۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۱
«رمی جمرات» در روایات اسلامی

اگر چه روایات در باب «رمی جمرات»، به صراحت از موضوع «جمره» سخن نمی گویند، لیکن از تعبیرات موجود در آنها می توان اطمینان یافت که «جمرات» چیزی جز محلّ اجتماع سنگریزه ها در آن قطعه زمین معیّن از «منا» نیست و اگر ستونی در آنجا باشد به عنوان علامت است. بدلیل اینکه ستونی به نام «جمره» در «منا» نبوده که به آن سنگ بزنند. بعداً و بر اثر گذشت زمان کم کم مردم علامت را به جای جمره اشتباه گرفتند و رمی آن را به جای محلّ اصلی قرار دادند.

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا: گرچه در روایات اسلامی از موضوع «جمره» صریحاً سخن به میان نیامده ولی اشاره هایی در آنهاست که نشان می دهد «جمرات» همان محلّ اجتماع سنگریزه هاست.

توضیح اینکه: روایات رمی جمرات در کتاب «وسائل الشیعة» در دو بخش نقل شده است: نخست در ابواب «رمی جمره عقبه» در ضمن هفده باب، روایات فراوانی درباره احکام جمرات ذکر شده است؛ ولی در هیچ یک از آنها تفسیر و توضیحی درباره جمره و این که جمره «ستون» است یا «محلّ اجتماع سنگریزه ها» دیده نمی شود. سپس بعد از ابواب ذبح و تقصیر، بار دیگر با عنوان «ابواب العود الی منی و رمی الجمار...»، احادیث فراوان دیگری، طی هفت باب، درباره رمی هر سه جمره با عنوان «اعمال روز یازدهم و دوازدهم ذیحجّه» بیان فرموده، که در هیچ یک از این روایات نیز سخنی درباره تفسیر جمرات دیده نمی شود.

ولی با بررسی دقیقی که در مجموع این ابواب بیست و چهارگانه به عمل آمد، در روایات متعدّدی «اشاره های پرمعنایی» دیده می شود که نظر فوق را تأیید می کند و نشان می دهد جمره همان «محلّ اجتماع سنگریزه ها» است. به روایات زیر توجّه فرمایید:
۱- در حدیث معتبری از معاویة بن عمّار از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم که فرمود: «فَإنْ رَمَیْتَ بِحَصَاة فَوَقَعَتْ فِی مَحْمِل فَأعِدْ مَکَانَهَا وَ إِنْ أَصَابَتْ إنْسَاناً أوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَی الْجِمَارِ أجْزَأکَ» (۱)؛ (اگر سنگریزه ای پرتاب کردی و در محملی افتاد، یکی دیگر به جای آن رمی کن، و اگر به بدن انسان و یا شتری خورد، سپس روی جمرات افتاد، کفایت می کند).

تعبیر به «وقعت علی الجمار» (روی سنگریزه ها افتاد)، نشان می دهد که جمره همان قطعه زمینی است که سنگهاست؛ و سنگها روی آن می افتد. توجّه داشته باشید که بسیاری از ارباب لغت «جمار» را به معنای سنگهای ریز تفسیر کرده اند؛ از جمله:
ابن اثیر در «نهایه» می گوید: «الجمار هی الأحجار الصغار». و فیّومی در «مصباح المنیر» می گوید: «و الجمار هی الحجارة». همچنین ابن منظور در «لسان العرب» می گوید: «الجمرات و الجمار الحصیات الّتی ترمی بها فی مکّة».


بنابراین، افتادن سنگ بر جمار؛ یعنی افتادن روی سنگریزه ها و همین امر طبق روایت بالا برای وظیفه رمی جمرات کفایت می کند. بنابراین تعبیر مذکور دلالت خوبی بر مقصود دارد. افزون بر این، سنگی که به بدن انسانی یا شتری بخورد، در برگشت، چنان قوّتی ندارد که به ستونها اصابت کند (اگر آنجا ستونی بوده باشد)، حدّاکثر آن است که روی سنگریزه ها می افتد.


۲- در حدیث بزنطی (احمدبن محمّدبن ابی نصر) از ابوالحسن علی بن موسی الرضا(علیه السلام) می خوانیم: «وَ اجْعَلْهُنَّ عَلَی یَمِینِکَ کُلَّهُنَّ وَ لا تَرْمِ عَلَی الْجَمْرَةِ» (۲)؛ (تمام جمرات را هنگام رمی در طرف راست خود قرار بده و به هنگام رمی روی جمره نایست). این حدیث نیز نشان می دهد که جمره همان سنگریزه هاست؛ زیرا بعضی روی یک طرف آن می ایستادند و طرف دیگر را رمی می کردند و جمعی از علمای عامّه آن را کافی دانسته اند و ما حرام یا مکروه می دانیم.

امام(علیه السلام) از این کار نهی می کند و بدیهی است که هیچ عاقلی به هنگام رمی جمره روی ستون نمی ایستد. در کلمات فقهای عامّه، در بحث گذشته نیز به این معنی برخورد کردیم که بعضی از آنها می گویند: ایستادن روی جمره جایز نیست. (دقّت کنید).


۳- در کتاب «فقه الرضا» آمده است: «وَ إنْ رَمَیْتَ وَ وَقَعَتْ فی مَحْمِل وَ انْحَدَرَتْ مِنْهُ إِلَی الاْرْضِ أجْزَأتْ عَنْکَ» (۳)؛ (هرگاه رمی کردی و در محمل افتاد و از آنجا به روی زمین غلتید، کافی است).


۴- در نسخه دیگری در همان کتاب آمده است: «إنْ أصَابَ إنْسَاناً ثَمَّ أوْ جَمَلاً ثُمَّ وَقَعَتْ عَلَی الأرْضِ أجْزَأهُ» (۴)؛ (هرگاه به انسان یا شتری که در آنجاست اصابت کند، سپس بر زمین افتد (و در مرمی قرار گیرد) کفایت می کند). پر واضح است که مراد از این عبارت، غلتیدن و افتادن در زمین محلّ رمی است. بنابراین، ایراد مرحوم صاحب جواهر که می گوید: «این حدیث مبهم است زیرا کلمه «ارض» مطلق است»، موجّه به نظر نمی رسد، و حدیث ابهامی ندارد، منظور از افتادن سنگریزه بر زمین، افتادن آن بر جمره (مجتمع الحصی) است.


۵- بیهقی محدث معروف اهل سنّت در حدیث مفصّلی نقل می کند: «جبرئیل مناسک حج را به ابراهیم(علیه السلام) عرضه داشت از جمله «ثم انتهی الی جمرة العقبة فعرض له یعنی الشیطان فرماه بسبع حصیات حتی ذهب» (۵)؛ (سپس ابراهیم [به اتفاق جبرئیل] به جمره عقبه رسید شیطان در آنجا بر او ظاهر گشت ابراهیم هفت سنگریزه به او انداخت و او رفت).

روشن است منظور از «جمره» در اینجا همان توده سنگریزه هایی است که به طور طبیعی در آنجا وجود داشته، نه این که در زمان حضرت ابراهیم(علیه السلام) ستونی در آنجا قبل از این ماجرا ساخته شده بود (مگر این که کلماتی در تقدیر بگیریم که مخالف ظاهر کلام است).


۶- در حدیث دیگری در همان کتاب می خوانیم: «ابن ابی نعم» می گوید: از ابو سعید (خدری) درباره رمی جمرات پرسیدم گفت: سنگهایی که قبول می شود به آسمان برده می شود و اگر چنین نبود جمرات از کوه ثبیر (کوهی است در مدینه) بلندتر می شد «و لولا ذلک کان اطول من ثبیر!»(۶) از این حدیث به خوبی استفاده می شود که جمرات همان توده سنگریزه هاست که بر اثر پرتاب سنگهای جدید روز به روز بزرگتر می شود.


۷- «ازرقی» در کتاب «اخبار مکّه» چنانکه خواهد آمد حدیثی از عطاء نقل می کند که «نزد ابن عباس بودم و به او گفتم من در وسط جمره رفتم (إنی توسّطت الجمرة) و از پیش رو و پشت سر و طرف راست و چپ رمی کردم و چیزی از سنگها را احساس نکردم ابن عباس گفت: سنگهای مقبول به آسمان می رود».(۷)

آیا وسط جمره رفتن و پیش رو و پشت سر و طرف راست و چپ را سنگ زدن جز با آنچه گفتیم می تواند صحیح باشد؟ در اینجا دو حدیث وجود دارد که ممکن است تصوّر شود اشاره بر وجود ستون برای جمرات می کند.


۱- «عَنْ أبِی غَسَّانَ حُمَیْدِ بْنِ مَسْعُود، قَالَ: سَألْتُ أبَا عَبْدِ اللّه(علیه السلام) عَنْ رَمْیِ الْجِمَارِ عَلَی غَیْرِ طَهُور، قَالَ: الْجِمَارُ عِنْدَنَا مِثْلُ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ حِیطَانٌ إنْ طُفْتَ بَیْنَهُمَا عَلَی غَیْرِ طَهُور، لَمْ یَضُرَّکَ وَ الطُّهْرُ أحَبُّ إلَیَّ فَلا تَدَعْهُ وَ أنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ» (۸)؛ (ابو غسّان حمید بن مسعود می گوید: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدیم: آیا می توان رمی جمرات را بدون وضو انجام داد؟ امام فرمود: جمرات در نزد ما مانند صفا و مروه حیطانی بیش نیست، اگر بدون وضو سعی صفا و مروه کنی ضرری ندارد [اگر جمرات را هم بدون وضو رمی کنی مانعی ندارد] امّا با وضو بودن نزد من بهتر است، تا می توانی آن را ترک نکن).

بعضی از فقهای متأخّرین تصوّر کرده اند حیطان (جمع حائط به معنای دیوار) نشان می دهد که در آنجا دیواری وجود داشته و این دیوار احتمالاً همان ستونهای جمرات بوده است. ولی این استدلال از چند جهت قابل مناقشه است؛ زیرا: اوّلاً: سند حدیث ضعیف است؛ زیرا حمید بن مسعود از مجاهیل است، بنابراین با حدیث مزبور، که خبر واحد ضعیفی است، نمی توان چیزی را اثبات کرد، در حالی که روایات سابق، متضافر بودند؛ به علاوه در میان آنها حدیث صحیح و معتبر نیز وجود داشت.


ثانیاً: از نظر دلالت هم اگر بر خلاف مطلوب دلالت نکند، بر وفق مطلوب نیست؛ زیرا:

۱- «حیطان» جمع «حائط» به معنای دیواری است که دور چیزی را می گیرد و این کلمه از ماده «حَوَطَ» و «اَحاطه» گرفته شده است، لذا به باغ های محصوری که اطراف آن را دیوار کشیده اند «حائط» می گویند.
ابن منظور در «لسان العرب» می گوید: «و الحائط: الجدار لاِنَّهُ یحوط ما فیه، و الجمع حیطان». «حائط» به معنای دیوار است؛ زیرا آنچه را که در وسط آن قرار دارد، احاطه می کند و جمع آن «حیطان» است.


جالب این که معنی اصلی «حوط» حفظ و نگهداری چیزی است و به دیوارهایی که گرداگرد چیزی را می گیرد حائط گفته اند؛ زیرا آن را حفظ می کند. فرق «جدار» با «حائط» در همین است که حائط در اصل، چیزی است که گرداگرد را احاطه کند ولی «جدار» به هر دیواری گفته می شود. بنابراین، معنی ندارد که به ستونی شبیه ستون فعلی جمرات، حائط بگویند، و اگر «حائط» در آنجا بوده، دیواری شبیه دیوار حوضچه فعلی جمرات بوده که اطراف آن قطعه زمین مخصوص کشیده شده است، و ارتباطی به ستون ندارد.


۲- تشبیه به «صفا و مروه» معنی خاصّی را در اینجا القا می کند؛ زیرا صفا و مروه دو کوه است؛ یکی کوچک و دیگری کمی بلندتر و در آنجا دیواری وجود نداشته است. به علاوه بودن دیوار چه ارتباطی به مسئله وضو دارد، که می فرماید این دو (صفا ومروه، و جمرات) حیطان هستند و نیازی به وضو ندارد. تصوّر ما این است که منظور از حدیث بالا این است که: صفا و مروه یک محوّطه معمولی است؛ نه مسجد، (مانند جمرات) و هیچ کدام از این دو حکم خانه کعبه و مسجدالحرام را ندارد، که وضو گرفتن برای انجام طواف، واجب باشد و برای دخول در مسجد مستحب.

بنابراین حدیث مزبور هیچ گونه دلالتی بر وجود ستون در جمرات ندارد، بلکه ممکن است دلالت بر خلاف داشته باشد.


۳- در حدیث دیگری از عبد الاعلی از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده: «قال: قلت له: رجل رمی الجمرة بست حصیات فوقعت واحدة فی الحصی؟ قال: یعیدها إن شاء من ساعته و إن شاء من الغد إذا أراد الرمی» (۹)؛ (به حضرت عرض کردم مردی جمره را با شش سنگریزه رمی کرده و یکی از آنها در ریگها افتاده؟ فرمود: مخیّر است آن را در همان ساعت یا فردا اعاده کند).


یکی از فضلا می گفت: این حدیث دلالت می کند اگر سنگریزه روی سنگریزه ها بیفتد کافی نیست در حالی که شما می گویید جمره همان «مجتمع الحصی» است.

در جواب عرض کردم: همان گونه که از عبارات فقها استفاده می شود «الجمرة هی مجتمع الحصی لا السائل منه» یعنی جمره محلّ اجتماع سنگریزه هاست، نه سنگهایی که به اطراف پراکنده می شود» و منظور از روایت فوق افتادن سنگ در سنگهای پراکنده است نه در جمره و قطعاً باید اعاده شود لذا می فرماید: «فی الحصی» و نمی فرماید: «فی مجتمع الحصی». به علاوه این حدیث هم از نظر سند ضعیف است و هم از نظر دلالت. در سند آن «سهل بن زیاد» می باشد که مورد اشکال معروف است و از نظر دلالت در ذیل حدیث عبارتی است که فقها به آن عمل نکرده اند یعنی عمداً یک سنگ را به فردا افکندن.


از روایات می توان نتیجه گرفت: گرچه در هیچ یک از روایاتی که در بالا آوردیم و تمام روایاتی که در باب رمی جمرات آمده، سخن صریحی از موضوع «جمره» به میان نیامده، لیکن از تعبیرات موجود در آنها می توان اطمینان یافت که «جمرات» چیزی جز محلّ اجتماع سنگریزه ها در آن قطعه زمین معیّن از منا نیست و اگر ستونی در آنجا باشد به عنوان علامت و نشانه است.

به تعبیر دیگر، ستونی به نام جمره در منا نبوده که به آن سنگ بزنند؛ بلکه حجاج سنگها را به همان محلّی که امروز به صورت حوضچه هایی در اطراف جمرات بنا شده است، پرتاب می کردند، کم کم بر اثر گذشت زمان مردم علامت را به جای جمره اشتباه گرفته اند و رمی آن را به جای محلّ اصلی قرار داده اند و به احتمال قوی این مسأله در قرون اخیر صورت گرفته است، و به صورت یک عرف در آمده زیرا در کلمات پیشینیان دیده نمی شود، زیاد هم نباید تعجب کرد. (۱۰)


پی نوشت:

(۱). الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ‌۱۴۰۷ ق، چاپ چهارم، ج ‌۴، ص ۴۸۴، باب (من خالف الرمی أو زاد أو نقص).

(۲). تهذیب الأحکام، طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: خرسان، حسن، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۴۰۷ ق، چاپ چهارم، ج ‌۵، ص ۱۹۷، باب (نزول المزدلفة).

(۳). بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج ‌۹۶، ص ۲۷۴، باب (نزول منی و علله و أحکام الرمی و علله).

(۴). همان، ص ۳۵۵، باب (ما یجب فی الحج و ما یحدث فیه).

(۵). سنن البیهقی الکبری، البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی أبو بکر، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، مکتبة دار الباز، مکة المکرمة، ۱۴۱۴ق / ۱۹۹۴ م، ج ۵، ص ۱۵۳.

(۶). همان، ص ۱۲۸.

(۷). أخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، أزرقی، ازرقی، محمد بن عبد الله، محقق / مصحح: ملحس، رشدی صالح، دار الأندلس، بیروت، ۱۴۱۶ ق، چاپ اول، ج ۲، ص ۱۷۷.

(۸). الکافی، همان، ج ‌۴، ص ۴۸۲، باب (رمی الجمار فی أیام التشریق).

(۹). همان، ص ۴۸۳، باب (من خالف الرمی أو زاد أو نقص).

(۱۰). رمی جمرات در گذشته و حال، مکارم شیرازی، ناصر، مدرسة امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قم، ۱۴۲۴ ق، ‌چاپ دوم، ص ۶۵.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha