۱۲ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۴
فرزند قرآنی و هدیه‌ی ارزشمند الهی به والدین او

مادرم گاهی که بچه های خاله را می بیند که اهل نماز و روزه و هیچی نیستند، می گوید:« خاله تون از اول بچه هاشو برد کلاس زبان! من شماها رو بردم کلاس قرآن!» حالا نه ما کل قرآن را حفظیم، نه بچه های خاله انگلیسی حرف زدن را. اما راهمان خیلی باهم فرق می کند.

خبرگزاری بین المللی اهل بیت علیهم السلام ابنا

بالاخره مادرش را توی آرایشگاه دیدم. از چیزی که فکر می کردم خیلی ساده تر پوشیده بود.
من یک زن کاملاً سانتال مانتال را تصور کرده بودم که پسرانی را به دخترش پیشنهاد می کند برای رفاقت. از اینها که حتی روسری سر نمی کنند و هر روز یک مدل جدید به مو یا صورت یا پوستشان اضافه می شود.
اما عوضش یک خانم معمولی بود. یک مانتوی ساده تا زانو و روسری ای که یک طرفش را انداخته بود روی شانه و کمی موهایش پیدا بود، همین!
همیشه وقتی موهای دختره را می دیدم، با خودم فکر می کردم چطور والدینش چطور آدمهایی هستند که اجازه می دهند دخترشان اینطور بیاید بیرون‌.
دختره سن و سالی هم نداشت. مثلاً شاید ششم هفتم، غروب هایی که هوا خوب بود با دوستش می آمدند محوطه مجتمع و دور و برش قدم می زنند.
دوستش زیبایی خاصی نداشت. موهای لخت مشکی و پوست سبزه که اگر دقت می کردی توی اجزای صورتش عیب و ایراد هم پیدا می کردی.
اما خودش زیبا بود. موهایش فقط کمی از موهای آنه روشن تر بود. رنگ پوستش به موهایش می آمد و همیشه یک عینک فانتزی گرد می زد. شبیه دختران نوجوانی که توی فیلم های ترکیه ای پیدا می شوند، لباس می پوشید.
از دیدن مادرش تعجب کردم، چون به نظرم آدم موجهی بود، پس بی دلیل بود اگر برای آموزش دخترش وقت نمی گذاشت و دائم توی کوچه رهایش می کرد.
اما یک روز، جوابم را گرفتم. 
رفته بودم پیاده روی و موقع برگشت دیدم دختره وایساده جلوی ساختمان ما.
داشت با کسی پشت آیفن حرف می زد.
بهش که رسیدم شنیدم گفت:« خاله تورخدا بگو نهال بیاد، من نیم ساعت دیگه کلاس زبان دارم، نمیتونم اونو جابه جا کنم که!»
یاد حرف مادرم افتادم.
مادر و خاله ام هرکدام دو تا بچه آورده اند که اولی و دومی هردوتاشان هم سن اند.
مادرم گاهی که بچه های خاله را می بیند که اهل نماز و روزه و هیچی نیستند، می گوید:« خاله تون از اول بچه هاشو برد کلاس زبان! من شماها رو بردم کلاس قرآن!»
حالا نه ما کل قرآن را حفظیم، نه بچه های خاله انگلیسی حرف زدن را.
اما راهمان خیلی باهم فرق می کند.

در تعلیم و تربیت کودک چند موضوع مورد توجه اسلام است:
۱. معارف دینی؛ مانند عقاید، اخلاق، قرائت قرآن، دانستن احکام و انجام دادن عبادات
۲. ادب و مهارت های اجتماعی
۳.ادب و مهارت های دفاعی.
حضرت رسول اکرم فرمود: هرکس به فرزندش قرآن بیاموزد روز قیامت پدر و مادر او را فرا میخوانند و دو جامه بر آن دو می پوشانند که از نور آن چهره های بهشتیان روشن می شود.(۱)

حضرت رسول اکرم فرمودند: قرآن روز قیامت مردی رنگ پریده را می آورد و به پروردگارش می گوید:« این شخص کسی است که من روزش را با تشنگی و شبش را به بیداری گرفته بودم و طمع او را به رحمت تو قوی کرده بودم و آرزوهایش را به مغفرت تو گسترده بودم؛ پس براساس گمان من درباره اش عمل کن. خدا می فرماید: ملک را به دست راستش و جاودانگی را به دست چپش دهید....پدر و مادرش را زیوری دهید که تمام دنیا با آنچه در آن است به ارزش آن نباشد؛ پس همه مردم روز قیامت به آن پدر و مادر می نگرند و آن دو را بزرگ می شمارند و خودشان نیز از این مقامشان به شگفتی فرو می روند و می پرسند: پروردگارا! این عظمت از کجاست؟ خدا می گوید: این عظمت به سبب آموختن قرآن به فرزندتان و تربیت او براساس دین اسلام و محبت پیامبر (ص)و علی(ع) است.(۲)
اما کیفر ترک آموزش دینی فرزندان چیست؟
پیامبر به برخی کودکان نگریستند و گفتند: وای بر فرزندان آخرالزمان از ناحیه پدرانشان! پرسیده شد: ای رسول خدا! آیا از آن رو که پدرانشان مشرک اند؟ گفتند: نه، بلکه از پدرانی که مومن اند و به فرزندانشان چیزی از واجبات دینی نمی آموزند، بلکه آنان را از آموختن منع می کنند و به سود اندکی از دنیا که از فرزندانشان به ایشان می رسد، راضی می شوند و من از انها بیزارم و آنها هم از من بیزارند. (۳)


پی نوشت:
(۱)کافی، ج۶، ص۴۹
(۲) بحار الانوار، ج۸۹، ص۳۲
(۳) کافی، ج۶، ص۴۷

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha