به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا: حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین امین، نویسنده و پژوهشگر دینی، در نوشتاری اختصاصی برای ابنا، به بررسی این پرسش پرداخته است که چگونه فقدان پیامبر اکرم(ص)، امت اسلامی را در برابر ضرورت بلوغ اجتماعی و تصمیمگیری مستقل قرار داد و این تحول چه پیامدهای روانشناختی و تاریخی به همراه داشت.
محمد حسین امین / نویسنده و پژوهشگر دینی
هیچ رخدادی برای مسلمانان به اندازه رحلت پیامبر اسلام(ص) تکاندهنده نبود. جامعهای که سالها با هدایت مستقیم آن حضرت زیسته بود، ناگهان خود را در برابر آزمونی سخت یافت: انتخاب راه، حفظ انسجام، و تعیین تکلیف برای آینده. از منظر روانشناسی اجتماعی، چنین موقعیتی شبیه فقدان یک والد مقتدر است؛ فرزند باید در نبود او یاد بگیرد روی پای خود بایستد. امت اسلامی نیز با همین چالش روبهرو شد. در این مقاله به واکاوی ابعاد روانشناختی و دینی این مرحله حساس از تاریخ اسلام میپردازیم.
رحلت پیامبر؛ شکست ستون تکیهگاه جامعه
رحلت پیامبر اکرم(ص) جامعه اسلامی را دچار شوک عاطفی و روانی کرد. بسیاری از مسلمانان باور نمیکردند که رسول خدا از دنیا رفته است. عمر بن خطاب حتی با شدت و هیجان اعلام میکرد: «هرکس بگوید پیامبر مرده است، شمشیرم را بر او فرود خواهم آورد»[۱]. این واکنش روانشناختی، نمونهای روشن از انکار نخستین مرحله مواجهه با فقدان است. در روانشناسی، این وضعیت را مرحله «انکار» در سوگ مینامند.
اما در دل این انکار، جامعه نیازمند کسی بود که حقیقت را بازگو کند و مسیر بلوغ را نشان دهد. این نقش را امیرالمؤمنین علی(ع) و در لحظهای دیگر، ابوبکر با تلاوت آیه «وَما مُحَمَّدٌ إِلّا رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ»[۲] ایفا کردند. جامعه اسلامی ناگزیر شد حقیقت فقدان را بپذیرد و از آن پس بدون حضور پیامبر، به تصمیمگیری بپردازد.
از منظر شیعه، در این لحظه حساس، رسالت اصلی امت تبعیت از وصیت و نصب الهی پیامبر یعنی ولایت امیرالمؤمنین(ع) بود. این پیروی نه تنها جنبه سیاسی داشت، بلکه بیانگر مسالهی اعتقادی و معنوی عمیقی بود که از درون اعتقادات شیعی اصیل، واکاوی شده بود، چراکه ولایت، استمرار رسالت تلقی میشد.
اما از نظر روانشناختی نیز، جامعه وارد مرحلهای تازه شد: عبور از اتکا به یک رهبر مستقیم به سوی آزمون مسئولیت و استقلال.
این گذار، جامعه را وادار میکرد تا میان اطاعت از یک معیار الهی ثابت و واحد و حاضر و زنده، و تلاش برای فهم معیارهای فکری و وحیانی این معیار الهی بعد از فقدانش، توازن برقرار کند؛ توازنی که سرنوشت آینده امت را رقم زد.
بلوغ اجتماعی یا بحران انحراف؟
رحلت پیامبر(ص) زمینهای برای بلوغ اجتماعی امت بود، اما بلوغی که همزمان با خطر انحراف همراه شد. جامعهای که باید یاد میگرفت تصمیم بگیرد، این بار میان دو راهیِ اطاعت از نصّ پیامبر در غدیر خم[۳] و حرکت به سمت سازوکارهای سیاسی قبیلهای گرفتار شد. این تعارض، مشابه بحران دوره نوجوانی است که در آن، نوجوان بین فرمان پدر و مادرش و میل به استقلال، دچار تردید میشود.
از نگاه دینی، بلوغ واقعی تنها در صورت تمسک به ولایت اهلبیت(ع) ممکن بود. امام علی(ع) بارها یادآور شد که جامعه در حال آزمون است: «لَا یَزَالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ مَا اخْتَلَفُوا فِی الْخَیْرِ، فَإِذَا اخْتَلَفُوا فِی الشَّرِّ هَلَکُوا»[۴]. به بیان دیگر، اختلاف بر سر حق و باطل میتواند جامعه را یا به رشد برساند یا به سقوط.
بنابراین، بلوغ اجتماعی پس از پیامبر، به جای آنکه در مسیر هدایت اهلبیت(ع) رخ دهد، در بخش بزرگی از جامعه با بحران انحراف همراه شد. این تجربه نشان داد که بلوغ بدون معیار الهی، سر از بحران درمیآورد.
مسئولیتپذیری امت؛ آزمونی دشوار
با رحلت پیامبر، مسلمانان دیگر نمیتوانستند هر مسئلهای را بیواسطه از آن حضرت بپرسند. مسئولیت فهم قرآن، تطبیق احکام و حفظ انسجام اجتماعی به عهده آنان قرار گرفت. در اینجا جامعه باید از مرحله «پیروی بی واسطه» به مرحله «پیروی با واسطه» منتقل شود. یعنی تبعیت از جانشینی که ادامه دهنده مسیر وحی و راهبر امت بر اساس اصول دینی و وحیانی باشد.
از منظر قرآن، اصل مسئولیتپذیری جمعی امری بنیادین است: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»[۵]. اما این آیه تنها در پرتو تمسک به اهلبیت معنا پیدا میکند. پیامبر فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ، کِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی»[۶]. بنابراین، مسئولیت امت نه فقط اجتهاد فردی، بلکه پایبندی به رهبری الهی بود.
از دیدگاه روانشناسی اجتماعی نیز، جامعهای که بهیکباره مسئولیت بزرگ میپذیرد، اگر رهبری مقتدر و مشروع نداشته باشد، دچار چندپارگی و بحران خواهد شد. همین اتفاق پس از سقیفه رخ داد: بخشی از جامعه به بیعت با علی(ع) پایبند ماند و بخش دیگر راه قبیلهگرایی را پیش گرفت.
تأثیر فقدان پیامبر بر انسجام عاطفی جامعه
از منظر روانشناسی، پیامبر اکرم(ص) نه تنها رهبر سیاسی و دینی، بلکه محور عاطفی و هویتی جامعه بود. فقدان او خلأیی روانی در دل مسلمانان ایجاد کرد که ترمیم آن دشوار بود. در چنین شرایطی، امت نیازمند الگوی عاطفی تازه ای بود که پیوند درونی جامعه را حفظ کند. اهلبیت(ع) همان الگوی عاطفی و روحی بودند؛ کسانی که هم با پیامبر نسبت داشتند و هم تمامی ارزش ها و تعالیم او را به خوبی در جان خود نهادینه کرده بودند.
با این حال، بخشی از جامعه به جای تمسک به این کانون عاطفی و اعتقادی، به سمت ساختارهای قبیلهای گرایش پیدا کرد. این رویکرد، جامعه را به جای انسجام بیشتر، دچار شکاف عاطفی کرد. از منظر تاریخی، همین شکاف عاطفی به تدریج به درگیریهای سیاسی و سپس جنگهای داخلی منجر شد. این شکاف، در واقع گسستی بود میان پیوند قلبی با اهلبیت و تمایل به قدرتطلبیهای موروثی قبیلهای. چنین انحرافی باعث شد که بسیاری از ارزشهای مشترک جامعه تضعیف شود و بخشهای مختلف امت در برابر هم قرار گیرند. در نتیجه، ضربهای عمیق بر وحدت مسلمانان وارد آمد که آثار آن تا سالهای بعد نیز باقی ماند.
ولایت؛ معیار بلوغ حقیقی
در فرهنگ شیعه، بلوغ حقیقی جامعه تنها در سایه ولایت تحقق مییابد. ولایت به معنای پذیرش پیوند معنوی و سیاسی با امام معصوم است. پیامبر(ص) در روز غدیر خم فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ»[۷]. این بیان روشن میکرد که امت در نبود پیامبر، نیازمند ولیّ الهی است تا مسیر رشد و استقلال واقعی را طی کند.
از این منظر، بلوغ امت بدون ولایت، شبیه بلوغ ظاهری بدون عقلانیت است؛ حرکتی ناقص که به بحران میانجامد. امام علی(ع) نیز در خطبههای نهجالبلاغه بارها بر این نکته تأکید میکند که جامعه اگر معیار ولایت را رها کند، بهجای بلوغ، دچار گمراهی خواهد شد.
نتیجهگیری: فقدان پیامبر و تولد آزمون بلوغ
رحلت پیامبر اسلام(ص) نهفقط یک رویداد تاریخی، بلکه یک تجربه روانشناختی بزرگ برای امت بود. جامعه باید بیاموزد بدون حضور مستقیم رهبری الهی چگونه راه خود را ادامه دهد. اما تجربه نشان داد که بلوغ تنها زمانی معنا دارد که در مسیر ولایت باشد. اگر نه، جامعه به جای رشد، دچار انحراف میشود.
از این منظر، رحلت پیامبر را میتوان نقطه آغاز مسئولیتپذیری امت دانست؛ لحظهای که امت باید ثابت میکرد توانایی حرکت در مسیر حق را دارد. اما تاریخ نشان داد که این آزمون، برای بسیاری دشوار بود. امروز نیز فهم آن تجربه برای ما درسآموز است: جامعه تنها زمانی بالغ میشود که علاوه بر استقلال، بتواند با رهبری الهی، پیوندش را زنده، محکم و استوار نگه دارد.
منابع و پاورقیها
- طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۲۰۲.
- قرآن کریم، آل عمران: ۱۴۴.
- طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۵۶؛ واقعه غدیر خم.
- نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
- قرآن کریم، آل عمران: ۱۰۳.
- صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۲؛ همچنین: بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۵.
- احمد بن حنبل، مسند، ج۴، ص۲۸۱؛ علامه امینی، الغدیر، ج۱، ص۱۴.
نظر شما