۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۱
منبع: ویکی فقه
چگونه در عصر تجمل، زاهدانه زندگی کنیم؟

رشد فزاینده عوامل قدرت و ثروت و ترویج مصرف‌گرایی در عصر حاضر، خطر روی آوردن به زندگی تجملاتی و فرو رفتن در مرداب دنیا را افزایش داده است. وضعیت فوق و آثار زیان‌بار زندگی تجملاتی می‌طلبد که ویژگی‌های ساده‌زیستی و آثار مثبت آن را بررسی کنیم تا از خطرات دل‌بستگی تام و تمام به مواهب دنیوی و تجمل‌گرایی در امان بمانیم.

خبرگزاری بین المللی اهل بیت(ع) ابنا:  1.ساده‌زیستی، پاسخ انسان‌های دانا به زندگی ناپایدار دنیاست که در پرتو آن، آرامش درون و برون حاصل می‌شود. بنابراین، ساده‌زیستی با نوع شناخت انسان و نگرش او به زندگی دنیا مرتبط است. در عصر حاضر، دو نگاه افراطی و تفریطی به بهره‌مندی از مواهب الهی و مادیات دیده می‌شود. عده‌ای در مادیات دنیا غوطه‌ور شده و اسیر زرق‌وبرق و تجملات آن گردیده‌اند و برخی مانند راهبان مسیحی و صوفیان مزوّر، تارک دنیا شده و از جهان ماده یا به کلی بی‌خبرند و یا می‌خواهند با زندگی زاهدانه، افکار مردم را به خود جلب کنند. رشد فزاینده عوامل قدرت و ثروت و ترویج مصرف‌گرایی در عصر حاضر، خطر روی آوردن به زندگی تجملاتی و فرو رفتن در مرداب دنیا را افزایش داده است.

وضعیت فوق و آثار زیان‌بار زندگی تجملاتی می‌طلبد که ویژگی‌های ساده‌زیستی و آثار مثبت آن را بررسی کنیم تا از خطرات دل‌بستگی تام و تمام به مواهب دنیوی و تجمل‌گرایی در امان بمانیم.

ساده‌زیستی مورد نظر اسلام عبارت است از: عدم دل‌بستگی به مظاهر دنیا و رهایی از تجملات و تشریفات زایدِ زندگی و بی‌پیرایه بودن که مقابل آن، تجمل‌گرایی و رفاه‌زدگی است.

۲ - رابطه ساده‌زیستی و زهد [ویرایش] ساده‌زیستی با مفهوم زهد و بی‌رغبتی، ارتباط تنگاتنگی دارد. استاد مطهری می‌گوید: «زهد، حالتی است روحی و زاهد از آن نظر که دل‌بستگی‌های معنوی و اخروی دارد، به مظاهر مادی زندگی بی‌اعتناست. این بی‌اعتنایی و بی‌توجهی تنها در فکر و اندیشه و احساس قلبی نیست و در مرحله ضمیر پایان نمی‌یابد. زاهد در زندگی عملی خویش، سادگی و قناعت را پیشه خود می‌سازد و از تنعّم تجمل و لذت‌گرایی پرهیز می‌نماید. زُهّاد جهان آنها هستند که به حداقل تمتع و بهره‌گیری از مادیات اکتفا کرده‌اند.»  1با این توصیف، مفهوم زهد دو مرحله قلبی و عملی دارد: مرحله قلبی آن، عدم دل‌بستگی به دنیا، و مرحله عملی آن، اکتفا کردن به حداقل ابزارهای زندگی و ساده‌زیستی است.

پس می‌توان گفت: ساده‌زیستی راستین راه را برای تحصیل زهد حقیقی همواره می‌سازد؛ چنان‌که در روایتی از امام علی (علیه‌السّلام) آمده است: «التّزهّد یؤدّی الی الزهد؛  2 واداشتن خود به زهد و ساده‌زیستی، منتهی به حالت درونی زهد می‌گردد». در جای دیگر می‌فرماید: «اول الزاهد التّزهّد؛  3  نخستین گام زهد، تزهّد (ساده‌زیستی) است.»

در یک جمله می‌توان گفت: زهد، مربوط به گرایش باطنی و قلبی انسان به دنیاست و ساده‌زیستی، ناظر به زندگی فردی و اجتماعی افراد است و نمی‌توان بدون روحیه ساده‌زیستی، به زهد رسید. تجمل‌گرایی، حاکی از دل بستگی به دنیاست که با زهد در تضاد است.

۳ - ساده‌زیستی صوفیانه 

ساده‌زیستی مورد نظر اسلام، ساده‌زیستی عزت‌مند و راستین است که برداشت‌های ناصحیح صوفی‌گری با آن تطبیق نمی‌کند. متاسفانه در همه زمان‌ها، زاهد نماهای صوفی مسلک بوده و هستند که به دلیل عدم شناخت کامل از آموزه‌های دینی، نعمت‌ها را بر خود حرام کرده و لباس پشمینه پوشیده و برای خود ظاهری ژولیده، بی‌نزاکت و ژنده پوش و خشم‌آلود درست کرده‌اند. امامان معصوم (علیهم‌السّلام) همواره در برابر افکار انحرافی این گروه ایستادگی می‌کردند و با آنها در عمل و گفتار مخالفت می‌نمودند و روش آنان را انحرافی و باطل می‌دانستند. امام صادق (علیه‌السّلام) در مورد این افراد می‌فرماید: آنها دشمنان ما هستند. کسی که به آنها مایل گردد، جزء آنان است و با آنها محشور می‌شود.4

۴ - ساده‌زیستی مزوّرانه

ممکن است بعضی افراد از ساده‌زیستی سوء استفاده کنند و با نیرنگ و فریب، مردم را به گمراهی بکشانند و از این طریق به مقاصد خویش برسند. سعدی در این‌باره داستانی نقل کرده است: زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که ارادتِ او بود و چون به نماز برخاستند، بیش از آن کرد که عادتِ او بود، تا ظنّ صلاح در حق او زیادت شود... چون به مقام خویش باز آمد، سفره خواست تا تناولی کند. پسری داشت صاحب فراست، گفت: ‌ای پدر، باری به دعوت سلطان طعام نخوردی؟ گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که به کار آید. گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید.  5

۵ - فرق ساده‌زیستی و آراستگی

شاید بعضی تصور کنند ساده‌زیستی با آراستگیِ ظاهری، منافات دارد، در حالی‌که بین این دو هیچ‌گونه تضادی وجود ندارد. می‌توان هم ساده بود و هم آراسته. اسلام بر لزوم آراستگی مسلمانان تاکید کرده است. قرآن مجید می‌فرماید: «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد؛  6 ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود داشته باشید». این جمله می‌تواند شامل پوشیدن لباس‌های مرتب و پاکیزه، شانه زدن موها، به کار بردن عطر و مانند آن باشد. ضمن آن که شامل زینت‌های معنوی مانند: ملکات اخلاقی و پاکی نیت و اخلاص نیز می‌گردد.  7

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) می‌فرماید: خدای تعالی دوست دارد وقتی بنده‌اش نزد برادران خود می‌رود، با ظاهری آراسته رو به رو شود.  8 آن حضرت از مردی که موهای ژولیده و لباسی کثیف داشت، انتقاد کرد و فرمود: بهره بردن از نعمت‌های الهی و نمایاندن نعمت، جزء دین است.  9 پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) در عین سادگی و دوری از تجملات دنیوی، پاک و پاکیزه و خوش‌بو و معطّر بود؛ چنان‌که وقتی از مسیری می‌گذشت، رهگذرانی که پس از وی از آن جا می‌گذشتند، از بوی خوش آن حضرت می‌فهمیدند که پیامبر از آن‌جا عبور کرده است.  10 امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) که الگوی ساده‌زیستی در عصر حاضر بود، به ظاهر خویش و تمیزی و زیبایی لباس بها می‌داد و همواره از عطر استفاده می‌کرد.

۶ - جایگاه ساده‌زیستی در اسلام

از نظر اسلام، ساده‌زیستی، یک ارزش معنوی است. پیشوایان دین، ساده‌زیستی و قناعت را ارزشی والا می‌دانستند و افراد ساده‌زیست را می‌ستودند. امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) در مورد «صعصعة بن صوحان» می‌فرماید: «انک ما علمتُ حَسَنُ المعونة خفیف المؤونة؛  11-12 همانا تو تا آن جا که دانسته‌ام، یاوری نیکو و کم هزینه‌ای.» هم‌چنین آن حضرت در توصیف «زید بن صوحان» که در جنگ جمل به شهادت رسید، فرمود: خداوند تو را رحمت کند ای زید که به راستی کم‌هزینه و پرکار بودی.  13-14امام علی (علیه‌السّلام) از میان همه کمالات «صعصعه» و «زید» به این ویژگی مهم آنان (کم هزینه و پر کار بودن) اشاره می‌کند تا جای‌گاه ارزشی ساده‌زیستی برای همگان مشخص گردد. در اهمیت این مقوله ارزش‌مند همین بس که همه پیامبران الهی از آدم تا خاتم، به آن متّصف بوده‌اند.


1.  مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ص۲۱۴.   

 ۲.  آمدی، ابوالفتح، غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۲۹۱.

۳.  آمدی، ابوالفتح، غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۱۸۹. 

۴. قمی، شیخ عباس، سفینةالبحار، ج۲، ص۵۷.

۵.  سعدی، گلستان، باب دوم، ص۸۹ - ۸۸.

۶. اعراف/سوره۷، آیه۳۱.

 ۷. مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۸۲. 

 ۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۴۹. 

 ۹. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۴۳۹. 

 ۱۰. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۲۷.

۱۱. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۴، به نقل از:مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۳۸.  

 ۱۲. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۳۸.

۱۳. طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی، ص۶۶، به نقل از:مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۳۸.  

۱۴. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۳۸. ۱۵.   

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha