خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا: واژه صبر در اصل لغت به معنی «حبس» و نگهداری است و سپس معانی جدیدی گرفته است. انسان وقتی در مقابل شهوات و مشکلات مقاومت کرد و نفس را از تعرض آنها حبس کرد، در فرهنگ قرآن و روایات «صبر و استقامت» بر آن اطلاق شده است. [۲] بنابراین صبر در لغت به معنای استقامت است. راغب اصفهانی در کتاب «مفردات» می گوید: «اَلصَّبْرُ الاِمْسَاکُ فِی الضِّیقِ؛ [۳] صبر کنترل نفس در تنگنا [و استقامت آن در انواع شدائد و مشکلات] است».
در اصطلاح نیز، این معنای لغوی دوباره خودش را نشان می دهد. محمدمهدی نراقی در کتاب «جامع السعادات» صبر را چنین تعریف می کند: «هُوَ ثَبَاتُ اَلنَّفْسِ وَ عَدَمُ اِضْطِرَابِهَا فِی اَلشَّدَائِدِ وَ اَلْمَصَائِبِ، بِأَنْ تُقَاوِمَ مَعَهَا، بِحَیْثُ لاَ تُخْرِجُهَا عَنْ سَعَةِ اَلصَّدْرِ وَ مَا کَانَتْ عَلَیْهِ قَبْلَ ذَلِکَ مِنَ اَلسُّرُورِ وَ اَلطُّمَأْنِینَةِ؛ [۴] صبر، استقامت و پایداری نفس و عدم تشویش در سختی ها و مصیبت ها است، به نحوی که مقاومت کنی در برابر آن سختی ها و بلاها و خارج نکنی نفس خود را از سعه صدر و از آن حالت سرور و آرامشی که بر آن حاکم بود».
در روایتی از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و از قول ایشان از جبرئیل امین هم تفسیر صبر چنین آمده است: «تَصْبِرُ فِی الضَّرَّاءِ کَمَا تَصْبِرُ فِی السَّرَّاءِ وَ فِی الْفَاقَةِ کَمَا تَصْبِرُ فِی الْغِنَی وَ فِی الْبَلَاءِ کَمَا تَصْبِرُ فِی الْعَافِیَةِ فَلَا یَشْکُو حَالَهُ عِنْدَ الْخَلْقِ بِمَا یُصِیبُ مِنَ الْبَلَاءِ؛ [۵] صبر این است که شکیبایی کنی در [روزگار] سختی، چنانکه شکیبایی می کنی در [روزگار] آسایش، و در تهیدستی شکیبایی کنی، همچنان که در توانگری شکیبایی می کنی، و در بیماری و گرفتاری شکیبایی کنی، همچنان که در زمان سلامت و عافیت شکیبایی می کنی، پس [آدم صبور] نباید شکایت کند، از حال خود نزد خلق، بواسطه مصیبت و بلاهائی که به او رسیده است».
«مفهوم صبر» جز مفهوم نورانی «استقامت» چیز دیگری نیست و به هیچ وجه ارتباطی با مفهوم ظلمانیِ [۶] زیر بارِ ظلم و ستم رفتن ندارد. [۷]
مرحوم محمد نبیّ تویسرکانی در کتاب «لئالی الاخبار» [۸] می گوید: «معنی صبر حبس نفس است از زشتیهائی که اشتها دارد، و وادار کردن آن بر طاعات، و کاملترین فرد صبر، بازداشتن نفس از بهره های نفسانی و شهوات حیوانیه مباحه است». نیز می گوید: «حقیقت صبر» جرعه جرعه خوردن غصه ها در مصائب و تحمل بلایا است؛ چنانکه شهید ثانی در «مُسَکِّنُ الفُؤادِ» [۹] فرموده و نسبت به لغت داده است: «اَلصَّبْرُ اَلْحَبْسُ لِلنَّفْسِ مِنَ الْفَزَعِ مِنَ اَلْمَکْرُوهِ وَ اَلْجَزَعِ عَنْهُ وَ اِنَّما یَکُونُ ذلِکَ بِمَنْعِ بَاطِنِهِ مِنَ الاِضْطِرابِ وَ أَعْضائِهِ مِنَ الْحَرَکاتِ الْغَیْرِ الْمُعْتادَةِ؛ [۱۰] صبر کنترل نفس از ترس از امر ناخوشایند و کنترل نفس از بی تابی به خاطر امر ناخوشایند است؛ این صبر تنها با جلوگیری از اضطرب درون و بازداشتن اعضای بدن از حرکات غیرعادی به دست می آید». و «غایت صبر» این است که فرقی بین نعمت و محنت (آنچه در مقابل نعمت است) نگذارد، بلکه محنت را بر نعمت ترجیح دهد، زیرا علم به حسن عاقبت آن دارد».[۱۱]
برای این صبر در هر موردی نام و اسم خاصی است؛ اگر صبر در برابر «شهوت» شکم و فرج باشد، «عفّت» نامیده می شود
اگر در تحمل امر غیر ملائم و سخت باشد، اسم های آن نزد مردم مختلف است:
اگر در «مصیبت» باشد، «صبر» و ضد آن را «جَزَع» گویند.
اگر در موقع بی نیازی و ثروتمند بودن باشد که انسان خود را نبازد، «ضبط نفس» گفته می شود که در مقابل «بَطَر» (به معنای تکبر و خودبزرگ بینی) است.
اگر در جنگ باشد، «شجاعت» و ضدّ آن «جُبن» (به معنای ترس) است.
اگر در فرو نشاندن غضب باشد، «حِلم» و ضدش «سَفَه» است؛ یعنی نوعی نادانی.
اگر در برابر حوادث خیر و شرّ روزگار باشد، «سعه صدر» و ضدش ناراحتی و «ضیق صدر» است.
اگر در مخفی کردن کلام باشد، «کتمان سرّ» است.
اگر در برابر زیاده خواهی و زیاده داشتن بر زندگی معمولی باشد، «زُهد» و ضدّ آن «حرص است».
اگر صبر بر بهره های کم باشد، «قناعت» و ضدش، «شَره» و شدت میل است.
به خاطر اشتمال صبر بر این صفات است که وقتی از پیامبر صلی الله علیه و آله از «ایمان» سؤال کردند، [۱۲] حضرت فرمودند: «هُوَ الصَّبْرُ».[۱۳]
صبر بر چهار رکن استوار است که حضرت علی علیه السلام در حدیثی آنها را این گونه ترسیم می کند: «وَ الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ؛ [۱۴] صبر نیز بر چهار پایه استوار است: بر شوق و ترس و زهد و انتظار». شوق به بهشت و پاداش های الهی، ترس از کیفرها و دوزخ که مایه حرکت به سوی خوبی ها و پرهیز از بدیها است. زهد و بی اعتنایی به زرق و برق دنیا که سبب می شود انسان مصائب را ناچیز شمرد و انتظار مرگ و پایان زندگی که انسان را به انجام اعمال نیک تشویق می کند. [۱۵]
فضیلت صبر در کتاب و سنّت
قرآن کریم و روایات پیشوایان دین مملو از فضائل صبر و ثمرات این گوهر گران بهای اخلاقی است؛ تا آنجا که می توان گفت معنا به حدّ تواتر رسیده. فقط به عنوان مشتی از خروار، چند مورد از آیات و روایات را مورد بررسی قرار می دهیم.
فضیلت و جایگاه صبر در آیات قرآن
«صبر» از مهمترین ارکان ایمان است. لذا در حدود هفتاد آیه قرآن، از صبر سخن به میان آمده که بیش از ده مورد آن به شخص پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله اختصاص دارد. هیچ یک از فضایل انسانی، به این اندازه مورد تأکید قرار نگرفته است. این نشان می دهد که قرآن، برای این فضیلت اخلاقی و عملی اهمّیّت فراوانی قائل است و آن را عصاره همه فضیلت ها و خمیر مایه همه سعادت ها و ابزار وصول به هر گونه خوشبختی و سعادت می داند. [۱۶]
برخی از آیات مربوط به صبر در قرآن عبارت اند از:
۱. در آیات ۲۲ تا ۲۴ سوره رعد می خوانیم: «وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَی الدَّارِ * جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ * سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ؛ و کسانی که صبر کردند در جهات مختلف به خاطر خداوند و اقامه نماز کرده و انفاق نمودند، در خفاء و در ظاهر، و دفع کردند با اطاعت و انجام اعمال نیک، معصیت را، برای اینچنین افرادی بهشت و خانه آخرت است * خانه ای که بستانهای جاودانی است. داخل می شوند در آن. چنین افرادی و کسانی که صالح باشند از پدران و همسران و اولاد این ها و نیز ملائکه از هر دربی هشت درب بهشت بر اینان داخل شده * و گویند سلام بر شما که در طاعت و عبادت خدا و رنج آلام عالم صبر پیشه کردید، پس چه خوب است عاقبت این منزلگاه و خانه ای که در آن سکنی گزیدید».
نکته مهم و قابل توجه پس از این همه عنایت و بشارت به صابرین و این همه اجر و پاداش، این است که ملائکه وقتی بر اینان وارد می شوند، از میان جمیع اعمال اینها اعم از نماز، روزه، حج و غیره به «صبر» اشاره کرده و با این صفت آنها را می ستایند و می گویند مبارک باد خانه جاودانی. این نیست مگر اینکه صبر جوهره تمامی عبادات است و بلکه صبر ریشه تمامی اعمال اهل ایمان است. [۱۷]
به تعبیر دیگر فرشتگان از میان تمام اعمال و طاعات و عبادات و کارهای نیک بهشتیان، انگشت روی «صبر و شکیبایی» آنها گذاشته و آن را سبب ورود به بهشت می شمارند. زیرا بدون صبر، نه پرهیز از گناه ممکن است و نه انجام اطاعت ها و عبادت ها، نه جهاد با نفس و نه جهاد با دشمن. به همین دلیل فرشتگان، در نخستین تبریک به بهشتیان، به مسئله صبر تکیه می کنند. [۱۸]
۲. در آیه ۷۵ سوره فرقان می خوانیم: «أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فِیها تَحِیَّةً وَ سَلاماً؛ آنها (عباد الرحمن) کسانی هستند که درجات عالی بهشت در برابر شکیبائی و صبر آنها به آنها ارزانی و پاداش داده می شود، و در آنجا با درود و سلام رو به رو می شوند».
این آیه یکی دیگر از از ویژگی های «عباد الرحمن» را بر می شمارد و طبق این آیه برترین منزلگاههای بهشت در اختیار «صابران» قرار می گیرد. [۱۹] قرآن کریم در این سوره، پس از برشمردن صفاتی بسیار والا برای «بندگان خاص» خدا، در جمع بندی همه آن صفات، این آیه را ذکر می کند و در این آیه نام «صبر» را می برد. ولی این صفت، صفتی در کنار صفات دیگر نیست؛ بلکه این صفتی است که خمیرمایه و سرچشمه همه صفات قبلی است. صفتی است که به منزله قوّه فرماندهی در تحقق آن صفات فرمان می راند.
۳. در آیه ۲۴ سوره سجده می خوانیم: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ؛ و قرار دادیم از بنی اسرائیل پیشوایان را که هدایت به امر ما می کردند و این مقام در اثر این بود که صبر کردند و یقین به آیات ما داشتند».
خداوند در این آیه صبر را عاملی برای رسیدن به نبوت و امامت قرار داده است. مراد از این برگزیدگان، انبیایی بودند که در بنی اسرائیل به تدریج به درجه نبوّت رسیدند. اینکه صبر در این آیه مقدم بر یقین آمده شاید به این جهت باشد که: صبر ریشه تحصیل یقین است. صبر در همه جوانب و به ویژه صبر بر عبادت نتیجه اش یقین است. [۲۰]
۴. قرآن کریم در آیه ۴۲ سوره سجده نیز صبر بنی اسرائیل را علت پیشوا و هدایتگر بودن شان معرفی کرده است: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا».[۲۱] علاوه بر آن در آیه ۱۳۷ سوره اعراف، تحقق وعده نیکوی الهی درباره آنها نیز به خاطر صبرشان دانسته است: «وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنی عَلی بَنی إِسْرائیلَ بِما صَبَرُوا».[۲۲]
۵. در آیه ۴۴ سوره ص می خوانیم: «إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ؛ ما ایوب را شکیبا یافتیم، چه بنده خوبی که بسیار بازگشت کننده به سوی خدا بود».
حضرت ایوب به عنوان پیامبر صبور شناخته می شود. او الگوی «صبر» و مقاومت در برابر مشکلات بود. او انسانی بود که با دارا بودن امکانات بسیار وسیع و گسترده، یکباره همه چیز خود را از دست داد؛ شدیدا بیمار شد و در عین حال نیش زبان دوست و دشمن را که اثرش از خنجر و شمشیر بیشتر است، شنید. امّا هیچ گاه کلمه ای بر خلاف رضای خدا که حاکی از ناسپاسی اش باشد، بر زبان نراند و همواره زبانش به ذکر و شکر در گردش بود. به همین دلیل در پایان درهای رحمت الهی به روی او گشوده شد و نه تنها اموال و فرزندانش به لطف الهی به او بازگشت، بلکه افزون تر از آن نصیبش شد و از همه مهمتر، به مقام پر افتخار «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» رسید.
۶. در آیه ۱۸ سوره یوسف می خوانیم: «وَ جاؤُ عَلی قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلی ما تَصِفُونَ؛ و پیراهن یوسف را با خونی دروغین آغشته ساخته، نزد پدر آوردند. پدر گفت: هوس های نفسانی شما این کار را برایتان آراسته! من صبر جمیل خواهم داشت، و در برابر آنچه می گویید از خداوند یاری می طلبم!».
یعقوب علیه السلام وقتی به فراق فرزند دلبندش حضرت یوسف گرفتار شد، سالیان دراز با چشمانی اشکبار صبر کرد تا سرانجام دیده اش نابینا شد. امّا هرگز سخنی بر خلاف رضای حق بر زبان نراند و پیوسته شاکر و صابر بود. درباره معنای «صَبْر جَمیل» بعضی گفته اند: صبر جمیل، صبری است که نه بی تابی در آن باشد و نه شکایت نزد مردم. بعضی گفته اند: صبر جمیل آن است که برای خدا باشد.
۷. در آیه ۸۵ سوره انبیاء می خوانیم: «وَ إِسْماعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَا الْکِفْلِ کُلٌ مِنَ الصَّابِرِینَ؛ و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را [به یاد آور] که همه از صابران بودند».
صبر اسماعیل آنجا بود که آماده شد که پدر او را به قربانگاه برد و کارد بر گلویش بگذارد و قربانی شود. همچنین در سرزمین خشک و سوزان مکه، کنار خانه خدا ماند تا تدریجا آنجا رونق گرفت. ادریس نیز نخستین کسی بود که در میان قوم خویش مبعوث شد، تا آنها را به سوی خدا دعوت کند. اما با وجود مرارت زیادی که در این راه کشید، قومش دعوت او را اجابت نکردند. «ذوالکفل» نیز کسی بود که با وجود عبادت های روزانه و شبانه بسیار، در میان مردم بنی اسرائیل داوری می کرد و بی آن که خشمگین گردد.
۸. در آیه ۲۴۹ سوره بقره می خوانیم: «... قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ، قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ، کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ، وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ؛ گروهی از بنی اسرائیل گفتند: امروز ما توانایی مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم، اما آنها که به روز رستاخیز ایمان قوی داشتند، گفتند: چه بسیار گروههای کوچکی که به فرمان خدا بر گروه های عظیمی پیروز شدند! و خداوند همراه با صابران و یار استقامت کنندگان است».
هنگامی که بنی اسرائیل بر اثر ظلم سلطانی به نام «جالوت» آواره شدند، دست به دامن شخصی به نام «اشموئیل» شدند تا رئیس و فرماندهی برای جنگ با «جالوت» برای شان تعیین کند. او طی انتخاب حساب شده ای جوانی به نام «طالوت» را برای این کار برگزید و جالوت نیز طی حوادثی، از میان لشکری انبوه، عده محدود چندصد نفره ای را برای این جنگ غربال کرد. این گروه از بنی اسرائیل نشان دادند که با جمعیتی انبوه که فاقد انگیزه و بی بهره از صبر و استقامت اند، در میدان نبرد پیروز نخواهند شد، بلکه گروه اندک، اما مصمّم و شکیبا و ثابت قدم، می توانند بر لشکرهای عظیم پیروز گردد و سرانجام نیز چنین شد. از این آیه استفاده می شود که انگیزه این صبر و استقامت، توکّل بر خدا، ایمان به روز رستاخیز و پاداش های الهی بوده است.
۹. در آیه ۲۰۰ سوره آل عمران می خوانیم: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! در برابر مشکلات و مصائب و هوس های سرکش استقامت کنید! و در برابر دشمنان نیز پایدار باشید و از مرزهای خود مراقبت نمایید و از خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید».
در این آیه، چهار دستور داده شده که سرچشمه رستگاری و کلید سعادت است. نخست، صبر و استقامت و ایستادگی در برابر حوادث و مشکلات و مصائب و موانع. صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت دیگران است. در واقع دستور اوّل ناظر به ایستادگی در برابر انواع مشکلات و حوادث گوناگون زندگی است و دستور دوّم ناظر به ایستادگی در برابر دشمن است. به این ترتیب که هر قدر آنها بیشتر مقاومت کنند، مؤمنان باید بر مقاومت خودشان بیفزایند تا بر دشمن غالب شوند. دستور سوم، مراقبت از مرزهاست. زیرا سربازان اسلام، مرکب ها و وسائل جنگی خود را در آن محل نگهداری می کردند. آخرین دستور، تقوای الهی است که مانند چتری بر همه دستورهای سابق سایه می افکند.
۱۰. در آیه ۱۵۳ سوره بقره می خوانیم: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ؛ ای افرادی که ایمان آورده اید! از صبر واستقامت و نماز، کمک بگیرید؛ زیرا خداوند با صابران است».
مفهوم وسیع این آیه شامل هرگونه صبر و استقامت می شود؛ خواه صبر به اطاعت باشد یا بر معصیت یا بر مصیبت. گاه پیمانه صبر انسان لبریز می شود و طاقت او بر صبر کاهش می یابد. اینجاست که نماز به او قوّت قلب و اراده و توکل بر خدا می بخشد و بدین سان، نیروی صبر از طریق نماز افزایش می یابد. به تعبیر دیگر، هنگامی که انسان از طریق نماز به خدا روی می آورد، خود را به قدرت بی پایان و لایزال حق مرتبط می سازد. این کار، مقاومت انسان را در برابر مشکلات، چنان افزایش می دهد که به نیروی شکست ناپذیری تبدیل می شود.
۱۱. در آیه ۱۰ سوره زمر می خوانیم: «قُلْ یا عِبادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ؛ بگو ای بندگان من که ایمان آورده اید، از مخالفت پروردگارتان بپرهیزید. برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده اند پاداش نیکی است و زمین خدا وسیع است. اگر تحت فشار سران کفر بودید، مهاجرت کنید، که صابران اجر و پاداش خود را بی حساب دریافت می دارند».
در این آیه، «صبرِ صابران»، علّتِ اجرِ بی حسابِشان معرفی شده است. تعبیر «بی حساب» نشان می دهد که خداوند، آن قدر به مومنین پاداش می دهد که جز او، کسی قادر به حسابش نیست.
۱۲. در آیه ۱۵۵ سوره بقره می خوانیم: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِین؛ قطعاً همه شما امت محمّد را با چیزی از ترس، گرسنگی، و خسارت اموال و جآنها و میوه ها، آزمایش می کنیم، به استقامت کنندگان در برابر آزمایش ها بشارت پیروزی و پاداش بزرگ بده».
گرچه در اینجا تنها به یکی از شاخه های صبر یعنی صبر بر مصائب و مشکلات اشاره شده، ولی اهمّیّت آن به اندازه ای است که صلوات و درود و رحمت الهی به این دسته از صابران جاری شده و آنها مسیرهای هدایت را در پرتو همین صبر و شکیبایی می پیمایند. با توجه به این نکته که آزمایش های گوناگون در این جهان از سنت های خلل ناپذیر الهی است و عبور از گردنه های صعب العبور آن جز با صبر ممکن نیست، به نقش صبر و شکیبایی در زندگی و آثار نهایی آن پی می بریم.
۱۳. در آیه ۳ سوره عصر می خوانیم: «إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ؛ [کسانی زیانکار نیستند که] ایمان آورده، و اعمال صالح انجام دادهاند و یکدیگر را به حق سفارش کرده، و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نمودهاند».
تعبیر «تَواصَوْا» از ماده «تواصی» به معنی سفارش کردن به یکدیگر در آیات فوق، نشان می دهد که مؤمنان بعد از «ایمان» و معرفت و «عمل صالح»، باید به احقاق حقوق روی آورند؛ «حق» را بشناسند و یکدیگر را به آن توصیه کنند. از آنجا که احقاق حق و اجرای حق در جامعه انسانی، جز با استقامت و ایستادگی در برابر موانع ممکن نیست، توصیه به «صبر» را به عنوان چهارمین اصل که پشتوانه اصول سه گانه دیگر است بیان میکند. بنابراین صبر، یکی از ارکان اصلی سعادت انسانهاست که بدون آن، درخت ایمان به ثمر نمی نشیند و اعمال صالح انجام نمی گیرد، و احقاق حقوق در جامعه انسانی تحقق نمی یابد. بدون شک، احقاق حقوق و ادای آن از مشکل ترین کارهاست؛ زیرا گاهی ممکن است حق، با فرد یا عزیزان و بستگانش مخالف باشد، در اینجا ادای حق جز به مدد «صبر»، صورت نمی پذیرد. [۲۳]
منابع:
اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (شرح خطبه متقین)
اخلاق در قرآن
پیدایش مذاهب
پی نوشت:
[۱]. اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (شرح خطبه متقین)، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم: خادم الذاکرین، اکبر، انتشارات نسل جوان، قم، ۱۳۸۵ هـ ش، چاپ اول، ج۱، ص۳۶۳ و ج۲، ص۴۲۷.
[۲] . همان، ج۲، ص ۱۹۳.
[۳] . مفردات ألفاظ القرآن، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، محقق / مصحح: داوودی، صفوان عدنان، دار القلم، بیروت، ۱۴۱۲ هـ ق، چاپ اول، ص۴۷۴.
[۴] . جامع السعادات، نراقی، محمدمهدی، تعلیق: کلانتر، محمد، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت، بی تا، چاپ چهارم، ج ۳، ص ۲۸۰.
[۵] . بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ هـ ق، چاپ دوم، ج۷۴، ص۲۰، «أبواب المواعظ و الحکم، باب مواعظ الله عز و جل فی سائر الکتب السماوی و فی الحدیث القدسی و فی مواعظ جبرئیل»، ح ۴.
[۶] . «صبر مُحَرَّم» (حرام) از مواردی که در آیات و روایات، به آنها توصیه به صبر می شود، استثناء شده است. مثلا انسان صبر کند تا آسیب مالی و جانی به او و خانواده اش رسانند و یا صبر کند تا به ناموس او تعرض کنند. مسلماً در این گونه امور صبر جائز نبوده و بلکه موجب عقاب است. این گونه صبرها و صبرهایی که مایه ذلّت و فروتنی در برابر ظالم است، چیزی جز تخدیر مظلومان برای ظلم پذیری بیشتر در برابر ستمکاران نیست و ما در فرهنگ اسلامی کاملا آن را مطرود می دانیم و نفی می کنیم. ولی در غیر این موارد صبر چه بسا واجب و لااقل مستحب است. صبر در مواردی که امر به گذشت و عفو داده شده، هرگز ظلم پذیری نیست، بلکه یکی از محسّنات اخلاقی است که حاکی از درونی سرشار از انسانیّت و بزرگی است. چنانکه پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در فتحمکه با امثال ابوسفیان ها و آنهایی که ظلم ها به او و سایر مسلمانان کرده بودند، معامله عفو نموده، و فرمود: «فَاذْهَبُوا وَ أَنْتُمْ الطُّلَقَاءُ؛ بروید شما آزادید». ن. ک: منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، هاشمی خویی، میرزا حبیب الله، مترجم: حسن زاده آملیٍ، حسن، کمره ای، محمد باقر، محقق / مصحح: میانجی، ابراهیم، مکتبة الإسلامیة، تهران، ۱۴۰۰ هـ ق، چاپ چهارم، ج ۱۸، ص۲۸۷، «حدیث فتحمکة و أن أهل مکة الطلقاء».
از اینجا روشن می شود عفوی زیبنده تر است که قدرت بر عقوبت در آن مورد بیشتر باشد. یعنی هر چه انسان قدرتمندتر باشد بر انتقام گیری، عفو کردن او ارزش بیشتری دارد. ن. ک: اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (شرح خطبه متقین)، همان، ج۱، ص۳۷۴.
[۷] . همان، ص۳۶۲ - ۳۶۳.
[۸] . لئالی الأخبار، تویسرکانی، محمدنبی بن احمد، ناشر: العلامة، قم، ۱۴۱۳ هـ ق، چاپ اول، ج۱، ص ۲۵۳-۲۵۴.
[۹] . «مُسَکِّنُ الفُؤاد عِنْدَ فَقْدِ الْأحبّةِ وَ الْأولادِ» از شهید ثانی (ره) است. (یعنی ساکن کننده دل در موقع فقدان و از دست دادن دوستان و فرزندان). گفته اند وجه اینکه این کتاب را نوشت، این بود که فرزندان زیادی از او وفات یافتند و فقط شیخ حسن، صاحب معالم، آن محقق شهیر و عالمِ عامل باقی ماند.
[۱۰] . مُسکّن الفؤاد عند فقد الأحبّة و الأولاد، شهید ثانی، زین الدین بن علی، نشر بصیرتی، قم، بی تا، چاپ اول، ص ۳۹، «الباب الثانی فی الصبر و ما یلحق به».
[۱۱] . اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (شرح خطبه متقین)، همان، ج۲، ص ۱۹۳-۱۹۴.
[۱۲]. الأنوار النعمانیة، الجزائری، سیدنعمة الله، دار القاری، بیروت، ۱۴۲۹ هـ ق، الطبعة الاولی، ج ۳، ص۱۴۰.
[۱۳] . اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (شرح خطبه متقین)، همان، ص۱۹۶- ۱۹۷.
[۱۴] . نهج البلاغة، شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، نشر هجرت، قم، ۱۴۱۴ هـ ق، چاپ اول، ص ۴۷۳، کلمات قصار، حکمت ۳۱.
[۱۵] . اخلاق در قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب، قم، ۱۳۷۷ هـ ش، چاپ اول، ج۱، ص۱۱۱.
[۱۶] . اخلاق در قرآن، همان، ج۲، ص۴۲۷-۴۲۸ و ۴۴۶.
[۱۷] . اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (شرح خطبه متقین)، همان، ج۱، ص۳۶۳-۳۶۵.
[۱۸] . اخلاق در قرآن، همان، ص ۴۴۳.
[۱۹] . همان، ص ۴۴۴.
[۲۰] . اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (شرح خطبه متقین)، همان، ج۱، ص ۳۶۵ و ۳۶۶.
[۲۱] . همان، ج۲، ص۱۹۵.
[۲۲] . همان.
[۲۳] . ن. ک: اخلاق در قرآن، همان، ص ۴۳۰-۴۴۶.
نظر شما