۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۰
متن کامل سخنان آیت‌الله جوادی آملی در جمع طلاب و اساتید حوزه نجف/ وظیفه‌ی حوزویان در عصر پیچیدگی‌ها

در دیداری اساتید و طلاب حوزه علمیه نجف اشرف با آیت الله العظمی جوادی آملی، جایگاه علم، اجتهاد و مسئولیت سنگین حوزه‌های علمیه در برابر معارف اسلامی از سوی این مرجع تقلید جهان تشیع به روشنی ترسیم شد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ در فضای روحانی و معنوی مدرسه درالعلم مرحوم آیت‌الله العظمی خویی (ره) در نجف اشرف، جمعی از اساتید و طلاب حوزه علمیه نجف گردهم آمدند تا با دیدار با آیت الله العظمی جوادی آملی از رهنمودهای ایشان در مسیر پیش روی خود در زمینه تحصیل، تدریس و تبلیغ استفاده کنند.

آیت الله العظمی جوادی آملی در این دیدار با تکیه بر آیات نورانی قرآن کریم و روایات اهل‌بیت(ع)، به تبیین سه وظیفه اساسی پرداختند: «رفع جهل علمی»، «مبارزه با جهالت اخلاقی» و در نهایت، «مقابله با جاهلیت نظام‌مند».

ایشان در ادامه سخنان خود با تأکید بر جایگاه بی‌بدیل حوزه در تولید علم دینی، از حوزویان خواستند به سطح اجتهاد مطلق برسند و نیازهای فقهی و فکری جامعه را با قدرت پاسخ دهند.

متن کامل سخنان آیت‌الله جوادی آملی در جمع طلاب و اساتید حوزه علمیه نجف به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدم شما بزرگان و بزرگواران حوزه علمیه‌ی کهن و گران‌سنگ نجف را گرامی می‌داریم.

این حوزه‌ی بزرگ مصداق بارز «اسس علی التقوی» است لذا از شیخ طوسی‌ها تا آیت‌الله العظمی خویی‌ها مردان الهی پرورانده که «فیه رجال یحبّون ان یطهروا»

همه‌ی این برکات سابق و لاحق، قابل و قائم محصول ولایت ولی مصلح وجود مبارک امیر بیان و بیان علی بن ابی‌طالب(ع) است.

آنچه از قرآن و عترت به ما رسیده است، فیض و حوض الهی بود و هست اما آنچه در محضر شما بزرگان و بزرگواران مطرح است که وظیفه‌ی ما در تمام حوزه‌ها هم از این برنامه بیرون نیست، دو چیز است:

امر اول، امر ایجابی است که وظیفه‌ی ما درباره‌ی علم چیست؟

امر دوم وظیفه‌ی ما امر سلبی است که وظیفه‌ی ما پرهیز از چیست؟

اما فصل اول به ما فرموده‌اند هم تحصیل علم واجب است و هم معلوم در اختیار شماست و هم معلم قبل از تعلم شما مأمور به تعلیم است.

دو امر از این امور سه‌گانه قبلا تهیه شده است:

یکی مربوط به نظام هستی است که از صدر تا ساقه، از ساقه تا صدر را خدا آفرید اولاً، به همه فرمان داد که در تحت اختیار بشر باشد ثانیاً، هیچ چیزی در جهان شهادت (نه در جهان غیب) من السموات الی الارض و من الارض الی السماء نیست که بشر نتواند از او باخبر شود و او را تسخیر کند اولا، و هیچ چیز نیست که ابا داشته باشد و معلوم بشر نشود ثانیاً، هم بشر مأمور فراگیری است،

هم نظام هستی مأمور تسخر و تسخیرپذیری جامعه‌ی بشریت است.

گرچه هم‌اکنون در جمع شما بزرگان و بزرگواران حوزوی سخن می‌گوییم ولی محور بحث و دایره‌ی سخن شامل تمام دانشگاه‌های جهان هم خواهد شد.

در فصل اول که محور بحث جذب علم، ضرورت دانش‌مندی و دانشمند شدن است این است: فرمود «طلب العلم فریضة» یک. و بعد فرمود تعلیم قبل از تعلم شماست «لان الله سبحانه تعالی فرض علی العلما ان یعلّم الناس قبل تعلم الناس» ثانیاً.

بعد نفرمود چه کتابی بخوانی؟ چه درسی بخوانی؟ خدایی که جهان آفریده است خلیفه‌ی این خدای جهان آفرید که جامعه‌ی بشری است فرمود: از صدر آسمان تا ذیل زمین، از ذیل زمین تا صدر آسمان هر چه هست من السموات و الارضین، این کتاب شماست الّا و لابد. باید یاد بگیرید یک. و جهان الّا و لابد مسخر شماست. مسخر یعنی مسفر.معلومی است در تحت تسهیل بشر.

هیچ کس نمی‌تواند بگوید من نمی‌توانم. فرمود: «سخّر لکم ما فی السموات و ما فی الارض». معلوم یعنی معلوم تمام آنچه در آسمان‌ها و زمین است معلوم ماست یعنی می‌توانیم فرا بگیریم. این وظیفه‌ رسمی حوزه بخش، وظیفه‌ی رسمی دانشگاه‌ها بخش دیگر. فرمود فقه و اصول و اخلاق و تهذیب و تربیت مال حوزه‌ها، کشف ستاره‌ها و آسمان‌ها، کشف طبقات زمین و احکام زمین، کشف آنچه بین الارض و السماء است به عهده‌ی دانشگاه‌هاست. فرمود: اگر بگویی من نمی‌توانم خلاف است. اگر بگویی من مأمور نبودم خلاف گفتی. هم ساختار خلقت مأمور است و هم شمای انسان مأموری که نظام هستی را کتابخانه بدانی. کتابخانه بشر تنها مؤسسه‌ی آیت‌الله العظمی خویی و امثال ایشان نیست.

بر ما حوزیان لازم است که بدانیم و بفهمیم قرآن من الصدر الی الذیل من الساقه الی القدم چه فرمود اولاً، اهل بیت عصمت و طهارت که قرآن ناطق‌اند در سیره و سنت،در بنان و بیان چه فرموده‌اند من الصدر الی الذیل. این وظیفه‌ی ماست عِلماً. وظیفه‌ی ماست عَمَلاً.اما دانشگاه‌ها موظف‌اند طبق رهنمودهای همین دو ثقل ثقیل یعنی قرآن و عترت درباره‌ی آسمان و آسمانی‌ها، درباره‌ی زمین و طبقات زمین، درباره‌ی معادن ارضی و غیر ارضی بکوشند تا جامعه‌ی انسانیِ اسلامی از نیاز به غرب و شرق مستغنی شود و دستش پیش احدی دراز نشود. همه‌ی جوامع از جامعه‌ی اسلامی کمک بگیرند. آنگاه حوزه می‌شود حوزه‌ی عربی اسلامی انسانی، دانشگاه‌ها می‌شود دانشگاه‌های انسانی اسلامی، ایران و عراق و سایر کشورهای اسلامی می‌شوند مستقل.آنگاه می‌گویند جوامع دیگر از ما کمک بگیرند نه ما از آنها مدد بگیریم.

اما آنچه به حوزه‌ها برمی‌گردد تنها آیه‌ی نفی نیست. این ذره‌ای از ذرات وسیع و فراوان رهنمودهای ائمه است. ذات اقدس الهی فرمود: «فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم» هذه بَضعةٌ و بِضعةٌ و نذرةٌ من العلوم لا الهیة الذی عشائر القرآن الکریم.
در بخش‌های فراوانی ائمه(ع) فرمودند که هیچ چیزی نیست که بشر به او نیاز داشته باشد،نیاز دینی و فقهی الا اینکه به ما می‌گویید.

وجود مبارک امام صادق(ع) به دو شاگردانش فرمود:«شرقا و غربا لن تجدا علما صحیحا إلا شیئا یخرج من عندنا أهل البیت» فرمود:مشرق و مغرب بروید، حرف صحیح درباره‌ی توحید و معارف دینی، مبدأ، معاد، اخلاق، تربیت نیست مگر اینکه خاندان ما گفتند.

حوزه موظف است که نیاز به شرق و غرب نداشته باشد، در جوار مقبره‌ی ولیّ مطلق ما و سایر ائمه(ع) همه‌ی این علوم را می‌تواند فرا بگیرد یک و عمل کند دو.

امام صادق(ع) قدم به قدم یعنی قدم به قدم ما را تربیت کرد. فرمود: موظف هستید که سفر و هجرت کنید عالم شوید یک. و در علم به یک حد خاص بسنده نکنید دو. و بیش از سوادتان حرف نزنید، این نص صریح امام صادق(ع) هست. فرمود: «اَنْ لایَجوزَ مَنْطِقُکَ عِلْمَکَ»

بیش از سوادت کتاب ننویسی، بیش از سوادت حرف نزنی و بیش از سوادت فتوا ندهی. همه چیز مرزبندی است. بعد فرمود به تقلید اکتفا نکنید. به تجزی اکتفا نکنید. مجتهد مطلق شوید تا نیاز خود را برطرف کنید. حاجت جامعه را برطرف کنید. فرمود: علینا القاء الاصول و علیکم التفریع. ما قواعد کلی فقه، قواعد کلی اصول، قواعد کلی فرق و علوم دیگر را بگوییم بر شما واجب است مجتهد شوید تا بفهمید که چه چیزی واجب است و چه نیست. چه حلال است؟ تقلید مشکل جامعه را حل نمی‌کند. فرمود: علینا القاء الاصول و علیکم التفریع.
البته کسی که استعدادی ندارد به همان اندازه کافی است. ولی اگر کسی هوشمند است و خدا به او استعداد داده است، بکوشد مجتهد شود اولا. معنای مجتهد تشخیص دقیق اصول است ثانیا.

معنای اجتهاد کیفیت سرآمدی اصول نسبت به فروع است ثالثا. معنای اجتهاد کیفیت اندراج فروع تحت اصول است رابعا تا نتیجه این شود که به صورت فتوا دربیاید. فرمود: علینا القاء الاصول و علیکم التفریع. شما قدرت داشته باشید که فرع را به اصل برگردانید و اصل را به فرع برگردانید. بشوید مجتهد عصر خودتان تا جامعه به شما مراجعه کند.

بنابراین هیچ حرفی بی‌پاسخ نمی‌ماند زیرا گرچه اصول ثابت است اما فروع که موضوعات است روزانه در دگرگونی شدن است، هم بخش‌های آسمانی، هم بخش‌های زمینی، هم آداب و سنن و رفتار و اخلاط. موضوعات که عوض می‌شود فقیه نامور باید آن توانایی را داشته باشد موضوع را به خوبی بشناسد. حکم را به خوبی بشناسد. اندراج موضوع تحت حکم را به خوبی بشناسد. سایه‌افکنی حکم بر موضوع را به خوبی بشناسد تا بشود مجتهد روز. کهن بشود نه کهنه.

این گوشه‌ای از وظایف سنگین ما حوزوی‌هاست اما بخش دانشگاهیان را که ائمه(ع) از قرآن استخراج کرده‌اند عبارت از این است که: در هر مرکز علمی یک عده دانشجو لازم است. یک عده استاد لازم است. یک بخشی هم مربوط به کتاب‌ها و معلومات که آن حوزه یا آن دانشگاه چی بخوانند و از کجا شروع کنند. فرمود این کتاب نظام هستی برای دانشگاهیان است. آسمان‌ها چگونه‌اند؟ رسیدن از آسمان به زمین چگونه است؟ حرکت زمین چگونه است؟ حرکت آسمان چگونه است؟ کدام یک از این‌ها حرکت می‌کنند؟ برای به‌زیستی ما چگونه از جهان استفاده کنیم؟ فرمود تمام آنچه که در آسمان‌ها و زمین است - مسخر یعنی مسخر - مسخر شماست. هیچ بشری نمی‌تواند بگوید من نمی‌توانم. فرمود: سخر سخر ای سخر. سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض. یعنی کل شئ‌ای که در آسمان‌هاست مسخر شماست. کل شئ‌ای که در زمین‌هاست مسخر شماست. هم شما می‌توانید هم آنها معلوم به تصدیق‌اند. ما یک سلسله‌ی معلوم به تسخیر داریم. یک سلسله‌ی معلوم به قسر. قسر با قاف و سین یعنی فشار یعنی هیچ قسری هیچ فشاری هیچ تحمیلی بر نظام هستی نیست. نظام هستی مسخر یعنی مسخر تحت تسخیر یعنی رام بشریت‌اند. هیچ ستاره‌ای نیست که رام نباشد. هیچ شمس و قمری نیست که رام نباشد. هیچ طبقه‌ای از طبقه‌ی آسمان‌ها نیست که رام نباشد. منتها یک عرضه‌ی انسانی می‌خواهد، آسمان شکاف باشد، شمس شکاف باشد، قمر شکاف باشد. شمس و قمر را بشناسد. فرمود سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض نه تنها سیروا فی السموات و الارض. فرمود نظام هستی مسخر بشریت است. بشر کاملاً می‌تواند از اسرار مادی و طبیعی دنیا باخبر شود. البته اسرار غیبی حساب دیگری دارد.

این فصل دامنه‌ی وسیع دارد به همین مقدار بسنده می‌کنیم.

اما فصل ثانی، فصل اول در جذب علم و عالم شدن بود، فصل دوم در نجات از جهل و عاقل شدن بود. این فصل ثانی را شریعت به وسیله‌ قرآن و عترت کاملاً معین کرده است.

فرمود در سه بخش جامعه موظف است از قرآن و عترت بهره بگیرد.یک، هیچ گاه گرفتار جهل نشود تا می‌تواند جهل‌زدایی کند عالم شود.دو، در بخش اخلاق، تهذیب روح، هدایت درونی، هیچ کسی نمی‌تواند بی‌راهه رود یا راه کسی را بندد. جهالت یعنی جهالت.جهالت مال عقل عملی است جهل مال عقل نظری است.

فرمود هیچ کسی حق ندارد بگوید من نمی‌خواهم درس بخوانم و عالم شوم. دفع جهل واجب است در اندیشه‌ی عقل نظری. دفع جهالت یعنی جهالت. بین جهالت و جهل فرق‌هاست. جهالت به عمل برمی‌گردد،جهل به علم و نظر برمی‌گردد.

دفع جهالت واجب است تا بشود عالِم عاقل، عالِم عادل. این مربوط به افراد است. اما جامعه‌ چه؟

اگر جامعه به طرف علم برود و از جهل جدا شود واجب هست اما هنر نکرده است. جامعه اگرچه به طرف عقل برود و از جهالت نجات پیدا کند، هنر نکرده. جامعه الا و لابد بعد از عالِم شدن، و بعد از عاقل شدن باید تمام تلاش و کوشش بکند که نظام اسلامی داشته باشد - از جاهلیت یعنی جاهلیت – از جاهلیت نجات پیدا کند.

فهناک امورٌ سر و سرّ. الجهل العلمی الجهالت العملی الجاهلیت النظامیة. اگر یک کشوری، یک مملکتی، یک سکان‌داری بعد از عبور از جهل علمی و جهالت عملی نتواند جاهلیت نظام را برطرف کند او به مقصد نرسیده است.

آنچه که درباره‌ی امامت ائمه(ع) آمده آن است که کار امام تنها رفع جهل علمی، رفع جهالت اخلاقی نیست. گذشته از رفع جهل علمی، رفع جهالت عملی، رفع جاهلیت نظام است. لذا به ما گفتند من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة نه مات میتة جاهلٍ او مات میتة جهلا الموت الجاهلی غیر الموت الجهلی الموت الجاهلی غیر الموت الجهالة من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیةً هناک امر الثالث ابالجهل العلمی ابالجهالت الخلاقی هناک جهالةٌ ثامیةٌ سیاسیةٌ اجتماعیةٌ شاملة اللغرب و الغرب و لذا قال من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةً جاهلیةً.

در آستانه‌ی اذان مغربیم که به بارگاه ذات اقدس الهی سربستائیم. این آخرین جمله را در حوزه‌ی علمیه‌ی نجف در مدرسه‌ی پربرکت آیت‌الله العظمی خویی رضوان الله تعالی علیه به عرض شما بزرگان و بزرگواران برسانم وجود مبارک علی(ع) صاحب این بقعه در جریان جنگ صفین بعد از فتنه‌ی عمروعاص‌ها و امثال آنها، چندین بار یعنی چندین بار در همین نهج‌البلاغه فرمود شما برگشتید به جاهلیت، نفرمود کار شما جاهلانه است، نفرمود بر اثر جهالت این کار را می‌کنید. فرمود وقتی بیگانه بر سر شما کلاه بگذارد و شما را بفریبد، از مکتب ولایی ما دور کند، این جاهلیت است. مکرر در مکرر بعد از فتنه‌ی قرآن بر سر گذاشتن همان هذه جاهلیةٌ نه هذه، هذا جهلٌ او جهالةٌ.

اگر کاری در برابر امامت ائمه(ع) قرار بگیرد و زیربنای اسلامی را متزلزل کند معاذ الله این همان بیان نورانی علی بنان و بیان است که فرمود این کار شما، شما به نهج‌البلاغه مراجعه کنید بعد از جریان فتنه‌ی عمروعاص فرمود: هذه جاهلیةٌ هذه جاهلیةٌ هذه جاهلیةٌ... پس ما سه وظیفه داریم. اولی مهم، دومی هم مهم، اما سومی از همه‌ی این‌ها اهم است.

غفّرَ الله لنا ولکم
والسلام علینا وعلیکم
وعلی آیة الله العظمی الخمینی والخامنئی والخویی سلام الله علیهما اجمعین. ان شاء الله.

..............................

پایان پیام/ ۲۶۸

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha