۱۳ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۷
منبع: ویکی فقه
آزادی بیان در اسلام: حق یا محدودیت؟

اهمیت آزادی بیان و عقیده از منابع اسلامی مانند قرآن کریم و روایات معصومین (ع) به دست می‌ آید و با توجه به اهمیتی که دین اسلام برای کسب علم و دانش قائل است، نمی‌ توان پذیرفت که چنین دینی قائل به ممنوعیت بیان و علم باشد.

خبرگزاری بین المللی اهل بیت (ع) ابنا- تردیدی نیست که آزادی بیان در حقوق و قوانین اسلام پذیرفته شده است و از این لحاظ محدودیتی وجود ندارد، مگر آنکه این آزادی به سوء استفاده برخی افراد سودجو تبدیل شود.

با توجه به اهمیتی که دین اسلام برای کسب علم و دانش قائل است، نمی‌ توان پذیرفت که چنین دینی قائل به ممنوعیت بیان و علم باشد. اگر اینگونه بود باید قرآن به جای این همه استدلال و توضیح و نقد نظرات مخالفین خود و تایید شیوه پیامبر (ص) در امر تبلیغ، شیوه دیگری در پیش می‌ گرفت و با اشکالات مطرح شده از سوی مخالفان مخالفت کرده، جلوی آن ها را می گرفت.

از سوی دیگر مسلم است که تمام حق و زوایای فرهنگ دینی برای ما روشن نیست و حق کامل در پیشگاه حق تعالی و راسخان در علم و متصلان به وحی است. لذا چاره‌ ای نداریم جز اینکه بگوئیم معرفت دینی ما در جامعه همواره نیازمند نقد و بررسی همه‌ جانبه است و لذا باید آزادی بیان را بپذیریم و از نقد دیگران برای تصحیح و یا شفاف‌ تر کردن معرفت دینی خود استقبال کنیم.

دیدگاه قرآن

الف) «بندگان مرا بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می‌ شنوند و از نیکوترین آن ها تبعیت می‌ کنند. آنان کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده، و آنان خردمندان هستند.»(1)

 این آیه مردم را به شنیدن سخنان و متابعت بهترین آن ها دعوت می کند، چرا که انسان برای کشف حقیقت نیازمند استماع اقوال و سپس اتباع احسن آن ها است و تمییز حق از باطل در ظل تقابل آراء گوناگون حاصل می‌ شود.

در واقع آیه از فرصت گفتگو و تبادل افکار و امکان طرح نظریات موافق و مخالف خبر می‌ دهد، زیرا در صورتی متابعت احسن میسر خواهد بود که چندین راه و کلام وجود داشته باشد و استماع همه آن ها ممکن باشد و این ممکن نیست، مگر در صورتی که آزادی بیان افکار مخالف وجود داشته باشد، تا دیگران با شنیدن، امکان مقایسه بین آن ها و اتباع احسن را داشته باشند.

ب) با حکمت و اندرز نیکو به راه خدایت دعوت کن و با آن ها به روشی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن».(2)

این آیه هم در مقام بیان شیوه تبلیغ و دعوت مردم به دین خداست و در آن، روش تبلیغ صحیح را روش حکمت و موعظه حسنه معرفی می‌ کند.

باید توجه داشت که در جامعه‌ ای که امکان طرح دیدگاه های مخالف وجود ندارد، دعوت به روش حکمت و موعظه نیکو معنا ندارد، چرا که دعوت با حکمت در فضای آرام گفتگو و برخورد منطقی و استدلال عقلی ممکن خواهد بود.

لذا می‌ توان نتیجه گرفت که فضای کلی نزول آیه در ظرف جامعه آزاد و با امکان قدرت بیان دیدگاه‌ های مخالف و طرح عقاید گوناگون بوده است.

روایات

حضرت باقر (ع) از حضرت عیسی نقل می‌ کنند:

«کلام حق را گرچه گوینده آن اهل باطل باشد، بگیرید، ولی کلام باطل را گرچه گوینده آن اهل حق باشد رد کنید. شما منتقدان سخن باشید. چه بسا ضلالت و گمراهی که بوسیله آیه‌ ای از کتاب خدا تزیین شده باشد همانطور که ممکن است مس با نقره ناخالص مخلوط شده باشد، نگاه به آندو یکسان است (در ظاهر قابل تشخیص نیست) ولی کسانی که با بصیرت و دقت در آن نگاه کنند به آن آگاهی می‌ یابند.»(3)

معیار برگزیدن سخن، حق است، گرچه از اهل باطل صادر شود. لذا نمی‌ توان سخن کسی را به صرف اینکه از اهل اسلام نیست، تخطئه کرد، بلکه باید آن را شنید و در آن تأمل کرد.

چه بسا کسانی خود را اهل حق نشان می‌ دهند، ولی سخنانشان فریبنده و توجیه‌ گرایانه است، لذا نباید فریب ظاهر چنین افرادی را خورد بلکه باید به سخن آن ها توجه کرد و آن را با حق محک زد.

امکان و فرصت سخن گفتن افراد را نباید از آن ها سلب کرد و به این دلیل که آن ها اهل باطل هستند با آن ها مخالفت کرد، و برای اهل حق هم نباید ارزشی بیش از گفتار حقشان قائل شد.

افراد جامعه باید انتخابگر و ناقد باشند. از نظر اسلام ارزش از آن نقد و بررسی است و تکامل و رشد بوسیله نقد کلام است. لذا، اگر در جامعه‌ ای آزادی برای بیان دیدگاه ‌های مخالف وجود نداشته باشد و از آن ها ممانعت شود، دیگر جامعه‌ ای ناقدپرور بوجود نخواهد آمد و نقد و بررسی کلام امکان نخواهد داشت.(4)

سیره معصومین

تاریخ زندگانی حضرات معصومین (ع) نشان می‌ دهد که در برابر نظرات مخالفین خود با نهایت سعه صدر برخورد می‌ کردند و اصل آزادی را رعایت می‌ کردند.

شهید مطهری در این باره می‌ نویسد: «شما کی در تاریخ عالم دیده‌ اید که در مملکتی که همه مردمش احساسات مذهبی دارند، به غیر مذهبی‌ ها آن اندازه آزادی بدهند که بیایند در مسجد پیامبر، یا در مکه بنشینند و حرف خودشان را آنطور که دلشان می‌ خواهد بزنند. خدا را انکار کنند، منکر پیامبری شوند، نماز و حج را رد کنند و بگویند ما این‌ ها را قبول نداریم.

در تاریخ اسلام از این نمونه‌ های درخشان فراوان می‌ بینیم. به دلیل همین آزادی‌ ها بود که اسلام توانست باقی بماند. اگر در صدر اسلام در جواب کسی که می‌ آمد و می‌ گفت من خدا را قبول ندارم، می‌ گفتند، او را بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت.

اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و با صراحت با افکار مخالف مواجه شده است.»(5)

امام‌ خمینی در تعریف آزادی، این مفهوم را تنها در قلمرو تعیین‌ شده اسلامی معتبر می‌ دانند و همین را آزادی حقیقی می‌ داند، که تلاش برای دستیابی به آن، ضرورت دارد و باید به بهترین وجه فراهم گردد.

آزادی یکی از والاترین ارزش‌ های انسانی و از لوازم حیات زندگی بشر است. آزادی انسان در پرتو اصل توحید و با هدایت این آموزه، معنا می‌ یابد، از این‌ رو امام‌ خمینی با تاکید بر اصل توحید به‌ عنوان والاترین باور دینی، بر این نکته تاکید کرده‌ است که انسان نباید سرسپرده هیچ موجود دیگری جز خدا باشد.

به‌ تصریح ایشان اصل آزادی بشر برآمده از توحید است و هیچ فردی حق ندارد که آزادی دیگران را محدود کند و روابط آنان را بر پایه خواسته‌ های خود تنظیم کند.

در انسان‌ شناسی مبتنی بر نظام توحیدی، انسان موجودی است که خداوند او را آزاد آفریده است، بر این‌ اساس، آزادی از حقوق طبیعی و فطری انسان است که خداوند به او ارزانی داشته است.

این مبنای انسان‌ شناختی در اندیشه کلامی شیعیان جایگاه میانه بین جبر و تفویض می‌ یابد و آن را در طول اراده خداوند می‌ داند. انسان که موجودی امکانی است، همان گونه که در اصل وجودش، مستقل از خداوند نیست، در طلب و اراده خود نیز مستقل از خدا نمی‌ تواند باشد.(6)

از نگاه امام‌ خمینی، اصل آزادی عقیده، از اصول مورد احترام در آموزه‌های اسلامی است و اسلام مکتب تحمیل نیست؛ زیرا تحمیل دیدگاه و جلوگیری از آزادی‌ اندیشه، به اختناق و استبداد می‌ انجامد در حالی‌ که در جامعه اسلامی، مردم در اندیشه و باور خویش آزادند و الزامی ندارند.(7)

به تعبیر استاد علامه جعفری، آزادی فرد مخصوصاً آزادی بیان باید معقول باشد نه نامعقول، و آزادی معقول را اینگونه تفسیر می‌ کنند: که معقول بودن یا نامعقول بودن در ذات آزادی نهفته نیست و آنچه آزادی را متصف به این اوصاف می‌ کند، نحوه بهره‌ برداری از آزادی است.

هر آزادی بیان که به ضرر مادی یا معنوی انسان مورد بهره‌ برداری قرار گیرد نامعقول است و اگر موافق اصول و قوانین مفید انسانی مورد استفاده واقع شود معقول است.(8)

از نظر استاد شهید مطهری هم، اراده و آزادی بشر تا آن جا محترم است که با استعدادهای عالی و مقدسی که در نهاد بشر گذاشته شده است، هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقی و تعالی بکشاند، اما آنجا که این آزادی، بشر را بسوی فنا و نیستی سوق می‌ دهد و استعدادهای نهایی او را هدر می‌ دهد، دیگر احترامی ندارد.(9)

و ملاک شرافت و احترام آزادی انسان این است که در مسیر انسانیت باشد. انسان را در مسیر انسانیت باید آزاد گذاشت نه انسان را در مسیر هرچه خودش انتخاب کرده و لو بر ضد انسانیت باشد.(10)

به بیان دیگر، از نظر اسلام همه در بیان عقیده خود آزادند، مگر اینکه این عقیده با مصالح انسان تضاد داشته باشد و منظور از مصالح هم اعم از مصالح مادی و معنوی و دنیوی و اخروی است.(11)

حضرت امام خمینی (ره) نیز در برخی از بیانات خود به همین قلمرو و محدوده برای آزادی بیان اشاره کرده‌ اند:
«قلمی آزاد است که توطئه‌ گر نباشد، قلمی آزاد است، روزنامه‌ ای آزاد است که نخواهد این ملت را به عقب و تباهی بکشد.

این قلم‌ ها همان سرنیزه‌ سابق است که می‌ خواهند ملت را به تباهی بکشند، البته ملت تحمل نمی‌ کند... قلم‌ های فاسد نباید آزاد باشد.

الان هم فاسدهایشان خیلی‌ هایشان آزادند، من جمله همین قلم‌ هایی که می‌ گویند چرا آزاد نمی‌ گذارید.»(12)


پی نوشت ها و منابع:

1- زمر/سوره۳۹، آیه۱۸.    

1- نحل/سوره۱۶، آیه۱۲۵.    

3- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار ج۲، ص۹۶، ح۳۹.    

4- ایازی، محمدعلی، آزادی در قرآن، ص۱۹۴-۱۹۲.

5- مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۸.       

6- خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷-۳۸۸

7- خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص۳۳۹

8- جعفری، محمدتقی، حق آزادی در اسلام، مجموعه مقالات اندیشه معاصر(۲)، ص۱۸۱.

9- مطهری، مرتضی، اخلاق جنسی، ص۳۹  

10- مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، ج۳، ص۲۱۷

11- مصباح یزدی، محمدتقی، آزادی (ناگفته ها و نکته ها)، ص۶۵-۶۳.

12- امام خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۵۰

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha