۲۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۶
فعالیت‌های امام حسن(ع) در دوران امامت امیرالمومنین(ع)/ جلوه‌هایی از عظمت علمی و اجتماعی

تاریخ زندگی حضرت امام حسن مجتبی(ع) به دو بخش اساسی قبل و بعد از امامت ایشان قابل تقسیم است. در بخش اول، حضرت همزمان با امامت پدر بزرگوارشان امیرالمومنین علی(ع)، فعالیت‌های مختلفی داشته‌اند که غالبا به این بخش در بیان زندگی ایشان کمتر توجه شده است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) - ابنا - فعالیت‌های امام حسن مجتبی(ع) در دوران قبل از امامت را می‌توان به دو بُعد فرهنگی و سیاسی تقسیم کرد. اگر چه در تاریخ نمونه‌های فراوانی از فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی و نظامی امام حسن مجتبی(ع) بیان شده، اما در این نوشتار، به ناچار تنها به برخی از آنان اشاره می‌شود.

آغاز فعالیت‌های فرهنگی حضرت را در دوران کودکی ایشان باید یافت که با حضور در مسجدالنبی(ص) و حفظ سخنان رسول خدا(ص) هر روز آن را برای مادر خویش بیان می‌کرد و تحسین مادر خود - فاطمه زهرا(س) - را برمی‌انگیخت. شیخ ابوالفتوح نقل کرده که حسن بن علی(ع) در هفت سالگی در مجلس رسول‌الله(ص) حاضر می‌شد. وحی را می‌شنید و آن را حفظ می‌کرد، آن گاه به خانه برمی‌گشت و برای مادرش باز می‌گفت. از این روی هر وقت علی(ع) به خانه برمی‌گشت، متوجه می‌شد که همسرش فاطمه(س) هم از آنچه نازل شده، مطلع است. یک روز که در این باره پرسید: فاطمه(س) فرمود: از فرزندت حسن شنیدم. بعد از آن، روزی علی(ع) در خانه پنهان شد و حسن(ع) طبق معمول به خانه آمد و خواست آنچه را شنیده بود بازگوید، اما زبانش بند آمد. حضرت فاطمه(ع) شگفت‌زده شد، حسن(ع) گفت: مادرجان! تعجب نکن، زیرا بزرگواری سخن مرا می‌شنود و شنیدن او، مرا از سخن گفتن باز داشته است.[۱]

 توانمندی علمی

توانایی ایشان در دوران جوانی به میزانی بوده که در همان دوران کودکی و نوجوانی پاسخگوی بسیاری از مسائل دینی و شرعی افراد بوده است. در این موضوع می‌توان به داستانی برای پاسخگوی به سؤالات مشکل اشاره کرد. امام علی(ع) در «رحبه» ـ از محله‌های کوفه ـ بود که مردی نزد او آمد و بسیار ابراز ارادت کرد و گفت: «من از ارادتمندان شمایم». حضرت علی(ع) فرمود: تو از ما نیستی، بلکه برای پادشاه کشور روم پرسش‌هایی پیش آمده بود که آن را با پیکی به شام فرستاد و پاسخ آن را از معاویه خواست و اینک نیز آنجاست و چون معاویه از پاسخ آن ناتوان مانده، تو را برای حل آن‌ها نزد ما فرستاده است.

مرد با شگفتی سخنان امام(ع) را تصدیق کرد و گفت: ولی من مخفیانه اینجا آمده‌ام و هیچ کس از آمدن من خبر نداشته است. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: پرسش‌هایت را با یکی از این دو فرزندم در میان بگذار. مرد گفت از فرزندت حسن(ع) می‌پرسم. امام مجتبی (ع) زودتر فرمود: «آمده‌ای این پرسش را بپرستی که فرق حق و باطل چقدر است، میان آسمان و زمین چه فاصله‌ای است، مسافت میان مشرق و مغرب چه اندازه است، قوس و قزح چیست، ارواح مشرکان در کجا جمع است و...» و امام حسن(ع) به شایستگی به پرسش‌های او پاسخ داد.

سئوال دوم در این موضوع بود که کدام ۱۰ چیز است که بر یکدیگر غلبه دارند که ایشان در پاسخ فرمودند: سنگ را خدا محکم آفرید، ولی آهن، از آن محکم‌تر است و آن را قطعه قطعه می‌کند، مقاوم‌تر از آهن، آتش است که آهن را ذوب می‌کند. قوی‌تر از آتش آب است که آن را خاموش می‌سازد و چیره‌تر از آب، ابر است که آب را به صورت باران جابه‌جا می‌کند، قوی‌تر از ابر، باد است که آن را انتقال می‌دهد و پیروزتر از باد، فرشتگانند که به آن دستور جابه‌جایی می‌دهند. نیرومندتر از فرشتگان «عزرائیل» است که آن‌ها را می‌میراند و نیرومندتر از عزرائیل، مرگ است که او را نیز می‌میراند و از همه این‌ها قوی‌تر و بالاتر، فرمان خداوند بزرگ است که مرگ را نیز می‌میراند و خود همواره می‌ماند. مرد شامی که پاسخ تمامی پرسش‌های خود را گرفته بود گفت: شهادت می‌دهم که تو فرزند رسول خدایی و بحق علی بن ابی‌طالب(ع) شهادت می‌دهم که او از معاویه سزاوارتر بر خلافت و رهبری است.

ارائه این‌گونه مطالب، نمونه‌ای از عظمت و توانمندی علمی حضرت امام حسن(ع) است و میزان این توانمندی به حدی است که در غیاب امیرالمومنین(ع)، به عنوان جانشین پدر در منبر نماز جمعه کوفه حاضر می‌شود و انجام قضاوت می‌کند.[۲]

امامت جمعه و منصب قضاوت

براساس اقوال تاریخی هرگاه امام علی(ع) کوفه را ترک می‌کرد یا به دلیل عذری نمی‌توانست نماز جمعه را اقامه کند، امام حسن(ع) این وظیفه را برعهده می‌گرفتند. در بیان توانمندی قضاوت ایشان - حتی در زمان حضور امیرمومنان(ع) - نیز می‌توان نمونه‌هایی را یافت. 

در دوران خلافت حضرت علی(ع) مردی را نزد او آوردند که او را در خرابه‌ای، کنار جسدی بی‌جان و خونین یافته بودند، در حالی که کاردی خونین نیز در دست داشت. جریان را به حضرت گفتند. امام فرمود چیزی برای گفتن داری؟ مرد پاسخ داد: یا امیرالمؤمنین این اتهام را می‌پذیرم. علی(ع) دستور داد که او را برای قصاص ببرند، در این هنگام مردی با عجله خود را رسانید، در حالی که فریاد می‌زد: او را رها کنید! او کسی را نکشته و قاتل من هستم. امیرالمؤمنین(ع) از متهم پرسید: چرا اتهام قتل به خود زدی، در حالی که قاتل کس دیگری است؟ مرد پاسخ داد: من در  وضعی نبودم که بتوانم از خود دفاع کنم، زیرا چندین نفر مرا بالای سر جسد، با کارد خونین دیده بودند. من گوسفندی را کشته بودم و برای قضای حاجت به خرابه رفتم که دیدم آن مرد در خون خود می‌غلتد، شگفت‌زده شدم و در حالی که کارد خونین در دستم بود این چند نفر وارد خرابه شدند و مرا با آن وضع دیدند و پنداشتند که من او را کشته‌ام. علی(ع) متهم و قاتل را نزد فرزندش حسن(ع) فرستاد تا حکم را از او بخواهد. 

امام مجتبی(ع) پس از شنیدن صحبت‌های هر دو فرمود: مرد قاتل را که با راست‌گفتاری‌اش جان متهم را نجات داد، به استناد آیه کریمه «و من أحیاها فَکَأَنما أحیا الناس جمیعاً» رها کنید. او فردی را کشته و دیگری را از مرگ رهانیده است. پس هر دو را آزاد کنید و دیه مقتول را از بیت‌المال بپردازید.[۳]

احترام به ولایت در کنار توانمندی و فصاحت

میزان احترام امام حسن(ع) در مقابل امام علی(ع) به میزانی بود که در حضور ایشان هیچگاه سخن نمی‌گفت. این سکوت به گمان بسیاری از مردم نشانه‌ای از ناتوانی ایشان در سخن گفتن بود. تاریخ در این باره می‌نویسد: «بعضی از اهل کوفه به خدمت آن حضرت آمدند و عرض کردند که امام حسن(ع) در سخن گفتن عاجز است. حضرت فرزند خود را طلبید و گفتار مردم کوفه را به او رسانید و فرمود: بر منبر برو و فضل خود را برای آنان آشکار ساز. 

امام حسن (ع) عرض کرد: یا امیرمؤمنان! در حضور شما من یارای سخن گفتن ندارم. حضرت فرمود: ای فرزند من خود را از تو پنهان می‌دارم». پس امر کرد که مردم را ندا کنند تا در مسجد کوفه جمع شوند. چون مردم و جمعیت انبوه شد، حضرت مجتبی(ع) بر منبر رفت و خطبه‌ای در نهایت فصاحت و بلاغت خواند و مردم را موعظه فرمود، به گونه‌ای که خروش و فغان از اهل مسجد بلند شد. سپس حضرت امیر(ع) که در گوشه‌ای از مسجد نشسته بود، برخاست میان دو دیده سبط اکبر را بوسید و فرمود: «یابن رسول‌الله، أتممت الحجه علی القوم و أوجبت طاعتک علیهم فویل لمن خالفک؛ ای پسر پیامبر، حجت خود را بر این قوم تمام کردی و طاعت خودت را بر آنان واجب ساختی. پس وای بر کسی که تو را در امامت و طاعت مخالفت کند.»[۴]


منابع:

۱. کتاب تتمه المنتهی، شیخ عباس قمی، ص ۵۷

۲. احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۴۰۱ - ۳۹۸

۳. حیاة الامام الحسن بن علی (علیه‏السلام)، ج ۱، ص ۵۳.

۴. مسند الإمام المجتبی(ع)، ص۹۶

.............................

پایان پیام

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha