۱۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۵
گزارشات تاریخی در مورد جزئیات برخورد سپاه کوفه با قافله امام حسین(ع)

اولین برخورد امام حسین(ع) با سپاه عراق، برخورد با سپاه حرّ بود که وظیفه داشت امام(ع) را به کوفه ببرد که با مخالفت امام(ع) به ناچار در صحرای خشک و سوزان فرود آمدند. فردای روز ورود امام(ع) به کربلا، سیل ورود سپاهیان ابن زیاد به کربلا فزونی یافت و فرماندهی به عمر سعد رسید. ابن سعد از پیشنهاد امام(ع) برای بازگشت خوشحال شد؛ اما با مخالفت شمر و دستور جنگ از طرف ابن زیاد روبرو شد و چون تلاش امام(ع) برای کنار کشیدن ابن سعد نتیجه‌ای نداد، جنگ آغاز شد و با شهادت امام حسین(ع) و یارانش به پایان رسید.

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا: نخستین برخورد امام حسین(علیه السلام) با سپاه عراق، برخورد با سپاه یک هزار نفری حرّ بن یزید ریاحی بود. در آن موقع، حرّ در حد یک فرمانده جزء، خود را کارگزار ابن زیاد می‌دانست و چندان در مسائل سیاسیِ قضیه دخالت نمی‌کرد. لذا وقتی امام حسین(علیه السّلام) به نماز ایستاد، حرّ همراه با سپاهیانش، با اعتقادی که به امام(علیه السلام) داشتند، بدو اقتدا کردند.

وظیفه حرّ بن یزید این بود که امام حسین(علیه‌السلام) را به کوفه برده و از بازگشت او جلوگیری کند. امام در خطبه‌ای خطاب به مردم کوفه فرمود که اگر تعهد دهند بدون تعرض وارد شهر شود، قبول می‌کند، در غیر این صورت باز خواهد گشت(۱). امام پس از دریافت نامه‌های مردم کوفه، از مکه به سوی کوفه حرکت کرد و پیش از رسیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل، حرکت ادامه داشت. اما پس از دریافت خبر شهادت مسلم، حرکت کاروان کند شد و بحث‌هایی درباره بازگشت پیش آمد، ولی برادران مسلم خواستار ادامه مسیر و گرفتن انتقام بودند(۲) (۳).

این نشان می‌دهد که آن‌ها هنوز امید پیروزی داشتند و امام هم به دلیل فشار سیاسی و ضرورت موضع‌گیری در برابر یزید، مسیر را ادامه داد. برخی گفته‌اند که مردم کوفه به امام امید داشتند و اگرچه مسلم نتوانسته بود آنان را بسیج کند، شخصیت امام توان جذب آن‌ها را داشت(۴). امام همچنین نامه‌ای توسط قیس بن مسهّر به مردم کوفه فرستاد تا به تعهدات خود پایبند باشند(۵).


پس از رسیدن خبر شهادت مسلم و درگیری‌های داخلی کوفه، امام تصمیم به بازگشت گرفت اما با سپاه حرّ روبرو شد. حرّ به دنبال بردن امام به کوفه بود اما امام درخواست او را رد کرد. حرّ حاضر شد تا سپاه امام را به سرزمینی خشک و دور از کوفه و مکه ببرد، اما بازگشت به مکه یا کوفه را نپذیرفتند(۶) (۷) (۸). امام بارها تقاضای بازگشت به مکه کرد و حتی پیشنهاد بازگشت به شام یا شرق اسلامی را نداد، بلکه تنها بازگشت به مکه یا مدینه را خواستار بود(۹) (۱۰) (۱۱).

بلاذری گزارش می‌دهد که امام هیچ‌گاه قصد بیعت با یزید نداشت و حتی رفتن به شام به معنی پذیرش خلافت یزید نبود. هدف اصلی امام فرار از منطقه تحت سلطه ابن زیاد بود که بسیار ستمگر بود و امام مطمئن بود یزید هم او را خواهد کشت(۱۲) (۱۳) (۱۴).

وقتی امام به حرّ توضیح داد که فقط به خاطر نامه‌های کوفیان به اینجا آمده، حرّ گفت که اطلاعی از نامه‌ها ندارد و تأکید کرد وظیفه‌اش بردن امام به کوفه است. امام نپذیرفت و خواست به سمت مکه برگردد اما حرّ جلوگیری کرد و در نهایت توافق کردند به سمت منطقه العذیب بروند؛ جایی که نه کوفه بود و نه مکه(۱۵) (۱۶).

در مسیر، پیشنهاد شد به جبال بروند ولی به دلیل حضور سپاه حرّ این امکان نبود(۱۷). امام تلاش کرد از کوفه فاصله بگیرد اما حرّ مانع شد و در نهایت به قصر بنی مقاتل و سپس نینوی رسیدند(۱۸). ابن زیاد دستور داد امام را تنها در بیابانی خشک و بدون آب نگه دارند(۱۹). چند تن از شیعیان کوفه توانستند به امام بپیوندند، هرچند حرّ مخالفت می‌کرد(۲۰).


زهیر بن قین به امام پیشنهاد حمله داد اما امام نپذیرفت و گفت که کراهت دارد جنگ را آغاز کند(۲۱). رسیدن به کربلا در دوم محرم (چهارشنبه یا پنجشنبه) بود(۲۲). مسعودی تعداد همراهان امام را پانصد سواره و صد پیاده ذکر کرده است(۲۳)، هرچند احتمالاً تعداد کم‌تر بود و در شب عاشورا برخی از یاران امام را تنها گذاشتند.

روز ورود امام به کربلا، سپاه ابن زیاد جمع شدند و گروه‌های قبایل را به تدریج فرستادند تا از همه آن‌ها مسئولیت خون امام به عهده گرفته شود. ابن زیاد حدود ۲۲۰۰۰ نفر را روانه کربلا کرد(۲۴) (۲۵) (۲۶). او هشدار داد که هر کس بعد از این روز به سپاه نپیوندد، مسئولیتش ساقط است(۲۷).

عمر بن سعد، که فرمانده لشکر کوفه بود، ابتدا مأموریت داشت به ری برود و با دیلمیان مبارزه کند، اما به خاطر کشتن امام حسین، فرماندهی نیروهای کوفه در کربلا را بر عهده گرفت(۲۸) (۲۹). او ابتدا نماینده‌ای نزد امام فرستاد و پرسید چرا آمده است. امام نامه‌های مردم کوفه را نشان داد و گفت اگر مایل نیستند، باز می‌گردد. عمر بن سعد این را به ابن زیاد گزارش داد و گفت امام متعهد به بازگشت یا رفتن به سرحدات است که به مصلحت امت است(۳۰).

اما شمر بن ذی‌الجوشن مانع پذیرش این پیشنهاد شد و ابن زیاد که ابتدا مایل به پذیرش بود، به او گوش داد و به ابن سعد دستور داد: «او را بکُش اگر بیعت نکرد» (۳۱). وقتی امام این پیام را شنید، گفت: «پاسخ ابن زیاد را نمی‌دهم، مرگ را می‌پذیرم» (۳۲).

چند روز قبل از عاشورا، ابن زیاد به شدت دستور داد که امام و همراهانش از آب محروم شوند تا مانند عثمان علیه‌السلام تشنه بمانند(۳۳) (۳۴).

در روزهای پایانی، امام حسین(علیه‌السلام) تلاش‌هایی برای منصرف کردن عمر بن سعد از جنگ کرد، اما او به طمع حکومت ری نپذیرفت. شمر بن ذی‌الجوشن به دلیل نسبت فامیلی با مادر حضرت عباس(علیه‌السلام)، امان‌نامه‌ای برای او و برادرانش گرفت، ولی آنان آن را رد کرده و با وفاداری کنار امام ماندند(۳۵). درباره علی‌اکبر نیز امان‌نامه‌ای نقل شده، اما او آن را رد کرد و گفت: «قرابت با پیامبر(ص) از قرابت با ابوسفیان شایسته‌تر است» (۳۶).


سپاه ابن زیاد قصد حمله در عصر تاسوعا داشت، ولی با درخواست امام برای تأخیر تا فردا موافقت شد. امام در شب عاشورا یاران خود را آزاد گذاشت تا بروند، ولی آنان با وفاداری ماندند(۳۷). امام دستور داد اطراف خیمه‌ها را خندق بکنند. از صبح عاشورا، سپاه امام با اراده‌ای استوار در برابر دشمن ایستاد. آوردن اهل بیت به کربلا نشانه‌ای از برنامه‌ریزی امام برای تأثیرگذاری سیاسی پس از شهادت و احتمال پیروزی بود، زیرا در صورت ماندن اهل بیت در حجاز، ممکن بود امویان بر آنان تسلط یابند و فجایعی پدید آورند.

امام در شب عاشورا فرمود که جز شهادت، سرنوشت دیگری نیست و اجازه داد هرکس می‌خواهد، برود: «فَأَنْتُمْ فِی حَلٍّ مِنِّی...»(۳۸). با این حال، اشاره‌ای به امکان پیروزی یا تغییر تصمیم دشمن نیز مطرح شد. پیوستن حر بن یزید به همراه سی تن در صبح عاشورا(۳۹) و روشنگری‌های سیاسی امام، نشانه‌ای از احتمال این تغییر بود. اما خباثت عمر بن سعد، شمر و فشار ابن زیاد مانع این تحول شد و فاجعه کربلا رخ داد. عمر بن سعد در حالی به جنگ آمد که پدرش از قاعدین بود(۴۰)، و شمر نیز شخصیتی خبیث و خوارج‌صفت بود(۴۱).

طبق برخی گزارش‌ها، امام ۵۰ همراه داشت که ۲۰ نفر دیگر نیز به او پیوستند(۴۲). پیش از نبرد، امام خطاب به سپاه دشمن، بر دلایل حضورش تأکید کرد و یادآور شد که آنان خود او را دعوت کرده‌اند، و اگر خواهان بازگشت او هستند، مانعی ندارد. همچنین به جایگاه خود به‌عنوان فرزند رسول‌الله(ص) و سخن پیامبر درباره او و برادرش به‌عنوان «سید جوانان اهل بهشت» اشاره کرد. او خواست تا اگر حرفش را نمی‌پذیرند، از صحابه‌ای مانند جابر، ابو سعید و زید بن ارقم بپرسند(۴۳). ابن حضیر نیز سخنان مشابهی گفت(۴۴) و زهیر بن قین نیز بر مردم حجت را تمام کرد(۴۵).

حرّ پس از شنیدن سخنان امام و پاسخ عمر بن سعد که گفته بود: «اگر دست من بود او را نمی‌کشتم، ولی چاره‌ای نیست»، توبه کرد، به امام پیوست و پس از کشتن دو نفر به شهادت رسید(۴۶). یزید بن ابی زیاد نیز به امام پیوست و شهید شد(۴۷).


در آغاز نبرد، امام مانند سیره امام علی(علیه‌السلام) شروع‌کننده جنگ نبود، بلکه عمر بن سعد اولین تیر را رها کرد و گفت: «شهادت دهید که من اولین تیر را پرتاب کردم» (۴۸). یاران امام ابتدا به‌صورت انفرادی به میدان رفتند. با افزایش تلفات دشمن، عمرو بن حجاج هشدار داد که اگر فقط جنگ تن‌به‌تن ادامه یابد، سپاه دشمن شکست خواهد خورد، و دستور تیراندازی جمعی داد(۴۹).

پس از حملات متعدد، ابتدا یاران و سپس اعضای خاندان امام به شهادت رسیدند. منابع تاریخی از جمله ابن سعد در طبقات جزئیات این رخداد را ثبت کرده‌اند. نبرد کربلا با شهادت امام حسین(علیه‌السلام)، بیش از هفتاد نفر از یارانش و کشته شدن حدود ۸۸ نفر از سپاه دشمن پایان یافت(۵۰) (۵۱).


پی نوشت:

(۱). کتاب جمل من انساب الأشراف، البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷ قمری / ۱۹۹۶ میلادی، چاپ اول، ج ۳، ص ۱۷۰؛ الفتوح، الکوفی، أبو محمد أحمد بن اعثم، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۰۶ قمری، ج ۵، ص ۱۳۵.

(۲). الأخبار الطوال، الدینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، محقق: عبد المنعم عامر، مکتبة عیسی البابی، قاهره، ۱۹۶۰ میلادی، ص ۲۴۷ نوشته دو نفر از بنی اسد که از کوفه می‌آمدند خبر را آوردند. این که نوشته‌اند فرزدق خبر شهادت مسلم را آورده و یا حرّ این خبر را داده، قطعا نادرست است. (مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، أبو الحسن علی بن الحسین بن علی، دار الاندلس، بیروت، ۱۳۸۵ قمری، ج ۳، ص ۶۱؛ الفتوح، همان، ج ۵، ص ۱۲۵).

(۳). کتاب جمل من انساب الأشراف، همان، ج ۳، ص ۱۶۸؛ تاریخ الأمم و الملوک، طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تحقیق: محمد أبو الفضل ابراهیم، دار الاعلمی بیروت، ۱۹۸۳ میلادی، ج ۴، ص ۲۹۲؛ ترجمة الامام الحسین، ابن سعد، محقق: طباطبائی، سید عبد العزیز، مؤسّسه آل البیت(علیهم السلام)، قم، بی جا، ص ۱۷۶؛ الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، ابن قتیبة الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم، تحقیق: شیری، علی، منشورات رضی، قم، ۱۴۱۳ قمری، ج ۲، ص ۶.

(۴). تاریخ الأمم و الملوک، همان، ج ۴، ص ۳۰۰؛ الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، عز الدین أبو الحسن علی بن ابی الکرم، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۵ قمری / ۱۹۶۵ میلادی، ج ۴، ص ۴۲.

(۵). الفتوح، همان، ج ۵، ص ۳۰۴.

(۶). کتاب جمل من انساب الأشراف، همان، ج ۲، ص ۱۷۰؛ الفتوح، همان، ج ۵، ص ۱۳۹؛ الکامل فی التاریخ، همان، ج ۴، ص ۴۷ و ۴۸.

(۷). کتاب جمل من انساب الأشراف، همان، ج ۳، ص ۱۷۰؛ الفتوح، همان، ج ۵، ص ۱۳۵؛ اخبار الطوال، همان، ص ۲۵۰.

(۸). تاریخ الأمم و الملوک، همان، ج ۴، ص ۳۱۱؛ الفتوح، همان، ج ۵، ص ۱۵۵.

(۹). تاریخ الأمم و الملوک، همان، ج ۴، ص ۳۲۳.

(۱۰). همان، ج ۲، ص ۱۸۲.

(۱۱). الکامل فی التاریخ، همان، ج ۴، ص ۵۴.

(۱۲). همان، ص ۱۷۳؛ در پاورقی این روایت توسط مصحح تکذیب شده است.

(۱۳). الفتوح، همان، ج ۵، ص ۲۶ جوابت برای من سر حسین بن علی باشد.

(۱۴). ترجمة الامام الحسین(علیه السّلام)، ابن سعد، همان، ص ۱۹۲.

(۱۵). همان، ص ۲۵۰.

(۱۶). همان، ص ۲۵۰؛ الفتوح، همان، ج ۵، ص ۱۴۱ و ۱۳۰؛ همان، ج ۲، ص ۱۷۰.

(۱۷). تاریخ الأمم و الملوک، همان، ج ۴، ص ۳۰۷، کتاب جمل من انساب الأشراف، همان، ج ۲، ص ۱۷۳، قبیله بنی طی، قبیله حاتم طایی است که فرزندش عدی، از اصحاب رسول الله و بعد [حضرت] علی(علیه السّلام) بود که اینک فرزندش طرماح به خاطر تشیعش چنین پیشنهاد می‌کرد.

(۱۸). اخبار الطوال، همان، ص ۲۵۰ و ۲۵۱.

(۱۹). کتاب جمل من انساب الأشراف، همان، ج ۳، ص ۱۷۶؛ اخبار الطوال، همان، ص ۲۵۱.

(۲۰). کتاب جمل من انساب الأشراف، همان، ج ۳، ص ۱۷۲.

(۲۱). اخبار الطوال، همان، ص ۲۵۲.

(۲۲). همان، ص ۲۵۳.

(۲۳). مروج الذهب، همان، ج ۲، ص ۶۱.

(۲۴). حرّ با هزار نفر، حصین بن نمیر ۴ هزار نفر، شبث بن ربعی یک هزار نفر، شمر بن ذی الجوشن ۴ هزار نفر ...؛ (الفتوح، همان، ج ۵، ص ۱۵۹).

(۲۵). کتاب جمل من انساب الأشراف، همان، ج ۳، ص ۱۷۹.

(۲۶). اخبار الطوال، همان، ص ۲۵۴.

(۲۷). کتاب جمل من انساب الأشراف، همان، ج ۳، ص ۱۷۸.

(۲۸). اخبار الطوال، همان، ص ۲۵۳.

(۲۹). امام نماینده‌ای نزد ابن سعد فرستاد تا او را نهی کند، اما پاسخی که نماینده آورد این بود: «رضی ابن سعد أن یقتلک بملک الری»؛ (الفتوح، همان، ج ۵، ص ۱۷۳).

(۳۰). الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، مفید، محمد بن محمد، محقق/ مصحح: مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، کنگره شیخ مفید، قم، ‌۱۴۱۳ قمری، چاپ اول، ج، ۲، ص ۸۷.

(۳۱). فانظر فان نزل الحسین و اصحابه علی الکم فابعث بهم الیّ سلما و إن ابو فازحف إلیهم حتی تقتلهم و تمثل بهم فانهم مستحقون لذلک». (الفتوح، همان، ج ۵، ص ۱۶۶؛ کتاب جمل من انساب الأشراف، همان، ج ۳، ص ۱۸۳).

(۳۲). اخبار الطوال، همان، ص ۲۵۴.

(۳۳). این دستور بعد از گذشت سه روز از ورود امام بوده است، (اخبار الطوال، همان، ص ۲۵۵؛ کتاب جمل من انساب الأشراف، همان، ج ۴، ص ۱۸۰) آنچه ابن زیاد در مورد عثمان آورده است، صحیح نیست؛ زیرا در مقابل فشاری که مخالفین عثمان بر او وارد کردند، این امام علی(علیه السّلام) بود که آب برای او فرستاد.

(۳۴). الفتوح، همان، ج ۵، ص ۱۶۲؛ تاریخ الأمم و الملوک، همان، ج ۴، ص ۳۱۱، اشاره به چاه می‌تواند پاسخ به اعتراض گروهی باشد که گفته بودند سرزمین کربلا با کندن دو یا سه متر آب دارد و نیازی به فرات نیست. لذا تشنگی هم نبوده است. واضح است که حتی سپاه ابن زیاد تا این اندازه سختگیر بودند که اجازه کندن چاه را نمی‌دادند. در عین حال این درست است که تا یکی- دو روز قبل از عاشورا سپاه امام چند مرتبه با نبرد توانستند از فرات آب ببرند.

(۳۵). کتاب جمل من انساب الأشراف، همان، ج ۳، ص ۱۸۴؛ الفتوح، همان، ج ۵، ص ۱۶۸.

(۳۶). ترجمة الامام الحسین(علیه السّلام)، ص ۱۸۲.

(۳۷). ترجمة الامام الحسین(علیه السّلام) ابن سعد، ص ۱۷۸؛ الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۵۸.

(۳۸). ترجمة الامام الحسین(علیه السّلام)، ابن سعد، ص ۱۷۹ و ۱۸۰.

(۳۹). همان، ص ۱۷۸ و ۱۸۱؛ الامامة و السیاسة، همان، ج ۲، ص ۷.

(۴۰). کسانی که به تعبیر زیبای [حضرت] علی(علیه السّلام) «خذلوا الحق و لم ینصروا الباطل» حق را رها کردند و باطل را هم یاری نکردند.

(۴۱). شهرت سابقه خارجی بودن داشته است.

(۴۲). ترجمة الامام الحسین(علیه السّلام)، ابن سعد، همان، ص ۱۷۸.

(۴۳). همان، ص ۱۸۱؛ الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۶۱، ۶۰.

(۴۴). الفتوح، همان، ج ۵، ص ۱۸۲.

(۴۵). الکامل فی التاریخ، همان، ج ۴، ص ۶۳.

(۴۶). همان، ج ۴، ص ۶۵ - ۶۴.

(۴۷). همان، ج ۴، ص ۷۳.

(۴۸). تاریخ الأمم و الملوک، همان، ج ۴، ص ۳۲۶؛ الفتوح، همان، ج ۵، ص ۱۸۳.

(۴۹). تاریخ الأمم و الملوک، همان، ج ۴، ص ۳۳۱؛ الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۶۷.

(۵۰). ترجمة الامام الحسین(علیه السّلام)، ابن سعد، همان، ص ۱۸۴؛ مروج الذهب، همان، ج ۳، ص ۶۳ نقل درست تاریخی همین بوده و مطابق اوضاع و احوال جاری در آن زمان و نحوه برخورد دو طرف می‌باشد.

(۵۱). گردآوری از کتاب: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(علیهم‌السلام)، جعفریان، رسول، موسسه انصاریان، قم، ۱۳۸۱ شمسی، چاپ ششم، ص ۲۰۹.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha