خبرگزاری بین المللی اهل بیت علیهم السلام ابنا- ابن خلدون جامعه شناس مشهور جهان اسلام می گوید: «زمانی که جامعهها تکامل پیدا میکنند و تمدنها شکل میگیرد، آخرین پدیدهای که به وجود میآید موسیقی است و هنگامی که روی به زوال میگذارند، اولین پدیدهای که رخت برمیبندد، موسیقی است. او معتقد است موسیقی همین ابزارآلاتی است که انسان براساس ذوق خود ساخته و از آنان صدا تولید میکند».
آنچه امروز شاهدش هستیم نه به عنوان هنری والا، که بیشتر شبیه هرزه گویی و پرده دری بروز کرده است. موسیقی ای که به عنوان هنری فاخر از آن نام برده می شود آن نیست که با توهین به مقدسات و هنجارشکنی های فرهنگی و اجتماعی همراه باشد، بلکه به انسان حالتی از شور و تفکر را القا می کند. سابق بر این آنچه از موسیقی به عنوان هنر والا به مخاطب ارائه می شد با پدیده ای که امروز خودش را به نام موسیقی قالب می کند، تفاوتی فراوان دارد.
مکتب فرانکفورت یکی از مکاتب فکری قرن بیستم است که معتقد است عامه مردم فکر می کنند دارای عقیدۀ مستقل اند؛ در حالی که از کودکی تا پیری فکرشان را فقط از منابع قدرت مسلط دریافت کرده اند. توده های ناآگاه مردم در تمام جوامع بی آنکه خودشان هم بفهمند، تمام زندگی شان چرخه فریب حاصل از قبول رسانه های حاکم بوده است. به میزانی که ذهن ها خالی اند، به همان میزان بلندگوی رسانه ها می شوند.
از نظر مکتب فرانکفورت، پیدایش و رواج یافتن رسانه های جمعی و «صنعت فرهنگ» و رخنه بی وقفه آن ها در زندگی در طول قرن بیستم، نشانگر چرخش از سرمایه داری لیبرالی خود تنظیم شونده قرن نوزدهم به «سرمایه داری سازمان یافته و سراپا برنامه ریزی شده» قرن بیستم است.
فلسفه اجتماعی و جامعه شناسی فرهنگی مکتب فرانکفورت به ما انسان ها خطرهای شبه آگاهی را تذکر می دهند. به ویژه انسان مدرن که افکار خود را از رسانه های جمعی می گیرد، بی آنکه قدرت درک و تحلیل محتوایی آنها را داشته باشد. توهم آگاهی، پی آمد تزریق اطلاعات نادرستی است که قدرت سیاسی مسلط رسانه های استعمارگر مدام آنها را به اذهان توده های ناآگاه و ذهنهای ناورزیده القا می کند.
ویژگی های فرهنگی پست مدرنیسم اشاره ای است به روح مسلط زمان و گرایش های خاص هنری و فرهنگی. زایل شدنِ ایمان به علم و عقل در پست مدرنیسم، به این معناست که هیچ اشتراک نظر و باور یا اعتقاد پایدار و ثابتی در عصر حاضر وجود ندارد، و لذت جویی، فردگرایی و زیستن در لحظة حاضر، میل غالب و روح زمانه ماست.
زیگمونت باومن (1384) ، روابط پست مدرن را نوعی پاره پاره شدن، سطحی شدن، نشأت گرفته از مصرف گرایی و فقدان مسئولیت اخلاقی در قبال دیگران ارزیابی می کند.
لیون (1999)، به دو جنبة پست مدرنیته اشاره می کند. نخست، ظهور و گسترش رسانه های جدید و فناوری های اطلاعات و ارتباطات که عامل تغییر اجتماعی و نشانة جهانی شدن است، و دوم ظهور فرهنگ مصرف و اضمحلال همزمانِ اَشکالِ معین تولید.
آدورنو از صاحب نظران مکتب فرانکفورت در مقاله «درباره موسیقی
وقتی ذهن درگیر آماج سهمگین رسانه ای شد و خود را به این دریای پرتلاطم سپرد بدون آن که اندکی تأمل نماید، ناگزیر است ذهن و اندیشه اش را تقدیم سیاست گذاران رسانه نماید. و این می شود که هر محتوا را با هر سازی که ساخته شد به عنوان موسیقی می پذیرد حال آنکه به نظر اندیشمندان مکاتب غربی نیز این موسیقی در دسته موسیقی قرار نگرفته و صرفاً ابزار قدرت ابرقدرتها هستند. اینجاست که افراد بازیچه ی دست های شیطان شده و هر محتوای ناهنجاری را با نوعی از آنچه به ادعای خود موسیقی می دانند تلفیق کرده و به مشتریان خود عرضه می دارند.
هدف اصلی نظریه انتقادی فرانکفورت نیز نشان دادن روابط قدرت در چارچوب پدیده های فرهنگی است.
این مسئله و نزول فرهنگی در هنری مانند موسیقی، تقریبا در همه هنرها قابل ردیابی و مشاهده است.
زهرا صالحی فر
پی نوشت:
1. مدد پور، محمد، 1390، آشنایی با آرای متفکران درباره هنر، ج5، تهران: اننشارات سوره مهر
2. آدورنو، تئودور و دیگران ( 1383)، دیالکتیک روشنگری. تهران: نشرگام نو.
3. فلسفه ی موسیقی مدرن، تئودور آدورنو
4.عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه ی ابن خلدون، مترجم: محمد پروین، 1401، انتشارات علمی فرهنگی
5.نظریه های رسانه، اندیشه های رایج و دیدگاه های انتقادی، سیدمحمد مهدی زاده طالشی
نظر شما