خبرگزاری بینالمللی اهلبیت (ع) _ ابنا: در بررسی ابعاد وضعیت سیاسی و اجتماعی آن عصر نکاتی قابل توجه میباشد:
وسعت قلمرو خلافت عباسی
در زمان هارون به واسطه گسترش فتوحات، مناطق بسیاری تحت سلطه عباسیان درآمد.
گوستاو لوبون می نویسد: اسلام در عصر هارون و پسرش مأمون به اوج گسترش خود رسید؛ چه اینکه کشور آن ها تا سر حد چین اتصال پیدا کرد و در آفریقا هم بربرها در برابر حملات اعراب تا حبشه و یونانیان تا بسفور متواری شدند. از سمت مغرب دامنه حکومت عباسیان تا اقیانوس اطلس وسعت پیدا کرده بود.
اولین موردی که از این تنوع ملیت ها در قلمرو اسلامی می توان حدس زد، تبادل فرهنگ اجتماعی میان مسلمانان و مردم مناطق مفتوحه است که موجب تضارب افکار و اعتقادات می گردد.
ادعای خلافت الهی
تمام خلفای عباسی ادعای خلافت و جانشینی پیامبر اکرم (ص) را داشتند؛ اما هارون الرشید در این ادعا قدمی فراتر نهاد و گفت: ما از رسول خدا (ص) ارث بردیم، اما خلافت الهی در ما باقی می ماند.
چون امین بر تخت خلافت تکیه زد گفت: من بر خلافت خداوند دست یافتم و ارث پیامبر خدا از آن پدرم بود.
می توان گفت آنان با این حیله می خواستند تا با پیامبر اکرم (ص) مقایسه نشوند و هر کاری که آن ها انجام می دهند، مؤید من عندالله تلقی گردد.
مهم ترین چالش درون حاکمیت
هارون قبل از مرگ خود ابتدا برای پسرش امین و سپس با مأمون به عنوان خلیفه های بعدی بیعت گرفت؛ اما با مرگ پدر، نزاع بین دو برادر بالا گرفت و سرانجام مأمون که همراه سپاه پدرش در مرو بود، توانست بر امین چیره گردد.
اطرافیان مأمون حتی دبیر و کاردار او، فضل بن سهل همه ایرانی بودند. عده ای از مورخین معتقدند که حمایت ایرانیان از مأمون ـ که مادر و مربی اش ایرانی بوده اند ـ به خاطر این بوده است که در سایه او بتوانند عنصر ایرانی را بر عرب ترجیح داده و بر قلمرو اسلامی مسلط نمایند.
و به سلطه اعراب بر ایران پایان دهند که نمونه آن حکومت طاهریان بود.
در هر صورت این امر باعث گردید نهضت شعوبیه در عصر عباسی رونق بیشتر گیرد، نهضتی اجتماعی ادبی که از عهد اموی بر علیه تفاخر نژادی اعراب شکل گرفته و بعدها بر ترجیح عجم بر عرب پای فشرد، و کتب زیادی در این باره نوشته شد.
جنبش های سیاسی و اجتماعی
علویان
مهم ترین گروهی که در دوران اموی ـ عباسی نسبت به حاکمیت موجود معترض بود، علویان بودند که به تعدادی از آن ها در این مقطع زمانی اشاره می کنیم:
1- حرکت ابن منصور شیبانی (ابوالسرایا) در کوفه به سال ۱۹۹ هـ ق، او بر سپاه عباسی غلبه کرده و سکه ضرب نمود. البته در علوی بودن او تردید شده است. در هر صورت او توانست برای مدتی بر بصره و حجاز و یمن مسلط گردد.
2- محمد دیباج بن جعفر صادق (ع) او به سال ۲۰۰ در مکه به پا خاست و به نام امیرالمؤمنین با او بیعت کردند. اما دیباج چون در کار خود تردید داشت، در انظار مردم خود را خلع نمود.
3- خروج ابراهیم بن موسی: او برادر ناتنی امام رضا (ع) بود. نخست از داعیان ابن طباطبا گردید و از سوی ابن طباطبا و ابوالسرایا به ولایت یمن منصوب شد، با کشته شدن ابوالسرایا، خروج کرد و مردم صنعاء با او بیعت کردند.
4ـ خروج زید النار در بصره علیرغم اینکه اهالی آنجا متمایل به عثمانیان بودند، اما از او حمایت کردند.
5ـ قیام محمد بن سلیمان در مدینه.
6ـ قیام جعفر بن زید بن علی و نیز حسین بن ابراهیم بن حسن بن علی در واسط.
7ـ قیام محمد بن اسماعیل بن محمد در مدائن.
خوارج
اینان از زمان هارون و به سرکردگی حمزه بن آذرک در سیستان شوریده و بر عُمال آنان غلبه یافتند. چندان کار آن ها بالا گرفت که هارون خود در رأس سپاه در سال ۱۹۲ به خراسان آمد، حمزه تا دوران مأمون، سیستان را در دست داشت.
دیگر حرکت ها
- ـجنبش بابک: اینان ایرانی بودند که از سال ۲۰۱ در کوه های آذربایجان و اران حرکت خود را آغاز کردند و در مناطقی مثل جبال و همدان و اصفهان، طبرستان و ارمنستان و خراسان نفوذ پیدا کردند که قائل به تناسخ و اشتراک در زنان بودند و مدت ها پس از مأمون نیز باقی ماندند.
- از جمله شورش ها، تحرکات نصر بن شبث بود که نسبت به امین، به عنوان عنصر عربی تعصب می ورزید. او در سال ۱۹۸ هـ ق در شمال حلب شورید و تا ۲۰۹ مناطقی را در دست داشت.
- تحرکات اقوام هندی ـ آسیایی: این اقوام توانستند تا روزگار معتصم بر سر راه بغداد و بصره به راهزنی بپردازند.
فرجام برامکه در این دوران
یحیی بن خالد برمکی که در دوره خلافت هارون وزارت داشت، توانسته بود در دوره هارون به همراه دو پسرش فضل و جعفر از سال (۱۷۰ تا ۱۷۸ هـ ق) اداره حکومت عباسی را به دست بگیرد. از خاندان اینان که اصالت ایرانی داشته اند، افراد دیگری نیز به مناصب مهمی چون استانداری شام دست یافته بودند.
این نفوذ به حدی بود که هارون الرشید دستور داد نام جعفر را بر سکه ها ضرب کنند و استانداری مغرب خلافت ـ انبار تا افریقیه ـ و خراسان و سیستان و طبرستان و ارمنستان و آذربایجان و غیره را به او بسپارد.
اما به ناگاه در سال ۱۸۷ هـ ق هارون تمام این خاندان را قلع و قمع نمود. از علت این تغییر نگرش هارون، عواملی از قبیل ارتباط جعفر با عباسه، خواهر هارون، تمایل آنان به علویان و... ذکر شده است.
فراگیرترین حادثه سیاسی این دوران
با توجه به آنچه بیان شد، معلوم می گردد که حاکمیت دچار تزلزل بوده است؛ لذا مأمون - آخرین خلیفه دوران امام رضا (ع) - سعی کرد با شرکت دادن امام رضا (ع) در حکومت، با عنوان ولایت عهدی علویان را در مقابل خویش خلع سلاح سازد و محبوبیتشان را در میان توده مردم مورد سؤال قرار دهد.
از طرف دیگر او از طرف ایرانیان که طرفدار اهل بیت (ع) بودند، مورد تأیید واقع می شد و چنین وانمود می کرد که قصد او از برادرکشی، تفویض حکومت به اهل آن بوده است.
اما وقتی او خواست به بغداد برگردد، مجبور بود که دو عامل نارضایتی اعراب از خویش را از میان بردارد و آن ها فضل بن سهل ایرانی و علی بن موسیالرضا (ع) بودند.
پی نوشت ها و منابع:
1- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۹۰ ۹۵.
2- گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سیدهاشم حسینی، چاپ سوم، ۱۳۵۸، ص ۲۱۱.
3- مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم، ۱۳۶۵، ص ۳۲۷.
4- العاملی، جعفرمرتضی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا (ع)، چاپ دوم، ۱۴۰۳، ص ۵۹.
5- طقوش، محمدسهیل، دولت عباسیان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص ۱۱۸.
6- مجموعه آثار دومین کنگره جهانی امام رضا (ع)، مشهد، ۱۳۶۵، ص ۱۱۶.
7- طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ۱۹۶۰ م، ج ۸، ص ۵۳۰ ـ ۵۳۶.
8- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد او مدینة الاسلام، ج ۲، ص ۱۱۳ ۲۱۴.
9- ابوالحسن اشعری، المقالات الاسلامیین، ج ۱، ص ۱۴۸.
10- یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۱۸۹۲م، ج ۲، ص ۳۹۸.
11- جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، چاپ اول، ۱۹۳۸ م، ص ۱۸۷.
12- محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج ۴، ص ۴۶.
نظر شما