۱۷ آذر ۱۴۰۴ - ۲۰:۴۶
حجر بن عدی که بود؟

حُجْر بن عَدیّ از کسانی است که در سنین جوانی بود که به محضر پیامبر خدا درآمد و اسلام آوردد. دنیا گریزی، زهد، نمازگزاری و... از ویژگی های اوست. او در صفین و نهروان امام علی(ع) را همراهی نمود و از صحابه امام حسن(ع) بود. حجر از معاویه بیزاری می جست و او را نفرین می کرد، معاویه نیز از موضعگیری او به ستوه آمده بود، دستور قتلش را صادر کرد و او را به سال ۵۱ هجری به شهادت رساند.

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا: ابو عبد الرحمان، حُجْر بن عَدیّ بن معاویه کِنْدی، مشهور به «حُجْرُ الخیر (حجر نیکوکار)» و «ابن اَدبَر» (۱)از کسانی است که جاهلیت و اسلام را درک کرده است (۲). او بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) وارد شد(۳) و با ایشان مصاحبت(۴) داشت.


حُجر، از چهره های منوّر تاریخ اسلام و از قلّه سانان پر فروغ تاریخ تشیّع است.


او هنوز در سنین جوانی بود که به محضر پیامبر خدا درآمد و اسلام آورد. دنیا گریزی، زهد، نمازگزاری و روزه داریِ بسیار، سلحشوری و رزم آوری، شرافت و کرامت و درستکاری و عبادت، از ویژگی های اوست (۵).


او به زهد، معروف بود(۶). روح پاک، نفْس سالم، مَنش والا و روش پیراسته حُجر بود که او را مستجاب الدعوه ساخته بود (۷).


او هرگز در برابر حق کشی ها و باطل گرایی ها سکوت نمی کرد. چنین بود که همراه مؤمنان و مجاهدان، بر عثمان شورید(۸) و در عینیت بخشیدن به حاکمیت علی(علیه السلام) از هیچ کوششی دریغ نکرد و بدین سان، از اصحاب ویژه(۹) و پیروان(۱۰) مطیع مولا علی(علیه السلام) به شمار رفت.


او در نبردهای علی(علیه السلام) شرکت داشت. در جمل(۱۱)، فرمانده سواره نظام کِندیان بود(۱۲) و در صفّین(۱۳)، فرماندهی قبیله خود را به عهده داشت(۱۴) و در نهروان، جناح چپ(۱۵) و یا راست(۱۶) سپاه مولا(علیه السلام) را فرماندهی می کرد.


او زبانی گویا و کلامی نافذ داشت. به بلاغتْ سخن می گفت و با فصاحت، حقایق را بیان می نمود. سخنان زیبا و بیدارگر او درباره جایگاه والای علی(علیه السلام) نشانی است از این حقیقت(۱۷).
او یار باوفای مولا(علیه السلام) و از مدافعان سختکوش آن حضرت بود. چون ضحّاک بن قیس برای غارتگری روی به عراق نهاد، حجر بن عدی از علی(علیه السلام) برای رویارویی با او فرمان یافت و با دلاوری او را شکست داد و ضحّاک، پا به فرار نهاد(۱۸).


حجر، لحظاتی قبل از ضربت خوردن علی(علیه السلام) از توطئه خبر یافت، با تمام توان کوشید تا ایشان را خبر کند؛ امّا موفّق نشد(۱۹) و غمِ به خون نشستن مولا(علیه السلام) بر جانش نشست.
او از یاران غیور و استوار گام امام حسن(علیه السلام) نیز بود (۲۰). چون خبر صلح را شنید، خون غیرت در رگ هایش به جوش آمد و بر این صلح، اعتراض کرد (۲۱). امام حسن(علیه السلام) به او فرمود: «اگر دیگران نیز چون تو عزّت طلب بودند، هرگز این قرارداد را امضا نمی کردم(۲۲)».


حجر، از معاویه دلی آکنده از درد داشت و هماره از چهره پلید «حزب الطُّلَقاء (گروه آزاد شدگان فتح مکّه)» که حکومت یافته بودند، بیزاری می جست و همراه با جمع شیعیان، بِدو نفرین می کرد(۲۳)؛ چرا که آنها گروهی بودند که پیامبر خدا آنها را «ملعون» دانسته بود.


هرگاه مُغَیره ـ که در پلیدی و زشت خویی و پَستی نظیر نداشت و با حاکمیت «حزب الطلقاء»، حکومت کوفه را یافته بود ـ بر علی(علیه السلام) و پیروان او طعن می زد، حجر، بی هیچ هراسی به دفاع می ایستاد و او را ملامت می کرد(۲۴).


معاویه که از موضعگیری ها، افشاگری ها، سرسختی ها و استواری های حجر به ستوه آمده بود، دستور قتل او را صادر کرد و او را به همراه یارانش(۲۵) در «مَرْج عَذراء(۲۶)»(۲۷) به سال ۵۱ هجری به شهادت رساند(۲۸).


حجر، چهره ای محبوب، شخصیتی نافذ و وجهه ای نیکو داشت. شهادت او بر مردم، گران آمد(۲۹). بدین سان به معاویه اعتراض کردند و او را بر این کردار پلید، نکوهش کردند. از جمله، امام حسین(علیه السلام) (۳۰) در نامه ای به معاویه، ضمن ستایش فراوان و یادکردِ نیکو از ستم ستیزی حُجر، بدو اعتراض کرد و یادآوری کرد که معاویه، پیمان شکسته و ستمکارانه، خون پاک حُجر را بر زمین ریخته است. عایشه نیز با ذکر روایتی درباره شهیدان «مرج عذرا» (۳۱) به معاویه اعتراض کرد(۳۲).


معاویه با همه تیره جانی، قتل حُجر را از اشتباهاتش می دانست و از آن، اظهار ندامت می کرد(۳۳) و در هنگام مرگ می گفت: اگر نصیحت گری می بود، ما را از قتل حجر، باز می داشت(۳۴).
علی(علیه السلام) از شهادت او خبر داده بود و شهادت او و یارانش را به شهادت «اصحاب اُخدود»، (۳۵) مانند کرده بود. (۳۶)


پی نوشت:

(۱). الطبقات الکبری، ج ۶، ص ۲۱۷؛ سیر أعلام النّبلاء، ج ۳، ص ۴۶۳ الرقم ۹۵؛ تاریخ دمشق، ج ۱۲، ص ۲۱۱؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج ۴، ص ۳۳.

(۲). المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۵۳۴ ح ۵۹۸۳؛ الطبقات الکبری، ج ۶، ص ۲۱۷؛ تاریخ دمشق، ج ۱۲، ص ۲۱۱.
(۳). المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۵۳۲، ح ۵۹۷۴؛ الطبقات الکبری، ج ۶، ص ۲۱۷؛ أنساب الأشراف، ج ۵، ص ۲۷۶؛ سیر أعلام النّبلاء، ج ۳، ص ۴۶۳، الرقم ۹۵؛ تاریخ دمشق، ج ۱۲، ص ۲۰۷؛ اُسد الغابة، ج ۱، ص ۶۹۷، الرقم ۱۰۹۳.
(۴). المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۵۳۴، ح ۵۹۸۳؛ سیر أعلام النّبلاء، ج ۳، ص ۴۶۳، الرقم ۹۵؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج ۴، ص ۱۹۳؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۸۹ الرقم، ۵۰۵؛ اُسد الغابة، ج ۱، ص ۶۹۷، الرقم ۱۰۹۳، و در آن آمده «کان من فضلاء الصحابة».
(۵). سیر أعلام النّبلاء، ج ۳، ص ۴۶۳ الرقم ۹۵؛ البدایة والنهایة، ج ۸، ص ۵۰.
(۶). المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۵۳۱؛ تاریخ دمشق، ج ۱۲، ص ۲۱۲؛ البدایة والنهایة، ج ۸ ص ۵۰.
(۷). الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۱، الرقم ۵۰۵؛ اُسد الغابة، ج ۱، ص ۶۹۸، الرقم ۱۰۹۳.
(۸). الجمل، ص ۱۳۷.
(۹). الطبقات الکبری، ج ۶، ص ۲۱۷، اُسد الغابة، ج ۱، ص ۶۹۷، الرقم ۱۰۹۳ و در آن آمده: «کان من أعیان أصحابه»، الأخبار الطوال، ص ۲۲۴ و در آن آمده: «کان من عظماء أصحاب علیّ».
(۱۰). سیر أعلام النّبلاء، ج ۳، ص ۴۶۳ الرقم ۹۵.
(۱۱). المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۵۳۲، ح ۵۹۷۴؛ الطبقات الکبری، ج ۶، ص ۲۱۸؛ أنساب الأشراف، ج ۵، ص ۲۷۶؛ تاریخ دمشق، ج ۱۲، ص ۲۱۰.
(۱۲). الجمل، ص ۳۲۰؛ الأخبار الطوال، ص ۱۴۶.
(۱۳). المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۵۳۲، ح ۵۹۷۴؛ الطبقات الکبری، ج ۶، ص ۲۱۸؛ أنساب الأشراف، ج ۵، ص ۲۷۶، تاریخ دمشق، ج ۱۲، ص ۲۰۷.
(۱۴). وقعة صفّین، ص ۱۱۷؛ تاریخ خلیفة بن خیّاط، ص ۱۴۶؛ سیر أعلام النّبلاء، ج ۳، ص ۴۶۳، الرقم ۹۵ و در آن آمده: «شهد صفّین أمیراً».
(۱۵). الاستیعاب، ج ۱ ص ۳۸۹ الرقم ۵۰۵؛ اُسد الغابة، ج ۱ ص ۶۹۷ الرقم ۱۰۹۳.
(۱۶). الأخبار الطوال، ص ۲۱۰؛ الإمامة والسیاسة، ج ۱ ص ۱۶۹.
(۱۷). الجمل، ص ۲۵۵.
(۱۸). الغارات، ج ۲ ص ۴۲۵؛ تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۱۳۵؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲ ص ۴۲۶.
(۱۹). الإرشاد، ج ۱ ص ۱۹؛ المناقب لابن شهر آشوب، ج ۳ ص ۳۱۲ .
(۲۰). أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۲۸۰؛ رجال الطوسی، ص ۹۴ الرقم ۹۲۸ .
(۲۱). أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۳۶۵؛ الأخبار الطوال، ص ۲۲۰؛ شرح نهج البلاغة، ج ۱۶ ص ۱۵.
(۲۲). أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۳۶۵.
(۲۳). تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۲۵۶؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۴۸۹.
(۲۴). أنساب الأشراف، ج ۵، ص ۲۵۲؛ تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۲۵۴؛ الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۴۸۹.
(۲۵). المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۵۳۲، ح ۵۹۷۸؛ تاریخ دمشق، ج ۱۲، ص ۲۱۱؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج ۴، ص ۱۹۴، مروج الذهب، ج ۳ ص ۱۲ و در آن آمده: «سنة ثلاث وخمسین».
(۲۶). مَرْج، یعنی «چراگاه». مَرْج عذراء، نام یکی از آبادی های نزدیک دمشق است که در دشت خولانْ واقع شده و مقبره حجر در این مکان، اکنون زیارتگاه مسلمانان است.
(۲۷). المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۵۳۲، ح ۵۹۷۴؛ مروج الذهب، ج ۳، ص ۱۲؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۰، الرقم ۵۰۵.
(۲۸). تاریخ دمشق، ج ۱۲، ص ۲۱۷؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۸۹، الرقم ۵۰۵ .
(۲۹). الأخبار الطوال، ص ۲۲۴ .
(۳۰). أنساب الأشراف، ج ۵، ص ۱۲۹؛ الإمامة والسیاسة، ج ۱، ص ۲۰۳؛ رجال الکشّی، ج ۱، ص ۲۵۲، الرقم ۹۹؛ الاحتجاج، ج ۲، ص ۹۰، ح ۱۶۴.
(۳۱). أنساب الأشراف، ج ۵، ص ۲۷۴؛ تاریخ دمشق، ج ۱۲، ص ۲۲۶؛ الإصابة، ج ۲، ص ۳۳، الرقم ۱۶۳۴؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۳۱.
(۳۲). المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۵۳۴، ح ۵۹۸۴؛ أنساب الأشراف، ج ۵، ص ۴۸؛ تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۲۷۹؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج ۴، ص ۱۹۴؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۹۰، الرقم ۵۰۵ .
(۳۳). سیر أعلام النّبلاء، ج ۳، ص ۴۶۵، الرقم ۹۵؛ تاریخ دمشق، ج ۱۲، ص ۲۲۶؛ تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۲۷۹؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج ۴، ص ۱۹۴.
(۳۴). أنساب الأشراف، ج ۵، ص ۲۷۵؛ تاریخ دمشق، ج ۱۲، ص ۲۳۱ .
(۳۵). در سوره بروج، آیه ۳، به «اصحاب اُخدود» اشاره شده است؛ مؤمنانی که قومشان آنها را مجبور به رها کردن دینشان نمودند و چون خودداری ورزیدند، آنها را در گودال های آتش افکندند (ر. ک: بحارالأنوار: ج ۱۴ ص ۴۳۸ «قصّة أصحاب الاُخدود») .
(۳۶). گردآوری از کتاب: دانش نامه امیرالمومنین(ع)، محمد محمدی ری شهری، سازمان چاپ و نشر دار الحدیث، چاپ اوّل، ج ۱۳، ص ۱۴۹.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha