خبرگزاری بین المللی اهل بیت(ع) _ابنا: این مقاله، به قلب پردردترین روزهای تاریخ اسلام میرود؛ جایی که فاطمه و امیرالمؤمنین علی علیهماالسلام با کلماتی آتشین و درددلهایی حزنانگیز، هم اندوه فقدان را فریاد زدند و هم علیه انحرافی بزرگ، اعتراض کردند.
سخنرانی که تاریخ را لرزاند
سخنان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به روشنی ترکیبی از اندوه طاقتفرسای فقدان پدر و اعتراض قاطع به حوادث سیاسی پس از سقیفه است.
حضرت زهرا علیهاالسلام به مسجد رفت و خطبهای خواند که ماهیتش، سند بزرگترین اعتراض سیاسی است. ایشان در این خطبه، نه فقط برای گرفتن "فدک"، بلکه برای دفاع از "ولایت" و یادآوری عهدهای شکسته فریاد زد: «ای مردم! چه زود از حق رویگردان شدید و چه سریع پیمانهای پس از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را زیر پا گذاشتید!»(۱)
گلایه از انزوای امیرالمومنین علیهالسلام
یکی از سوزناکترین درددلهای حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، شنیدن خبر دوری مردم از امیرالمؤمنین علیهالسلام بود. ایشان از همسر خود میپرسند و از اوضاع جدید مدینه که حق را نادیده گرفته، گلایه میکنند.
کلام حضرت فاطمه علیهاالسلام: «یا أبا الحسن! لَقَدْ سَمِعْتُ مَا لَمْ تَسْمَعْ أَنْتَ بَعْدُ...» ای ابا الحسن! شنیدهام که در مدینه کسی به تو سلام نمیکند!
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، با من دشمنی میکنند و حقم را غصب کردهاند، و به من سلام که نمیکنند مهم نیست، حتی جواب سلامم رو هم نمیدهند. (۲)
مورخین نوشتهاند: کان لعلی علیه السّلام من الناس وجه فی حیاة فاطمة علیها السّلام. فلما توفّیت، انصرفت وجوه الناس عن علی علیهالسّلام؛ تا وقتی که حضرت فاطمه علیهاالسلام زنده بود، برخی از مردم، احترامی برای امیرالمومنین علیهالسلام قائل بودند اما بعد از شهادت ایشان، صورت خود را از امام علی علیهالسلام برمیگرداندند. (۳)
رسیدن بوی جدایی به مشام
آن گاه که فاطمه زهرا علیهاالسلام احساس کرد زمان رحلتش فرا رسیده است، در حالی که در بستر بیماری آرمیده بود خطاب به علی علیهالسلام فرمود: ای پسر عمو! خبر مرگ به من رسیده و آنگونه که در مییابم پس از اندک زمانی، به پدرم ملحق میشوم، آنچه را در دل دارم به تو وصیت میکنم. امیرالمومنین علیه السلام به فاطمه سلاماللهعلیها فرمود: ای دخت رسول خدا! آنچه دوست داری وصیت کن.
آنگاه علی علیهالسلام کنار سر فاطمه علیهاالسلام نشست و به آنان که در اتاق بودند فرمود بیرون روند. سپس حضرت به علی علیهالسلام فرمود: «ای پسر عمو! از روزی که با من زندگی کردی، از من دروغ و خیانت ندیدی و هیچ گاه با تو مخالفت ننمودم.»
امام علی علیهالسلام در پاسخش گفت: «هرگز! تو نسبت به خداوند آگاه تر، نیکوکارتر، پرهیزگارتر، گرامی تر، و خائف تر از آن هستی که تو را به عنوان مخالفت با من سرزنش کنم. جدایی و فقدان تو برای من بسیار سخت است. ولی چه باید کرد که چارهای برای مرگ نیست. سوگند به خدا، مصیبت رسول خدا برای من تازه شد و وفات و فقدان تو، [برای من] بسیار بزرگ [و دشوار] است. پس «انا لله وانا الیه راجعون» از مصیبتی که بسیار دلخراش و دردناک و دشوار و اندوه آور است. به خدا قسم! این مصیبتی است که تسلیت [و آرامش] ندارد و حادثه جانسوزی است که جبران ناپذیر است.»
سپس مدتی با هم گریستند و علی علیهالسلام سر فاطمه علیهاالسلام را به سینه چسبانید و فرمود: «آنچه میخواهی وصیت کن، که به وصیت تو بخوبی عمل میکنم.» سپس فاطمه علیهاالسلام به بیان وصایای خود پرداخت. (۴)
وصیت فاطمه علیهاالسلام به امیرالمومنین علیهالسلام
وصیت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به امیرالمؤمنین علیهالسلام؛ چکیده اعتراض نهایی ایشان بود. خواستار دفن پنهانی و عدم حضور کسانی شدند که به او ستم کردند. به امام فرمود:
ای پسر عمو! من فاطمه دختر محمد هستم. خدا مرا به ازدواج تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو از دیگران بر من سزاوارتری. حنوط و غسل و کفن کردن مرا در شب به انجام رسان و شب بر من نماز بگزار و شب مرا دفن کن و به هیچ کس اطّلاع نده. تو را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت، سلام و درود می فرستم. (۵)
بغض کوه صبر؛ علی علیهالسلام در لحظه دفن
امیرالمومنین علیهالسلام در این دوران سخت، فرمان به صبر الهی داشت. اما لحظهای که بغضش شکست، شب دفن پنهانی فاطمه زهرا علیهاالسلام بود. در آن سکوت شبانه، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام با رسول خدا صلیاللهعلیهوآله درددل کرد.
علی جان! مرا که دفن کردی، زود از کنار قبر من نرو، مدتی بایست، این لحظهای است که من به تو نیاز دارم. علی علیهالسلام به دست خودش زهرا را دفن میکند، با دست خود قبر محبوب را میپوشاند. سپس بالای قبر مطهر میایستد: فَلَمّا نَفَضَ یدَهُ مِنْ تُرابِ الْقَبْرِ هاجَ بِهِ الْحُزْنُ (۶)؛
یک مرتبه غم و اندوه بر قلب علی رو آورد. چه بکند؟ با که حرف بزند؟ درد دل خودش را به که بگوید؟ قبر پیغمبر نزدیک است. کسی بهتر از پیغمبر نیست. رو میکند به قبر مطهر پیامبر اکرم: هم از طرف خودم و هم از طرف دخترت زهرا به شما سلام میکنم، اگر از حال علی میپرسید؛ صبر علی بسیار اندک شده. بعد میگوید: یا رسول الله! به زودی دخترت، تو را آگاه خواهد ساخت که امتت برای پایمال کردن حق او، چگونه دست به دست هم دادند، از او [فاطمه] در این باره، با اصرار پرسش کن!
اما برای من پیروی از سنت تو (که همان صبر باشد) در جدایی تو موجب تسلیت است. تو را به دست خود در دل خاک سپردم! و تو بر روی سینه من جان دادی! آری، قرآن خبر داده که همه از خدائیم و به سوی او باز میگردیم. اکنون امانت به صاحبش رسید، و زهرا از دست رفت. [پس از او] آسمان و زمین زشت مینماید و هیچگاه اندوه دلم از بین نمیرود و شبم بیخواب است و غم از دلم نمیرود، تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند. (۷)
مرگ فاطمه ضربهای بود که دل را خسته و غصه را دائمی کرد، چه زود جمع ما به پریشانی کشیده شد. شکایتم به خدا میبرم.
این خطبه که سخنان امام هنگام خاکسپاری بیان شده، کوبندهترین سند تاریخی درباره ظلمهایی است که پس از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بر اهل بیت علیهمالسلام شده است.
به خاک سپاری حضرت زهرا علیهاالسلام در تاریخ
عاطفه میان امیرالمومنین و حضرت فاطمه علیهماالسلام مثال زدنی و تاریخی است. امام در شعری میفرماید:
کنا کزوج حمامة فی ایکة *** متمتعین بصحة و شباب(۸)
شهید مطهری در توضیح آن میگوید: ما مثل یک جفت کبوتر بودیم، از یکدیگر نمیتوانستیم جدا بشویم. دیگر روزگار است، آمد میان ما جدایی انداخت. گاهی طی شب تاریک میرفت کنار قبرستان، از دور میایستاد با زهرای محبوبش سخن میگفت، سلام میکرد، بعد خودش گله میکرد و بعد گله خودش را از زبان زهرا جواب میداد:
مالی وقفت علی القبور مسلما *** قبر الحبیب و لم یرد جوابی
چرا ایستادهام به قبر حبیبم سلام میکنم و او به من جواب نمیدهد!؟ احبیب مالک لاترد جوابنا محبوب، حبیب! چرا جواب مرا نمیدهی؟ انسیت بعدی خله الاحباب؟ آیا چون از پیش من رفتی دوستی را فراموش کردی؟ دیگر در دل تو جایی ندارم؟ بعد خودش جواب میدهد:
قال الحبیب و کیف لی بجوابکم *** و انا رهین جنادل و تراب (۹)
حبیب به من پاسخ گفت: این چه انتظاری است که از من داری؟ مگر نمیدانی که من در زیر خروارها خاک محبوس هستم؟ (۱۰)
میراث یک مظلومیت ابدی
سخنان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در آن دوران، یک "خبر" ساده نیست؛ یک "گزارش دقیق تاریخی" است که از عمق فاجعهای میگوید که جامعه اسلامی را پس از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در برگرفت. این درددلها و وصیتهای پنهانی، سندی جاودانه برای تمام کسانی است که میخواهند بدانند بر اهل بیت علیهمالسلام پس از رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله چه گذشت. این کلمات، میراثی از حقطلبی و ایستادگی در برابر انحراف هستند.
پینوشت:
۱-(بلاغات النساء، احتجاج طبرسی)
۲-(بیت الأحزان، شیخ عباس قمی)
۳-(تاریخ الامم و الملوک، ج٣، ص٢۰٢)
۴-(بیت الاحزان، محدث قمی، با ترجمه محمدی اشتهاردی، ص۲۴۱)
۵-(بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۱۴)
۶-(دیوان منسوب به امیرالمؤمنین، ص ۱۵)
۷-(نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ۲۰۲)
۸-(دیوان اشعار امیرالمؤمنین، ص۱۵)
۹-(الجنه العاصمه، ص۳۵۸)
۱۰-(مطهری، فلسفه اخلاق، ص۲۴۹)
نظر شما