به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ در سالهای اخیر، تنش سیاسی میان آمریکا و ایران در دو سطح اصلی: گفتار و عمل نظامی قرار داشته است. این تنش که از دههها پیش ادامه دارد، بین تشدید لفظی و جنگهای غیرمستقیم که اشکال متعددی به خود میگیرد، در نوسان است. این جنگها تحت عنوان «جنگ نرم» شناخته میشوند. معمولاً تشدید گفتار نشانهای از نزدیک شدن به مرحلهای پرتنشتر است، اما به ندرت به سطح رویارویی مستقیم با سلاح میرسد، زیرا هر دو طرف به خوبی میدانند که هزینه جنگ تمامعیار بسیار سنگین خواهد بود.
یاداشت زیر به تحلیل تنش سیاسی میان آمریکا و ایران می پردازد:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به کوشش: جلیل هاشم البکاء (کارشناس سیاسی عراقی)
◀️ ۲۵ فروردین ۱۴۰۴
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در مورد روابط ایران و آمریکا، رویارویی داغ همچنان در سطح گفتار و مانورهای رسانهای و سیاسی ادامه دارد، در حالی که هر دو کشور سعی دارند از سقوط به درگیری نظامی مستقیم جلوگیری کنند. با این حال، امکان تفاهم همچنان وجود دارد، به شرطی که آمریکاییها از دیدگاه ناقصی که غالباً از طریق طرفهای ثالث شکل میگیرد، رها شوند. این دیدگاه واقعیت ایران را بهگونهای تحریف میکند که به نفع منافع منطقهای است که به دنبال کاهش نقش ایران یا نابودی آن بهصورت نیابتی هستند.
درک آمریکا از حقیقت و محتوای گفتار ایرانی، بهویژه در ارتباط با پرونده سلاح هستهای، میتواند درهای تفاهمهای واقعی را باز کند. یکی از مهمترین نشانههای صداقت این گفتار، فتوای آیتالله خامنهای در تحریم استفاده از سلاح هستهای است. این فتوا نه تنها یک موضع دینی یا اخلاقی است، بلکه پیامی سیاسی واضح دارد که ایران به دنبال دستیابی به این سلاح برای اهداف تهاجمی نیست و آن را سلاحی ظالم میداند که بین بیگناه و مجرم تمایز قائل نمیشود.
با این حال، ایران ماهیت بازدارنده این سلاح را انکار نمیکند، اما در عین حال بر ماهیت غیرنظامی برنامه هستهای خود تأکید دارد، که اگر بهطور جدی مورد توجه قرار گیرد میتواند نقطه اتکایی برای هرگونه تفاهم باشد. از این رو، این فتوا بهعنوان یک ضمانت اخلاقی و عقیدتی عمل میکند، اگر واشنگتن بتواند آن را بهخوبی درک کند، بدون اینکه فشاری به ایران وارد کند که ممکن است موضع آن را تغییر دهد.
فکر شیعهای که نظام ایران بر آن استوار است، بر پایه رد ذلت و رد باجخواهی سیاسی بنا شده است. بنابراین، تلاش برای تحمیل شرایط مذاکرهای که طرف ایرانی را در موقعیتی قرار دهد که بین جنگ یا ذلیل شدن («سله» یا «ذلت») انتخاب کند، میتواند بهعنوان یک تحریک خطرناک عمل کند و ممکن است قواعد درگیریهای منطقهای و بینالمللی را تغییر دهد و تحولات عمیقی در توازنهای قدرت تاریخی ایجاد کند.
راه جلوگیری از این وضعیت، این است گفتار ایرانی بهگونهای که هست درک شود، نه بهگونهای که خواسته میشود. دوری از ابزارهای جنگ نیابتی و باز کردن کانالهای ارتباطی مستقیم، بدون واسطههایی که به دنبال تسویه حسابهای خود هستند، میتواند زمینهساز گفتوگوی عقلانی باشد که به تفاهماتی منجر شود که به ثبات منطقهای ترجمه شود.
صداقت گفتار ایرانی با شعارها سنجیده نمیشود، بلکه با رفتار منسجمی که در طول سالها از مواضع اعلامشده و سازگار نشأت میگیرد، ارزیابی میشود. در لحظهای که مسائل منطقهای با بینالمللی در هم تنیده میشود، خوانش عینی این گفتار به یک ضرورت استراتژیک تبدیل میشود، نه یک گزینه تاکتیکی، بهویژه برای کسانی که به ثبات منطقه امید دارند یا سعی در شکلدهی به ویژگیهای یک نظام جهانی جدید دارند.
..............................
پایان پیام/
نظر شما