خبرگزاری بین المللی اهل بیت (ع)_ابنا: حدیث شریف منسوب به امام باقر(ع) و امام صادق(ع) که میفرمایند: "بنده مومن نیست تا آن که خدا و رسول او و همه امامان و نیز امام زمان خود را بشناسد و امور دین را به او ارجاع دهد و تسلیم امر او باشد"(1) پایهای اساسی برای شناخت امامت در مکتب تشیع ارائه میدهد. این مقاله با استناد به این حدیث و دیگر دلایل نقلی و عقلی، ولایت امام علی بن ابی طالب(ع) به عنوان امام اول را اثبات میکند.
تحلیل حدیث
حدیث مذکور چند نکته کلیدی را بیان میکند:
1. شرط ایمان: شناخت خدا، پیامبر(ص) و تمام امامان(ع) شرط لازم برای ایمان است.
2. ارجاع امور دین: ضرورت رجوع به امام زمان در مسائل دینی.
3. تسلیم محض: لزوم تسلیم بودن در برابر امام.
4. ارتباط امام اول و آخر: عدم امکان شناخت امام آخر بدون شناخت امام اول.
حدیث امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به صراحت یکی از شرایط ایمان را ارجاع امور دین به امام زمان و تسلیم در برابر او میداند. این بخش از حدیث میفرماید:
«...وَ یُرْجِعَ أَمْرَ الدِّینِ إِلَیْهِ وَ یُسَلِّمَ لَهُ»
(...و امور دین را به او [امام زمان] ارجاع دهد و در برابر او تسلیم باشد.)(2)
این فراز، چند نکته اساسی را درباره جایگاه امامت در دین اسلام بیان میکند:
۱. ارجاع امور دین به امام، شرط ایمان است
حدیث تصریح میکند که مؤمن واقعی کسی است که امور دینی خود را به امام زمانش ارجاع دهد. این یعنی:
- امام مرجع دینی است: تشخیص احکام، تفسیر قرآن، تبیین سنت پیامبر(ص) و حل اختلافات دینی باید به امام واگذار شود.
- عدم مراجعه به امام = نقص ایمان: کسی که در مسائل دینی به غیر امام مراجعه کند، ایمانش ناقص است.
اگر امامت علی(ع) و جانشینان معصومش نباشد، مردم به چه کسی باید در امور دین مراجعه کنند؟ این حدیث نشان میدهد که وجود امام معصوم در هر زمان ضروری است و اولین حلقه این زنجیره، امام علی(ع) است.
۲. تسلیم در برابر امام، نشانه ایمان است
علاوه بر ارجاع امور دین، حدیث تسلیم محض در برابر امام را شرط ایمان میداند:
«وَ یُسَلِّمَ لَهُ» (و در برابر او تسلیم باشد).
این یعنی:
- امام حجت خدا است: هر سخن و فرمان او مطابق با دین است و مخالفت با او مخالفت با خداست.
- عدم تسلیم = عدم ایمان: همانطور که در برابر پیامبر(ص) باید تسلیم بود، در برابر امام نیز باید تسلیم بود.
پیوند این فراز با امامت علی(ع)
اگر امامت علی(ع) را نپذیریم، تسلیم در برابر چه کسی واجب است؟ این حدیث نشان میدهد که امامت یک منصب الهی است و اولین کسی که پس از پیامبر(ص) باید در برابر او تسلیم بود، امیرالمؤمنین علی(ع) است.
۳. ارتباط ارجاع دین به امام با امامت علی(ع)
حدیث میفرماید:
«چگونه میتواند امام آخر را بشناسد در حالی که امام اول را نمیشناسد و منکر او است؟»
این جمله نشان میدهد:
- امام اول (علی(ع))، پایه امامت است: اگر کسی او را نشناسد، امامت سایر ائمه(ع) را نیز نمیتواند بشناسد.
- ارجاع دین به امام زمان، بدون پذیرش امام اول ممکن نیست: اگر کسی علی(ع) را به عنوان امام نپذیرد، چگونه میتواند در زمان امام صادق(ع)، امام رضا(ع) یا امام زمان(عج) به آنها مراجعه کند؟
این حدیث به روشنی اثبات میکند که:
1. امامت علی(ع) اصل است و بدون آن، شناخت سایر امامان ممکن نیست.
2. ارجاع امور دین به امام زمان، بدون پذیرش امام اول (علی(ع)) بیمعناست.
3. تسلیم در برابر امام، شامل تسلیم در برابر علی(ع) و فرزندان معصومش میشود.
بر اساس این حدیث:
- ارجاع امور دین به امام و تسلیم در برابر او، شرط ایمان است.
-امام اول این زنجیره، علی بن ابیطالب(ع) است.
- اگر کسی علی(ع) را نپذیرد، نمیتواند امام زمان خود را بشناسد و امور دین را به او ارجاع دهد.
پس ولایت علی(ع) به عنوان امام اول، از ضروریات ایمان است و این حدیث به تنهایی برای اثبات آن کافی است.
«مَنْ أَصْبَحَ وَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَ زَمَانِهِ فَقَدْ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً»
(هر کس روز را آغاز کند و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.)(3)
4. ارتباط امام اول و آخر در حدیث
حدیث مورد بحث تأکید میکند که شناخت امام زمان(عج) بدون شناخت امام اول ممکن نیست. این نشان میدهد که امامت یک سلسله به هم پیوسته است که از امام علی(ع) آغاز شده و به امام مهدی(عج) ختم میشود. انکار امام اول (امام علی(ع)) به معنای انکار کل سلسله امامت است.
با استناد به حدیث امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و دیگر دلایل نقلی و عقلی، ولایت امام علی بن ابی طالب(ع) به عنوان امام اول به طور قطعی اثبات میشود. شناخت و پذیرش امامت ایشان شرط لازم برای ایمان است و پایهای برای شناخت تمام امامان معصوم(ع) از جمله امام زمان(عج) میباشد. همانطور که حدیث اشاره میکند، چگونه میتوان امام آخر را شناخت در حالی که امام اول شناخته نشده باشد؟ بنابراین، پذیرش ولایت امام علی(ع) به عنوان امام اول، اساسیترین اصل در مکتب تشیع است.
پی نوشت:
1-اصول کافی، ج2
2-همان
3-بحار الانوار،ج8،ص368
نظر شما