۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۸:۳۱
گزارشی از نشست علمی «تطور علوم سیاسی در یکصد سال اخیر حوزه علمیه قم»

دبیرخانه همایش یکصدمین سال بازتأسیس حوزه علمیه قم با همکاری انجمن علمی مطالعات سیاسی حوزه، نشست تخصصی «درآمدی بر تطور دانش علوم سیاسی در یکصد سال اخیر حوزه علمیه قم» را شامگاه چهارشنبه ۱۹ آذر ماه، در سالن جلسات انجمن‌های علمی حوزه برگزار کرد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ دبیرخانه همایش یکصدمین سال بازتأسیس حوزه علمیه قم با همکاری انجمن علمی مطالعات سیاسی حوزه، نشست تخصصی «درآمدی بر تطور دانش علوم سیاسی در یکصد سال اخیر حوزه علمیه قم» را شامگاه چهارشنبه ۱۹ آذر ماه، در سالن جلسات انجمن‌های علمی حوزه برگزار کرد.

طبق گزارش خبرنگار ابنا، این نشست تخصصی با حضور جمعی از اساتید، طلاب و پژوهشگران علوم سیاسی حوزوی، به بررسی مسیر پرفراز و نشیب شکل‌گیری و توسعه دانش علوم سیاسی اسلامی در نهاد محوری تشیع، یعنی حوزه علمیه قم، اختصاص داشت. محوریت این جلسه، ارائه دکتر علیرضا نائیج، دبیر انجمن علمی مطالعات سیاسی حوزه بود که با نقدهای تخصصی دو تن از صاحب‌نظران برجسته، دکتر رضا عیسی نیا و حجت الاسلام والمسلمین سید کاظم میر باقری، تکمیل شد.

دکتر علیرضا نائیج (دبیر انجمن علمی مطالعات سیاسی حوزه) سخنرانی خود را با تأکید بر اهمیت تاریخی حوزه علمیه قم به عنوان مرکزیت فکری جهان تشیع آغاز کرد. وی هدف اصلی ارائه خود را بررسی چگونگی شکل‌گیری و توسعه دانش علوم سیاسی اسلامی در این نهاد، به ویژه پس از تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی سده اخیر ایران، عنوان کرد.

دکتر نائیج با اشاره به بازتأسیس حوزه و همبستگی آن با تحولات سیاسی-اجتماعی ایران، بر مبنای دینی مطالعات سیاسی تأکید ویژه‌ای نمود. او معتقد بود که علوم سیاسی در منظومه فکری حوزه، صرفاً یک رشته وارداتی نیست، بلکه ریشه در مبانی کلامی و فقهی عمیق دارد.

وی در تبیین بنیادهای فکری این دانش گفت: «علم سیاسی به معنای علم سیاست یک بحث را دارد، اما به معنای بحث فلسفه سیاست و آموزه‌های سیاست، یک بحث بنیادینی است که در اندیشه اسلام و تفکر اسلامی وجود دارد… رابطه سیاست و اسلام یک رابطه ذاتی است، رابطه تلازم و مربوطه به یک زمان و دوره خاصی نیست.»

این بدان معناست که نظریه‌های حکومتی و سیاسی در اسلام، از دل اصول بنیادین دینی برمی‌آیند و محدود به یک مدل حکومتی خاص (مانند دموکراسی یا مدل‌های غربی) نیستند؛ بلکه یک چارچوب جهان‌شمول برای مدیریت جامعه اسلامی ارائه می‌دهند.

نائیج دو مقطع تاریخی کلیدی را که به طور مستقیم بر مسیر مطالعات سیاسی در حوزه تأثیر گذاشته‌اند، شناسایی و تحلیل کرد:

۱. نهضت مشروطه (اوایل قرن بیستم):
این دوره، با ورود مفاهیم جدید حکمرانی غربی و فشار برای تحدید قدرت سلطنت، موجب یک واکنش درونی در حوزه شد. دکتر نائیج این دوره را دوره «ستیزه» یا «دیوان‌زدایی» از حوزه در ارتباط با مفاهیم سیاسی مدرن توصیف کرد. در این برهه، حوزه به دلیل ماهیت سنتی و تمرکز بر فقه فردی، ارتباط چندانی با مفاهیم نوین سیاسی برقرار نکرد و این دانش عموماً در بیرون از ساختار حوزه (در میان روشنفکران و دانشگاهیان) شکل گرفت.

۲. انقلاب اسلامی (۱۳۵۷):
انقلاب اسلامی نقطه عطفی بود که حوزه را مجبور به مواجهه مستقیم و فعال با مسائل عینی سیاست کرد. این رویداد، حوزه را با موضوعاتی چون «ولایت فقیه»، «حکومت اسلامی» و «رابطه دین و سیاست» درگیر ساخت. همزمان، فروپاشی ایدئولوژیک مارکسیسم در سطح جهانی، موجب «حیات مجدد دین» در عرصه جهانی شد و نیاز به ارائه مدل‌های سیاسی مبتنی بر دین را در حوزه تقویت کرد.

بر اساس گفته‌های دکتر نائیج، رشته علوم سیاسی به عنوان یک دانش مستقل، از اواخر دهه شصت شمسی (دهه ۱۹۸۰ میلادی) در حوزه علمیه قم شروع به رشد جدی نمود. این رشد منجر به شکل‌گیری مراکز نوین دانشی شد که به دنبال اسلامی‌سازی این رشته بودند.

وی در ارزیابی وضعیت موجود، به نقش مراکز آموزشی نوین اشاره کرد: دانشگاه امام صادق (ع): دکتر نائیج اذعان داشت که این دانشگاه در تربیت نیروهای متخصص موفق بوده است، اما در عرصه کلان، «توفیق جدی» در زمینه اسلامی‌سازی علوم انسانی کسب نکرده است. به عبارتی، مدل آموزشی آن نتوانسته به طور کامل پارادایم‌های غربی را کنار بگذارد.

 وی معتقد بود که آموزش آکادمیک در ساختارهای جدید حوزه (مانند مراکز تحصیلات تکمیلی) مسیر نوآوری و تولید دانش بومی را فراهم می‌کند، زیرا خروجی این مراکز مستقیماً با مبانی فقهی و کلامی در ارتباط است.

دکتر نائیج در پایان، به اهمیت ظرفیت‌های جدیدی که پس از انقلاب فعال شدند، اشاره کرد و گفت: «یکی از عرصه‌هایی که می‌تواند خودش را نشان دهد... یکی از عرصه‌های فصلنامه‌های علمی و پژوهشی است که شاید در فضای قبل از انقلاب اسلامی اصلاً حوزه وارد این بحث‌های علمی چنین نبود.»

این فصلنامه‌ها نشان‌دهنده تلاش ساختارمند برای ورود به گفتمان علمی استاندارد بین‌المللی با محتوای اسلامی است.

حجت الاسلام والمسلمین سید کاظم میرباقری، نقدهای خود را بر ارائه دکتر نائیج متمرکز ساخت و بر اهمیت دقت در واژه‌شناسی و روش‌شناسی تأکید کرد.

سید باقری کلیات ارائه دکتر نائیج را تأیید کرد، اما استدلال نمود که مسیر دانش سیاسی در حوزه، صرفاً یک «تحول» (Change) نبوده است، بلکه نیازمند نگاهی عمیق‌تر از زاویه «تطور» (Evolution) است. تطور یعنی حرکت ارگانیک و تکاملی که ریشه‌های عمیق تاریخی و فکری را حفظ می‌کند در حالی که به شرایط جدید پاسخ می‌دهد.

وی تأکید کرد که در ارزیابی دستاوردهای خودی، نباید اسیر «نقدهای پیرامونی» شد. منظور از نقدهای پیرامونی، نقدهایی است که از بیرون یا با نگاهی کاملاً مدرنیستی و بدون درک زیرساخت‌های فکری حوزه مطرح می‌شوند و ارزش تلاش‌های داخلی را نادیده می‌گیرند. تمرکز باید بر سنجش پیشرفت نسبت به مبانی اولیه باشد، نه صرفاً فاصله با مدل‌های رقیب.

سید باقری در تأیید ادعای رشد سریع دانش سیاسی در حوزه پس از انقلاب، چهار دسته از تحولات بنیادین در عرصه فقه و اندیشه سیاسی را برشمرد که این دانش را از رکود خارج ساخت:

۱. گذار از فقه فردی به فقه حکومتی و نهایتاً فقه حکمرانی:
فقه سنتی عمده تمرکز خود را بر تکالیف فردی و عبادات می‌گذاشت. اما پس از انقلاب، نیاز به تدوین فقه مربوط به اداره جامعه، قانون‌گذاری و ساختارهای قدرت مطرح شد.

 او نقطه عطف این دگرگونی را سخنرانی امام خمینی (ره) در سال ۱۳۴۸ درباره ولایت فقیه دانست. این سخنرانی، فقه را از بُعد فردی صرف خارج کرده و به عرصه عمومی و حکومتی کشاند.

در ادامه، این مسیر به سمت «فقه حکمرانی» حرکت کرد که شامل مباحث مدیریت کلان، سیاست‌گذاری عمومی و نظریه‌های سازماندهی دولت است.

۲. گذر از «روند ترجمه‌ای» به «تولید گفتمان بومی»:
در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ شمسی، پیش از انقلاب، بسیاری از متفکران مسلمان برای مواجهه با چالش‌های مدرنیته، به ترجمه آثار برجسته اسلامی معاصر (مانند آثار سید قطب) روی آوردند. این ترجمه‌ها یک واکنش اولیه و ضروری بود.

پس از انقلاب، زمینه برای «تولید گفتمان بومی و نظریه‌پردازی» فراهم آمد. حوزه دیگر صرفاً پاسخ‌دهنده نبود، بلکه خود نظریه‌پرداز نظام اسلامی شد.

۳. شکوفایی فقه سیاسی به دلیل پرسش‌های ویرانگر:
سید باقری به یک پدیده اشاره کرد: سختی‌ها و پرسش‌های چالش‌برانگیز دوران پس از انقلاب، سبب رشد فقه سیاسی شد. «او معتقد بود فقه سیاسی بعد از انقلاب به اندازه کل هزار سال قبل از خود رشد کرده است و دلیل آن را اینگونه بیان کرد: «انقلاب فقه را از یک بستر و فضای آرام بدون پرسش بیرون کشید و آن را در معرض پرسش‌های دگرگون‌شونده و گاهی ویرانگر قرار داد.»»

۴. حرکت از تک‌بعدنگری فقهی به نگاه بینارشته‌ای:
دانش سیاسی نوین، نمی‌تواند صرفاً فقهی باشد. سید باقری تأکید کرد که این دانش در حوزه به سمت یک نگاه بینارشته‌ای حرکت کرده است. مباحثی مانند کلام سیاسی، فلسفه سیاست، اخلاق سیاسی و تفسیر سیاسی به عرصه‌های فقه سیاسی گسترش یافته‌اند تا یک نظام فکری جامع برای حکمرانی ارائه دهند.

در پایان، سید باقری نتیجه گرفت که این سیر تحولی، فقه فردی را به فقه قانون‌گذار و نهایتاً به عرصه حکمرانی متحول ساخته است، مسیری که نیازمند حمایت از پژوهش‌های روشمند حوزوی است.

دکتر رضا عیسی نیا، مدیر گروه علوم سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی، بر اهمیت بنیان‌های فلسفی دانش سیاسی در حوزه تأکید کرد و به موضوع شکاف روش‌شناختی در میان این مطالعات اشاره نمود.

دکتر عیسی نیا استدلال کرد که اگرچه مباحث فقهی و حکومتی بسیار مهم هستند، اما رشد پایدار در علوم سیاسی اسلامی منوط به استحکام بخش فلسفه سیاسی (که در سنت اسلامی با عنوان حکمت عملی یا الهیات سیاسی شناخته می‌شود) است.

وی گفت: «اقتباس صرف از ساختارهای فقهی بدون تبیین عمیق مبانی معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی آن، موجب می‌شود که نظریه‌های سیاسی ما در برابر نظریه‌های مدرن صرفاً به صورت یک 'تقابل فقهی' دیده شوند، نه یک 'جایگزین فلسفی'.»

او بر لزوم توجه بیشتر به سهم متفکرانی چون ابن‌سینا، فارابی و صدرالمتألهین در بازتعریف مفاهیم کلیدی نظیر عدالت، آزادی و مشروعیت سیاسی از منظر اسلامی تأکید کرد.

دکتر عیسی نیا چالش اصلی دانش سیاسی در حوزه را مسئله روش‌شناسی دانست. او دو رویکرد رایج را مورد اشاره قرار داد:

۱. رویکرد انطباقی : تلاشی برای انطباق دادن مفاهیم اسلامی با ساختارهای موجود جامعه‌شناسی و علوم سیاسی غربی. این رویکرد به سادگی می‌تواند منجر به ذوب شدن اصالت اسلامی در مدل‌های رایج شود.

۲. رویکرد بازتولید: تلاشی برای خلق یک پارادایم کاملاً جدید که ریشه در مبانی توحیدی دارد و برای فهم آن نیازمند قواعد جدیدی است

وی اظهار داشت که اگرچه انقلاب اسلامی تئوری ولایت فقیه را به عرصه آورد، اما تولید روش‌شناسی لازم برای سنجش، ارزیابی و بهبود عملکرد این حکومت در بلندمدت، هنوز نیازمند کار عمیق‌تر فلسفی و روش‌شناختی است که از حوزه علمیه انتظار می‌رود.

نشست تخصصی با تأکید بر اهمیت تاریخی حوزه قم در ارائه الگوی حکمرانی اسلامی پایان یافت. سخنرانان و ناقدان همگی بر این باور بودند که یکصد سال اخیر، به ویژه پس از انقلاب اسلامی، دوره‌ای از جهش و بالندگی کم‌نظیر در ادبیات سیاسی دینی بوده است، اما مسیر پیش‌رو نیازمند دقت بیشتر در روش‌شناسی، استحکام بنیان‌های فلسفی، و پرهیز از پذیرش کورکورانه الگوهای خارجی است.

.

گزارشی از نشست علمی «تطور علوم سیاسی در یکصد سال اخیر حوزه علمیه قم»

گزارشی از نشست علمی «تطور علوم سیاسی در یکصد سال اخیر حوزه علمیه قم»

گزارشی از نشست علمی «تطور علوم سیاسی در یکصد سال اخیر حوزه علمیه قم»

گزارشی از نشست علمی «تطور علوم سیاسی در یکصد سال اخیر حوزه علمیه قم»

........................

پایان پیام

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha