خبرگزاری بین المللی اهل بیت(ع) _ابنا: ذهن شما یک میدان نبرد ساکت است. در این میدان، افکار چون سربازانی سرگردان، بیوقفه رژه میروند. نگرانی برای آیندهای نامعلوم، سنگینی حسرت برای گذشتهای که نمیتوان تغییرش داد، و مرور بیپایان گفتگوها و شکستها. این چرخۀ بیپایان نه تنها آرامش لحظۀ حال را میرباید، بلکه انرژی حیاتی شما را تحلیل برده و زمینهساز اضطراب مزمن و افسردگی میشود.
ریشۀ بیماری
نخستین گام، شناخت دقیق ریشۀ بیماری است. باید بفهمیم دقیقاً چه اتفاقی در ذهن میافتد. نشخوار فکری دو جهت دارد: یا به گذشته چسبیدهای و مدام صحنهها را مرور میکنی؛ چرا آن حرف را زدم؟ کاش آن تصمیم را نمیگرفتم!، یا به آینده خیره شدهای و سناریوهای نگرانکننده میسازی؛ اگر این اتفاق بیفتد چه؟ اگر شکست بخورم چی؟.
افسوس خوردن بر گذشته
بیشترین حجم ترافیک ذهنی ما مربوط به گذشته است؛ اشتباهها، فرصتهای از دسترفته، رابطههایی که تمام شدهاند. ما با بازپخشِ مداومِ شکستها، رنج آنها را تازه نگه میداریم.
افسوس خوردن بر گذشته، نوعی خودزنی است که توانِ عمل را از "حال" میگیرد. وقتی شما نیمی از انرژی پردازش مغزتان را صرفِ حسرت خوردن میکنید، عملاً با نیمی از توانتان با زندگی روبرو میشوید. غمِ گذشته، دزدِ نشاطِ آینده است و گذشته، مردهای است که نباید نبش قبر شود.
نسخة درمان: رها کردن «ما فات» (آنچه از دست رفت)
امیرالمؤمنین علیهالسلام در نامهای به ابنعباس میفرماید: «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْمَرْءَ لَیَفْرَحُ بِالشَّیْءِ الَّذِی لَمْ یَکُنْ لِیَفُوتَهُ، وَیَحْزَنُ عَلَی الشَّیْءِ الَّذِی لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَهُ، فَلَا یَکُنْ أَفْضَلَ مَا نِلْتَ فِی نَفْسِکَ مِنْ دُنْیَاکَ بُلُوغُ لَذَّةٍ أَوْ شِفَاءُ غَیْظٍ، وَلَکِنْ إِطْفَاءُ بَاطِلٍ أَوْ إِحْیَاءُ حَقٍّ، وَلْیَکُنْ سُرُورُکَ بِمَا قَدَّمْتَ، وَأَسَفُکَ عَلَی مَا خَلَّفْتَ، وَهَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ الْمَوْتِ.» (۱)
ترجمه امروزی این فراز از نامه این میشود:
«آدم غالبا از چیزی خوشحال میشود که اصلا قرار نبود از دستش برود، و برای چیزی غصه میخورد که هیچوقت قرار نبوده به آن برسد. پس بهترین دستاوردت در دنیا نباید فقط این باشد که به یک لذت رسیدهای یا دلت را خنک کردهای؛ بلکه این است که باطلی را خاموش یا حقی را زنده کرده باشی. شادیت برای چیزهایی باشد که پیش فرستادهای، و حسرتت برای چیزهایی که جا گذاشتهای، و نگرانت چیزی باشد که بعد از مرگ در پیش داری.»
حضرت ابتدا یک واقعیت روانشناختی را رو میکند: ما اغلب برای چیزهایی غصه میخوریم که اصلا در «دایره امکان واقعی» ما نبوده، یا دستکم امروز دیگر نیست. اگر آن دانشگاه قبول میشدم، اگر آن شغل را از دست نمیدادم، اگر او مرا رها نمیکرد.
این «اگر» ها تقریبا همیشه ناظر به چیزی هستند که الان دیگر در اختیار ما نیست. امام میفرماید این مدل شادی و غم، تنظیمِ غلط احساس است. معیار درست چیست؟
شادی، وقتی است چیزی را برای آخرتت پیش میفرستی؛ مثلا کاری میکنی که حقی زنده شود.
حسرت، وقتی است که میبینی میتوانستی کار حقی بکنی و نکردی.
و نگرانی اصلی، باید معطوف به «بعد از مرگ» باشد، نه فقط فردای شغلی یا عاطفی.
ایشان در جایی دیگر میفرماید: «وَ لَا کُلُّ غَائِبٍ یَئُوب» (۲)
چنان نیست که هرچیزی که از دست تو رفت، بازگردد.
این سخن بر اصلِ «زندگی بر اساس واقعیت» تاکید میکند. گاه انسان چیزهایی را از دست میدهد و بهتعبیر امام این امور از او غایب میشود، در این حال باید انتظار داشته باشد که ممکن است این چیزهای از دست رفته دیگر باز نگردد. اگر باور و اعتقاد انسان، چیزی غیر از این باشد، دچار نوعی خوشبینی افراطی میشود که ازدستدادن و ازبینرفتن را برایش دشوار و تحملناپذیر میکند...
اگر امام میفرماید در انتظار این نباش که اگر چیزی از کف رفت، بازگردد، این سخن دعوت به تلاش فزونتر هم هست. اینکه انسان باور داشته باشد که تلاش اوست که مولّد و سازنده است، پس اگر چیزی را از دست داد، نباید زانوی غم به بغل بگیرد و بر آنچه از کف رفته، حسرت بخورد. (۳)
نگرانی دربارۀ آیندهای که نیامده
بخش دیگری از نشخوار ذهنی، نگرانی برای آیندهای است که هنوز نیامده. "اگر اخراج شوم چه؟ "، "اگر بیمار شوم چه؟ ". این "اگر"ها ذهن را فرسوده میکنند. اگر قراری بر آمدنِ رزق یا مقدراتی باشد، میآید؛ چه غصه بخوری و چه نخوری. اما اگر غصه بخوری، هم آرامشت را باختهای و هم آن اتفاق (اگر بیفتد) تغییری نکرده است. بارِ غصه سالی که نیامده را نباید بر دوشِ امروزی گذاشت که خودش بارهای خودش را دارد.
نسخۀ درمان: اغتنام فرصت، نه اسارت در آینده
حضرت، در نامه ۳۱ در ضمن وصایایی که به فرزند دلبندش امام مجتبی(علیه السلام) می کند میفرماید: «بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ غُصَّةً؛ به سراغ استفاده از فرصت برو (پیش از آنکه از دست برود و) مایه اندوه گردد»
در جایی دیگر، زمان را به ابر تشبیه کردهاند. ابر منتظر نمیماند تا شما دوربینتان را تنظیم کنید؛ عبور میکند: «فرصتها همچون ابرها میگذرند، پس فرصتهای نیک را غنیمت شمارید.» (۴)
ایشان نمیفرماید: «به آینده فکر نکن». میفرماید: «انتهزوا»؛ یعنی فرصت را مغتنم بشمار! فرق بین «برنامهریزی برای آینده» و «نگرانی دربارۀ آینده» این است که اولی عمل است، دومی فلج کنند.
دفعه بعد که ذهنتان شروع به بافتنِ سناریوهای بیپایان کرد، این فرمایشات امیرالمؤمنین علیهالسلام را به یاد بیاورید: گذشته گذشت، آینده نیامده، برخیز و فرصتِ نقدِ "اکنون" را دریاب.
پینوشت:
۱-(نهجالبلاغه، نامه ۶۶)
۲-(نهجالبلاغه، نامۀ ۳۱)
۳-(منشور تربیت (شرح نامه ۳۱ نهجالبلاغه)، صص ۷۸۱-۷۷۸)
۴-(نهجالبلاغه، حکمت ۲۱)
نظر شما