۱۷ آذر ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۲
آیا نافرمانی آدم(ع) با عصمت او تناقض دارد؟

خداوند در آیات ۳۵ و ۳۶ سوره بقره، از حضرت آدم(ع) و همسرش خواسته بود که «به شجره ممنوعه نزدیک نشوند» که در غیر این صورت از «ظالمین» می گردند. با این حال، آنها نافرمانی کردند. همچنین در آیه ۱۲۱ سوره طه نیز آمده است که آدم بر پروردگار خویش عصیان کرد. آیا با این وجود می توان حضرت آدم را معصوم دانست!؟

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا: در آیات ۳۵ و ۳۶ سوره بقره درباره حضرت آدم و همسرش چنین آمد است که: «وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمینَ* فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا کانا فیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلی‌ حینٍ»؛

(و گفتیم: «ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از [نعمت های] آن از هر جا می خواهید گوارا بخورید [اما] نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد* پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند بیرون کرد. و [در این هنگام] به آنها گفتیم: «همگی [به زمین] فرود آیید! در حالی که بعضی دشمن دیگری خواهید بود. و برای شما در زمین، تا مدت معینی قرارگاه و وسیله بهره برداری خواهد بود).

ممکن است از ظاهر این آیات این شائبه به ذهن برسد که حضرت آدم(علیه السلام) با نادیده گرفتن دستور الهی و نزدیک شدن به آن درخت مورد اشاره مرتکب گناه شده است و اینگونه اصل کلی عصمت انبیای الهی نقض می شود. با این حال می توان با تأمل بیشتر در این آیه و دیگر آیات قرآن و سخنان معصومین(علیهم السلام) برداشتی صحیح و مخالف این فرض نادرست از این آیات داشت و به این موضوع پی برد که عمل سرزده از سوی حضرت آدم(ع) ماهیتی متفاوت با ظاهرش دارد.

چرا که آدم(علیه السلام) با توجّه به مقامی که خدا در آیات ۳۰ و ۳۱ همین سوره درباره اش بیان کرده(۱) مرتبه و شأن بسیار والایی از نظر معرفت و تقوا داشت. او نماینده خدا در زمین و معلم فرشتگان بود و مسجود ملائکه بزرگ خدا گردید. این آدم با این امتیازات مسلما گناه نمی کند. به علاوه می ‌دانیم او پیامبر بود و هر پیامبری معصوم است.

تفسیرهای مختلف در تبیین حقیقت لغزش آدم(ع)

با این حال در تبیین حقیقت آن عملی که موجب لغزش آدم(علیه السلام) شد، سه تفسیر وجود دارد که مکمل یکدیگرند:

۱. آنچه آدم مرتکب شد «ترک اولی» و یا به عبارت دیگر «گناه نسبی» بود نه «گناه مطلق». گناه مطلق گناهانی است که از هر کس سر زند گناه است و درخور مجازات. مانند شرک و کفر و ظلم و تجاوز. اما گناه نسبی آن است که گاه بعضی اعمال مباح و یا حتی مستحب درخور مقام افراد بزرگ نیست. آنها باید از این اعمال چشم بپوشند و به کار مهم تر پردازند. در غیر این صورت ترک اولی کرده اند.

مثلا نمازی را که ما می خوانیم قسمتی از آن با حضور قلب و قسمتی بی حضور قلب می گذرد. این نماز درخور شأن ماست اما این نماز هرگز درخور مقام شخصی همچون پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و یا حضرت علی(علیه السلام) نیست. او باید سراسر نمازش غرق در حضور در پیشگاه خدا باشد و اگر غیر این کند اگرچه حرامی مرتکب نشده اما ترک اولی کرده است. آدم(علیه السلام) نیز سزاوار بود از آن درخت نخورد هر چند برای او ممنوع نبود بلکه «مکروه» بود.

۲. نهی خداوند در اینجا نهی ارشادی است. یعنی همانند دستور طبیب است که می گوید فلان غذا را نخور که بیمار می شوی. خداوند نیز به آدم فرمود اگر از درخت ممنوع بخوری از بهشت بیرون خواهی رفت و به درد و رنج خواهی افتاد. بنابراین آدم(علیه السلام) مخالفت فرمان خدا نکرد بلکه مخالفت نهی ارشادی کرد.

۳. اساسا بهشت جای تکلیف نبود. بلکه دورانی بود برای آزمایش و آمادگی آدم برای آمدن در روی زمین و این نهی تنها جنبه آزمایشی داشت. (۲)

مراد از «بهشت» در آیه کریمه، دقیقا کجا بود؟

در تبیین نگاه و نظری متفاوت با تفسیر پیش گفته از آیه باید به این نکته نیز توجه داشت که گرچه همان طور که گفتیم در برخی تفاسیر این بهشت همان بهشت موعود نیکان و پاکان دانسته شده، ولی ظاهر این است که آن بهشت نبود بلکه یکی از باغ های پر نعمت و روح افزای یکی از مناطق سرسبز زمین بوده است. زیرا: اولا بهشت موعود قیامت نعمت جاودانی است که در آیات بسیاری از قرآن به این جاودانگی بودنش اشاره شده و بیرون رفتن از آن ممکن نیست.

ثانیا ابلیس آلوده و بی ایمان را در آن بهشت راهی نخواهد بود. در آنجا نه وسوسه های شیطانی وجود دارد و نه نافرمانی خدا. ثالثا در روایاتی که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) به دست ما رسیده این موضوع صریحا آمده است. یکی از راویان حدیث می گوید از امام صادق(علیه السلام) راجع به بهشت آدم(علیه السلام) پرسیدم. امام(ع) در جواب فرمود: «جَنَّةٌ مِنْ جَنَّاتِ الدُّنْیَا تَطْلُعُ عَلَیْهِ فِیهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ لَوْ کَانَتْ مِنْ جَنَّاتِ الْخُلْدِ مَا خَرَجَ مِنْهَا أَبَدا» (۳)؛ (باغی از باغ های دنیا بود که خورشید و ماه بر آن می تابید و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمی شد. (۴)

تفسیر صحیح تر کدام است؟

به نظر می رسد تفسیر اول که عمل آدم(علیه السلام) را یکی «ترک اولی» می داند، صحیح تر از دیگر تفاسیر این آیه باشد. زیرا در کنار ایرادی که به تفسیر سوم وارد شد، این اشکال به تفسیر دوم نیز وارد می شود که نهی ارشادی، احتیاج به آمرزش و غفران ندارد در حالی که آدم(ع) بعد از خوردن از شجره ممنوعه همان طور که در آیه ۲۳ سوره اعراف می خوانیم: «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ»؛ ([آدم و همسرش حوا] گفتند: پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم! و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی از زیان کاران خواهیم بود)، از خداوند تقاضای غفران و آمرزش کرد.

به علاوه دوران بهشت همان طور که در ادامه بیشتر توضیح خواهیم داد، دورانی تعلیماتی برای آدم محسوب می شد. دوران آشنایی با تکالیف و امر و نهی پروردگار و دوران شناختن دوست از دشمن و دوران دیدن نتیجه عصیان و مخالفت فرمان خدا و قبول وسوسه‌ های شیطان و می دانیم که نهی ارشادی در حقیقت تکلیف نیست و مسئولیت نمی آورد. (۵)

به هر حال از آیات قرآن استفاده می شود که آدم برای زندگی در روی زمین، یعنی همین زمین معمولی آفریده شده بود ولی در آغاز خداوند او را ساکن بهشت که - همان طور که بیان شد - یکی از باغ های سرسبز پر نعمت این جهان بود ساخت. محیطی که در آن برای آدم هیچ گونه ناراحتی وجود نداشت.

شاید علت این جریان آن بوده که آدم با زندگی کردن روی زمین هیچ گونه آشنایی نداشت و تحمل زحمت های آن بدون مقدمه برای او مشکل بود و از چگونگی کردار و رفتار در زمین باید اطلاعات بیشتری پیدا می کرد. بنابراین می بایست مدتی کوتاه تعلیمات لازم را در محیط بهشت ببیند و بداند زندگی روی زمین توأم با برنامه ها و تکالیف و مسئولیت ها است که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقای نعمت است و سرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتی.

و نیز بداند هر چند او آزاد آفریده شده اما این آزادی به طور مطلق و نامحدود نیست که هر چه خواست انجام دهد بلکه او می بایست از پاره ای از اشیاء روی زمین چشم بپوشد. و نیز لازم بود بداند چنان نیست که اگر خطا و لغزشی دامنگیرش شود درهای سعادت برای همیشه به روی او بسته می شود. نه؛ او می تواند بازگشت کند و پیمان ببندد که بر خلاف دستور خدا عملی انجام نخواهد داد تا دوباره به نعمت های الهی بازگردد.

اینها مطالبی بود که هم آدم و هم فرزندان او در زندگی آینده خود به آن احتیاج داشتند بنابراین شاید علت اینکه آدم در عین اینکه برای خلافت زمین آفریده شده بود مدتی در بهشت درنگ می کند و دستورهایی به او داده می شود جنبه تمرین و آموزش داشته باشد. (۶)

راه نفوذ و رخنه شیطان

درباره رخنه و نفوذ شیطان و پدید آمدن مقدمه این لغزش شیطان باید گفت که شیطان برای رسیدن به این هدف، بهترین راه را این دید که از عشق و علاقه ذاتی انسان به تکامل و ترقی و «زندگی جاویدان» استفاده کند و هم عذر و بهانه ای برای مخالفت فرمان خدا برای آدم(علیه والسلام) و حوا بتراشد.

لذا نخست به آدم(ع) و همسرش گفت: (خداوند شما را از این درخت نهی نکرده جز اینکه اگر از آن بخورید یا فرشته خواهید شد و یا عمر جاویدان پیدا می ‌کنید)؛ «وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ».(۷) به این ترتیب، فرمان خدا را در نظر آنان به گونه دیگری جلوه داد و این طور مجسم کرد که نه تنها خوردن از «شجره ممنوعه» زیانی ندارد بلکه موجب عمر جاویدان و یا رسیدن به مقام و درجه فرشتگان خواهد شد.

شاهد این سخن عبارتی است که در آیه ۱۲۰ سوره طه از قول ابلیس می خوانیم: «یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلی‌ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی»؛ (ای آدم آیا می خواهی تو را به زندگی جاویدان و فرمان روایی کهنگی ناپذیر راهنمایی کنم)؟

در روایتی که در تفسیر نور الثقلین از امام صادق(علیه السلام) نقل شده چنین می خوانیم که: (شیطان به آدم گفت اگر شما از این درخت ممنوع بخورید، هر دو فرشته خواهید شد و برای همیشه در بهشت می مانید و گرنه شما را از بهشت بیرون می کنند)؛ «فَجَاءَهُ إِبْلِیسُ فَقَالَ إِنَّکُمَا إِنْ أَکَلْتُمَا مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ الَّتِی نَهَاکُمَا اللَّهُ عَنْهَا صِرْتُمَا مَلَکَیْنِ وَ بَقِیتُمَا فِی الْجَنَّةِ أَبَداً وَ إِنْ لَمْ تَأْکُلَا مِنْهَا أَخْرَجَکُمَا اللَّهُ مِنَ الْجَنَّة».(۸)

آدم با شنیدن این سخن در فکر فرو رفت اما شیطان برای اینکه پنجه های وسوسه خود را بیشتر و محکمتر در جان آدم و حوا فرو برد (سوگندهای شدیدی یاد کرد که من خیرخواه شما هستم)؛ «وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ».(۹)

آدم که هنوز تجربه کافی در زندگی نداشت و گرفتار دام های شیطان و خدعه و دروغ و نیرنگ نشده بود و نمی توانست باور کند کسی این چنین قسم دروغی یاد کند و چنین دام هایی بر سر راه او بگذارد، سرانجام تسلیم فریب شیطان شد و با ریسمان پوسیده مکر و خدعه او برای به دست آوردن آب حیات و ملک جاویدان به چاه وسوسه های ابلیس فرو رفت و نه تنها آب حیات به دستش نیامد بلکه در گرداب نافرمانی خدا افتاد. (۱۰)

آیه ۱۲۱ سوره طه و نسبت دادن «عصیان» به آدم(ع)

آیه ای دیگر از قرآن که ظاهری متناقض با موضوع عصمت آدم(علیه السلام) دارد، آیه ۱۲۱ سوره طه است که در بخشی از آن می خوانیم: «وَ عَصی‌ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی»؛ (آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و از پاداش او محروم شد).

درباره این آیه می گوییم که اگرچه عصیان در عرف امروز معمولا به معنی گناه می آید ولی در لغت به معنی خارج شدن از اطاعت و فرمان است اعم از اینکه این فرمان فرمانی وجوبی باشد یا مستحب. (۱۱) بنابراین به کار رفتن کلمه عصیان لزوما به معنای ترک واجب یا ارتکاب حرام نیست بلکه می تواند ترک یک امر مستحب یا ارتکاب مکروه باشد. (۱۲)

در احادیث اسلامی نیز احیانا اطلاق معصیت بر مخالفت مستحبات شده است.

در حدیثی از امام باقر(علیه السلام) می خوانیم که درباره نمازهای نافله روزانه فرمود: «وَ إِنَّمَا هَذَا کُلُّهُ تَطَوُّعٌ وَ لَیْسَ بِمَفْرُوضٍ... وَ لَکِنَّهَا مَعْصِیَةٌ لِأَنَّهُ یُسْتَحَبُّ إِذَا عَمِلَ الرَّجُلُ عَمَلًا مِنَ الْخَیْرِ أَنْ یَدُومَ عَلَیْهِ» (۱۳)؛ (اینها همه مستحب است و واجب نیست... و هر کس آن را ترک کند معصیت کرده زیرا مستحب است انسان هنگامی که کار خیری را انجام می دهد کارش تداوم داشته باشد).(۱۴) علاوه بر آن، توضیحاتی که درباره ترک اولی بودن عمل آدم(ع) و یا ارشادی بودن نهی خدا از نزدیک شدن به شجره پیش از این گفتیم در اینجا نیز قابل طرح است.


پی نوشت:

(۱). سوره بقره، آیه ۳۰: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً»؛ ([به خاطر بیاور] هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین، جانشینی [نماینده ای] قرار خواهم داد)؛ همان، سوره آیه ۳۱: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها»؛ (سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نام گذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت).

(۲). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ هـ ش، چاپ اول، ج ‌۱، ص ۱۸۸.

(۳). تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی، عبد علی بن جمعة، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، نشر اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۵ هـ ق، چاپ چهارم، ج ۱، ص ۶۲.

(۴). تفسیر نمونه، همان، ص ۱۸۶ و ۱۸۷.

(۵). تفسیر نمونه، همان، ج ‌۶، ص ۱۲۵.

(۶). تفسیر نمونه، همان، ج ‌۱، ص ۱۸۴ و ۱۸۵.

(۷). سوره اعراف، آیه ۲۰.

(۸). تفسیر نورالثقلین، همان، ج ۲، ص ۱۳.

(۹). سوره اعراف، آیه ۲۱.

(۱۰). تفسیر نمونه، همان، ج ۶، ص ۱۱۶ و ۱۱۷.

(۱۱). کتاب العین، فراهیدی، خلیل بن أحمد، نشر هجرت، قم، ۱۴۰۹ هـ ق، چاپ دوم، ج ۲، ص ۱۹۸.

(۱۲). تفسیر نمونه، همان، ج ‌۱۳، ص ۳۲۳.

(۱۳). تفسیر نورالثقلین، همان، ج ۳، ص ۴۰۴.

(۱۴). تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۳۲۴.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha