خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا: الحمد لله الذی یأخذ الصدقات و یُربیها و صَلّی اللهُ علی رسولِه الذی یُطهّر نفوسَ المتصدّقین و یُزَکیّها بها و علی أهل بیته الذین استنّوا بسنّته(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فیها و اللعن علی أعدائهم الذین نَبَذُوها وراء ظهورها.
بعد از ثنا و تحیّت چنین گوید عبدِ محضِ خدایی که حقِّ مطلق و هستی صرف است: هیچ موجود امکانی، مالک چیزی نبوده؛ ذاتاً، وَصْفاً و فعلاً بلکه أثراً فانی در ذات، صفت، فعل و در اثر خداوند میباشد.
اسناد هرگونه هستی به غیر خداوند مجاز است و اگر اسناد شأنی از شئون هستی به غیر خدا صحیحاً بررسی شود، سبک مجاز از مجاز میباشد؛ زیرا وقتی اسناد اصل هستی به غیر خدا، مجاز بود، اسناد شأنی از شئون آن به غیر خدا، مجاز مضاعف خواهد بود. این مطلب عمیق توحیدی، در دنیا برای موحّدان راستین، چونان رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) حلّ شد؛ ﴿قل لا أملک لنفسی نفعاً و لا ضراً﴾ [۱]؛ ﴿ لیس لک من الأمر شیءٌ... ﴾ [۲] و برای دیگران در معاد روشن میگردد؛ ﴿یوم لا تملک نفسٌ لنفسٍ شیئاً﴾ [۳]؛ زیرا قیامت، ظرف ظهور چنین حقیقت توحیدی است؛ نه وعائی برای حدوث آن. البته در دنیا برای حفظ نظام انسانی، بسیاری از امور به غیر خدا اسناد مالکانه داده میشود و بر همین اساس، اشخاصی مالک و اشیایی مملوک و عقود و ایقاعاتی، ممضا، و عهودی ایفا میگردد.
وقف از کامل ترین مصادیق صدقه
۱. مهمترین هدف بعثت، تزکیه نفوس و تعلیم کتاب آسمانی و حکمت است. نمونههای وافری از هر دو رشته علمی و عملی در قرآن مجید بیان شد.
یکی از بارزترین مصداق تزکیه، همانا تأدیه صَدَقه میباشد و کاملترین مصداق صدقه، وَقف است که اصل آن ثابت و فرع آن با دوام اصل مزبور، جاری خواهد بود و هیچ صدقه چون وقف، چنین مزیّت جاودانه را واجد نیست. اطلاق صدقه بر وقف، حبس، سُکنا، عُمرا، رُقبا، و نیز بر زکات مال و زکات فطر و نظایر آن، برای آن است که امور مزبور نشانه صداقت ایمان و صدق مُتَصدّق و واقف میباشد.
خدا دریافت کننده صدقه
۲. فضیلت صَدَقه که وقفْ مصداق بارز آن است، در این است که خداوند شخصاً او را میپذیرد و دریافت مینماید؛ چنانکه فرمود: ﴿ألَمیَعْلَموا أنّ الله هو یقبل التوبة عن عباده و یأخذ الصدقات﴾ [۴]؛ بنابراین، دریافت رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) مَظهر اَخذ خدا خواهد بود و جمع بین آیه مزبور و آیه ﴿خذ من أموالهم صدقةً تطهّرهم و تزکّیهم بها﴾ [۵] آن خواهد شد که: و ما أخَذتَ إذ أَخذتَ، و لکنّ الله أخَذَه.
۳. چون صدقه که وقفْ فردِ کاملِ آن میباشد، مُطَهِّر نَفس از اوساخ و مُزَکی روح از اَدناس و اَقذار است، امید آن خواهد بود که چنین روح طاهر از دَرَن و رَیْن، توانای ادراک صحیح وحی الهی باشد؛ زیرا سروش غیب را جز طاهران طایر باغ ملکوت و طائران طاهر از دَنَس مُلک، مسّ نمیکنند: ﴿لایمسّه إلاّ المطهّرون﴾.[۶]
بطلان صدقه بر اثر منّت و اذّیت
۴. از آن جهت که صدقه و وقف که مصداق بارز آن است، بسیار ظریف و شفّاف میباشد، با اندک غبار منّت و گرد اَذیّت، غبارین و مُتَوسِّخ شده و شایسته صعود به بارگاهی که جز کَلم طیّب، چیزی به اوج عروج آن بار نمییابد: ﴿إلیه یصعد الکلم الطیّب﴾ [۷] نخواهد بود؛ لذا ندای قرآن مجید چنین است: ﴿یا أیّها الذین امنوا لاتبطلوا صَدَقاتِکم بالمَنِّ و الأذی﴾.[۸]
۵. چون صدقه جاری همانند سنّتِ ساری، از آثار سودمند میباشد و تا برقرار است، روح صاحب آن در دار القرار، قریر العین خواهد بود و خداوند، قادم را چون غابر مینگارد: ﴿نَکتُبُ ما قَدَّموا و اثارَهم﴾ [۹] و جزء اَعمالِ برِّ متوفا محسوب میگردد، اجر جزیل آن در قرآن و سنّت اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) کاملاً بیان شد: ﴿... و المتصدّقین و المتصدّقات ... أعَدّ الله لهم مغفرةً و أجراً عظیماً﴾ [۱۰]؛ ﴿... یضاعف لهم و لهم أجرٌ کریم﴾ [۱۱] و «لیس یَتبَع الرجلَ بعد موته من الأجر، إلاّ ثلاث خصال: صدقة أَجراها فی حیاته، فهی تجری بعد موته و سنّة هدی سَنَّها، فهی یُعمَل بها بعد موته، و ولد صالح یستغفر له».[۱۲] چون معیار در ثواب، همان اثر صالح است، ذکر امور سه گانه در این حدیث یا امور شش گانه در حدیث دیگر، از باب تمثیل است؛ نه تعیین؛ لذا علم صائب، فرزند صالح، سنَّت صحیح، وقف جاری، سیرت ساری و مانند آن مایه رَوح و ریحانِ روحِ رائحِ إلی الله خواهد بود.
۶. چون اثرِ نافِع صَدَقه که وقف مصداق روشن آن میباشد، همانند دیگر واقعیتهای دینی، هنگام احتضار ظاهر میشود، محرومان از چنین فیض فوز آوری، درخواست ارتجاع به دنیا را به جای تسریع رجوع إلی الله و رَجعَتِ به وَطن اصلی، مطرح میکنند و به شیوه نکوهیده ﴿أتستبدلون الذی هو أدنی بالّذی هو خیرٌ﴾ [۱۳]؛ ﴿إنّا لله و إنّا إلیه راجعون﴾ [۱۴] را به ﴿ربِّ ارجعونِ ﴾ [۱۵] مُبدّل ساخته و تمنّی کاذب را به جای رجای صادق، در سقیفه خیال و قیاس و گمان و وهم نشانده؛ آنگاه چنین میگویند: ﴿...فَأصّدّق و أکُن من الصالحین﴾ [۱۶] و به منظور پرهیز از چنین استبدال ناپسند، صاحب ولایت کبرا، حضرت علی بن ابیطالب، امیر المؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین فرمود: «الصَدقةُ و الحبسُ ذخیرتان فدعوهما لیومهما».
پیشگامی پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) در عمل به وقف
۷. از آن جهت که اهل بیت طهارت و عصمت صلوات الله علیهم اجمعین قرآن ناطقند و در تمام حسنات، امامت امّت را به عهده دارند و قبل از دیگران به وحی الهی مؤمن و به حِکَم آن معتقد و به اَحکامِ آن عاملند، لذا رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و اهل بیت معصوم آن حضرت(علیهمالسلام) اقدام به وقف کردهاند. درباره پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) چنین آمده است: «تصدّق رسوللله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بأموالٍ جَعَلَها وقفاً و کان ینفق منها علی أضیافه و أوقفها علی فاطمةٍّ... » [۱۷] و در باره حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) آمده است: «کان عبداً لله، قد أوجَبَ الله له الجنة. عمد إلی ماله فَجَعَلَه صدقةً مبتولةً تجری بعده للفقراء و قال: اللّهم إنما جعلت هذا لتَصرِفَ النارَ عن وجهی و لتصرفَ وجهیَ عن النار».[۱۸]
حضرت صدیقه کبرا، فاطمه زهرا صلوات الله علیها اموالی را وقف فرموده و تولیت آن را به حضرت امیر المؤمنین(علیهالسلام) آنگاه به امام مجتبی حسن بن علی(علیهماالسلام) سپس به سیّد شهداء حضرت حسین بن علی(علیهماالسلام) روحی لمضجعه الشریف الفداء و بعد از آن حضرت به فرزند بزرگتر که علوی و فاطمی باشد، نه علوی محض سپرد. [۱۹]
همچنین از سایر معصومین(علیهمالسلام) رسیده است که مال خود را به عنوان وقف، صدقه جاری قرار دادهاند؛ حتی در باره حضرت سید شهداء(علیهالسلام) رسیده است که نواحی قبر شریف خود را از اهل نینوا و غاضریّه به شصت هزار درهم ابتیاع فرمود و آن را بر ایشان تصدّق نمود.
۸. چون اصحاب متعهّد اهل بیت طهارت و عصمت، هماره به آن ذوات مقدّس ائتساء داشتهند، لذا هر صحابی متمکّن، اقدام به وقف مینمود؛ چنانکه از جابر روایت شده: «لم یکن من الصحابة ذو مقدرةٍ إلاّ وقف وقفاً».[۲۰]
ملعون بودن هادم وقف
۹. همان طوری که وقف، فضیلت فراوان دارد، هدم آن به فروختن، هبه کردن، ارث بردن و مانند آن، رذیلت وافری را به همراه دارد که حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در باره وقف چشمه «یَنبُع» چنین فرمود: «... هی صدقةٌ بتةً بتلاً فی حجیج بیت الله و عابری سبیلٍ؛ لا تُباع و لا توهب و لا تورث فمن باعها أو وهبها فعلیه لعنة الله و الملائکة و الناس أجمعین. لا یقبل الله منه صرفاً و لا عدلاً».[۲۱]
۱۰. شرح صدر، سِعَه نظر، جامعیت اسلام و همگانی و همیشگی بودن آن، ایجاب مینماید که جهانی بیندیشد و سراسر گیتی را مشمول لطف خود قرار دهد؛ چنانکه رسول گرامی چنین دینی، رحمة للعالمین معرفی شد؛ لذا وقف بر جامعه بشری، اعم از مسلم و کافر، ذمی و حربی، مادامی که اعانت بر عصیان و تعاون بر اثم نباشد، جایز است و آیه مبارک و کریم ﴿لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبرّوهم و تقسطوا إلیهم إنّ الله یحبّ المقسطین﴾ [۲۲] گواه آن میباشد.
اکنون که خطوط کلّی صدقه جاری، طی ۱۰ فصل بیان شد، به اصل مطلب میپردازم و آن اینکه وقف صحیح شرعی نمودم جامع همه شرائطِ واقف، موقوف علیه، موقوف و وقف، خانه ابتیاعی، ملکی و متصرّفی خودم را که واقع است در قم، خیابان ارم (آیة الله نجفی مرعشی) پشت مسجد آیةاللهگلپایگانی، جنب مدرسه علمیه سعادت (جنوب و جنوب شرقی) برای مدرّسان، محققان، مولّفان، پژوهشگران علوم و معارف الهی مانند، تفسیر، فلسفه اسلامی، کلام، فقه، اصول و سایر دانشهای دینی، إلی أن یرث الله الأرض و مَن علیها.
تولیت آن، مادامت الحیوة در اختیارم میباشد و بعد از توفّی و ادراک لقاء الله، به فرزندم جناب حاج شیخ مرتضی واعظ جوادی است؛ چنانکه تولیت مدرسه علمیه سعادت را که در اختیارم است و تعیین متولّی بعد از من نیز به اختیارم میباشد، بعد از وفاتم در اختیار «مشار الیه» خواهد بود و تولیت مدرسه و خانه وقفی بعد از عمر طولانی نامبرده، به فرزند روحانی از خاندان اینجانب میباشد و اگر خدای نخواسته، از این خاندان کسی روحانی نشد، به فرزند بزرگ این خاندان خواهد بود.
تمام کتابها و سایر لوازم کتابخانه و تلفن، در اختیار مرکز تحقیقاتی اسراء است و ایجاب و قبول، اقباض و قبض حاصل و صیغه وقف به طور جامع همه مطالب لازم، اعم از مرقوم و غیر آن جاری شد.
ربّنا تَقبل منا و خذه منا و طهِّرنا به و الحمد لله رب العالمین، الذی یرث الأرض و من علیها.
جوادی آملی
پینوشت:
[۱] ـ سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
[۲] ـ سوره آلعمران، آیه ۱۲۸.
[۳] ـ سوره انفطار، آیه ۱۹.
[۴] ـ سوره توبه، آیه ۱۰۴.
[۵] ـ سوره توبه، آیه ۱۰۳.
[۶] ـ سوره واقعه، آیه ۷۹.
[۷] ـ سوره فاطر، آیه ۱۰.
[۸] ـ سوره بقره، آیه ۲۶۴.
[۹] ـ سوره یس، آیه ۱۲.
[۱۰] ـ سوره احزاب، آیه ۳۵.
[۱۱] ـ سوره حدید، آیه ۱۸.
[۱۲] ـ بحار الانوار، ج ۶۸، ص ۲۵۷.
[۱۳] ـ سوره بقره، آیه ۶۱.
[۱۴] ـ سوره بقره، آیه ۱۵۶.
[۱۵] ـ سوره مؤمنون، آیه ۹۹.
[۱۶] ـ سوره منافقون، آیه ۱۰.
[۱۷] ـ دعائم الإسلام، ج ۲، ص ۳۴۱.
[۱۸] ـ همان، ص ۳۴۰.
[۱۹] ـ کافی، ج ۷، ص ۴۸.
[۲۰] ـ مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۴۷.
[۲۱] ـ بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۷۱.
[۲۲] ـ سوره ممتحنه، آیه ۸.
نظر شما