خبرگزاری بین المللی اهل بیت علیهم السلام ابنا- مشکل اصلی خیلی از دختران و پسران این است که قبل از انتخاب همسر، خودشان را انتخاب نکردهاند. انتخاب خویش، یعنی انتخاب هدف زندگی؛ یعنی انتخاب مسیر زندگی؛ یعنی انتخاب آنچه بهانه نفس کشیدن ماست.
هرکسی، چه پسر و چه دختر، باید کسی را برای زندگی انتخاب کند که او هم در زندگی، به دنبال همان چیزی بگردد که خودش به دنبال آن میگردد؛ در زندگی چیزهایی برایش مهم باشد که برای خودش اهمیت دارد.
گاهی از خودتان یا اطرافیانتان این سوأل را بپرسید که « دلخوشی» شما در زندگی چیست؟ بهانه نفس کشیدن شما در این دنیا چیست؟ برای این که بتوانیم این پرسشها را بهتر درک کنیم، دو مشخصه برای دلخوشی یا همان هدف بیان میکنیم.
هدف زندگی، آن چیزی است که زندگی انسان را تفسیر و مدیریت میکند، « تفسیر میکند» یعنی انسان به امید داشتن یا به دست آوردن آن زندگی میکند.
«مدیریت میکند»، یعنی انسان برنامههای زندگی خود را به گونهای میچیند که به آن برسد و اگر آن را دارد، از دست ندهد.
قبل از اینکه درباره شریک زندگیات فکر کنی، باید ببینی در زندگی، به دنبال چه چیزی هستی و به کجا میخواهی برسی؛ دلخوشیات چیست و چه هدفی در زندگی داری، تا بتوانی کسی را انتخاب که او هم با تو در هدف و دلخوشیات، اشتراک داشته باشد.
دختر و پسری باهم ازدواج کردهاند. یکیاز آنها، به چیزی جز حرف مردم نمیاندیشید. دل خوشی اصلی او در زندگی، جلب توجه و نظر مردم است. اگر جایگاه خود را در میان مردم از دست بدهد. به شدت به هم میریزد؛ اما در زندگی همسرش، مردم در حاشیه قرار دارند و دلخوشیاش جلب رضایت خداست.
شبی یکی از اقوام عروسی داشت، عروسیشان گناه آلود بود. یکی میگوید:« باید رفت؛ چون نمیشود با نظر مردم مخالفت کرد.» دیگری میگوید:« نباید رفت؛ خدا به چنین مجالسی راضی نیست.» همین طوری یکی او میگوید و یکی دیگری. از آنجا که دلخوشی و هدف این دو، تفاوت بسیاری باهم دارد، به این راحتی نمیتوانند در کنار هم زندگی کنند.
این دو، باید مسئله خود را پیش از ازدواج حل میکردند؛ یعنی باید به این تفاوت فکر میکردند و پی میبردند و تصمیم خود را بر اساس آن میگرفتند.
بسیاری از ما سرانجام، در طول زندگی هدفی برای خود پیدا میکنیم؛ اما اگر یافتن این هدف، پس از ازدواج اتفاق بیفتد، خطرناک است؛ زیرا امکان دارد همسر ما_که حالا شریک زندگیمان شده_ این هدف را به عنوان دلخوشی خود در زندگی، انتخاب نکرده باشد.
چه قدر اشتباه میکنند کسانی که با قانون « باری به هر جهت» به سراغ ازدواج میروند و هدف زندگی را بیش از آن که یک مسئله کاربردی بدانند، مسئلهای نظری میانگارند و میان آن و ازدواج و زندگی مشترک ارتباطی نمیبینند!
بنابر آنچه گفته شد، رسیدن به مرحلهای از ثبات شخصیت برای ازدواج، لازم و ضروری است.
کسی که هنوز هدفی ثابت برای زندگی خود انتخاب نکرده، به ثبات شخصیت نرسیده و به همین دلیل، نمیتواند در ازدواج تصمیم محکم و قابل اعتمادی بگیرد.
کمی درباره مشکلاتی که در زندگیهای اطراف خود میبینید، تأمل کنید. آیا تعداد قابل توجهی از این مشکلات، ریشه در تفاوت دغدغههای زن و شوهر ندارد؟ اگر اندکی به حقیقت زندگی مشترک که همراهی در مسیر زندگی است توجه کنیم، خواهیم پذیرفت که « انتخاب خویش» تا چه اندازه در انتخاب همسر تاثیر گذار است.
نکته پایانی: به راستی که این شناخت خود باید در مراحل اولیه و اصول جدی و واقعی ازدواج قرار بگیرد. یادت باشد بدون آن که خودت را انتخاب کنی، اگر همسرت را انتخاب کنی، تیری انداختهای در تاریکی.
به هدف خوردنش را خودت ضمانت میکنی؟
پی نوشت:
گلچینی از کتاب من بودن تا ماشدن، محسن عباسی ولدی
نظر شما