به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ کاروان خادمان حرم مطهر امام رضا (ع) روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ از ساعت ۱۷ با شکوهی وصفناشدنی در میدان صیقلان رشت به حرکت درآمد و مسیر منتهی به حرم حضرت فاطمه اُخری (س) را طی کرد. این مراسم گرم و معنوی، به مناسبت دهه کرامت و در آستانه سالروز ولادت حضرت ثامنالحجج (ع) برگزار شد. در این روز، خیابانها مملو از جمعیت مشتاق و پرچمهای رنگارنگ بود و شور حضور معنوی در جایجای شهر موج میزد.
حال و هوای معنوی میان جمعیت
از عصر تا اذان مغرب، موجی از شور و شعف در مسیر منتهی به محل برگزاری مراسم قابل لمس بود. مردم عاشق و دلداده از ساعتها قبل با شاخههای گل در دست، دلشان را فرش راه کرده و ایستاده بودند به انتظار میهمانانی که با خود عطری از بهشت داشتند.
دختران و پسران جوان، نوجوانان پرشور و مادربزرگان با چادرهای بلند و گل سرخ یکی پس از دیگری در خیابانها حضور یافتند. زمزمه صلواتهای جمعی، نوای سلام خاصه و فریادهای «یا رضا (عج)» از میان جمعیت شنیده میشد؛ گویی تمام رشت آن شب را وقف مراسم حضرت رضا (ع) کرده بود.
شور همدلی و ارادت مردم
همزمان، خادمان حرم مطهر رضوی با لباسهای رسمی سیاهرنگ و نشان خادمی بر سینه، در صفی منظم به همراه پرچم سبز مزین به نام مبارک حضرت رضا(ع) به سوی حرم حضرت فاطمه اخری(س) میآمدند. برخی از خادمان گلهای سرخ را به نشانه احترام و شادی بین مردم پخش میکردند و جمعیت پرشور با اشک و لبخند از آنها استقبال میکرد. تصویر خادمی که به عشق اهلبیت علیهم السلام پرچم مقدس را بالا برده بود، همراه با استقبال چشمگیر مردمی که دور او حلقه زده بودند، حسی از سرور و اشتیاق عمیق را متبلور میساخت.
چشمهای اشکآلود و پرچمهای پرفروغ
مقابل چشمها، جماعت فراوان بانوانی دیده میشد که گلهای قرمز و زنجیرهای تسبیح را در دست گرفته و اشک شوق در چشمانشان حلقه زده بود. دختران نوجوان با شال سبز و نشان «یا رضا» روی سینه، در برابر خانوادههایشان میایستادند تا برکتی کوچک از این مراسم معنوی نصیبشان شود. در میان حضار بانوان، صدای آرام ذکر «صلوات» شنیده میشد و فضای کلی مراسم را معنویت خاصی گرفته بود. هربار که دستهگلی از طرف مردم تقدیم خادمان میشد، بر لبان همه لبخندی مملو از عشق و اخلاص نقش میبست و گویی کوچهها و خیابانهای رشت در شعف رضوی غرق شده بود.
یکی از مادربزرگان حاضر که خود سالها انتظار چنین لحظهای را کشیده بود، اشک شوق را بر گونههایش پاک کرد و زمزمهوار گفت: «سالهاست آرزو میکردم که این روز را ببینم. سرنوشت من به دعای آستان امام رضا(ع) وابسته است و امروز احساس میکنم نور امید در قلبم دوباره روشن شده است». اطرافیان با شنیدن این سخن با تکبیر و صلوات، برای تحقق حاجت او دعا کردند.
در گوشهای دیگر، نوجوانی سادهدل با لباسی خاکی و چفیهای بر دوش پرچم سبز امام رضا(ع) را بالا نگه داشته بود. او با صدایی لرزان گفت: «به خاطر حاجت خودم اینجا ایستادهام؛ دلم میخواهد سلامتی مادر و پدرم برآورده شود. وقتی به این پرچم نگاه میکنم، دلم آرام میگیرد و احساس میکنم که انگار به حرم امن امام رضا (ع) قدم گذاشتهام». اطرافیان با شور پاسخش دادند و شکوه اخلاصش را ستودند.
یکی از زائران اهل روستا که با دلی شکسته و دستهگلی در دست آمده بود، دستهایش را به سمت آسمان بلند کرد و گفت: «وقتی دیدم پرچم رضوی به اینجا رسید، تمام خستگی از تنم درآمد. سالها آرزو داشتم امام رضا(ع) را زیارت کنم، اما توفیقش را نداشتم. حالا که خادمان کریمش با خود عطر حرم را آوردهاند، یقین دارم دعای من مستجاب میشود و حاجتم روا خواهد شد». دستهجمعی صلوات بانوان حاضر، مأمنی برای قلب او بود و شوقش را دو چندان میکرد.
پایان آیین و ماندگاری خاطرهها
با فرارسیدن غروب، خادمان رضوی به حرم مطهر حضرت فاطمه اُخری (س) رسیدند و مداحی دلنشینی در ستایش اهلبیت (ع) و تجلیل از ورود پرچم نورانی برگزار شد. جمعیت لبریز از احساس به شکل دستهجمعی سر تعظیم فرود آوردند و با بانگ «یا حسین» و «یا رضا» فضای حرم را مملو از عطر عشق و تمسک کردند. بانگ صلواتها، آسمان ابری رشت را مینوردید و باران بهاری بر صفا و معنویت شب افزود. آن لحظه، ترکیبی از شور و آرامش بود که تأثیر معنوی مراسم را در دلها دوچندان میکرد.
-------------------------------
پایان پیام/۳۴۴
نظر شما