۲۳ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۵:۴۳
آیت‌الله نورمفیدی: حقیقت غدیر و محتوای آن، حاکمیت صالحان است/ حوزه‌های علمیه محور جریان تبیین حقیقت و فرهنگ غدیر بوده‌‎اند

رئیس پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر گفت: حقیقت غدیر و محتوای آن، حاکمیت عصمت و عدالت، حاکمیت صالحان، استمرار خط نبوت و تداوم رسالت در گرو امامت است. امامان معصوم هستند که در ادامه راه انبیا می‌توانند سعادت ابدی انسان را تأمین و غرض آفرینش را تحصیل کنند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ عید سعید غدیر خم، اکمال رسالت از جانب نبی مکرم اسلام و اعلام رسمی و علنی ولایت و رهبری امیرمؤمنان علی علیه السلام بر جامعه اسلامی، بهانه‌ای‌ست تا بار دیگر، آنچه پیامبر در طول حیات خود بارها بر آن تأکید داشتند را مرور کنیم.

آیت  الله سید مجتبی نورمفیدی، در این زمینه می‌گوید: «به تعبیر امام راحل(س)، نصب علی(ع) از مقامات معنوی آن حضرت نیست؛ بلکه مقامات معنوی او باعث شد به خلافت نصب شود».

وی تأکید دارد که «اساساً شخصیت امیرالمؤمنین به غدیر هویت داد به گونه‌ای که تبدیل به نقطه عطفی در تاریخ اسلام شد نه آنکه او به واسطه غدیر ارزش پیدا کند. البته خود نصب امیرالمؤمنین آن هم از ناحیه خداوند تبارک و تعالی و رسول گرامی‌ اسلام(ص) یک فضیلت و امتیاز است ولی در رتبه قبل، آن شایستگی‌ها سبب شد این امتیاز به او داده شود و به این مقام منصوب شود.»

آیت الله سید مجتبی نورمفیدی همچنین اظهار می‌دارد که «اگر سراسر دوران رسالت پیامبر از بعثت تا رحلت را مورد بررسی قرار دهیم به این مسئله پی می‌بریم که در طول این دوران، مسئله خلافت و جانشینی علی(ع) بارها مطرح شده است. اگر ادعا کنیم خط جانشینی علی(ع) به عنوان یک استراتژی از ناحیه پیامبر خاتم در تمام این مدت تعقیب شده، ادعای گزافی نکرده‌ایم.»

متن گفت و گو با آیت الله سید مجتبی نورمفیدی رئیس پژوهشگاه مطالعات فقه معاصر در خصوص غدیر به شرح زیر است: 

حقیقت و محتوای غدیر چیست؟ 

ضمن عرض تبریک به شما و مخاطبان محترم، به نظر من برای درک حقیقت و محتوای غدیر ضروری است نکاتی مورد توجه و دقت قرار گیرد. من سعی می‌کنم در این مجال مختصر با تکیه بر این نکات، گوشه‌هایی از این حقیقت بزرگ را تا حدودی تبیین کنم.

نکته اول آنکه در معارف اهل بیت، مسئله امامت و ولایت از مهمترین ارکان دین است و همان طور که ارسال رسل و انزال کتب بر اساس ادله متقن و محکم لازم است، مسئله ولایت و امامت هم، طبق همین ادله ضروری و لازم است و بر طبق بعضی روایات، ولایت و امامت برترین نعمت‌های معنوی و الهی است. در جای خود هم ثابت شده که تعیین امام و رهبر هم پس از پیامبر لازم و واجب است. البته ولایت یک معنای بسیار وسیع و گسترده‌ای دارد که حکومت یک شعبه‌ای از آن است؛ لذا اگر ائمه هدی حکومت ظاهری هم نداشته باشند، خدشه‌ای به ولایت آنان وارد نمی‌شود. به هر حال ائمه معصومین علیهم السلام، همواره بر محوریت اصل امامت و ولایت تأکید کرده‌اند و من می‌توانم ادعا کنم اصل امامت از مترقی‌ترین اصول دین و مذهب است. در حدیث معروف «بنی الاسلام علی خمس» زراره نقل می‌کند که پس از آنکه امام باقر(ع) ارکان پنج‌گانه اسلام را بیان کردند از ایشان سؤال کردم کدام یک از این ارکان برتر است؟ امام فرمود: ولایت برترین پایه است، چون کلید بقیه ارکان است و امام راهنما و دلیل بر آن می‌باشد. «الولایة افضل لانها مفتاحهنّ و الوالی هو الدلیل علیهن» امام سپس در ادامه این حدیث می‌فرماید: «ذرورة الامر و سنامه و مفتاحه و باب الاشیاء و رضی الرحمن الطاعة للامام بعد معرفته». بدیهی است مسئله‌ای با این اهمیت که بلندای امر دین و قله آن و کلید و باب همه اشیا و مهمتر از همه، رضایت پروردگار در آن است، یعنی معرفت امام و اطاعت از او، باید مورد تأکید قرار گیرد. من فقط در حد اشاره می‌خواهم اذهان را به این نکته معطوف کنم که امامت تداوم خط رسالت و حافظ آن الی یوم القیامة است و همان طور که اشاره شد، کلید و راهنمای دین و برترین پایه آن است.

نکته دوم آنکه، با توجه به اهمیت امانت امامت و نقش محوری ولایت در پیشبرد اهداف رسالت و رساندن انسان‌ها به سعادت واقعی و کمال حقیقی، قهراً هر کسی نمی‌تواند بار این امانت را به دوش بکشد. علی(ع) شخصیتی‌ است که فهم بشر از درک ابعاد وجودی او عاجز است. فضایل انسانی در وجود او به اوج کمال رسیده و در هر زمینه‌ای برترین است. در علم، در شجاعت، در اخلاص، در بندگی خدا، در تدبیر و مدیریت، در انقطاع از دنیا، در زهد، در عشق و دلسوزی نسبت به مردم به ویژه مستضعفان و نیازمندان و محرومان و …؛ با این اوصاف تنها کسی که می‌تواند مسئولیت محوری امامت و خلافت را برعهده بگیرد اوست و همین جهت باعث شد که در روز غدیر به خلافت نصب شود. به تعبیر امام راحل(س)، نصب علی(ع) از مقامات معنوی آن حضرت نیست؛ بلکه مقامات معنوی او باعث شد به خلافت نصب شود. پس اساساً شخصیت امیرالمؤمنین به غدیر هویت داد به گونه‌ای که تبدیل به نقطه عطفی در تاریخ اسلام شد نه آنکه او به واسطه غدیر ارزش پیدا کند. البته خود نصب امیرالمؤمنین آن هم از ناحیه خداوند تبارک و تعالی و رسول گرامی‌ اسلام(ص) یک فضیلت و امتیاز است ولی در رتبه قبل، آن شایستگی‌ها سبب شد این امتیاز به او داده شود و به این مقام منصوب شود و در واقع هم این امتیاز برای امت پیامبر بود که چنین شخصیتی به عنوان حاکم امت تعیین شد. پس ارزش و اعتبار غدیر در درجه اول به اعتبار کسی است که در این روز به عنوان جانشین بلافصل پیامبر معرفی شد. به علاوه این نصب از ناحیه خدا و رسول(ص) صورت گرفت یعنی هم ناصب و هم منصوب ممتاز بودند.

نکته سوم آنکه، اگر سراسر دوران رسالت پیامبر از بعثت تا رحلت را مورد بررسی قرار دهیم به این مسئله پی می‌بریم که در طول این دوران، مسئله خلافت و جانشینی علی(ع) بارها مطرح شده است. اگر ادعا کنیم خط جانشینی علی(ع) به عنوان یک استراتژی از ناحیه پیامبر خاتم در تمام این مدت تعقیب شده، ادعای گزافی نکرده‌ایم. موارد زیادی در این رابطه قابل ذکر است. مثلاً وقتی آیه «و انذر عشیرتک الاقربین» نازل شد، پیامبر دراجتماع فرزندان عبدالمطلب فرمود: کدام یک از شما مرا یاری می‌کند تا پس از من برادر و جانشین و وصی من باشد؟ علی(ع) گفت: من با شما بیعت می‌کنم و یاری‌تان می‌نمایم. آنگاه پیامبر فرمود: «هذا اخی و وصیی و وزیری و خلیفتی من بعدی و وارثی، فاسمعوا له و اطیعوه» می‌بینید در همان آغاز رسالت، علی(ع) به عنوان وزیر و خلیفه معرفی و دستور به اطاعت از او صادر گردید. در جریان عقد اخوت هم نظیر همین تعابیر را از پیامبر(ص) در مورد علی(ع) مشاهده می‌کنیم به اضافه این جمله که «انت منی بمنزلة ‌هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی». بر طبق برخی روایات، لقب “امیرالمؤمنین” را خود پیامبر(ص) به علی(ع) دادند. ایشان در جریان عیادت از علی(ع) به همراه بعضی از اصحاب به آنان فرمود: «سلّموا علیه بإمرة المؤمنین»، ابوبکر و عمر پرسیدند: آیا از جانب خدا و رسولش مأموریت داریم؟ رسول خدا فرمود: بلی و سپس همگی به این عنوان به او سلام دادند. از این قبیل موارد زیاد است. آیاتی از قرآن در شأن اهل بیت و امیرالمؤمنین(ع) نازل شده از جمله آیات ولایت، تطهیر و مباهله و همچنین احادیث زیادی از پیامبر(ص) رسیده و خود حضرت علی(ع) در مقابل مدعیان خلافت و در مواجهه با مهاجرین و انصار به این آیات و روایات استشهاد کرده است. به هر حال، در حادثه غدیر هم که فریقین آن را نقل کرده‌اند و متواتر است، همین مسئله اتفاق افتاده، لکن فرق آن با سایر موارد در این است که تا آن زمان پیامبر(ص) به مناسبت در موارد و مواضع مختلف آن را بیان می‌کرد که عمدتاً ناظران و شاهدان آن محدود بودند؛ ولی در آن روز این مطلب با بانگی رسا در عظیم‌ترین اجتماع مسلمین و در ماه‌های آخر عمر پیامبر(ص) بیان شد.

همان‌گونه که اشاره فرمودید، مسئله جانشینی حضرت امیر علیه السلام به اشکال مختلف و در مناسبت‌های گوناگون از زبان مبارک حضرت رسول(ص) مطرح شده بود. حال سؤال این است که چرا این موضوع در غدیر به آن شکل اتفاق می‌افتد؟

آنچه در آن روز اتفاق افتاد یک اعلام عمومی‌ بود تا دیگر عذری برای کسی باقی نماند، همان طور که حضرت زهرا(س) در پاسخ به بهانه تراشی‌های انصار فرمود: و هل ترک ابی یوم غدیر لاحد عذراً؟ آیا پدرم روز غدیر برای کسی عذری باقی گذاشت؟ هرچند پیامبر(ص) از هر فرصتی برای بیان این امر مهم استفاده کرده بودند ولی همان طور که خود پیامبر هم در آن روز فرمود، به پایان عمر خویش نزدیک شده بود و باید این مسئله را به این نحو بیان می‌کرد. به هر حال اقدام رسول گرامی‌ اسلام در روز غدیر در واقع اعلان رسمی‌ موضع رسول الله(ص) بود که با این اقدام در حقیقت همان خواست الهی را محقق کردند.

همگان آگاه‌ هستند که واقعه غدیر ویژگی‌ها و تفاوت‌هایی با حوادث دیگر تاریخ اسلام دارد. حتی این تفاوت را در حالت درونی پیامبر گرامی ‌اسلام نیز مشاهده می‌کنیم؛ به گونه‌ای که قرآن کریم تلویحا به آن اشاره می‌کند. به این معنا که در مورد حادثه غدیر بنابر آنچه گزارش شده یک نگرانی و دلواپسی و خوف در قلب مبارک رسول الله(ص) وجود داشته است،

با توجه به اینکه چنین ترسی با عصمت رسوالله سازگاری ندارد. علت این نگرانی چه بود که خداوند ایشان را دلداری داد و فرمود: والله یعصمک من الناس؟

علت این بود که آن حضرت نگران عکس العمل‌هایی بودند که ممکن بود پس از این اعلام عمومی‌ صورت بگیرد. او نگران و خوفناک در مورد خودش نبود چه اینکه در تمام مدت تبلیغ رسالت علی‌رغم همه فشارها و تنگناها کمترین ترسی به خود راه نداد. نگرانی او این بود که مردم نفهمند که ولایت علی(ع) در آن روز حکم خدا و نصب الهی است. ترس ایشان این بود که مردم به خاطر جهل و نادانی، این امر را نپذیرند؛ مخصوصاً عده‌ای که حضرت نیز آنان را کاملاً می‌شناخت و به نیات آنان واقف بود ممکن بود فتنه کنند، چون فضایل بی‌شمار حضرت علی (ع) و موقعیت استثنایی او حسادت بسیاری را برنگیخته بود و لذا پیامبر(ص) می‌ترسید آنان از جهل مردم سوء استفاده کنند. هنوز اطمینان نداشت که آیا مردم به آن حد از آگاهی رسیده‌اند که چنین امر خطیری را درک کنند. این نگرانی در واقع از جنس نگرانی موسی در مقابل ساحران بود که مبادا مارهای دست‌پرورده آنان مردم را بفریبد و در مسیر گمراهی باقی بمانند. در حقیقت حضرت موسی از این می‌ترسید که مردم قدرت تشخیص میان معجزه و سحر را نداشته باشند و در جهل و گمراهی باقی بمانند. همان طور که علی(ع) در نهج البلاغه فرموده: «لم یوجس موسی خیفة علی نفسه بل اشفق من غلبة الجهال و دول الضلال» و الا ترس در وجود آن حضرت راه نداشت. اگر ترس و نگرانی هم بود به خاطر امر دین و جهل و ناآگاهی مردم بود که مبادا مردم درک نکنند که علی(ع) منصوب الهی است نه پیامبر! به تعبیر رساتر، هم حضرت موسی(ع) و هم رسول گرامی‌ اسلام (ص)، هر دو از ضعف فرهنگی در مردم می‌ترسیدند ولاغیر. به هر حال علی‌رغم این نگرانی با وعده الهی که فرمود: «والله یعصمک من الناس» پیامبر به رسالت خدا عمل کرد. تعبیر «رسالته» هم مهم است. می‌خواهد بگوید اگر رسالت نصب جانشین را نادیده بگیری، رسالت الهی را عمل نکردی.

و اما حقیقت غدیر چه می‌شود؟

با ملاحظه نکاتی که عرض کردم، معلوم می‌شود حقیقت غدیر و محتوای آن، حاکمیت عصمت و عدالت، حاکمیت صالحان، استمرار خط نبوت و تداوم رسالت در گرو امامت است. امامان معصوم هستند که در ادامه راه انبیا می‌توانند سعادت ابدی انسان را تأمین و غرض آفرینش را تحصیل کنند. بدیهی است، هدایت و رهبری جامعه برای رسیدن به قله‌های کمال و شکوفا شدن استعدادهای فطری و بروز فضایل انسانی، باید به دست کسی باشد که خود در اوج کمال است و انسان کامل که در همه جهات برترین است، می‌تواند عهده‌دار این مسئولیت شود. به همین جهت تعیین علی(ع) نعمت و کمال دین محسوب شد.

به نظر حضرتعالی رویکرد اصلی غدیر چیست؟ آیا رویکرد آن متوجه تشکیل حکومت است؟ 

با توجه به آنچه گفته شد، به این سؤال هم اینگونه پاسخ داده می‌شود که رویکرد اصلی غدیر، هدایت و رهبری جامعه توسط انسان کامل است. اگر بپذیریم شریعت برای محبوس شدن در کتاب‌ها نیامده بلکه برای عینیت یافتن در جامعه و حضور در متن زندگی مردم و سعادت حقیقی انسانی‌ آمده، پس بدون اجرای آن چنین هدفی تأمین نمی‌شود و محوری‌ترین طریق و ابزار برای تحقق این مهم، حکومت و بسط ید ولی خداست. در غدیر، مسئول اجرایی شدن و تحقق اهداف دین معین شد. حکومت فی نفسه اهمیت ندارد و به تعبیر خود امیرالمؤمنین خطاب به ابن عباس به اندازه این کفش بی‌قیمت نزد من ارزش ندارد. آنچه مهم است اهداف متعالی حکومت و به طور خاص اقامه عدل است. غدیر فقط یک حادثه تاریخی نبود بلکه فرصتی بود برای بشریت تا حکومتی تشکیل شود که در سایه آن ارزش‌های متعالی انسانی، بندگی خدا، کرامت انسانی، امنیت، عدالت، رفاه، صلح، برادری، مهرورزی سراسر عالم را در برگیرد. اگر علی(ع) و فرزندانش فرصت پیدا می‌کردند آن را عملی می‌کردند. آنان که پس از رحلت پیامبر این فرصت را از علی و اولاد طاهرینش سلب کردند، نه تنها به عترت پیامبر(ص) بلکه به همه انسان‌ها الی یوم القیامه و حتی به خودشان هم ظلم کردند و زمینه تبدیل خلافت به سلطنت را فراهم ساختند.

به نکته بسیار جالبی اشاره فرمودید؛ به اینکه حقیقت غدیر تشکیل حکومت عدل است. در این صورت شاخصه چنین حکومتی از منظر غدیر چیست؟

هر چند به نظرم توضیحات پیشین مسیر پاسخ به این سؤال را نیز معلوم کرده؛ اما اجمالا عرض می‌کنم وقتی انسان کامل، برترین انسان‌ها، عابدترین، شجاع‌ترین، عالم‌ترین، زاهدترین، عادل‌ترین، مهربان‌ترین، عاشق‌ترین نسبت به مردم، دلسوزترین نسبت به ضعفا، ظلم ستیزترین انسان‌ها به عنوان حاکم معرفی می‌شود، معلوم است که شاخصه حکومت مطلوب چیست و در چه مسیری حرکت خواهد کرد و حاکم چنین حکومتی چه شرایطی باید داشته باشد. این چیزی است که غدیر را به همه اعصار متعلق می‌کند. در ادوار و زمان‌های مختلف ممکن است شکل حکومت‌ها تغییر کند ولی وظایف حکومت‌ها، شرایط حاکمان، اصول حکومت‌داری تغییر نمی‌کند. ممکن است یک روز انتخابات وسیله‌ای برای تعیین حاکمان باشد و روز دیگر به طریق دیگری این کار انجام شود. آنچه مهم است ارزش‌هایی‌ است که حکومت و نظام سیاسی برای تحقق آن تشکیل می‌شود و همچنین روش‌هایی که حکومت برای حاکمیت ارزش‌ها به کار می‌بندد و نیز خصوصیات کسانی که برای رسیدن به این اهداف تلاش می‌کنند. قطعاً در نظام علوی حاکم نه اهل زراندوزی است و نه اهل ظلم و دروغ و استکبار و نه اهل ریا و چاپلوسی، و ذره‌ای هوای نفس در او نیست. پیام غدیر، برپایی جامعه‌ای‌ است که آحاد آن بر اساس عبودیت و بندگی خدا، صدق و صفا، کار و تلاش و همت عالی، مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی و تبعیض، با محوریت ولی خدا به استکمال نفوس خویش مشغول باشند و در عین حال از مواهب طبیعی و نعمت‌های خدادادی بیشترین استفاده را کرده و درخت علم و دانش را روز به روز پربارتر کنند.
افسوس که چنین فرصتی نه تنها از مسلمین بلکه از جامعه بشری گرفته شد و متأسفانه قدرت‌طلبی و منفعت‌محوری، دنیامحوری، اشرافیت، تحقیر انسان‌ها جایگزین آن شد و همگان دیدیم که بنی امیه با دین و عقاید مردم چه کرد و آنها را به چه روزی انداخت.

حوزه‌های علمیه را در تبیین فرهنگ غدیر  چه نقشی دارند؟ 

حوزه‌های علمیه در طول تاریخ، محور جریان تبیین حقیقت و فرهنگ غدیر بوده‌‎اند و انصافاً عالمان بزرگوار و اندیشمندان پرورش یافته معارف اهل بیت در این جهت گام‌های مهمی‌ برداشته‌اند. هزاران کتاب، رساله، مقاله در رابطه با غدیر در ابعاد مختلف نوشته شده و البته برخی از این آثار ممتازند. به حق می‌توان گفت بعضی از این تألیفات چون مطابق شرائط خاص دوره خود بوده و به شبهات و اشکالات مغرضان و متعصبان و ناآگاهان همان دوره پرداخته، نقش مؤثری در تحکیم مبانی فرهنگ غدیر داشته‌اند. یکی از مهمترین آثار کتاب شریف الغدیر است که جداٌ از توفیقات الهی برای مرحوم علامه امینی محسوب می‌شود. او با تلاش و کوشش فراوان اثری از خود به جای گذاشت که نه تنها برای شیعیان بلکه برای سایر فرق اسلامی‌ و حتی پیروان ادیان دیگر ثمربخش بود. این مطلب به راحتی از لابه‌لای نامه‌هایی که به علامه امینی نوشته شده، قابل استفاده است.ولی به نظر من، مهمترین کاری که لازم است در حوزه‌های علمیه تعقیب شود عمق بخشیدن به این واقعه و فرهنگ است. شخصیت امیرالمؤمنین همانند پیامبر اکرم(ص) و همانند قرآن بطون و لایه‌های عمیقی دارند که تا حد ممکن و توسط اهلش باید تبیین شود. متأسفانه عموم فعالیت‌های فرهنگی امروز گرفتار آفت سطحی‌نگری شده و بعضا به امور ظاهری و تبلیغاتی صرف بسنده می‌شود.

چرا چنین اتفاقی در عرصه فرهنگی افتاده است؟

البته دلایل مختلفی ممکن است وجود داشته باشد اما گاهی احساس می‌شود برخی از فعالیت‌های فرهنگی بیشتر برای راضی کردن مسئولان ما فوق و گزارش دادن است. همین جا مناسب است اشاره‌ای داشته باشم که مشکلات فرهنگی که امروز جامعه با آن دست به گریبان است به مرحله نگران‌کننده ای رسیده و البته این مربوط به امروز و دیروز نیست. مقام معظم رهبری کراراً نسبت به این مسئله هشدار داده‌اند ولی در عمل مسئولان نهادهای فرهنگی و مذهبی اعم از دولتی و غیردولتی بیش از آنکه به تدوین یک راهکار جامع فکر کنند و با برنامه‌ریزی دقیق و هماهنگ درصدد حل مشکلات فرهنگی برآیند، این وظیفه را در حد برگزاری چند همایش و چاپ پوستر و جزوه تنزل داده و می‌خواهند با چند کار تبلیغاتی آن را حل کنند. این همه بودجه و امکانات صرف امور فرهنگی می‌شود و نهادهای متعددی مسئولیت این امر را برعهده دارند، ولی خروجی آن چیست؟ کارهای موازی، سلیقه‌ای، بدون داشتن یک چشم‌انداز درازمدت و صرف بودجه‌های کلان همه خسارت‌بار است. خلاصه آنکه یک برنامه هماهنگ استراتژیک در این مسئله مشاهده نمی‌شود. بگذریم. به هر حال حوزه باید با نیازسنجی دقیق و مطابق با فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌ها آن هم نه برای خصوص مردم ایران بلکه برای همه دنیا مسئله غدیر را تبیین کند. حادثه غدیر فقط یک واقعه تاریخی نیست که همه تلاش‌ها معطوف به بررسی زوایای تاریخی آن شود. غدیر فقط متعلق به یک عصر نیست بلکه مربوط به همه اعصار است. باید جامع‌نگری، نگاه استراتژیک، انطباق با شرایط و مقتضیات در یک زمان و حتی در یک جامعه و کشور بر مطالعات مربوط به غدیر حاکم شود. الان بیشتر فعالیت‌ها در این رابطه، تبلیغاتی و سطحی است. حوزه باید غدیر را از این آفت برهاند. حوزه باید فضای نگرش به غدیر را عمیق‌تر کند و این مسئولیت سنگینی است.

مطلب دیگری که در این رابطه مهم است و فراتر از عرصه و ساحت فکر و نظر و اندیشه می‌باشد به عمل مجموعه روحانیت مربوط است. در طول تاریخ حوزه و روحانیت، همیشه عالمان ربانی که علم را با عمل آمیختند و جلوه‌های اخلاق و ادب و شجاعت و حق‌طلبی و ظلم‌ستیزی و حق‌جویی و عدالت‌خواهی را همراه با سعه صدر به نمایش گذاشتند، بیشترین تأثیر را در تحولات اجتماعی و سیاسی و جذب مردم به مکتب اهل بیت داشته‌اند.

این مسئله امروز بیش از هر زمان اهمیت پیدا کرده؛ چون نظام جمهوری اسلامی‌ با محوریت روحانیت مستقر شده است. این یک آزمون تاریخی برای روحانیت است که آنچه را سال‌ها در گفته‌ها و نوشته‌ها اظهار می‌کردند در حد توان جامه عمل بپوشانند. ویژگی‌هایی که باعث جذب و نفوذ در دل‌ها و قلوب مردم بود باید حفظ شود. عمل ما امروز بیش از گفتار ما در معرض داوری‌ است چون فرصت حکومت پیدا کرده‌ایم. حکومت و عمل در قالب نهاد و نظام سیاسی بسیار فراتر از عمل شخصی و حتی صنفی‌ است، قهراً تأثیر آن هم قابل مقایسه نیست و لذا دقت بیشتری لازم دارد. درست است که همه ارکان و اجزای حکومت در اختیار روحانیت نیست ولی به هر حال محوریت روحانیت به عنوان پدید آورنده نظام و حامی‌ آن، قابل تردید نیست. بنابراین باید در حوزه‌هایی که مستقیم به روحانیت مربوط است دقت فراوان به عمل آید و در حوزه‌هایی که مستقیم به روحانیت مربوط نیست باید همانند اسلاف خود در مقابل کجی‌ها ناصحانه و مشفقانه تذکر دهد و درصدد اصلاح برآید. در برابر انحراف و ظلم، گزینشی عمل نکند. ممکن است سؤال کنید اینها چه ربطی به غدیر و فرهنگ غدیر دارد؟ ولی به نظر من کاملاً مرتبط است. اگر غدیر نماد حاکمیت عصمت و عدالت است، اگر غدیر مربوط به یک عصر نیست بلکه متعلق به همه اعصار است، اگر روحانیت شیعه منادی غدیر و نایب معصومان است، اگر روحانیت به پشتیبانی مردم و عنایت

الهی یک نظام سیاسی در ایران مستقر کرده، پس عمل و رفتار و روش او در حکومت بسیار مهم است و قطعاً در جذب مردم دنیا به فرهنگ غدیر نقش اساسی دارد. همان طور که اسلام در بدو امر با اخلاق و روش عملی پیامبر (ص) گسترش پیدا کرد. و در ادامه با سیره ائمه معصومین علیهم السلام و نوع تعامل آنان با مردم عمیق‌تر و عریق‌تر شد، امروز هم بقای دین و مکتب اهل بیت(ع) به این امر بستگی دارد. الحمدلله روحانیت در مجموع در این جهت موفق بوده و در طول حیات خود با همین روش بر قلب‌ها حاکم بوده و منشأ تحولات بزرگی در جامعه اسلامی‌ شده است، ولی این نگرانی امروز وجود دارد که نکند به مرور از سیره اسلاف خود فاصله بگیرد.

برای اینکه بتوانیم غدیر را بدون تنش و تعصبات در میان اندیشمندان مسلمان تبیین کنیم، چه راهکارهایی وجود دارد؟

قبل از هر اقدامی‌، لازم است همه یک درک مشترک پیدا کنیم و به ضرورت کم شدن تنش‌ها و اختلافات پی ببریم. فهم این ضرورت، اولین و مهمترین گام است. بسیاری از اختلافات و نزاع‌ها در همین مرحله است. چه بسا عده‌ای اساساً معتقد به این مسئله نیستند، هم در میان شیعه و هم بین اهل سنت کسانی هستند که گمان می‌کنند عَلَم این درگیری‌ها و منازعات همچنان باید برافراشته بماند و باید آن را روزبه‌روز برافراشته‌تر کنند. لکن خوشبختانه این دیدگاه از آنجا که برخلاف عقل و منطق و برخلاف مصالح است و به اساس دین لطمه می‌زند مقبول زعمای شیعه و سنی نیست.البته منظور از کم کردن تنش‌ها و درگیری‌ها دست برداشتن از عقاید نیست. وقتی سخن از وحدت و همگرایی فرق اسلامی‌ و شیعه و سنی به میان می‌آید، منظور این نیست که حقایق و واقعیات بازگو نشود و صاحبان عقاید مختلف نتوانند آنها را بیان کنند، بلکه باید با رعایت اصول اخلاقی و حفظ حرمت‌ها و در نظر گرفتن مصالح کلی و تهدیدها و خطرات، مباحثات علمی‌ ادامه پیدا کند و هریک از طرفین افکار خود را عرضه کنند. آنگاه ادله و براهین و مستندات در ترازوی وجدان و عقل و منطق مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت و به کشف حقیقت کمک خواهد کرد. همانطور که این مباحثات بین خود شیعیان و در میان خود اهل سنت در جریان است. مفسران، متکلمین، فلاسفه، فقها از یک فرقه و مذهب با آنکه در اصول مذهب با یکدیگر متفق‌اند، ولی در عین حال در بسیاری از مسائل اختلاف نظرهای شدیدی دارند. لکن این اختلافات، آنان را در مشترکات دچار مشکل نمی‌کند. در مورد اختلاف فرق و مذاهب اسلامی‌ هم می‌توان ضمن تأکید بر مشترکات، به گفت‌وگوهای علمی‌ و مباحثات ادامه داد ولی این بحث‌ها نباید از چارچوب اخلاق و منطق خارج شود. در ضمن، ملاحظه تهدیدهای دشمن مشترک و اجنبی هم لازم است. این نگاه باید تبدیل به نگاه و دیدگاه مسلط و غالب شود و این قابل دستیابی است. البته قطعا عده‌ای به هیچ وجه زیر بار این دیدگاه نمی‌روند و این طبیعی است. مهم آن است که کدام یک از دو دیدگاه در طرفین رسمیت پیدا کند.به هرحال با تحفظ بر این نکته مهم، در مورد غدیر هم با آنکه یکی از مهمترین و شاید مهمترین موضوع مورد اختلاف است، می‌توان به همین صورت عمل کرد. ابعاد حادثه غدیر آنقدر گسترده است که بستر لازم برای این منظور را فراهم می‌کند. اینجا مجال برای ارائه فهرست این ابعاد نیست، چه رسد به بررسی آنها. مثلا اگر بتوان از این موضوع برای معرفی شخصیت امیرالمؤمنین خوب استفاده کرد و مزیت‌های او بر سایرین را به نحو شایسته‌ای تبیین نمود، گام مهمی‌ برای تبیین غدیر برداشته خواهد شد. جذب دیگران لازم نیست تام و یک مرحله‌ای باشد. هر اندازه دل‌های مسلمین به اهل بیت علیهم السلام نزدیک شود، زمینه برای پذیرش مکتب اهل بیت فراهم‌تر می‌شود. عده‌ای تصور می‌کنند تبلیغ تشیع فقط با ذکر و نشر مطاعن ممکن است. یعنی بیش از جنبه ایجابی به وجه سلبی می‌پردازند، در حالی که تحریک عواطف و احساسات و توهین به مقدسات توده‌های اهل سنت، اثر معکوس دارد. به طور کلی فراهم کردن زمینه‌های پذیرش حقیقت و روش تبلیغ و دفاع از حق بسیار مهم است. چه بسا یک مطلب حق باشد ولی اگر با روش نادرست بیان شود، باطل جلوه می‌کند، متأسفانه علی رغم توصیه‌های مراجع معظم تقلید و رهبر معظم انقلاب، افراد و گروههایی با تابلوی شیعه و در سطح وسیع به ویژه در فضای مجازی و شبکه‌های ماهواره‌ای با این روش مشکلات زیادی ایجاد کرده و موجب سوء استفاده دشمنان شده‌اند.
پس اگر بخواهم پاسخ شما را به طور خلاصه عرض کنم می‌توانم بگویم برای تبیین حادثه غدیر بین عموم مسلمین و به ویژه اندیشمندان، هم زاویه طرح موضوع و هم روش آن و هم انتخاب اولویت‌های ابعاد این واقعه و رعایت تناسب زمانی و مکانی و شرایط مخاطبان بسیار مهم است و نیازمند مطالعه و بررسی همه جانبه و دقیق خواهد بود. به نظر من، مؤسسات و بنیادهایی که در این رابطه فعالیت می‌کنند باید این امور را مورد نظر قرار دهند و از افراد خبره و کارشناس برای این منظور استفاده کنند. تبلیغات ظاهری و برگزاری جلسات جشن و مداحی و چاپ پوستر خوب است ولی این بدایه عمل است که متأسفانه تبدیل به نهایه عمل شده است.

برخورد شخص حضرت امیر(ع) در مورد واقعه غدیر پس از رحلت پیامبر(ص) چگونه بود ؟

این مسئله، مسئله مهمی‌ است و از قضایایی است که ضمن آنکه شخصیت والای آن حضرت را آشکارتر می‌کند و درستی و صحت نصب او را به عنوان جانشین پیامبر(ص) نشان می‌دهد، به همه ثابت می‌کند که کسی جز علی(ع) قدرت و توانایی بر این رفتار را نداشته و ندارد. رفتاری که به ظاهر متناقض ولی در واقع در یک جهت است.از یک طرف امیرالمؤمنین در مواجهه با جریان سقیفه نسبت به انتخاب جانشین پیامبر(ص)، خلافت را براساس فرموده پیامبر(ص) حق مسلم خویش می‌داند و از آن به صورت مستدل و مستند و منطقی دفاع می‌کند. هم تصریح پیامبر(ص) در روز غدیر را یادآوری و هم از امتیازات و برتری خود نسبت به سایرین سخن می‌گوید و در عین حال اشاره به آیاتی که در شأن او نازل شده دارد. اگر می‌بینید آن حضرت خود را معرفی می‌کند نه برای خودستایی بلکه برای آگاهی بخشیدن به مردم و مقابله با خط انحرافی قلب واقعیات است. مثلا تصریح می‌کند که من اولین کسی هستم که به رسول خدا ایمان آوردم و در نماز، جز رسول خدا بر من پیشی نگرفت و به صراحت اسلام خود را پیش از اسلام ابوبکر بیان می‌کند. یا زمانی که از علم و دانش خود می‌گوید می‌فرماید اگر بر کرسی قضاوت بنشینم برای اهل تورات به تورات آنان و برای اهل انجیل بر طبق انجیل و برای زبوریان به زبور و برای مسلمین به قرآن فتوا می‌دهم. زمانی هم به سفارشات پیامبر(ص) اشاره می‌کند که او را به عنوان جانشین و وصی خود معرفی کرده است. با نگاهی اجمالی به نهج البلاغه و اسناد تاریخی می‌توان دریافت که آن حضرت به وضوح دیدگاه خود را درباره خلافت اظهار کرده و برای آگاه کردن مردم و روشن شدن اذهان، همه تلاش خود را به کار بسته است. حتی گاهی سخنان و گفته‌های ناصواب در این رابطه را مورد اشکال قرار می‌داد و بعضا از مردم در مورد حدیث غدیر اعتراف می‌گرفت و گاهی کسانی را که در روز غدیر بودند ولی آن را انکار می‌کردند، نفرین می‌کرد. بلاذری در انساب الاشراف نمونه‌هایی را نقل می‌کند که به سبب نفرین حضرت به بیماری دچار شدند. این باور علی(ع) بود که خلافت حق اوست. ابن ابی الحدید نقل می‌کند که زمانی عمر از ابن عباس سؤال کرد: آیا علی هنوز بر این باور است که رسول خدا او را به خلافت برگزیده است؟ ابن عباس پاسخ داد: آری و من از پدرم هم این مطلب را پرسیدم و او گفت: علی راست می‌گوید. به هر حال، همواره آن حضرت این واقعیت را بیان می‌کرد.از طرف دیگر مشاهده می‌کنیم که امیرالمؤمنین(ع) نگران تفرقه و درهم شکستن صفوف مسلمین بود و از هیچ تلاشی برای وحدت جامعه نوپای اسلامی‌ که در معرض انواع تهدیدها بود، فروگذار نکرد. این خیلی مهم است که با آن باور، رفتارش به گونه‌ای باشد که مانع تفرقه شود و در این مسیر حتی با خلفا، همکاری و همراهی‌های مؤثر و صادقانه داشته باشد. مثلا در غائله ارتداد با آنکه همانند دیگران همه را مرتد به حساب نمی‌آورند و معتقد بود مثلا کسانی که به اصل زکات معتقدند ولی آن را نمی‌پردازند مرتد نیستند، ولی با خلیفه اول در سرکوب این غائله همکاری کرد. خود حضرت در نامه به مردم مصر، به این مسئله تصریح کرده و می‌فرماید: ترسیدم اگر اسلام و مسلمین را یاری نکنم و رخنه یا خرابی در آن ببینم که مصیبت آن بر من سخت‌تر است از محروم شدن و حکومت بر شما که گذراست، پس در میان آن آشوب برخاستم تا جمع باطل پراکنده و محو و نابود شد و دین استوار ماند. آن حضرت در ضمن خطبه دیگری، دین را همچون مشک پر از شیری بیان می‌کند که اندک غفلتی آن را فاسد و کمترین تخلفی آن را واژگون می‌کند. لذا می‌فرماید: دیدم که صبر بر آن کار بهتر از پراکنده کردن مسلمین و ریختن خون آنان است، در حالی که مردم تازه اسلام آورده‌اند. علی(ع) نه تنها خود این چنین عمل می‌کرد، بلکه دیگران را تشویق به همین روش می‌نمود. مثلا در توصیه‌ای به بریده می‌فرماید: در آنچه مردم داخل گشته‌اند وارد شو، امروز اجتماع مردم دوست داشتنی‌تر است تا پراکندگی آنان. واقعا این رفتار آن هم از ناحیه کسی که خود مدعی خلافت بود اعجاب‌انگیز است. بالاتر از همه امیرالمؤمنین حتی از مخالفت‌هایی که بعضا با خلفا می‌شد نه تنها استقبال نکرده بلکه با انها مقابله می‌کرد. او از صمیم قلب، نگران دین و جامعه مسلمین بود و به همین جهت نه تنها از این رفتارها خشنود نمی‌شد بلکه با وحدت‌شکنان رویارویی داشت. علی(ع) ضمن آنکه مسئولیتی را در آن دوران نپذیرفت ولی به آنان مشورت می‌داد و گاهی جلوی اشتباهات و خطاهای آنان را می‌گرفت.

پس حضرت هم به تبیین موضع پرداخت و از حق خود دفاع کرد. آن هم نه به خاطر خود بلکه برای سعادت امت اسلامی‌ که حاکمی‌ چون او باید بر آنان حکومت کند و هم به شدت با تفرقه و درهم شکسته شدن انسجام امت اسلامی‌ مخالف بود و به خاطر حفظ وحدت در مقابل دشمنان و تهدیدهای خارجی و منافقان و سوء استفاده‌کنندگان داخلی با خلفا همراهی و همکاری داشت.

وظیفه کسانی که در عصر کنونی پرچم غدیر را به دست گرفته‌اند، چیست؟

کاملا این وظیفه و مسئولیت روشن است. همان رفتاری که علی(ع) آن روز پس از رحلت پیامبر از خود بروز داد باید الگوی رفتاری پیروان آن حضرت و پرچمداران غدیر باشد. یعنی لازم است حقیقت تبیین شود تا مواضع حق تثبیت گردد ولی نحوه بیان حق و روش مواجهه با شبهات و اشکالاتی که حتی ممکن است از ناحیه مغرضان مطرح شود نیز مهم است. همانطور که اشاره شد بیشتر بر جنبه‌های ایجابی تکیه شود تا سلبی. قاطبه اهل سنت به اهل بیت علیهم السلام علاقه دارند. این عنصر کمک بسیار بزرگی به ترویج فرهنگ غدیر می‌کند. باید از این ظرفیت استفاده کرد. گاهی بعضی برخوردها این فرصت را به تهدید تبدیل می‌کند. باید به گونه‌ای عمل شود که صفوف امت اسلامی‌ پراکنده نشود. شرایط خطیر امروز باید مورد توجه همه مسلمین به ویژه شیعیان باشد. امروز همه مسلمین دشمنان مشترک و خطرناکی دارند که چنانچه فرصت پیدا کنند به هیچ کس رحم نخواهند کرد. اسرائیل در دل کشورهای اسلامی‌ همچون غده سرطانی درصدد بسط نفوذ خود است. تکفیری‌ها و سلفی‌ها به دنبال بهانه‌جویی و انتقام‌گیری هستند. آنها می‌خواهند شیعه‌هراسی را در میان مسلمین ایجاد کرده و گسترش دهند. یکی از عوامل مهمی‌ که می‌تواند موجب توفیق آنان در این امر شود رفتارهایی است که متأسفانه در میان بعضی شیعیان صورت می‌گیرد. این رفتارها بهانه لازم را برای نیات شوم و مقاصد پلید آنان فراهم می‌کند. امروز گروهک دست پرورده استکبار یعنی داعش همه همت خود را به کار بسته تا حکومتی به نام اسلام مستقر کند و مکتب اهل بیت علیهم السلام را به زعم خود از بین ببرد. آنان هجمه خود را علیه همه مظاهر دینی و معالم شیعی آغاز کرده‌اند. در این شرایط پیروان واقعی علی(ع) و پرچمداران دلسوز غدیر باید هوشیار باشند. هیچ کس نمی‌گوید ما از عقاید شیعی دست برداریم و از بیان حقیقت‌ها و واقعیت‌ها باز بمانیم. همانند علی(ع) باید حق را بیان کرد و البته همانند او باید نسبت به اساس اسلام و دین حساس و مراقب توطئه‌های وحدت‌شکنان نیز بود. امروز همه ما باید همچون مولای‌مان علی(ع) شعار و عمل‌مان در جهت حفظ وحدت امت اسلامی‌ باشد. این همان چیزی است که امام خمینی(س) و مقام معظم رهبری همواره بر آن تأکید کرده‌اند. رهبر معظم انقلاب با درایت و تیزبینی طی این سال‌ها امت اسلامی‌ را متوجه خطر تشتت و تفرقه کرده و نسبت به دسیسه‌های اجانب هشدار داده است. امروز هر حرکتی که مخل اتحاد و یکپارچگی مسلمین باشد، قطعا مرضی امیرالمؤمنین و امام زمان(عج) نخواهد بود.

..............................

پایان پیام/ ۲۶۸

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha