی که در داخل جمهوری اسلامی هستند و نوع فعالیتهایی که دارند و کارهایی که شخصیتها میکنند، اصلاً با آن چیزی که ما میخواهیم سازگاری ندارد. این یک مشکل است ولی شادی کردن که فرمودید، من در گزارشها ندیدهام. چون فقط مزار اهل بیت(ع) نیست، مزار تمام صحابه را تخریب کردهاند و از نظر اهل سنت، عثمان خلیفهی شهید محسوب میشود. مزار علما و فقهای آنها و مزار همسران پیامبر(ص) تخریب شده است. در آن دوره در جهان اسلام، تخریب چنین چیزی همه را ناراحت میکند. حتی آن جریان اهل حدیثی و حدیثگرایان هم ناراحت هستند که چرا مزارهای بقیع را تخریب کردید؟ ما بالأخره با اینها یک علقهای داشتیم.
نکتهای که وجود دارد این است که مسلمانان کارهایی هم کردند که باعث این تخریب شد؛ از جمله اینکه یکسری مزار داخل قبرستان بقیع بود اما یکسری یادبود هم داخل آن درست کردند. برای نمونه قبر ابوذر را به صورت نمادین به آنجا آوردند، در حالی که ابوذر در رَبَذه دفن بود. یا مدعی شدند که قبر مادر رسول خدا(ص) در بقیع است، در حالی که ایشان در اَبواء دفن بود. این نوع نگاه به قبرستان بقیع و اینکه از جاهای مختلف قبر آوردند و یک نگاه اینچنینی به آنجا شد، در اینکه وهابیها در تخریب آنجا مصمم شوند، نقش داشت.
*شفا گرفتن شیعیان در قبرستان بقیع
یک چیزهایی در بقیع رسم بود، در دورهی عثمانیها که حنفی بودند، مردم در شبهای پنجشنبه گل ریحان روی قبرهای قبرستان بقیع میگذاشتند. از شیعیان یک پولی گرفته میشد که به زیارت ائمه(ع) بروند که به آن قروش میگفتند. معمولاً 5 قروش از شیعیان میگرفتند و به زیارت میرفتند. همچنین گزارشهای شفا گرفتن شیعیان ثبت شده است. برای نمونه فرهاد میرزا میگوید که من به زیارت رفتم، شخصی قبهی امام حسن مجتبی(ع) را باز کرد، داخل رفتم و پایم را کنار مزار آقا گذاشتم و گفتم که من از تهران آمدهام و پایم حالت فلج دارد. شما باید به من شفا بدهید و شفا گرفتم. فرهاد میرزا این را در خاطراتش در صفحهی 140 کتابش میگوید.
*کمیتهای برای بازسازی بقیع تشکیل شود
به نظرم در دقایق پایانی روی این بحث کنیم که چه باید کرد؟ من باز هم عرض میکنم که با واکنشهایی که فقها انجام دادند، بازسازی بقیع فتوای فقهی دارد و میتوان این کار را انجام داد؛ کتابها و اشعاری نوشته شد و دفاع کردند در مورد اینکه چرا باید بقیع بازسازی شود. به نظرم به عنوان مسلمان، چه شیعه و چه سنّی، بازسازی مزارهای تخریب شده بقیع نیاز به یک کمیته دارد. ما از طریق همین رسانه پیشنهاد تشکیل این کمیته را میدهیم. من واقعاً برای خودم ناراحت هستم که من چرا در صدمین سال زنده هستم؟ ای کاش ما 40-50 سال پیش فوت کرده بودیم، چون بعدیها ما را مقصر میدانند که شما در صدمین سال بودید و هیچ کاری نکردید! چون بازسازی بقیع در دستور کار وزارت خارجه و رسانهها نیست و دهها شبکهی برونمرزی رادیویی و تلویزیونی ابداً در مورد این بحث صحبتی نمیکنند.
یک کمیتهی متشکل از رسانهی ملی، حوزهی علمیه، وزارت خارجه و اهل سنت باشد و ما نباید این را به عنوان یک نماد شیعی بخواهیم. وقتی میگوییم میخواهیم چهار قبر ائمه(ع) را بازسازی کنیم، این برای شیعیان است اما باید ببینیم که اهل سنت چه میخواهند و چه چیزی برای آنها مهم بوده است؟ گزارشی که کمیتهی هند بررسی میکند به ما میگوید: آقایان علمای هند، قبر عبدالمطلب خراب شده، قبر ابوطالب خراب شده، قبر خدیجه خراب شده، گنبد مسجد جن خراب شده، مولد النبی(ص) خراب شده است. اینها جاهایی است که کمیتهی هند نام میبرد. مولد فاطمه(س) خراب شده است، قبر فلان صحابه خراب شده است. ما باید لیستی از این مزارها درست کنیم که برای همه مهم است، از جمله چهار امام خودمان و یک لیست حداقل 10-15 تایی درست کنیم تا بازسازی شوند.
*از شافعیها برای بازسازی مزارهای بقیع استفاه کنیم
در ادامه باید گام به گام حرکت کنیم. ما از اهل سنت شافعی هیچ بهرهای برای همکاری با خودمان نمیگیریم. همین الان اهل سنت شافعی تمام مزارها را زیارت میکنند. اهل سنت شافعی عمدتاً در اندونزی، مالزی و آن مناطق هستند، کردهایی که در کردستان ایران، عراق، ترکیه و سوریه زندگی میکنند، عموماً شافعیمذهب هستند، اینها میتوانند به ما در این کار کمک کنند و حداقل زبان ما در جهان اهل سنت شوند تا بقیع را احیاء کنیم.
اگر این احیاء شود، اولین نفعاش به ما میرسد. چرا؟ چون سر مزار امام حسن(ع) میرویم و بیمارمان شفا میگیرد. البته همه در آنجا جمع میشوند. چرا اهل سنت به مزار امام حسین(ع) میروند؟ این اتفاقات برای آنها هم میافتد.
به نظرم در حوزهی نگارش و مطالعات همانطور که جناب آقای دکتر خامهیار هم فرمودند، باید نگارش آثاری را در حوزهی اهمیت گردشگری و معماری داشته باشیم تا کسانی که در حوزهی معماری و گردشگری و مطالعات تمدنی کار میکنند، به میدان بیایند و این نکته را از طریق دانشگاهها بقبولانند که شما وهابیها یک مجموعهی گردشگری را خراب کردهاید و حداقل درآمد بسیار زیادی را از این طریق میتوانستید کسب کنید.
یک بخشی باید از طریق حوزهی علمیه و نهادهای حوزوی با مبناهای خودمان باشد. خدای متعالی در قرآن میفرماید که ما فلان قوم را نابود کردیم. میفرماید: « مِنۡهَا قَآئِمࣱ وَحَصِیدࣱ» هنوز آثار بعضی از آنها هست و بعضی را نابود کردهایم. ماندن بعضی از آثار، یک سنت الهی بوده برای اینکه در یادها بماند که فلان اتفاق افتاده و آثار آن وجود دارد. ما باید بر مبناهای دیگری این را به جوامع مسلمانان بقبولانیم که مزارهای بقیع نباید خراب میشدند. امروزه دورهای نیست که وهابیت بتواند مثل سابق عمل کند، قطعاً آنها در برابر ما مجبور به کوتاه آمدن خواهند شد. انشاءالله که این اتفاق بیافتد و خدای متعال توفیق بدهد.
یکی از حضار: ظاهراً امام موسی صدر برای بازسازی بقیع طرحی داشتهاند و به دولت عربستان آن زمان گفته بودند.
حجتالاسلام دکتر «احمد فلاحزاده»: بله، امام موسی صدر و برخی آقایان دیگر هم پیگیر بودند که اتفاقی بیفتد، منتها وقتی میخواهیم با یک حاکم اهل سنت صحبت کنیم، باید این را یک مسئول سیاسی مثل یک وزیر خارجه و رئیس جمهور بگوید. برای نمونه مرحوم آقای هاشمی جایگاهی در بین عربستانیها داشت. یک شخصیتی باید بگوید که سیاسی باشد که طرف مقابل بپذیرد و یک نفر از اهل سنت همزبان ما باشد. متأسفانه ما زبان اهل سنت نداریم، هر چه که ما داریم و همهی کسانی که با ما کار میکنند، شیعه هستند، در حالی که در جنگ تحمیلی و در حوادث مختلف، در جنگهایی که بین مسلمانان و اسرائیلیها پیش آمد، مسلمانان به حزب الله و جبهه حق کمک کردند. دوستی برای ما تعریف میکرد که مسجد اهل سنت تُرکها در سوئیس، مبلغ 300 هزار دلار جمع کردند و برای حزب الله لبنان در جنگ اول با اسرائیل فرستادند.
بنابراین باید فکر و نگاه ما تغییر کند، اگر اهل سنت برای ما نقل کنند و آنچه که ما میخواهیم را او نقل کند، خیلی بهتر جا میافتد، انشاءالله که این اتفاق بیفتد.
یکی از حضار: جلسهی بسیار مفیدی بود، متشکرم. برای نگارش آثاری که درباره پژوهش تاریخ بقیع گفتید، چه منابعی را پیشنهاد میدهید؟
حجتالاسلام دکتر «احمد فلاحزاده»: بیشتر آنچه که در حوزهی تحولات بقیع است، مقالاتی است که در مجلهی میقات حج یا مجلات مربوط به حج نوشته شده است. سازمان امور حج و زیارت دو مجله دارد و عمدهی مقالاتی که مربوط به مطالعات ائمهی بقیع(ع) است، در آنجا وجود دارد. چند نفر از دوستان مثل آقای دکتر سعید نجاتی و آقای ابوطالبی مقالهای در مورد مزارهای مربوط به بقیع دارد. همچنین از طرف مرکز حج و زیارت هم کتابهایی چاپ شده که قابل تقدیر است و آثار خوبی برای مطالعه است. ولی بیش از هر چیز آنچه که مهم است به نظرم نقشآفرینی است که باید اتفاق بیفتد.
دکتر «احمد خامهیار»: بنده هم کتاب «بهشت بقیع» که چند سال پیش منتشر شد را دارم که اساساً با رویکرد بحث تاریخ معماری و تحولات معماری نوشته شده و با تطبیق اسناد تصویری با متون مکتوب است.
..................................
پایان پیام/ 167
نظر شما