۲۳ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۹:۲۵
منبع: ویکی فقه
آیا قرآن با آزادی بیان مخالف است؟

مقوله ی آزادی و آزادی خواهی از اساسی ترین آرمان ها و آرزوهای دیرین بشر بوده است «اهمیت این ویژگی در بافت وجودی انسان، تا بدان پایه است که برخی آن را منبع ارزش ها و فصل مقوّم انسان می شمارند» و اساس شخصیت انسان را در آزادی او می دانند.

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا: براساس بینش توحیدی، تکلیف و مسؤولیت پذیری انسان، زشتی و زیبایی اخلاق و رفتار او، و نیز ثواب و عقاب مطرح شده در مبانی اندیشه ی توحیدی، در پرتو اصل آزادی و اختیار، معنی پیدا می کند و همین ویژگی آزادی و اختیار، ملاک برتری انسان، نسبت به سایر موجودات شده و زمینه رشد و تکامل فردی و اجتماعی، مادی و معنوی و حاکمیت ارزش های الهی و انسانی را فراهم می سازد.
گرچه مقوله ی آزادی مثل سایر مقوله های انسانی ـ اجتماعی، در طول تاریخ از سوی جریان های فکری و سیاسی، مورد سوء استفاده و بهره برداری نامشروع قرار گرفته است، ولی همان گونه که سوءاستفاده از دانش و تعقل و... در گذشته و حال، موجب طرد آنها نشده است، سوءاستفاده از اصل آزادی و آزادی خواهی نیز از ارزش و اهمیت آن، نمی کاهد و به جایگاه بلند آن، آسیبی نمی رساند. چرا که نعمت آزادی خواهی، موهبت الهی و در سرشت انسان به ودیعت گذاشته است «تا به واسطه آن به حیات اصیل و معقول خویش در حوزه ی تکامل انسانی گام نهد» [۲] «و خود را از قیدهای درونی و بیرونی برهاند» [۳] و از بندگی نفس به بندگی حق که عالی تری درجه آزادی است، نائل گرداند.


واژه آزادی:
اهل لغت، معانی متعددی را برای واژه آزادی، ذکر کرده اند از جمله آن را به «رهایی ضد بندگی» [۴]، «استقلال در عمل» [۵]، «رها شدن از آمیختگی» [۶] و «قدرت انتخاب» معنا کرده اند. در اصطلاح نیز معانی بسیاری برای آزادی ارائه شده است، برخی آزادی را به فقدان موانع در راه تحقق آرزوهای انسان دانسته اند، [۷] برخی گفته اند آزادی عبارت است از سلب مانع ترقی و تکامل [۸] و مصون ماندن از اراده ی مستبدانه دیگران [۹] و بعضی گفته اند آزادی عبارت است از داشتن حق انجام هر عملی تا حدّی که قانون اجازه می دهد و صلاح او در آن است. [۱۰]
همان گونه که اصل آزادی امر روشن است، مفهوم آزادی نیز آشکار و ارزشمند بودن آن مورد اتفاق می باشد. اگر هم در باب آزادی، اختلاف نظر وجود دارد، از این لحاظ نیست که کسی آگاهی از معنی و مفهوم آن نداشته باشد و یا نداند که آزادی بهتر است یا استبداد؟ منشأ اختلاف، شناخت و معرفتی است که عده ای آن را نسبی و گروهی آن را مطلق و ثابت می دانند. دید برخی نسبت به جهان، مادّی و گروهی دیگر فرامادی و نیز نگرش گروهی به انسان خوش بینانه و برخی دیگر بدبینانه بوده است. [۱۱] لذا، دست یابی به معانی دقیق آزادی و انواع و اقسام آن، با توجه به قیدها و متعلقات آن، به مبنای هستی شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و جامعه شناسی انسان بستگی دارد و در غیر این صورت، ارائه معنایی فراگیر، متقن و در عین حال دقیق، امر ناشدنی خواهد بود.


آزادی بیان:
بحث از آزادی با توجه به قیود و متعلقات آن، به حوزه ها و شاخه های گوناگون و مختلفی، تقسیم و دسته بندی می شود که هر یک از این حوزه ها و شعبه ها، مباحث و مطالب خاص خودش را می طلبد. در این نوشتار، همان گونه که از عنوان آن پیداست، سعی می شود یکی از مصادیق مهم و اساسی آزادی، یعنی آزادی بیان با استناد به آیات قرآن کریم، تبیین و تفسیر شده و تصویری از آن، ارائه شود.
با دیدن و شنیدن دو واژه ی آزادی و بیان که قرین هم قرار گرفته و ترکیب شده است، اولین سؤالی که در ذهن و ضمیر انسان، مطرح می گردد این است که آزادی بیان چیست؟ و حدود و قلمرو آن تا کجا امتداد دارد؟
قدر جامع و مشترک اکثر تعاریف که برای آزادی بیان شده است را می توان این گونه ارائه داد که: آزادی بیان عبارت است از رفتار سیاسی مردم و تأثیرگذاری آنان به وسیله اظهار دیدگاههای خود بر تصمیمات و عملکردهای دولتمردان، که این رفتار در قالب های آزادی قلم و مطبوعات، آزادی رسانه های دیداری و شنیداری در قلمرو قانون، تجلی پیدا می کند.
وجود این نوع آزادی، موجب رشد افکار افراد جامعه و شکوفایی استعدادها و رواج صداقت و نیکی و کاهش پلیدی و دشمنی می شود و سلب آن، رکود فکری، رواج نفاق و دورویی و مختل شدن حرکت تکاملی انسان ها را در پی خواهد داشت.
آزادی بیان از سرکوب شدن شخصیت بخشی از افراد جامعه که در نهایت انفجار اجتماعی را در پی دارد و سطحی شدن افکار و اندیشه های حاکم در جامعه که نتیجه اش آسیب پذیری در برابر اندیشه های فریبنده و انحرافی است و نیز از رواج تکفیرها و برخوردهای خشن و تعصب آمیز، جلوگیری می کند. لذا برخی آزادی بیان را گل سرسبد [۱۲] تمامی آزادی های مدنی به شمار آورده اند. زیرا بیان تبلور خارجی یا منظر بیرونی عقاید و قضاوت های ذهنی و عقلانی انسان ها به شمار می رود و آزادی عقیده و داوری به هیچ وجه نمی تواند از آزادی بیان، مستقل و جدا باشد. [۱۳]


آزادی بیان در قرآن کریم:
در آیات کلام الله مجید از آزادی بیان به عنوان قانون الهی و سفارش اولیاء، به شکل های گوناگون و مختلفی تعبیر شده است:
در سوره مبارکه زمر/ ۱۷ و ۱۸ این گونه می خوانیم: آنان که از طاغوت دوری جستند تا مبادا او را بپرستند و به سوی خدا بازگشتند، آنان را مژده باد، پس به بندگان من که به سخن، گوش فرا می دهند و بهترین آن را پیروی می کنند، بشارت ده آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آن ها خردمندانند. [۱۴]

در این آیه شریفه، قرآن کریم، برخورداری از هدایت را در گوش دادن به بیان های گوناگون، موافق و مخالف، و برگزیدن و انتخاب نیکوترین آن ها، می داند. چرا که بیان و سخن، مَرکَبی برای انتقال اندیشه هاست، فرمان الهی چنین است که به سخن و یا اندیشه دیگران گوش دهیم نه اینکه بیان و اندیشه را در گلو و نطفه خفه کرده و نابود سازیم. اصولاً بدون آزادی بیان امکان ندارد ما اندیشه ی دیگران را در ذهن و ضمیرشان بخوانیم و آنگاه بهترین این سخنان ذهنی را انتخاب کرده و از آن تبعیت کنیم. بنابراین، انتخاب و تبعیت از قول احسن، متوقف بر ابراز و اظهار قول احسن است ابراز و اظهار قول حسن هم زمانی ممکن است که آزادی بیان وجود داشته باشد.
در آیه ی دیگری خدای متعال از پیامبرش می خواهد که در برخورد با مخالفان، ضمن دعوت آنان با حکمت و اندرز نیکو، زمینه را برای آزادی بیان و انتخاب آزادانه ی آنان فراهم آورد. [۱۵]
در این آیه ی شریفه، نخستین گام برای دعوت به حق، هدایت و راهنمایی مخالفین به سوی سعادت، استفاده از منطق صحیح و استدلال حساب شده یعنی «حکمت» معرفی شده است و حکمت هم به معنای علم و دانش و منطق و استدلال است. دومین گام در طریق دعوت به حق، پند و اندرز نیکو ذکر شده است، مقید ساختن «موعظه» به «حسنه» شاید اشاره به این نکته داشته باشد که، پند و اندرز در صورتی مؤثر می افتد که خالی از هر گونه خشونت، استبداد، برتری جویی و تحقیر طرف مقابل باشد. سومین گام در طریق هدایت را آیه شریفه در مجادله و مناظره می داند. در مجادله و مناظره مسلماً دو طرف قرار داد و مجادله و منظره احسن هم زمانی امکان پذیر است که دو طرف قضیه، با منطق و استدلال نظریات خودشان را بیان کرده و از همدیگر را استماع بنمایند. بدون توهین و تحقیری، و چنین امری ممکن نیست جز در سایه ی آزادی بیان و اندیشه. [۱۶]

در آیه دیگری خداوند به پیامبرش دستور می دهد و می گوید: اگر با تو به گفتگو و مجادله برخیزند، تو به آنان بگو که من و پیروانم در برابر خداوند و فرمان او، تسلیم شده ایم و به آن ها که اهل کتاب هستند و بیسوادان، بگو آیا شما هم تسلیم شده اید؟ اگر در برابر فرمان و منطق حق ـ تسلیم شوند، هدایت می یابند و اگر سرپیچی کنند «نگران مباش زیرا» بر تو ابلاغ «رسالت) است و خدا نسبت به «اعمال و عقاید» بندگان بینا است. [۱۷]

آیه نمی گوید از بحث و گفتگو با اهل کتاب خودداری کن بلکه دستور می دهد. بعد از بحث و گفتگو و بیان مطالب، برای قطع مخاصمه آنان، بهترین راه این است که به آن ها گفته شود: ما تسلیم فرمان خدای متعال هستیم و اگر آنان هم تسلیم خدا و پیرو حقند باید در برابر منطق و استدلال، تسلیم شوند و اگر با روشن شدن حقایق، باز هم دست از مجادله و مخاصمه برنداشتند در این صورت ادامه گفتگو و مجادله، حاصلی ندارد و باید قطع شود.
از این آیه به خوبی استفاده می شود که روش پیامبر(ص) هرگز تحمیل فکر و عقیده و استبداد رأی نبوده است بلکه کوشش و مجاهدت داشته است که حقایق بر مردم روشن شود و سپس آنان را به حال خود وامی گذاشته که خودشان تصمیم لازم را در پیروی او حق بگیرند. [۱۸]

در آیه ی دیگری باز هم از سوره ی آل عمران، پیامبر اسلام(ص) موظف می شود که در صورت اصرار مخالفان بر عدم پذیرش حق، بعد از اطلاع و آگاهی نسبت به آن، بدون هیچ گونه تهدید و ارعابی، با آنان به مباهله برخیزد [۱۹] و این عمل، بزرگ ترین سند و دلیل بر وجود آزادی در جامعه ی اسلامی است.
خلاصه ی کلام از مجموع آیات مطرح شده و نیز آیات دیگری که هر کدام به نحوی ضرورت آزادی بیان را گوش زد می کند [۲۰] و نیز سیره ی عملی پیامبر(ص) و الیاء الهی و مواجهه صریح همراه با استدلال و منطق آنان با مخالفان، جایگاه و اهمیت آزادی بیان از نظر مکتب اسلام، به خوبی روشن و مبرهن می گردد.
حضرت علی(ع) راجع به ایجاد شرائط که در آن، عامه ی مردم، بدون دلهره و نگرانی، درددل و مشکلات شان را با حاکمان و دولتمردان در میان بگذراند، به مالک اشتر این گونه توصیه می نماید: «... بخشی از وقت خود را به کسانی اختصاص ده که به تو نیاز دارند تا مشخصاً به امور آنان رسیدگی کنی، و در مجلسی عمومی با آنان بنشین و در برابر خدایی که تو را آفریده فروتن باش و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوی آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند.»[۲۱]

حضرت علی(ع) در جای دیگری مردم را مخاطب قرار داده این گونه می فرماید: «با من چنان که با پادشاهان سرکش، سخن می گویند حرف نزنید و چنان که از آدم های خشمگین کناره می گیرند، دوری نجویید و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید، گمان مبرید اگر حقی به من پیشنهاد دهید بر من گران آید یا در پی بزرگ نشان دادن خویشم، زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن برای او دشوارتر خواهد بود.»[۲۲]
در کجای دنیا سراغ داریم که پادشاه، حاکم و رئیس جمهور آن، این گونه با ملت و مردم خویش، با نرمی، ملایمت و مهربانی صحبت کند، و فضای باز سیاسی را عملاً به گونه ای فرام سازد که مردم عادی و عامی کوچه و بازار، بدون دلهره و نگرانی، آراء و عقاید و نظریاتشان را ابراز نمایند و اگر شکایتی از عمال دولت داشته باشند، با خیال آسوده مطرح کرده و اطمینان داشته باشند که به آن رسیدگی خواهد شد.


حدود آزادی بیان در قرآن:
در این که آزادی بیان، حد و مرزی دارد یا نه؟ و در صورتی که جواب مثبت باشد، خطوط آن کدام است؟ در جواب باید گفت: آزادی بیان اگر به معنای آزادی بیان اندیشه و عقیده باشد، محدودیتی ندارد، ولی در صورتی که به معنای رهایی مطلق باشد، به گونه ای که هر کسی هر چه دلش خواست بگوید و بنویسد، بدون این که سود و زیان آن را بسنجد. قطعاً دارای قلمرو خاص خواهد بود. به عبارت دیگر، آزادی بیان اگر موجب اظلال و گمراهی انسان ها شده و در زندگی فردی و اجتماعی او اختلال به وجود آورد و با اشاعه ی فساد و بی بند و باری، کرامت و شرافت انسانی را لکه دار و متزلزل سازد، حتماً محدود خواهد شد، خطوط کلی که قرآن کریم برای آزادی بیان تعیین کرده است عبارت است از:

۱. عدم مخالفت با حکم خدا و پیامبرش حتی در امور مربوط به خودشان لذا در قرآن کریم می خوانیم: «هیچ مرد و زن با ایمان حق ندارد، هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری «در برابر فرمان خدا» داشته باشد و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند به گمراهی آشکاری گرفتار شده است» [۲۳]

این آیه به صراحت بر لزوم اطاعت و پیروی از خداوند و پیامبر اسلام(ص) تأکید می کند و بیانگر آن است که مؤمنان حق سرپیچی از اطاعت خدا و رسول را ندارند و چنین است که حکم کسانی که خدا به آنان ولایت داده است. [۲۴]


۲. نیامیختن حق با باطل و عدم کتمان حقایق دینی: «حق را با باطل نیامیزید و حقیقت را با اینکه می دانید کتمان نکنید.»

۳. عدم بدعت گزاری در دین و اظهار نظرهای خلافت واقع: «بخاطر دروغی که بر زبانتان جاری می شود، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خدا افترا ببندید، به یقین کسانی که به خدا دروغ می بندند، رستگار نخواهد شد. [۲۵] یعنی انسان نباید به بهانه ی آزادی بیان، از آن سوء استفاده کند و حقایق دینی را وارونه جلوه دهد و با افکار، اعتقادات و ارزش های اخلاقی جامعه و مردم بازی کرده و بر آن ها حمله نماید.

۴. پرهیز از اهانت به مقدسات افراد، اقوام و ملت ها: «و آن هایی را که مشرکان به جای خدا می خوانند، دشنام ندهید.»[۲۶] در واقع، برخورد ملایم، مستدل و منطقی با مخالفین، خود زمینه ی آزادی بیان را فراهم می سازد، ولی در صورتی که در برخوردها، آداب معاشرت اسلامی و انسانی، رعایت نشود، جای استدلال، منطق و ملایمت را دشنام، توهین و تحقیر و خشونت بگیرد. مسلماً فضای جامعه نیز آلوده و مسموم خواهد شد، که نتیجه ای جز خصومت و دشمنی نخواهد داشت. چنان چه در آیه ی دیگری می خوانیم: «خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانی را دوست ندارد» [۲۷] زیرا به زندگی اجتماعی و فردی و همچنین کرامت انسانی، آسیب می زند. [۲۸]
۵. پرهیز از تمسخر، عیب جویی، به کار بردن القاب ناشایست، بدگویی و غیبت، تجسس و پرسش های بی مورد از امور زندگی دیگران، «ای کسانی که ایمان آورده اید، نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند... و نه زنانی زنان دیگر را... یکدیگر را مورد طعن و عیب جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید... هرگز «در کار دیگران» تجسس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند» [۲۹]

۶. گفتار نیکو با انسان ها: «با مردم به نیکویی صحبت کنید» [۳۰] یعنی افراد جامعه، باید قدر فضای باز سیاسی و آزادی بیان را درک کرده و در گفت و شنود ضمن این که عدالت را رعایت می کنند [۳۱] با زبان ملایم و صمیمی با همدیگر صحبت کنند، نه این که انسان از فضای باز سیاسی، و آزادی بیان، سوء استفاده کرده و هرچه دلش خواست بگوید و بنویسد، انسان چنین اجازه ای را ندارد» [۳۲]
در دنیای امروز، برای خوب فروش رفتن اشیای ناچیز، مبلّع کارشناسی و اهل فن و خبره لازم است، ولی راجع به مسائل اعتقادی و دینی که از حساس ترین و دقیق ترین امور زندگی انسان ها، به حساب می آید، با کمال تأسف هر کس و ناکسی، با قید حتمیت، اظهارنظر می نماید، بدون این که عوارض را سنجیده باشد.

۷. پرهیز از گفتار مبتنی بر گمان و سوءظن به دیگران: «کسانی که آن را دروغ بزرگ ـ اتهام کار زشت به یکی از زنان پیامبر ـ را] ساخته و [آورده اند دسته ای از شمایند... برای هر مردی از آنان] که در این کار دست داشتند [همان گناهی است که مرتکب شده و آن کس از آنان که قسمت عمده ی آن را به گردن گرفته، عذابی سخت خواهد داشت چرا آن گاه که آن] بهتان [را شنیدید مردان و زنان مؤمن گمان نیک به خود نبردند و نگفتند: این بهتان آشکار است».[۳۳]
در آیه ی دیگری می خوانیم: «کسانی که زنان پاکدامن را متهم می کنند سپس چهار شاهد و گواه نمی آورند، هشتاد تازیانه به آن ها بزنید و هرگز گواهی آنها را نپذیرید.»[۳۴]

۸. ممنوعیت خرید و فروش سخنان و نوشته هایی که مخالف حق و ضروریات دین باشند و انسان ها را از مسیر حق منحرف سازند: «برخی از مردم کسانی اند که سخن بیهوده را می خرند تا] مردم را [بی] هیچ [دانشی از راه خدا گمراه سازند] را خدا [را به ریشخند گیرند. برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود.»[۳۵]
آیات مطرح شده از جمله مواردی است که حدود و قلمرو آزادی بیان را روشن و مشخص می نمایند و خطوط کلی و اصلی آن را نشان می دهد، لذا افراد، اقوام و جوامعی که در محدوده و قلمرو تعیین شده حرکت کنند، با خیال آسوده و راحت، می توانند اظهار نظر نموده و اعتقادات شان را صادقانه مطرح نمایند.
ولی اگر به بهانه ای آزادی بیان، راه گناه و معصیت را در پیش گیرند، دروغ و تهمت و شایعه پراکنی راه بیندازند، افکار، اعتقادات و ارزش های دینی و مذهبی مردم را مضحکه قرار دهند. و با اشاعه ی فساد، بی بند و باری و منکرات، ارزش های اخلاقی و انسانی را متزلزل سازند... از نظر قرآن و پیامبران الهی و ائمه این گونه اعمال و رفتار، نه تنها سر سازش با آزادی بیان و انواع دیگر آزادی، ندارد بلکه خود مخلّ آزادی خواهد بود و جامعه را به سوی بی نظمی و ناامنی و استبداد، سوق داده و زمینه سقوط آن را فراهم خواهد ساخت.


پی نوشت ها:

[۱] ـ خدا انسان در فلسفه یا سپرس، ص ۳۴، عبدالله نصری، مؤسسه فرهنگی اندیشه، ۱۳۷۵ ش.
[۲] ـ فلسفه حقوق بشر، ص ۱۹۷، عبدالله جوادی آملی، چاپ دوم، نشر اسراء، ۱۳۷۱ ش.
[۳] ـ ولایت فقیه، ص ۳۰، عبدالله جوادی آملی، تهران، مرکز نشر رجاء، ۱۳۷۲ ش.
[۴] ـ لغت نامه دهخدا، ج ۱، ص ۷۷، «آزادی»، علی اکبر دهخدا ـ تهران ـ دانشگاه تهران ـ ۱۳۷۳ ش.
[۵]. The Coricisi Oxford Dictionary.
[۶] ـ مفردات راغب، ص ۲۲۴، ذیل واژه حرّ، چاپ اول، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق.
[۷] ـ چهار مقاله درباره آزادی، ص ۲۳۶، آیزیابرلین، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، خوارزمی، چاپ اول، ۱۳۶۸ ش.
[۸] ـ یادداشت های شهید مطهری، ج ۱، ص ۱۳۱، چاپ اول، قم ـ صدرا، ۱۳۷۸ ش.
[۹] ـ فرهنگ علوم سیاسی، ص ۱۶۴، علی آقابخشی و مینو افشاری راد، چاپ سوم ـ تهران ـ مرکز مطالعات علمی ایران، ۱۳۷۶ ش.
[۱۰] ـ روح القوانین، ج ۱، ص ۳۹۲، منتسکیو، ترجمه علی اکبر مهتدی، تهران ـ انتشارات امیرکبیر.
[۱۱] ـ قرآن کریم: نساء/ ۶ و مجادله/ ۵۸ و مائده/ ۵ و ۸۹.
[۱۲] ـ مبانی فلسفه، ص ۳۴۴، آصفه آصفی، تهران ـ مؤسسه انتشارات آگاه، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ ش.
[۱۳] ـ مجله کیان، شماره ۲۴، ص ۴۴.
[۱۴] ـ قرآن کریم: زمر/ ۱۷ ـ ۱۸: «والَّذینَ اجتَنَبُوا الطّـغوتَ اَن یَعبُدوها واَنابوا اِلَی اللّهِ لَهُمُ البُشری فَبَشِّر عِباد * اَلَّذینَ یَستَمِعونَ القَولَ فَیَتَّبِعونَ اَحسَنَهُ اُولئک الَّذینَ هَدئهُمُ اللّهُ واُولئکَ هُم اولوا الاَلبـب»
[۱۵] ـ قرآن کریم: نحل/ ۱۲۵: «اُدعُ اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وجـدِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَن»
[۱۶] ـ مراجعه شود به تفسیر نمونه، ج ۱۱، ذیل آیه.
[۱۷] ـ قرآن کریم: آل عمران/ ۲۰: «فَاِن حاجُّوکَ فَقُل اَسلَمتُ وجهِیَ لِلّهِ ومَنِ اتَّبَعَنِ وقُل لِلَّذینَ اوتوا الکِتـبَ والاُمِّیِّینَ ءَاَسلَمتُم فَاِن اَسلَموا فَقَدِ اهتَدَوا واِن تَوَلَّوا فَاِنَّما عَلَیکَ البَلـغُ واللّهُ بَصیرٌ بِالعِبَاد»
[۱۸] ـ مراجعه شود به تفسیر نمونه، ج ۲، ذیل آیه.
[۱۹] ـ آل عمران/ ۶۱.
[۲۰] ـ به آیات سوره توبه/ ۷۱، شوری/ ۳۸ و بقره/ ۴۲ مراجعه شود.
[۲۱] ـ نهج البلاغه، نامه ۵۳: واجعل لِذَوِی الحاجاتِ مِنک قسماً تُفَرِّغُ لَهُم فیه شخصک و تَجلِسُ لهم مجَلِساً عامًّا فَتَتَوا فیه لله الذی خَلَقَک و تُقْعِدَ عنهم جُندَک و اَعوَانَکَ مِن اَحْراسِک و لشُرَطِکَ حتی یُکَلِّمَکَ مُتَکَّلِمُهم غیرَ مُتَتَمتع»
[۲۲] ـ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶: «... فلاتُکَلِّموُنِی بما تُکلَّمُ به الجَبابِرَةُ و لاتَتَحَفَّظُوا مِنّی بما یَتَحَفَّظهُ به عند اهل البادِرَةِ و لاتخالِطُونی بالمصانَعَةِ و لاتَظُنُّوا بِیَ استثقالاً فی حقّ قیل لی و لا ألمماسَ اِعظامَ لِنَفْسی فانّه من استثقل الحقّ اَن یقال له اَوِ العدل اَنْ یُعرَضَ علیه کان العمل بهما اثقَلَ علیه...»
[۲۳] ـ قرآن کریم: احزاب/ ۳۶: «و ما کانَ لِمُؤمِن ولا مُؤمِنَة اِذا قَضَی اللّهُ ورَسولُهُ اَمرًا اَن یَکونَ لَهُمُ الخِیَرَةُ مِن اَمرِهِم ومَن یَعصِ اللّهَ ورَسولَهُ فَقَد ضَلَّ ضَلـلاً مُبینـا».
[۲۴] ـ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۷۲.
[۲۵] ـ قرآن کریم: نحل/ ۱۱۶: «ولا تَقولوا لِما تَصِفُ اَلسِنَتُکُمُ الکَذِبَ هـذا حَلـلٌ وهـذا حَرامٌ لِتَفتَروا عَلَی اللّهِ الکَذِبَ اِنَّ الَّذینَ یَفتَرونَ عَلَی اللّهِ الکَذِب ...»
[۲۶] ـ قرآن کریم: انعام/ ۱۰۸: «ولا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدعونَ مِن دونِ اللّه».
[۲۷] ـ قرآن کریم: نساء/ ۱۴۸: «لاَ یُحِبُّ اللّهُ الجَهرَ بِالسّوءِ مِنَ القَول».
[۲۸] ـ من وحی القرآن، ج ۷، ص ۵۲۴.
[۲۹] ـ قرآن کریم: حجرات/ ۱۱ ـ ۱۲: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا یَسخَر قَومٌ من قوم... ولا نِساءٌ مِن نِساء... ولا تَلمِزُوا اَنفُسَکُم ولا تَنابَزُوا بِالاَلقـبِ... ولا یَغتَب بَّعضُکُم بَعضـًا...ولا تَجَسَّسوا».
[۳۰] ـ قرآن کریم: بقره/ ۸۳: «وقولوا لِلنّاسِ حُسنـًا»
[۳۱] ـ قرآن کریم: انعام/ ۱۵۲: «واِذا قُلتُم فاعدِلوا»
[۳۲] ـ قرآن کریم: اسراء/ ۳۶: «ولا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلم»
[۳۳] ـ قرآن کریم: نور/ ۱۱ و ۱۲: «اِنَّ الَّذینَ جاءو بِالاِفکِ عُصبَةٌ مِنکُم... لِکُلِّ امرِی مِنهُم مَا اکتَسَبَ مِنَ الاِثمِ والَّذی تَوَلّی کِبرَهُ مِنهُم لَهُ عَذابٌ عَظیم * لَولا اِذ سَمِعتُموهُ ظَنَّ المُؤمِنونَ والمُؤمِنـتُ بِاَنفُسِهِم خَیرًا وقالوا هـذا اِفکٌ مُبین»
[۳۴] ـ قرآن کریم: نور/ ۴: «والَّذینَ یَرمونَ المُحصَنـتِ ثُمَّ لَم یَأتوا بِاَربَعَةِ شُهَداءَ فَاجلِدوهُم ثَمـنینَ جَلدَةً...»
[۳۵] ـ قرآن کریم: لقمان/ ۶: «ومِنَ النّاسِ مَن یَشتَری لَهوَ الحَدیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللّهِ بِغَیرِ عِلم ویَتَّخِذَها هُزُوًا اُولئکَ لَهُم عَذابٌ مُهین».

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha