۲۷ آذر ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۴
از قبایل گمشده‌ی یهود تا سیاستِ نسب‌سازی ساختگی در آفریقا؛ تمرکز بر تجربه‌ی تانزانیا

در سال‌های اخیر، در صفحات تبلیغی اسرائیلی، هر روز قبایل بیشتری از آفریقا به یکی از پسران یعقوب منتسب می‌شوند؛ تا با ادعای پیوند تاریخی یهود و آفریقا شاید یهودیان و مسیحیان پرو-اسرائیلی بتوانند از آن نمد برای خودشان کلاهی بدوزند.

خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ابنا:

در سال‌های اخیر، به‌ویژه در برخی فضاهای رسانه‌ای انگلیسی و سواحیلی‌زبان، شاهد گسترش روایتی هستیم که می‌کوشد میان ملت‌ها و قبایل آفریقایی و اسرائیل نوعی پیوند تاریخی، فرهنگی یا حتی خونی برقرار کند. این روایت‌ها، که گاه با زبان دینی و گاه با ادبیات شبه‌دانشگاهی عرضه می‌شوند، مدعی‌اند که بخش بزرگی از آفریقایی‌ها از «فرزندان یعقوب» یا «قبایل گمشده‌ی بنی‌اسرائیل» هستند. البته این تلاش‌ها نه ریشه در سنت معتبر یهودی دارند، نه پشتوانه‌ی علمی و دانشگاهی قابل اتکا، بلکه بیش از هر چیز پروژه‌ای سیاسی–تبلیغاتی برای تولید همدلی مصنوعی با رژیم اشغالگر قدس در قاره‌ی آفریقا هستند.

«محسن معارفی» رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در تانزانیا در یادداشت زیر به بررسی سیاستِ نسب‌سازی ساختگی اسرائیل در آفریقا پرداخت: 

 جست‌وجوی پیوند آفریقا با اسرائیل در سنت یهودی

ایده‌ی «ده قبیله‌ی گمشده‌ی بنی‌اسرائیل» ریشه در متون یهودی دارد. بر اساس روایت‌های تلمودی و میدراشی، این قبایل پس از سقوط پادشاهی شمالی اسرائیل، به سرزمین‌هایی دوردست تبعید شدند و بازنگشتند. بر اساس این متون دینی امپراتوری آشور آنها را به مناطق مختلف تبعید کرد و بعد از آن رد تاریخی مستقیمی از آنها در منابع یهودی یافت نمی‌شود و در برخی متون، از رودخانه‌ای افسانه‌ای به نام سامباتیون یاد می‌شود که این قبایل «آن‌سوی آن» زندگی می‌کنند. در برخی قرائت‌های متأخر و غیرکلاسیک، «آن‌سوی رود» به‌صورت مبهم با اتیوپی، سودان یا سرزمین‌های جنوب تطبیق داده شده و به‌تدریج، در ادبیات عامه‌پسند،توسط برخی رسانه‌های طرفدار اسرائیل به کل «آفریقا» سرایت داده شده تا شاید بتوانند بر اساس آن نوعی همدلی ساختگی با پشتیبانی مذهبی/سیاسی برای اسرائیل بسازند؛ با اینکه حتی در متون معتبر یهودی کلاسیک هیچ تصریحی که محل قبایل گمشده‌ی یهود را در آفریقا بداند، نیست و اساسا بسیاری از خاخام‌های بزرگ، رود سامباتیون را مفهومی نمادین–الهیاتی و نه یک مکان جغرافیایی واقعی دانسته‌اند. 

با وجود این ابهام‌ها، دو گروه آفریقایی بیش از همه در ادبیات طرفدار اسرائیل برجسته شده‌اند: یکی  قوم لمبا (Lemba) که عمدتاً در زیمبابوه و نیز بخش‌هایی از زامبیا، شمال آفریقای جنوبی و موزامبیک زندگی می‌کند. داستان آنها به داستانی در کتاب مقدس یهودیان نسبت داده شده که گروهی از کاهنان یهودی که در تبعید بابل با «همسران خارجی» ازدواج کرده بودند و حاضر به ترک آنان نشدند، اورشلیم را ترک کرده و پس از مهاجرت به یمن و شمال آفریقا رفته اند. بعد هم داستان سرایان یهودی گفته‌اند حتما به تدریج آنها به جنوب آفریقا رفته‌اند و بعد از آن سرخوشانه تلاش‌های زیادی برای یافتن شواهد ژنتیکی (DNA) جهت اثبات ریشه‌ی اسرائیلی لمبا انجام داده‌اند که البته مثل دیگر دستاوردسازی‌های اسرائیل مورد قبول جوامع معتبر علمی قرار نگرفته است. قوم دیگر افریقایی یهودیان اتیوپی معروف به بتا اسرائیل هستند که آنها نیز به روایتی از متون مقدس خود چنگ میزنند که رسول فیلیپ با یک خواجه‌ی اتیوپیایی که برای عبادت عید فصح به اورشلیم رفته بود، سخن گفته است! 

نکته‌ی مهم آن است که این نسبت‌سازی‌ها به لمبا و بتا اسرائیل محدود نمانده است و در سال‌های اخیر، در صفحات تبلیغی اسرائیلی، هر روز قبایل بیشتری از آفریقا به یکی از پسران یعقوب منتسب می‌شوند؛ تا با ادعای پیوند تاریخی یهود و آفریقا شاید یهودیان و مسیحیان پرو-اسرائیلی بتوانند از آن نمد برای خودشان کلاهی بدوزند. 

پشت پرده‌ی سیاستِ نسب‌سازی ساختگی اسرائیلی در آفریقا

«مؤسسه‌ی روابط آفریقا و اسرائیل» که مورد حمایت دولت و بسیاری از مراکز دانشگاهی طرفدار اسرائیل است درباره‌ی اهمیت ضرورت کسب همدلی آفریقایی برای اسرائیل، در صفحه‌ی نخست خود، نوشته است: آفریقا محل زندگی ۵۴ کشور است که می‌توانند در سازمان ملل و سایر نهادهای بین‌المللی از اسرائیل حمایت کنند. اسرائیل می‌تواند ابتکاراتی را رهبری کند که نفوذ ژئوپلیتیکی ایالات متحده، اروپا و کشورهای غربی را در آفریقا تقویت کرده و موازنه‌ای در برابر نفوذ مخرب ایران و متحدانش ایجاد کند. 

بر این اساس نسبت‌سازی تاریخی و دینی اسرائیل در قاره‌ی آفریقا، ابزاری نرم برای کسب همدلی سیاسی مردم مهربان و ظلم ستیز آفریقا است تا با ایجاد حس «خویشاوندی تاریخی» مخالفت اخلاقی آفریقایی‌ها با سیاست‌های اسرائیل را تضعیف کنند. نفوذ خود و متحدانشان را در آفریقا افزایش دهند و جلو نفوذ ایران را که در خط مقدم مبارزه با تمامیت خواهی ها و افروزن طلبی‌های اسرائیل است، بگیرند. 

تانزانیا؛ آزمایشگاهی برای نسبت‌سازی قبیله‌ای جدید

تانزانیا نمونه‌ای روشن از افراط در این رویکرد است. در برخی روایت‌های مبلغانه‌ی یهودی–مسیحی فعال در این کشور، تقریباً تمام قبایل مهم تانزانیا به یکی از پسران یعقوب منتسب شده‌اند؛ نیام‌کوسا (Nyakyusa)، واسافوا (Wasafwa)، واکینگا (Wakinga) به یهودا، ماسایی (Maasai) ، گوگو (Gogo)، ههه (Hehe)، چاگا (Chagga)، مِرو (Meru)به لاوی، نیرامبا (Nyiramba)، زنکی (Zanaki) که قبیله‌ی پدر تانزانیا معلم جولیویوس ناییره است، به حضرت یوسف ع، ماکوا (Makua)، ماکونده (Makonde) ، واموِرا (Wamwera) ، وامدِنگِرِکو (Wandengereko) ، واکوِرِه (Wakuere) ، والگوُرو (Waluguru)،  واکوتو (Wakutu) به منسی، سوکوما (Sukuma)به روبن، واکوریا (Wakurya) به شمعون، نیام‌وزی (Nyamwezi) ، یائو (Yao)  به یساکر، واشیرازی (Washirazi / Shirazi) ، وازارامو (Wazaramo) ، وازنگبار (Wazanzibari) ، وازیگوا (Wazigua) ، وادِگو (Wadigo) به زبولن، بِنا (Bena) به بنیامین، هایا (Haya) به جاد، واپاره (Wapare / Pare)، واسامبا (Wasambaa) به آشر و نهایتا نگونی (Ngoni) ، فیپا (Fipa)، نگاتورو (Ngaturu) ، وارانگی (Warangi) ، وامانگارا (Wamang’ara) ، وامبولو / وایرانگو (Wambulu / Wairangi)  به نفتالی منسوب شده اند.

این نسبت ها که حتی مرغ پخته در قابلمه هم خنده‌اش می‌گیرد، گاهی بر اساس شباهت ظاهری و یا کمترین مناسبتی (مثل فربه بودن قوم بزرگ سوکوما) شکل گرفته است در حالی که تاریخ، زبان و فرهنگ آنها به‌خوبی مستند است. یکی از شگفت‌انگیزترین نمونه‌ها، نسبت دادن «قوم شیرازی‌های شرق آفریقا» به زبولون فرزند یعقوب است. با اینکه شواهد تاریخی، زبانی و باستان‌شناسی متعدد نشان می‌دهد شیرازی‌ها از شیراز ایران به سواحل شرق آفریقا مهاجرت کرده‌اند و فرهنگ، معماری، نام‌ها و سنت‌های دینی آن‌ها به‌روشنی ایرانی–اسلامی است، مهمترین دلیل این استناد بچگانه، این است که «زبولون، فرزند یعقوب دریانورد بود و شیرازی‌ها نیز دریانوردان ماهری بودند»!

این ساده انگاری ها برای مردم آفریقا، نشان می‌دهد که هدف صرفا تولید یک روایت نمادین و تبلیغی است. بدیهی است این تلاش‌های کودکانه برای پیوندسازی تاریخی، فرهنگی یا خونی میان آفریقایی‌ها و اسرائیل، در عمل نتیجه‌ای معکوس دارد. تحقیر تاریخ و هویت مستقل ملت‌های آفریقایی، شکاف اخلاقی مردم ظلم‌ستیز با اسرائیل غاصب را عمیق‌تر می‌کند. امروزه، در ذهن بسیاری از آفریقایی‌ها هر گونه انتسابی به اسرائیل نه تنها مایه‌ی افتخار نیست، بلکه به ‌دلیل عملکردهای سیاسی و انسانی اسرائیل، مایه‌ی ننگ تلقی می‌شود و اسرائیل با حمایت از این روایت‌سازی‌ها نه می‌تواند مشروعیت ازدست‌رفته‌ی خود را بازیابد و نه برای خود همدلی پایدار در بین مردم صلح دوست آفریقا دست و پا کند. در هر کجا که تاریخ ابزار سیاست شده است، طولی نکشیده که علیه سازندگانش شهادت داده است.

..............................

پایان پیام/ ۲۶۸

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha